مناظره پیامبر با مسیحیان نجران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مناظره پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) با مسیحیان
نجران، مناظرهای درباره حقانیت
اسلام و بطلان عقاید آنها بوده، که پیشنهاد ملاعنه و
مباهله را دادند و خودشان به پیشنهاد اسقفشان
تسلیم شدند.
بخش با صفای «
نجران»، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی
حجاز و
یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع
اسلام، این نقطه تنها منطقه مسیحینشین حجاز بود که به عللی از بتپرستی دست کشیده و به
آئین مسیح گرویده بودند. (
یاقوت حموی در
معجم البلدان، علل گرایش آنان را به آئین مسیح بیان کرده است.)
پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) به موازات مکاتبه با سران دول و مراکز مذهبی
جهان، نامهای به
اسقف نجران «
اسقف، معرّب کلمه یونانی «ایسلوپ»، به معنای رقیب و ناظر است، و هماکنون نشانه یک منصب روحانی مافوق کشیش میباشد.» «
ابو حارثه» نوشت و حلّی آن نامه، ساکنان نجران را به
آئین اسلام و یا پرداخت
جزیه «جزیه، مالیاتی است که غیر مسلمانان به حاکم اسلامی، میپردازند تا در مقابل، جان و مال و ناموسشان محفوظ بماند.» ملزم گردانید. نمایندگان پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) وارد نجران شده، نامه پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) را به
اسقف نجران دادند. وی نامه را با دقت تمام خواند و برای تصمیمگیری در مورد پاسخ نامه، شورائی مرکب از شخصیتهای بارز نجران تشکیل داد.
یکی از افراد طرف
مشورت «
شرحبیل» نام داشت که به
عقل و درایت و کاردانی معروفیت کامل داشت. وی در پاسخ «
اسقف» گفت: ما مکرر از پیشوایان مذهبی خود شنیدهایم که روزی منصب نبوّت از نسل
اسحاق (علیهالسّلام) انتقال خواهد یافت، و هیچ بعید نیست که محمد که اولاد
اسماعیل است، همان
پیامبر موعود باشد! در پایان جلسه، شوری نظر داد که گروهی به عنوان هیئت نمایندگی نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با محمد (صلّیاللهعلیهوآله) تماس گرفته، دلائل
نبوت او را مورد بررسی قرار دهند.
هیئت نمایندگی، طرف عصر در حالیکه لباسهای تجمّلی ابریشمی بر تن و انگشترهای طلا بر دست و صلیبها بر گردن داشتند، وارد
مسجد شده به پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله)
سلام کردند. ولی وضع زننده و نامناسب آنان آنهم در مسجد، پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) را سخت ناراحت نمود. آنان احساس کردند که پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) از آنان ناراحت شده است، اما علت ناراحتی را ندانستند. فورا با
عثمان بن عفان و
عبدالرحمن بن عوف، که سابقه آشنایی با آنان داشتند، تماس گرفتند، و جریان را به آنها گفتند. آنها اظهار داشتند که حلّ این گره به دست
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) است. وقتی به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) مراجعه کردند، علی (علیهالسّلام) در پاسخ آنها فرمود: «شما باید لباسهای خود را تغییر دهید، و با وضع ساده، بدون زر و زیور به حضور حضرت بیائید. در این صورت، مورد
احترام و تکریم قرار خواهید گرفت.»
نمایندگان نجران، با لباس ساده و بدون طلاجات به محضر پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) شرفیات شده، سلام کردند. پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) با احترام خاص، پاسخ سلام آنان را داد، و برخی از هدایائی را که برای وی آورده بودند، پذیرفت. نمایندگان، پیش از آنکه وارد مذاکره شوند، اظهار کردند که
وقت نماز آنان رسیده است. پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) اجازه داد که نمازهای خود را در مسجد
مدینه، در حالیکه رو به مشرق ایستاده بودند بخوانند.
پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله): من شما را به
آئین توحید و پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوت میکنم. سپس آیاتی از قرآن برای آنان خواند.
نمایندگان نجران: اگر منظور از اسلام، ایمان به خدای یگانه جهان است، ما قبلاً به او ایمان آورده و به
احکام وی عمل میکنیم.
پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله): اسلام علائمی دارد، برخی از اعمال شما حاکی است که به اسلام واقعی نگرویدهاید. چگونه میگوئید که خدای یگانه را پرستش میکنید، در صورتی که شما «
عیسی» را میپرستید، و از خوردن گوشت خوک پرهیز نمیکنید و برای خدا
فرزند معتقدید؟
نمایندگان نجران: ما او را خدای میدانیم، زیرا او مردگان را زنده کرد، و بیماران را
شفا بخشید، و از گِل پرندهای ساخت که آن را به پرواز درآورد، و تمام این اعمال حاکی است که او خداست! پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله): نه! او بنده خدا و مخلوق او است که او را در
رحم مریم قرار داد، و این قدرت و توانائی را خدا به او داده بود. یکی از نمایندگان: آری او فرزند خداوند است زیرا
مادر او مریم، بدون اینکه با کسی
ازدواج کند او را به
دنیا آورد. پس ناچار باید
پدر او همان، خدای جهان باشد.
در این موقع
فرشته وحی نازل گردید و به پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) گفت که به آنان بگو: «وضع حضرت عیسی از این نظر مانند حضرت
آدم (علیهالسّلام) است که او با قدرت بیپایان خود، بدون اینکه دارای پدر و مادری باشد از خاک آفرید. «اِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ». .
پس حضرت آدم برای این منصب شایستهتر است، زیرا او نه پدر داشت و نه مادر!
نمایندگان نجران که خود را در
مناظره با پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) محکوم دیدند گفتند: «گفتگو با شما ما را قانع نمیکند. راه این است که در وقت معینی با یکدیگر
مباهله کنیم، و بر دروغگو
نفرین بفرستیم، و از خداوند بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند. از
آیه مربوط به «مباهله» بر میآید که موضوع مباهله را خود پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) پیشنهاد کرد، چنانکه جمله «تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا» از آن
حکایت دارد. آیه مباهله چنین است: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنلْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ».
چون زمان مباهله فرا رسید، ناگهان قیافه نورانی پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) با چهار تن دیگر که سه تن از آنها، شاخههای شجره او بودند، نمایان گردید. همگی با حالت بهت زده و تحیّر به چهره یکدیگر نگاه کردند و از اینکه او با جگر گوشههای معصوم و بیگناه و یگانه دختر و یادگار خودرا به صحنه مباهله آورده است، انگشت تعجب به دندان گرفتند. آنان دریافتند که پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) به
دعوت و دعای خود
اعتقاد راسخ دارد وگرنه یک فرد مردّد، هرگز عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی و
عذاب الهی قرار نمیدهد.
اسقف نجران گفت: «من چهرههایی را میبینم که هر گاه دست به
دعا بلند کنند و از درگاه الهی بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای بلند بکند، فوراً کنده میشود. بنابراین، هرگز صحیح نیست ما با این چهرههای نورانی و افراد با فضیلت، مباهله نمائیم، زیرا بعید نیست که همه ما نابود شویم، و ممکن است دامنه
عذاب گسترش پیدا کند، و همه مسیحیان
جهان را بگیرد و بر روی زمین یک مسیحی باقی نماند!
هیات نمایندگی با دیدن وضع یاد شده، وارد شور شدند و به اتفاق آراء تصویب کردند که هرگز وارد مباهله نشوند، و حاضر شدند که هر سال مبلغی به عنوان
جزیه بپردازند و در برابر آن،
حکومت اسلامی از جان و مال آنان
دفاع کند.
پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله)
رضایت خود را اعلام کرد و فرمود: «عذاب، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از در
ملاعنه و مباهله وارد میشدند صور انسانی خود را از دست داده و در آتشی که در بیابان برافروخته میشد، میسوختند و دامنه عذاب به سرزمین «نجران» کشیده میشد.
سرگذشت مباهله پیامبر اسلام، با هیئت نمایندگی «نجران» از حوادث جالب و تکان دهنده و شگفتانگیز تاریخ اسلام میباشد. اگرچه برخی از مفسّران و سیرهنویسان اهل سنت در نقل جزئیات آن کوتاهی ورزیدهاند، ولی گروه زیادی مانند «زمخشری» در تفسیر «کشّاف»
و امام فخررازی در تفسیر معروف خود
و «ابن اثیر» در «الکامل»
در این باره داد سخن دادهاند.
زمخشری گوید: از
عایشه نقل شده است که
روز مباهله، پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) چهار تن از همراهان خود را زیر عبای مشکی رنگی وارد کرد و این آیه را
تلاوت نمود: «اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»..
سپس زمخشری به بیان نکات آیه مباهله پرداخته و در پایان بحث مینویسد: «سرگذشت مباهله و مفاد این آیه، بزرگترین گواه بر
فضیلت اصحاب کساء بوده و سندی زنده بر حقانیت
آئین اسلام است»
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مناظره پیامبر با مسیحیان نجران»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۱۷.