مکتب کینزی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مکتب کینز یا کینزیگرایی نظریهای در
اقتصاد کلان است که بر مبنای ایدههای اقتصاددان انگلیسی، جان مینارد کینز بنا شدهاست. وی به عنوان بنیانگذار "علم
اقتصاد جدید" معروف شد.
از آنجا که عقاید کینز،
جهان را از
بحران اقتصادی نجات داد و هیچ کتابی بهاندازه کتاب "نظریه عمومی" کینز متناسب با نیازهای زمان خود نبود، کینز بهعنوان بنیانگذار "علم
اقتصاد جدید" معروف شد و عقاید وی به "انقلاب کینزی" معروف گشته و پایههای
اقتصادی و اجتماعی مکتب جدیدی با نام "مکتب کینزی" گردید.
مکاتب
اقتصادی مرتبط با کینز را در قالب سه مکتب مورد بحث قرار میدهند؛ که معمولا مرز بین این سه مکتب خیلی شفاف نیست.
۱. مکتب کینزیهای اولیه و یا
ارتدوکس۲. مکتب بعداز کینز
۳. مکتب کینزیهای جدید.
در ۵ ژوئن
سال ۱۸۸۳در کمبریج بهدنیا آمد. پدر کینز، جان نویل مادرش فلورانس نام داشتند. او در دوره لیسانس، رشته تحصیلی خود را از ریاضیات به
اخلاق تغییر داد و بهعنوان معلّم اخلاق شناخته شد.
مینیارد کینز در خانوادهای از طبقه متوسط و در محیطی روشنفکرانه پرورش یافت. کینز بهخاطر مهارتی که در ریاضیات داشت، دهمین رتبه را میان تمامی کسانی که در آن سالها به دانشگاه راه یافتند، تصاحب کرد. او همچنین در ادبیات کلاسیک،
آمار و
اقتصاد، صاحبنظر بود. الگوی اخلاقی وی ادوارد مور مؤلّف کتاب "اصول اخلاق" و الگوی سیاسیاش، ادموندبورک، فیلسوف، نویسنده و عضو حزب محافظهکار انگلستان بود. او در سال ۱۹۲۵ با لیدیا ازدواج کرد.
کینز از معروفترین اقتصاددانان
قرن بیستم است. جالب است که خود کینز در آغاز در دنیای
نئوکلاسیک میزیست و در قالب سنّت مارشال فکر میکرد. همچنین مکتب وی از درون نهائیگرایان استخراج شد. ولی در ادامه، از منتقدان نئوکلاسیک گردید.
وی قبل از احراز مقام استادی، کارمند خزانهداری کل انگلیس در هندوستان بود و در سال ۱۹۱۳ اولین کتاب خود را در نحوه عمل سیستم پایه طلا تحت عنوان "پول و مالیه هندوستان" نوشت. در سال ۱۹۲۱ متعاقب با استعفای پرغوغای خود از عضویت کنفرانس صلح، کتاب دیگر خود را تحت عنوان "اثرات
اقتصادی صلح"، بهرشته تحریر درآورد و در آن به توجیه مخالفت خود با شرایط سنگین غراماتی که
متفقین به
آلمان تحمیل میکردند، پرداخت و در مجامع
اقتصادی بینالمللی مشهور شد. کینز با انتشار کتاب "احتمالات"، در سال ۱۹۲۱ و انتقاد شدید معروف خود علیه
وینستون چرچیل، نخست وزیر معروف انگلیس در سال ۱۹۲۳ تحت عنوان "اثرات
اقتصادی سیاست چرچیل" و همچنین با انتشار کتاب "رسالهای در باب پول"، در سال ۱۹۳۰ و ارائه نظرات انقلابی در مسئله پول و توصیه تقلیل نرخ
بهره، شهرتی بهسزا یافت؛ اما بهطوری که دکتر
حسین پیرنیا (که خود از شاگردان کینز بوده)، در ترجمه کتاب عقاید بزرگترین علمای
اقتصاد مینویسد: این کتاب عیوبی داشت که از همه مهمتر این بود که آنچه را برای ساده کردن تجزیه و تحلیل مطالب فرض کرده بود، خیلی از واقعیات دور بود؛ در نتیجه کینز از کار خود ناراضی بود و تصمیم گرفت، به مطالعه و تفکر و بحث راجع به مطالب آن کتاب با همکاران خود ادامه دهد. آخرین و مشهورترین کتاب کینز تحت عنوان "نظریه عمومی اشتغال پول و بهره" در سال ۱۹۳۶ منتشر شد و کینز به نهایت شهرت جهانی خود رسید. از آن تاریخ، کینز بهعنوان یک اقتصادان انقلابی و نوآور در
علم اقتصاد معروف گشت. سالی که نظریه عمومی کینز منتشر شد، سالی بود که
فرانسه،
بحران عجیب سالهای ۱۹۳۰را تازه پشت سر گذاشته بود. کینز کمی بعد از انتشار نظریه عمومی، بهریاست بانک انگلیس انتخاب شد و بهدریافت لقب لرد مفتخر گردید.
