• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ملاعباس تربتی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ملا عباس تربتی از علمای خراسان و متوفای سال ۱۳۶۴ هجری قمری می‌باشد.



یکی از شهرهای استان خراسان، تربت حیدریه (نام این شهر تا قرن هفتم هجری «زاوه» بود پس از ارتحال قطب الدین حیدرـ عارف مشهورـودفن وی دراین شهر، به «تربت حیدریه» نامیده شد.)
[۱] جغرافیای تاریخی شهرها، عبدالحسین نهچیری، ص۳۱۶، چ۱۳۷۰.
نام دارد سرزمینی که از مهر عترت نبوی علیهم‌السّلام ممتاز بوده و به وجود صالحان و شهیدان، سرافراز.
روستای «کاریزک ناگهانی‌ها» در سال ۱۲۵۱ش. با تولد نوزادی بر خود می‌بالد. ملا حسینعلی و همسرش شیرین، پس از تولد اولین فرزندشان، نام زیبای عباس را برایش برمی گزینند.
[۲] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۳.
[۳] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۵۹ و ۱۶۰.

عباس در محیط پرصفای خانه پدرش در این روستا، مراحل کودکی را پشت سر می‌گذارد طولی نمی‌کشد که خداوند به وی خواهری عطا می‌کند و فضای خانواده از محبت و عاطفه، سرشار می‌شود.


ملا حسینعلی، پسرش را نخست در روستا به مکتب و سپس به شهر تربت می‌فرستد، عباس نیز در مدرسه حاج شیخ یوسفعلی به فراگیری صرف و نحو می‌پردازد و از محضر آخوند حاج ملا عبدالحمید بهره مند می‌شود. عباس به سبب شوق درونی، تمام اوقاتش را به درس، بحث، تکرار و تمرین آن، عبادت، فراگیری مسائل دینی و مطالعه شرح حال پیامبران، امامان و... می‌گذراند به گونه‌ای که بارها مورد تحسین استاد و هم شاگردی هایش قرار می‌گیرد.
[۴] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۰ و ۱۶۱.

وی پس از اتمام مقدمات، به فراگیری سطح فقه و اصول می‌پردازد. اما طولی نمی‌کشد که از سوی پدر، مکلف به بازگشت به روستا و تشکیل زندگی می‌شود.
طلبه خوش استعداد و پرهیزکار، برای رسیدن به مدارج عالی و دور ماندن از عصیان الهی، چاره‌ای جز استفتاء نمی‌یابد لذا نزد یکی از علمای فرزانه تربت حیدریه رفته و می‌پرسد:
اگر جوانی میل داشته باشد به تحصیل علم ادامه بدهد و پدرش اجازه ندهد، آیا اگر بدون اجازه پدر در پی تحصیل برود، کاری بر خلاف شرع کرده و سفرش، سفر حرام است؟
دانشمند جلیل القدر تبسم کنان می‌فرماید:
اگر آن جوان، شما باشید، خلاف شرع نیست بلکه واجب است که این کار را بکنید.
عباس تربتی با قلبی مطمئن به سوی شهر مقدس مشهد رهسپار می‌شود تا به تکمیل معلوماتش بپردازد. وی پس از زیارت بارگاه ملکوتی امام رضا علیه‌السّلام و توسل به آن حضرت، تصمیم می‌گیرد بدون درخواست توصیه‌ای از علمای تربت و مشهد، جهت سکونت در مدرسه و موقوفه‌های دینی و علمی، به کارگری بپردازد. از این رو، برای گذران زندگی روزها به کار و تلاش و شب‌ها نیز به درس و بحث مشغول می‌شود.
[۵] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۰ و ۱۶۱.



