مَعَ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مَعَ:
(وَ اللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ) مَعَ: به معنى «با» و اقتضاى اجتماع دارد و اين؛
• يا در مكان است. مانند:«هما معا فى الدّار»
• يا در زمان است مانند: «ولدا معا»
• يا در شرف و رتبه است. مانند: «هما معا فى العلوّ. »
واژه «
مع» گاه عين آن ساكن است و گاه متحرک.
هرگاه متحرک باشد اسم است و به مابعد خود اضافه مىشود و نصب آن به ظرفيت مىباشد.
اگر بدون اضافه در جمله بيايد در آن موقع حال يا ظرف است و يا تنوين خوانده مىشود.
در قرآن مجيد پيوسته با اضافه مىباشد.
گاه در معناى نصرت است كه در اين مورد مضاف اليه لفظ مع، به معنى يارى شده مىباشد. مانند:
(... وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مٰا كُنْتُمْ...) «و او با شماست هر كجا باشيد»
گاه براى مصاحبت است (همراه بودن)، مانند
(... وَ تَوَفَّنٰا مَعَ اَلْأَبْرٰارِ) «و هنگام جان سپردن ما را با نيكان محشور گردان»
به موردی از کاربرد
مَعَ در
قرآن، اشاره میشود:
(فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَ جُنودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو اللّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَ اللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ) (و هنگامى كه
طالوت به فرماندهى لشكر
بنیاسرائیل منصوب شد و سپاهيان را با خود بيرون برد، به آنها گفت: «
خداوند، شما را به وسيله يک نهر
آب، آزمايش مىكند؛ آنها كه از آن بنوشند، از من نيستند و آنها كه بيشتر از يک پيمانه با دست خود، از آن نخورند، از من هستند.» و همگى جز عدّه كمى، از آن نوشيدند. سپس هنگامى كه او و كسانى كه به او
ایمان آورده بودند و از بوته آزمايش، سالم به در آمدند، از آن نهر گذشتند، از كمىِ نفرات خود، ناراحت شدند و گفتند: «امروز، ما توانايى مقابله با «
جالوت» و سپاهيان او را نداريم.» امّا آنها كه مىدانستند خدا را ملاقات خواهند كرد و ايمان بيشترى داشتند گفتند: «چه بسيار گروههاى كوچک كه به خواست خدا، بر گروههاى بزرگ پيروز شدند.» و خداوند با صابران و استقامت كنندگان است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه فئة به معناى پارهاى از مردم است و دقت در اين آيات مىرساند كه گويندگان اين سخن كه
(لا طاقَةَ لَنَا) ... ، همان طائفه سوم بودند كه با مشت خود آب برداشتند و پاسخ دهندگان به ايشان همانهايى بودند، كه اصلا آب ننوشيدند و
آیه شريفه از آنان تعبير كرده به:
(الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ) و چون نمىتوانيم كلمه ظن را در باره آنان به معناى پنداشتن بگيريم، ناگزير بايد بگویيم يا به معناى يقين است و يا كنايه از خشوع است.
اين طائفه ممكن بود در پاسخ بگويند: غلبه جمعيتى اندک بر جمعيتى بسيار امر محالى نيست بلكه با اذن خدا امرى است ممكن، ولى اينطور نگفتند بلكه براى اينكه طرف را بهتر قانع كنند، قاطعتر جواب دادند و از حوادثى كه در جاهاى ديگر اتفاق افتاده خبر داده و گفتند: چه بسيار اندکها كه بر بسيارها غالب شدند.
(رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَ تَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ) (
پروردگارا! ما صداى منادى تو را شنيديم كه به ايمان دعوت مىكرد كه: «به
پروردگار خود، ايمان بياوريد.» و ما ايمان آورديم. پروردگارا!
گناهان ما را ببخش و بدیهاى ما را بپوشان و ما را با نيكان و در مسير آنها بميران!)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: منظور از منادى در اين
آيه شريفه
رسول اللَّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است كه بشر را به سوى ايمان ندا كرد.
(أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ) اين جمله همان ندا را تفسير مىكند، پس كلمه ان، ان تفسيرى است، فامنا و چون با اين كلمه اظهار ايمان كردند و در باطن اين كلمه همه معارف الهى نهفته است، چون رسولى كه به وى ايمان آوردند از ناحيه خدا به ايشان خبرهايى داده و از پارهاى امور از قبيل گناهان، بدیها و مردن در حال
کفر و گناه ترسانيده بود و به پارهاى امور از قبيل مغفرت، رحمت خدا و جزئيات زندگى آن بهشتى كه وعدهاش را به بندگان مؤمن خود داده تشويق كرده بود، به همين جهت بعد از آنكه گفتند: فامنا دنبالش درخواست كردند كه خدايا ما را بيامرز،
(فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا)- و گناهان ما را از ما بريز
(وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا)- و ما را با ابرار و نيكان كه وعده چنان بهشتى به ايشان دادهاى بميران و نيز درخواست كردند كه خدايا آن وعده بهشت و رحمتى كه دادهاى و رسولانت به اذن خودت ضمانتش را كردند در حق ما منجز بفرما.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَ مَا يَعْرُجُ فِيهَا وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ) (او كسى است كه
آسمانها و
زمین را در شش روز (شش دوران) آفريد؛ سپس بر عرش قدرت قرارگرفت و به تدبير جهان پرداخت؛ آنچه را در زمين داخل مىشود مىداند و آنچه را از آن خارج مىشود و آنچه از آسمان نازل مىگردد و آنچه به آسمان بالا مىرود و هر جا باشيد او با شماست و خداوند نسبت به آنچه انجام مىدهيد بيناست.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: او هر جا كه باشيد با شما است، براى اينكه به شما احاطه دارد و در هيچ مكان و پوششى از او غايب نيستيد. در اينجا سؤالى پيش مىآيد و آن اين است كه: خداى تعالى در هر حال بر ما احاطه دارد و در هر زمان و مكان محيط به ما است، با اين فرض چرا تنها مساله مكان آمده و چرا نفرمود: و هو معكم اينما كنتم و فى اى زمان و اى حال كنتم- او با شما است هر جا و هر زمان و در هر حال كه باشيد ؟
در پاسخ مىگوييم: درست است كه احاطه
خدای تعالی به ما تنها احاطه مكانى نيست، بلكه در همه احوال و اوقات نيز به ما احاطه دارد، ليكن از آنجايى كه معروفترين ملاک در جدايى چيزى از چيزى ديگر و غايب شدنش از آن جدايى مكانى است و هر كس بخواهد از كسى ديگر جدا شود، مكان خود را عوض مىكند، از اين جهت تنها معيت مكانى را ذكر كرد و گرنه نسبت خداى تعالى به مكانها و زمانها و احوال يک نسبت است. بعضى هم گفتهاند: مراد از اين معيت، معيت مجازى است، كه منظور از آن احاطه علمى است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «مَعَ»، ج۴، ص۳۰۹.