کینز از سال ۱۹۳۷ از بیماری شدید قلبی رنج میبرد. لذا در ۲۰ آوریل ۱۹۴۶ در آغوش لیدای محبوبش درگذشت.
۱. حادثه
بحران کبیر بین سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۳؛
۲. نظریه نئوکلاسیک، توانایی توضیح وضعیت
بیکاری، سقوط سهام و سقوط حجم
پول در وضعیت زمانی یادشده را نداشت؛
۳. آزمونهای بسیار موفق نظریات کوتاهمدت کینز و پاسخگویی آن به شرایط
بحرانی، مزید بر علت گردید.
مهمترین اصول و عقاید مکتب کینزی عبارتند از:
کینز و طرفداران او بر روی مشخصههای کل؛ مانند مصرف کل، پسانداز کل، درآمد کل، محصول کل و بالاخره اشتغال کل خود، متمرکز نمودند و در این رابطه، بیشتر با نگرش عملگرایانه، به حل مشکلات واقعی
اقتصاد فکر میکردند.
بدین معنی کینز بر خلاف قانون "سه" اظهار داشت که: این تقاضاست که
عرضه را بهوجود میآورد. اقتصاددانان کینزی بر اهمیّت تقاضای کل بهعنوان مشخصکننده اصلی و اولیه درآمد ملی محصول اشتغال، تکیه مینمایند. از دیدگاه این اقتصادانان تقاضای مؤثر، شامل حاصل جمع مصرف، سرمایهگذاری، بخش
دولت و مخارج خالص صادرات میباشد. تقاضای موثر، سطح تعادلی محصول واقعی
اقتصاد را برقرار کرده؛ که در بسیاری از موارد کمتر از سطح محصولی است که در تحت شرایط اشتغال کامل (بالقوه) میتواند وجود داشته باشد.
از دیدگاه کینز، اعتقاد اقتصاددانان کلاسیک مبنی بر اینکه
اقتصاد به خودی خود و بهوسیله مکانیسم
بازار به
تعادل میرسد، صحیح نیست. او تصریح میکند که اگر بخواهیم به امید ایجاد تعادل، بهوسیله مکانیسم بازار باشیم،
بحران جهانی ممکن است، پنجاه سال طول بکشد و تا آن زمان، همه ما از دنیا رفتهایم.
از دیدگاه کینز،
اقتصاد، با رونق و
رکود همراه است؛ چون سطح سرمایهگذاری برنامهریزیشده خیلی نامنظم و جابهجا شونده است. بهنظر کینز، برخلاف نظریه ارتدکسها، پسانداز و سرمایهگذاری بهطور خودکار برابر نمیشوند و باید بانک مرکزی و دولت، زمینه هماهنگی آنرا فراهم نمایند.