مدتی از اقامت ملا عباس در مشهد گذشته بود تا این که پدرش پس از پرس و جو، به دیدارش می‌آید. وی خود در این باره فرموده است:
«روزی در حرم مشغول زیارت بودم که دستی به شانه‌ام خورد برگشتم دیدم پدرم است که برای بردن من آمده است. خیلی رقت کردم، چرا که پدر پیرم تنها بود و پسری جز من نداشت این بود که با همه شوق به تحصیل، همراه پدرم به روستا بازگشتم.»
وی در ادامه می‌گوید:
«اتفاقا در بین راه به همان آقای عالم ـ که از او استفتاء کرده بودم ـ برخوردیم، که عازم مشهد بود با دیدن من و پدرم و فهمیدن موضوع، خیلی اظهار تاسف کرده و به پدرم فرمود: «حیف است که این جوان را می‌برید زیرا او یک پارچه عشق، شوق و تحصیل است!».
[۶] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۱ و ۱۶۲.



ملا عباس پس از بازگشت به روستا، به کشاورزی پرداخته و در اوقات فراغت نیز برای اهالی، مسائل دینی را بازگو می‌کند. طولی نمی‌کشد که به پیشنهاد هم شاگردی‌اش، آخوند حاج علی محمد مزگردی با دختر آخوند ملا علی اکبر ـ روحانی روستای مزگرد ـ ازدواج می‌کند.
[۷] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۱ و ۱۶۲.
ثمره این وصلت، دو پسر و دو دختر گردید.
علاقه و ارادت این زن و شوهر، آن چنان گسترش می‌یابد که به مریدی و مرادی می‌انجامد. حاج آخوند نسبت به خانم و بستگان همسرش، کمال احترام را داشت و به پسران و دخترانش بارها می‌گفت:
«مادر شما، زن قانع خوبی است. این زندگی را او نگهداری می‌کند. خیلی زحمت می‌کشد. گاهی اگر خلقش تنگ می‌شود، حق دارد شما تحمل بکنید...»
[۸] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۵۵-۱۵۳.



ملا عباس با یادآوری روزهای تحصیل دچار افسردگی می‌شد تا این که یک روز به پدرش پیشنهاد کرد: پنج روز اول هفته را در روستا بماند و پنج شنبه و جمعه‌ها را به تحصیل اختصاص بدهد.
وی پس از موافقت پدرش، هر پنج شنبه به جانب شهر رهسپار می‌شد در حالی که مقداری فطیر روغنی نیز در سفره قرار داده تا به رسم هدیه و سوغاتی به فرزندان استادش بدهد.
با ورود ملا عباس به خانه استاد، بچه‌ها اطرافش جمع می‌شدند و هدایای خود را می‌گرفتند و سپس محفل علمی برگزار شده و طلبه مشتاق روستایی دروس فقه و اصول ( شرح لمعه ، شرایع، معالم و قوانین) را نزد استادش، آقای عالمی فرا می‌گرفت.
عطش فراگیری و محدودیت زمان، باعث شد که ملا عباس در هر شب و روز جمعه ، به اندازه یک هفته، از معلومات استاد بهره مند شود.
برنامه هفتگی وی، بدین گونه بود که پس از ادای نماز جمعه ، شهر تربت را به مقصد زادگاهش ترک کرده و فرزندان استاد نیز برای بازگشت وی، روزشماری می‌کردند.
[۹] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۲ و ۱۶۳.



