مواهب علیه (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر کاشفی معروف به «مواهب علیه» اثر
ملاحسین واعظ کاشفی عالم قرن نهم
و دهم قمری در منطقه
خراسان،
و اهل
سبزوار منجم، مفسر
قرآن، ریاضیدان
و واعظ تأثیرگذار ایرانی در
عصر تیموریان است.
برجستگی این تفسیر در عبارت پردازیهای ادبی
و عرفانی است؛ زیرا کاشفی از برجستهترین نثرنویسان نیمه دوم
قرن نهم است. سبک تفسیر، عرفانی، ادبی
و اخلاقی، همراه با استشهاد به قصص، حکایات
و اشعار
فارسی و گاه
عربی است
و نثر آن ساده
و شیوا
و شامل برخی از وجوه تفسیری است. کاشفی ترجمهای با توضیحی از
آیات قرآن را به فارسی ساده
و موجز، با نقل قولهایی برگزیده از دیگر آثار تفسیری
و نظم و نثر اهل طریقت، در هم آمیخته تا تفسیری کاملا کوتاه
و موجز از کل
قرآن فراهم آورده است.
اثر کمالالدین
حسین بن علی واعظ کاشفی سبزواری (متوفای ۹۱۰)؛ او این تفسیر را در سالهای ۸۹۷ - ۸۹۹ تالیف کرد. وی از
علمای دربار
تیموریان و صاحب
کتاب معروف
روضة الشهداء است.
برجستگی این تفسیر در عبارت پردازیهای ادبی
و عرفانی است؛ زیرا کاشفی از برجستهترین نثرنویسان نیمه دوم
قرن نهم است. سبک تفسیر، عرفانی، ادبی
و اخلاقی، همراه با استشهاد به قصص، حکایات
و اشعار فارسی
و گاه عربی است
و نثر آن ساده
و شیوا
و شامل برخی از وجوه تفسیری است. کاشفی در این
کتاب، از میان تفاسیر پیشین، به
تبیان شیخ طوسی و کشاف زمخشری عنایت دارد
و چون ذوق عرفانی دارد،
فتوحات مکیه ابن عربی را ارج مینهد
و در صورت لزوم از آن نقل میکند
و به آثار کسانی چون
قشیری،
عصار،
سنائی و مولوی در نثر
و نظم استناد میجوید.
تفسیر کاشفی معروف به «مواهب علیه» یا «تفسیر حسینی» که به اختصار به عنوان «تفسیر ملا» هم شناخته میشود، در طول سالهای ۸۹۷- ۸۹۹ ق، تالیف شده است. از آنجا که درباره ترجمه محدث دهلوی در
کتاب شناسی قرآن مترجم دهلوی توضیحات لازم ذکر شده است، در اینجا تنها به بررسی تفسیر کاشفی میپردازیم. این
تفسیر از زمان نگارش، مورد اقبالی عظیم واقع شده
و پس از دقت در فهرست نسخههای خطی شاید بتوان گفت که از
قرن دهم به بعد هیچ تفسیری تا این اندازه نسخه برداری نشده است.
کتاب در یک جلد با دیباچه
و تفسیر
سوره حمد آغاز
و به
سوره ناس ختم میشود
و لذا تفسیر کاملی از
قرآن کریم را در بردارد. هر صفحه از
کتاب به دو بخش تقسیم شده است که در قسمت بالای هر صفحه از
کتاب آیات قرآن کریم به همراه ترجمه
و در قسمت پائین نیز تفسیر کاشفی آمده است.
نثر روان
و موجز کاشفی در این
کتاب باعث شده که در حجم نسبتا کم، مطالب فراوانی گنجانده شود.
شیوه نگارش تفسیر کاشفی، همان شیوه عامه است. گفتهاند: چون کاشفی در
هرات، ملازم
امیرعلی شیرنوایی و جامی بوده
و این تفسیر را برای آنان
و به درخواست ایشان نگاشته، اعتقادات خود را ابراز نکرده است؛ زیرا امیرعلی شیر بینهایت متعصب بوده است.