کینزینها معتقدند که دستمزدها به طرف پایین چسبندهاند و این بهخاطر عوامل ساختاری مانند قرادادهای اتحادیههای کارگری، قوانین حداقل دستمزدها و غیره است. در دورانی که تقاضای کل برای کالاها و خدمات کاهش مییابد، عکسالعمل واحدهای تولیدی به کاهش در فروش، کاهش تولید و اخراج کارگران است؛ نه در کاهش دستمزدها. از دیدگاه کینزینها قیمتها نیز بهسمت پایین چسبندگی دارند.
اقتصادانان کینزی معتقدند که دولت باید از طریق سیاستهای پولی و مالی مناسب، جهت رسیدن به اشتغال کامل، ثبات قیمتها و رشد
اقتصادی، فعالانه دخالت نماید و برای مواجهه با رکود و
بحران، یا باید مخارج خود خود را افزایش دهد یا مالیاتها را کاهش دهد. این کاهش، باعث افزایش مخارج مصرفی خصوصی میگردد. دولت همچنین باید عرضه پول را زیاد کرده تا بتواند
نرخ بهره را کاهش دهد؛ به امید اینکه بتواند مخارج سرمایهگذاری را افزایش دهد.
برای جلوگیری از
تورم نیز که بهوسیله مازاد تقاضای کل بهوجود میآید، سه نوع راهکار در پیش روی دولت است:
۱) مخارج خود را کاهش دهد؛
۲) مالیاتها را افزایش دهد تا مخارج مصرفی خصوصی را کم کند؛
۳) عرضه پول راکم کند؛ تا نرخ بهره افزایش یابد؛ که این خود، موجب کاهش مخارج سرمایهای اضافی خواهد شد.
حربههای سیاست پولی از نظر کینز بدین شرح هست:
با کمک این ابزار، میتوان قدرت خرید مردم را در بخش خصوصی تنظیم کرد. اگر
اقتصاد، در رکود و بیکاری باشد، برای از بین بردن آن، باید از سیاست انبساطی استفاده نمود. هدف، آن است که امکانات اعتباری بالا برود؛ تا مردم بتوانند از بانکهای تجاری پول
قرض کرده و مخارج خود را بالا ببرند. این هدف، زمانی انجام میشود که بانکهای تجاری در بازار آزاد، اوراق قرضهی در دست مردم را با قیمت بیشتری خریداری نماید. با این عمل، قدرت خرید بالا و حجم تولید و اشتغال افزایش مییابد.
در موقع تورّم، درصد "ذخایر قانونی" افزایش مییابد، با این عمل، حجم "ذخایر اضافی" کاهش و در نتیجه حجم پول، پایین میآید. بههمین جهت، نرخ بهره افزایش یافته، حجم سرمایهگذاری پایین میآید و سطح تولید به اشتغال کامل میرسد. این مسئله در شرایط رکودی، برعکس اتفاق میافتد.
نرخ تنزیل، نرخی است که بانکهای تجاری باید به
بانک مرکزی بپردازند؛ تا بتوانند اعتبار دریافت کنند. لذا در زمان رکود، بانک مرکزی تصمیم میگیرد که نرخ تنزیل را کاهش دهد و در زمان رونق (تورّم) بالعکس.
برخی از اقتصاددانان معروف مکتب کینز عبارتند از:
سایمون کوزنتس (۱۹۸۵-۱۹۰۱)؛ اقتصاددان معروف روسی است. وی اهمیت جمعآوری اطلاعات را برای
اقتصاد توضیح داد. او در واقع از راه آمار و اقتصادسنجی، به آزمون تجربی نظریات کینز پرداخت. او همچنین رابطه درآمد و نابرابری در توزیع درآمد را استخراج نمود. البتّه تاثیر اندیشه کوزنتس عمدتا در طراحی حسابداری درآمد ملی است. بههمین جهت، وی به پدر حسابداری درآمد ملی معروف گردیده است.