ملا عباس برای جبران محرومیت از فضای آموزشی، از همسر مهربانش تقاضا کرد که به عنوان هم مباحثه، وی را در این راه یاری رساند زیرا بحث و تمرین آموخته‌ها، آن هم در محیط گرم خانواده، تاثیر شایانی در رشد و تعالی آنان خواهد داشت.
از آن جایی که همسر مکرمه وی، دختر آخوند ملا علی اکبر مزگردی، در خواندن قرآن و ادعیه نیز موفق بود، به این پیشنهاد جواب مثبت داد. این بانوی گرامی خاطرات آن روزها را برای فرزندش چنین بازگو کرده است:
پدرت مرا با خودش به مزرعه می‌برد و کتاب را به دست من می‌داد که از روی آن، آنچه را از بر می‌خواند، گوش بکنم. و او متن بعضی از کتاب‌ها را همچنان که بیل می‌زد، می‌خواند و من از روی کتاب گوش می‌دادم. گاهی مطلبی را چنان که برای هم مباحثه‌ای تقریر می‌کند، برایم تقریر می‌کرد تا در یاد خودش بماند... روزی یونجه درو می‌کرد و اشعار الفیه ابن مالک را یک بار از اول تا به آخر و بار دیگر از بیت آخر وارونه تا به اول خواند و من از روی کتاب گوش دادم و هیچ اشتباه نکرد.
[۱۰] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۲ و ۱۶۳.



ملا عباس دارای ابعاد مختلفی بوده که مهم‌ترین آنها، «روح بندگی» و «عبادت» است. ستایش گری وی، فراگیر بوده به طوری که همه زمان‌ها و مکان‌ها را شامل بوده است. فرزند دانشمندش در این خصوص، مطالب و داستان‌هایی نقل کرده که چکیده آن، بدین قرار است:
الف) استفاده شایان از تمام اوقات عمر برای انجام عبادات واجب و مستحب .
ب) از گناهان اجتناب می‌کرد.
ج) بیشتر ایام سال روزه بود.
د) نمازهای مستحبی را در حال حرکت و سواره می‌خواند.
هـ) دائم الوضوء بود.
و) تهجد شب از سن تکلیف تا دو سه شب قبل از ارتحال.
ز) خواندن نماز برای والدین و اموات خاندانش.
ح) عدم تظاهر به زهد و عبادت.
[۱۱] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۵۴.
[۱۲] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۵۵.
[۱۳] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۲-۱۷۴.
[۱۴] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۸۵-۱۸۹.



لباس و پوشاک وی عبارت بود از: جبه، شلوار، پیراهن، شال کمر، شال سر ( عمامه ) و... که جنس و رنگ آن‌ها، کرباس سفید بود و پارچه آن‌ها نیز دست بافت همان روستا بود. آقای راشد در این باره می‌نویسد:
همه این‌ها از پنبه‌ای بود که در مزرعه خود ما یا مزرعه متعلق به عمه‌ام، به عمل می‌آمد و تا زمانی که در ده بودیم، مادرم و پس از آن که به شهر آمدیم، عمه‌ام پنبه را می‌رشتند و پارچه اش را با همان وسائل ساده‌ای که در روستاها داشتتند، می‌بافتند و جوراب پنبه‌ای و پشمی می‌پوشید و لباس هایش همیشه تمیز بود. کفش وی در تابستان، گیوه‌های تخت کلفت بود از نوعی که مردم کارگر می‌پوشیدند و در زمستان، کفش‌های چرمی ساده که در همان تربت می‌دوختند.
لباس او با لباس روستاییان هیچ تفاوت نداشت مگر در رنگ، و این که او عبایی هم به دوش می‌انداخت و عصایی به دست می‌گرفت و بقچه کتابی را زیر بغل داشت.
[۱۵] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۲.
[۱۶] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۳.
[۱۷] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۱۰.
[۱۸] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۱۱.
[۱۹] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۱.
[۲۰] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۵ و۱۷۶.

وی علاوه بر جنبه روحی، از لحاظ بدنی هم نیرومند بود قامتی متوسط و معتدل، استخوان بندی محکم و اعصاب و عضلات قوی داشت. دندان هایش تا آخر عمر سالم بود در اواخر عمر، یک چشمش آب آورد.
لباس‌ها و بدنش همیشه تمیز بود و هیچ گاه از دخانیات استفاده نکرد.
هم ولایتی هایش می‌گفتند: زمانی که حاج آخوند در روستا بود و شخصا به کار زراعت می‌پرداخت، برابر چهار نفر کار می‌کرد...
وی به جز کشاورزی و دامداری ، در اسب سواری نیز مهارت داشت.
[۲۱] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۱۱.
[۲۲] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۱۹.
[۲۳] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۲۲ و ۱۲۳.