او در آغاز تفسیر، نام سوره
و تعداد آیهها
و سپس ترجمه
و شرح مختصری از مفهوم آیات را میآورد
و در صورت لزوم به مباحث اخلاقی، عقیدتی
و تاریخی اشاره میکند. روش وی بیشتر جنبه عرفانی
و ادبی دارد. او در نقل قصص، به
روایات اسرائیلی (گرچه با مبانی
و اصول عقیدتی مانند
عصمت ملائکه و انبیاء منافات داشته باشد) استناد میکند. گاه نیز، این منافات
و مخالفت را تذکر میدهد؛ مانند داستان داوود
و اویا ولی این موارد اندک است.
با وجود اینکه کاشفی خود در بسیاری از
علوم مختلف تفسیر خبره بود، اما در این تفسیر به ندرت به موضوعات زبان
شناسی، واژه
شناسی، حقوقی
و کلامی میپردازد که خود به اطلاعاتی گسترده در زمینه معارف اسلامی نیاز دارد. در عوض کاشفی ترجمهای با توضیحی از
آیات قرآن را به
فارسی ساده
و موجز، با نقل قولهایی برگزیده از دیگر آثار تفسیری
و نظم
و نثر اهل طریقت، در هم آمیخته تا تفسیری کاملا کوتاه
و موجز از کل
قرآن فراهم آورد.
کاشفی نوشتههای خود را در زمینه تفسیر، با یک تفسیر بزرگ
و جامع تحت عنوان «
جواهر التفسیر لتحفة الامیر» آغاز کرد. در مقدمه این تفسیر، کاشفی سبب نگارش آن را اینگونه بیان میکند که چون فرصت نیافته جواهر التفسیر را تمام کند، تفسیری مختصر نوشته است. هرچند کاشفی قصد داشت تفسیری بر کل
قرآن بنویسد، اما بعد از اینکه به ابتدای سوره چهارم رسید، نگارش جواهر التفسیر را ناتمام گذاشت، اما چندین سال بعد تفسیری بسیار موجزتر به نام «مواهب علیه» نوشت.
او در مواهب، مانند «
کشف الاسرار»
میبدی، مطالب عامیانه را با مطالب اهل طریقت، تلفیق کرد، اما آن دو را به روشنی از یکدیگر جدا نساخت. کاشفی علاوه بر نقل بسیاری از منابع میبدی، بعدا سخنان شخصیتهایی از متصوفه، همچون
ابن عربی،
عبدالرزاق کاشانی و صدرالدین قونوی و شیوخی از فرقههای
کبرویه و نقشبندیه را بدانها افزود. همچنین از اشعار فارسی
خواجه عبدالله انصاری هروی،
ابوالمجد سنایی،
فریدالدین عطار و ... ابیاتی نقل کرد.
اهمیت مواهب علیه تنها به دلیل شهرت آن نیست، بلکه تاثیر آن بر مفسران عرب
و فارسی زبان بعدی نیز بر اهمیت آن میافزاید.
ملافتحالله کاشانی (۹۸۸ ق) که از مفسران اوایل دوره صفوی است، در تفسیر خود با نام «
منهاج الصادقین فی الزام المخالفین» از ترجمههای فارسی
و تعبیرهای
قرآن بهره میگیرد که تقریبا ترجمه کلمه به کلمه مطالبی است که در «مواهب علیه» یافت میشود.