پرفسور میردال؛ او در قالب
مکتب استکهلم، به طراحی سؤالات و مسائل پرداخته و سپس برای آن خط مشیهایی را ترسیم کرد؛ که بسیار مشابه دیدگاههای کینز است.
مایکل کالسکی (۱۸۹۹-۱۹۷۰)؛ اقتصاددانی لهستانی است. معروف است که وی در سال۱۹۳۰ بهطور مستقل نظریه سرمایهگذاری، پسانداز و اشتغال را بسیار مشابه کینز تدوین کرد. کالسکی شاید اولین کسی است که نظریه تقاضای مؤثر را صورتبندی کرد و آنرا بهگونهای بسیار واقعبینانهتر از نظریه کینز درآورد. کالسکی برخلاف کینز، اصل تقاضای مؤثر را در داخل نظریه سطح تولید بهکار نبرد؛ بلکه آنرا در درون نظریه دور کسب و کار مورد استفاده قرارداد. در ادبیات
اقتصاد کلان، بسیاری از اقتصاددانان مابعد کینز را مابعد کالسکی نیز مینامند.
۱) با وجودی که کینز دانشمند بزرگی است، اما مجموعه ادبیاتی که بهنام وی و یا به مکتب کینزی معروف است، لزوما نتایج یافتههای او نیست. اقتصاددانانی مانند کالسکی، میردال و غیره. تقریبا تمامی مباحث کینز را پیش از وی مطرح کردهاند. با این حال، بدون شک کینز در طراحی الگوی کلان، کار نسبتا بدیعی کرد.
۲) کینز در عین حال که بازرگان بود، با دستگاههای سیاسی همکاری میکرد. این امور میتواند بر اندیشه او در طراحی یک الگوی علمی نظری تاثیرگذار باشد.
۳) عناصری مانند تاکید افراطی وی بر بخش تقاضا و کمتوجّهی به بخش عرضه، عدمتوجه به پایههای
اقتصاد خرد، عدم ارائه معیار برای اندازه دخالت دولت، از دشواریهای اندیشه کینزی بهشمار میرود.
۴) کتاب تئوری عمومی، با وجودی که از نظر محتوایی بهعنوان اثر بزرگی شناخته شد، از نظر سبک نوشتاری و ملاحظات پیوندهای منطقی، ناکارآمد است.
۵) کینز عرضه و تقاضا در سطح کلان و پیوند آنها با
درآمد را بهگونهای طراحی کرد که با تعیین قیمت انفرادی و خردی بیگانه بود.
۶) یک سهم مهم در تحلیلهای کینزی در
اقتصاد، تصویر امکان اشتغال ناقص و بیکاری دائمی است؛ که در نظریه نئوکلاسیکها غیرممکن بود. همچنین در قالب الگوی کینزی تصریح میشود که کلیه راههای حل و فصل بیکاری توجه به تقاضای کل است؛ بهگونهای که حتی در صورتیکه در بازار کار، فرضیههای کلاسیک و نئوکلاسیک محقق شود، کاهش در تقاضای کل، موجب بیکاری خواهد شد.
۷) رد
اقتصاد به اصطلاح خودکار نئوکلاسیک، از نقشهای کلیدی کینز است.
۸) تفکیک عناصر مختلف تقاضای پول، بحث نقدینگی، و نگهداری دارایی بهسبک پرتفوی از دیگر تلاشهای کینز است. معمولا سهامداران برای اینکه ریسک سرمایهگذاریشان کمتر شود سبد تشکیل میدهند که به آن پرتفوی میگویند.
۹) نظریه کینز و کینزیها با وجود داشتن نواقص علمی و کاربردی، در عین حال زمینههای خوبی برای دیگر نظرات
اقتصادی، بهوجود آورد. نظریه بازرگانی لانگه، دورهای تجاری کلدور، تکامل منحنی IS-LM، مساله انتظارات،
منحنی فیلیپس و غیره متاثر از اندیشه کینز و کینزیها است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مکتب کینز»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۲/۱۸.