یکی از خصوصیات ملا عباس تربتی، استفاده بهینه از امکانات بود در این میان، نظم، ابتکار و مدیریت وی در «کشاورزی» حائز توجه و تحسین است. از این رو، به نقل برخی از گفتار و تجاربش گوش می‌سپاریم:
من همیشه گاوهایم را چنان سیر نگه می‌داشتم و به آن‌ها از لحاظ نظافت و اصطبل و جهات دیگر، رسیدگی می‌کردم که گاوهای من از همه گاوهای ده زورمندتر بودند.
گاوآهن، بیل، ماله، کلنگ، اره، تیشه و هر چه از این قبیل که داشتم، همگی همیشه سالم، دسته‌های آن‌ها نو، ریسمان‌ها همه نو و محکم بودند و هیچ گاه نمی‌گذاشتم که این لوازم کار فرسوده گردند...
گاوآهن‌هایی که خریداری می‌کردم همیشه از گاوآهن‌های مردم بلندتر، کشیده تر و سنگین تر بود. هنگامی که زمین را شیار می‌کردم، تمام آن آهن را تا به دسته در زمین می‌فشردم و چون گاوها زورمند و سیر بودند، به آسانی آن را می‌کشیدند...
پس از شیار کردن زمین، ریشه‌های گیاهان را جمع کرده و پیش حیوانات می‌ریختم... و بعد از غربال کردن بذرها، تخم گندم چاق یک دست را در زمین می‌پاشیدم.
با رشد گندم‌ها، به میان خوشه‌ها رفته و علف‌های هرز را جدا می‌کردم و در هنگام خرمن نیز چنان دقت می‌کردم که در میان گندم‌ها، کاه، سنگریزه و کلوخی باقی نماند. لذا محصول بیشتری به دست آورده و گندم مرا نیز به قیمت گران تر می‌خریدند..
[۲۴] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۸۹ و ۱۹۰.

وی در خصوص «آبیاری» نیز ابتکاراتی داشته که عبارت است از:
قبل از رسیدن نوبت آب، کف جوی را با بیل صاف کرده، بریدگی‌ها و گودال‌های اطراف جوی را تراش می‌داد و سوراخ موش‌ها را می‌بست در نتیجه پس از باز کردن آب از محل بند، آب به خوبی جاری شده و چیزی از آن تلف نمی‌شد.
شایان توجه است که وی همیشه مقداری از سهمیه آب زراعتی خود را به شریک قبلی و بعدی‌اش، واگذار می‌کرد.
[۲۵] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۲۳ و ۱۲۴.



یکی از علمای طراز اول تربت حیدریه، آخوند حاج شیخ علی اکبر تربتی (متوفای ۱۳۳۱ ق) است وی پس از سال‌ها تحصیل در حوزه علمیه نجف اشرف، از سوی آخوند ملا محمدکاظم خراسانی، صاحب کفایة الاصول ، (متوفای ۱۳۲۹ ق)
[۲۶] گلشن ابرار، ج۱، ص۴۴۴-۴۳۱.
به درجه اجتهاد نائل می‌شود به طوری که آخوند خراسانی او را به عنوان « مجتهد جامع الشرایط » معرفی می‌کند.
بعد از بازگشت آیة الله تربتی به شهر تربت، فضلای این دیار پروانه وار در حلقه درسش شرکت کرده و از مکارم و علوم وی بهره مند می‌شدند. ملا عباس نیز به محضر درسی ایشان راه یافته و مباحث کفایة الاصول را فرا می‌گیرد.
هنوز مدت زمانی از تدریس آیة الله تربتی نگذشته بود که وی از نحوه زندگی، پشتکار و روحیه شاگردش ملا عباس، آگاهی یافته و نسبت به او علاقه مند می‌شود. لذا هر از چندگاهی، از شاگردش می‌خواهد که همراه خانواده به شهر منتقل شود ولی در هر بار فقط یک پاسخ می‌شنود و آن، این که زندگی در روستا را به جهت پدرش برگزیده است!
[۲۷] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۳ و ۱۶۴.
[۲۸] تاریخ علماء خراسان، میرزا عبدالرحمن، ص۲۶۸، دیانت، مشهد، ۱۳۴۱.



