منافقان و دین (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نَفَق، ايجاد سوراخى در
زمین است كه راه رهايى داشته باشد -همانند سوراخ
موش-
پايان يافتن و از بين رفتن.
نفاق عبارت است از داخل شدن در
شرع و
دین از راهى و خروج از آن از راه ديگر،
اظهار اسلام با اهل آن و مخفى كردن غير
اسلام در درون،
ظاهر و باطن متفاوت داشتن،
دورویی،
ریاکاری.
نفاق هم در
ایمان است، هم
طاعات، هم
معاشرت با مردم. نفاق اعمّ از
ریا است.
در این مقاله آیات مرتبط با منافقان و دین معرفی میشوند.
حاکمان منافق، نابودكننده
دین و
مردم:
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فِي قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ .
و از مردم، كسانى هستند كه گفتار آنان، در
زندگی دنیا مايه اعجاب تو مىشود، (در ظاهر،
اظهار محبت شديد مىكنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مىگيرند. (اين در حالى است كه) آنان، سرسختترين دشمنانند. (نشانه آن، اين است كه) هنگامى كه روى بر مىگردانند (و از نزد تو خارج مىشوند)، در راه
فساد در
زمین، كوشش مىكنند، و زراعتها و
چهارپایان را نابود مىسازند، (با اينكه مىدانند) خدا فساد را دوست نمىدارد.
بسيارى از مفسران، احتمال دادهاند كه مقصود از جمله" إِذا تَوَلَّى" همان مساله
قبول ولایت و
حکومت است، يعنى منافقان هنگامى كه به مرحلهاى از حكومت و
سلطه برسند، دست به فساد و خرابى زده و
ظلم و
ستم را در ميان
بندگان خدا به راه مىاندازند و به خاطر ظلم و ستم آنها آباديها رو به
ویرانی مىگذارد، دامها هلاك مىشوند، و جان و مال مردم بر باد مىرود " حرث" به معنى
زراعت، و "
نسل" به معنى
اولاد است، و بر اولاد
انسان و غير انسان اطلاق مىشود، بنا بر اين هلاك كردن حرث و نسل به معنى از ميان بردن هر گونه موجود زنده است، اعم از موجودات زنده نباتى، يا حيوانى و انسانى.
بر اساس روايتى از
امام صادق علیهالسلام مراد از «الحرث» دراين آيه، دين است.
بازيچه شدن دين از سوى
منافقان، موجب
توبیخ پيامبر صلیاللهعلیهوآله از آنان:
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّما كُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آياتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ.
و اگر از آنها بپرسى (چرا اين اعمال خلاف را انجام داديد) مىگويند ما
بازی و
شوخی مىكرديم، بگو آيا خدا، و آيات او، و پيامبرش را مسخره مىكنيد.
در واقع اين راه فرار عجيبى بود كه توطئهها را مىچيدند، و سمپاشيها را مىكردند، به اين قصد كه اگر رازشان آشكار نشد و هدف شومشان تحقق يافت، به مقصود جدى خود رسيده باشند، اما اگر پردهها كنار رفت و رازشان فاش شد، خود را در زير نقاب"
مزاح و شوخى" پنهان سازند، و با اين
عذر و
بهانه از مجازات
پیامبر صلیاللهعلیهوآله و مردم فرار كنند.
منافقان امروز و منافقان هر زمان كه برنامههاى يك نواختى دارند از اين روش بهرهبردارى فراوان مىكنند، حتى گاه مىشود جدىترين مطالب را در لباس مزاحها و شوخىهاى ساده مطرح كنند، اگر به هدفشان رسيدند چه بهتر، و الا با عنوان كردن شوخى و مزاح از چنگال
مجازات فرار مىكنند.
اما
قرآن با تعبيرى قاطع و كوبنده، به آنها پاسخ مىگويد، و به پيامبر ص دستور مىدهد كه" به آنها بگو: آيا خدا، و آيات او، و رسولش، را مسخره مىكنيد و به شوخى مىگيريد"؟! (قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آياتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ) يعنى آيا با همه چيز مىتوان شوخى كرد، حتى با خدا و پيامبر و آيات قرآن؟! آيا اين امور كه از جدىترين مسائل هستند شوخىپذيرند؟! آيا مساله رم دادن شتر، و سقوط پيامبر صلیاللهعلیهوآله از آن گردنه خطرناك، چيزى است كه بتوان زير نقاب شوخى آن را پوشاند؟ و يا
استهزاء و
مسخره کردن آیات الهی، و اخبار پيامبرصلیاللهعلیهوآله از پيروزيهاى آينده مطلبى است كه به بازى گرفته شود.! همه اينها گواهى مىدهد كه آنان اهداف خطرناكى داشتند كه در زير اين پوششها قرار مىدادند.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳۱، ص۲۲۸، برگرفته از مقاله «منافقان و دین».