تفسیر مواهب، اساسا به نحوی است که میتوان گفت مفسر از آن طریق، مطالب
مکتوب و منقول دیگران را انتخاب کرده، سازمان بخشیده
و به دیگران منتقل میسازد. مواهب کاشفی، تفسیری متمایز
و اصیل است؛ زیرا ترجمه فارسی بسیار قابل فهمی را با حجم کاملا مناسبی از مطالب تفسیری جذاب در هم میآمیزد. بهطور کلی کاشفی از بهکار بردن مباحث پیچیده
علمای دینی
و متکلمان صوفی خودداری میکند
و در برابر، داستانها، اشعار
و توضیحاتی را برمیگزیند که
تجربه اشخاص از خواندن
قرآن را غنا میبخشد؛ در نتیجه اثری ارائه میشود که به طرز چشمگیری برای خوانندگان معمولی
و بیعلاقه به پیچیدگیهای تفاسیر
قرآنی، قابل فهم است.
نمونه خوب این سبک قابل فهم
و جذاب کاشفی را میتوان در برخورد وی با
سوره لقمان دید. یکی از موضوعات این سوره، تفاوت قائل شدن میان داستانها
و سرگرمیهایی است که شخص را از یاد خدا غافل میکند
و داستانهایی که سرگرم کننده
و هم آموزندهاند؛ مثل داستانهایی که درباره حکمت لقمان گفته شده است.
ارزیابی اعتقادات کاشفی در خصوص شیعهگرایی، با استفاده از
کتاب مواهب، مشکل است. وی در سراسر تفسیر خود با احترام به شخصیتهای
شیعه و سنی اشاره میکند
و از ورود به بحثهای تفرقهانگیز میپرهیزد. وقتی تفسیر کاشفی با تفسیر ملافتحالله کاشانی مقایسه میشود که بیش از پنجاه سال بعد، در دوره
صفویان نوشته شده است، رویکرد بیطرفانه وی مشهودتر میگردد ... محتوای مواهب، غیر از تایید احترام کاشفی برای
خاندان پیامبر، نشانههای اندکی از نقطه نظرات نویسنده درباره تفاوت شیعه
و سنی را در خود جای داده است. کاشفی اغلب از متکلمان
و مفسران بزرگ شیعه، همچون
شریف مرتضی (متوفی ۴۳۶ ق)
و محمد ابوجعفر طوسی (متوفی ۴۵۹/ ۴۶۰ ق) مطالبی نقل میکند، اما اینکار را بهسبب دیدگاههای شیعی آنها انجام نمیدهد، بلکه کار او بهسبب تفسیرهای
قرآنی و نقطه نظراتی است که او میتوانست آنها را به آسانی از آثار تفسیری اهلسنت نیز بهدست آورد. مواهب، اثری است که در آن از تقسیمبندیهای شیعه - سنی به کلی خودداری میشود
و این مسئله موجب شده است حسین واعظ کاشفی نویسندهای باشد که اهلسنت
و شیعیانی که به تصوف گرایش داشتهاند، او را از خود بدانند.
این تفسیر (چون مشتمل بر جهتگیریهای مخالف
مذهب تشیع بوده) به دستور
شاه عباس ثانی و توسط
فیض کاشانی اصلاح گردیده
و به نام تنویر المواهب معرفی شده است. البته کسان دیگری چون زوارهای
و ملافتحالله کاشانی نیز، این تفسیر را مطابق با مذاق
شیعه تغییر دادهاند که همه اینها، حکایت از آن دارد که این تفسیر تا چهاندازه مورد استقبال عموم بوده است.
این تفسیر نخستین بار در سال ۱۲۷۹ ق در بمبئی چاپ شد
و سپس در چاپخانه اقبال تهران در سالهای ۱۳۱۷
و ۱۳۶۹ ش به چاپ اول
و دوم رسید. در
هند و پاکستان چاپهای متعددی از آن بهعمل آمد. به
زبان اردو و پشتو نیز ترجمه شده
و در زیرنویس برخی
قرآنهای چاپ پاکستان آمده است.
کتاب به چاپ سنگی بدون فهرست
و حواشی به چاپ رسیده است.
نرم افزار عرفان۳، مرکز تحقیقات کامپیوتری
علوم اسلامی.
معرفت محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۴۲۷-۴۲۸.