پس از فوت پدرش، مجتهد تربتی بر اصرار خود افزود تا این که یک بار به وی چنین فرمود:
«من به عنوان حاکم شرع ، حکم می‌کنم که: بر شما واجب است به تربت منتقل شوید و الا، آدم با شتر می‌فرستم که اثاث شما را بار کنند و به تربت بیاورند.»
سپس می‌فرماید:
«ترویج دین، بر شما واجب است و این کار در شهر میسر است.»
حاج آخوند از فرموده استاد گرانقدرش اطاعت کرده و در اواخر ۱۳۲۸ ق. خانواده و زندگی خود را از محیط پرصفا و رفاه روستا به شهر تربت انتقال داد و خانه، زمین زراعتی، دام و ادوات کشاورزی را به عنوان امانت به فردی از اهالی روستا واگذار کرد و اثاثیه مورد نیاز را همراه خود آورد.
[۲۹] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۷-۱۶۴.

وی برای خانواده اش خانه محقری اجاره کرده بود... سرانجام پس از شش سال و چندماه اجاره و عاریه نشینی، صاحب خانه شد...
پس از ازدواج دخترش، یکی از اتاق‌ها را برای سکونت وی و دامادش اختصاص داد.
[۳۰] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۵۰.
[۳۱] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۰.
[۳۲] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۶ و ۱۷۷.

او پس از اقامت در شهر، مرتب به محضر مجتهد تربتی رسیده و از درس اصول و شرح منظومه ایشان بهره مند می‌شد. آیة الله تربتی وی را مکلف کرده بود که به جای او نماز جماعت بخواند لذا ملا عباس، علی رغم تمایل، به اصرار و دعوت استادش پاسخ مثبت داده و امامت مسجد را به عهده گرفت. هر از چند گاهی، مجتهد تربتی به مسجد وارد شده و به وی اقتدا می‌کرد. تا این که یک روز ملا عباس نماز جماعت را ترک کرده و خدمت استاد گرامی اش عرض کرد:
می‌ترسم خلوص نیتی که در نماز لازم است، برایم باقی نماند!
اما مجتهد فرزانه تربت با نصایح و کلماتی، او را متقاعد کرده که به امامت جماعت ادامه بدهد و این گونه وسوسه‌ها را به دل راه ندهد.
[۳۳] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۲.



مهم‌ترین استادان وی عبارتند از:
۱. ملا عبدالحمید تربتی (صرف و نحو).
۲. آقای عالمی (فقه و اصول).
۳. آیة الله حاج شیخ علی اکبر تربتی (فقه، اصول و فلسفه ).
۴. آیة الله العظمی حاج آقا حسین قمی.
۵. حکیم آقا بزرگ شهیدی.
[۳۴] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۶۵.
[۳۵] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۳.
[۳۶] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۴.
[۳۷] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۲.
[۳۸] گلشن ابرار، ج۲، ص۵۹۲.



ماه رمضان یکی از سال‌ها، حاج شیخ عباس قمی (۱۳۵۹-۱۲۹۴ ق)
[۳۹] گلشن ابرار، ج۲، ص۵۷۶-۵۷۱.
در مشهد می‌ماند و در مسجد گوهرشاد به سخنرانی می‌پردازد ملا عباس تربتی برای بهره مند شدن از محضر محدث قمی ، سخنرانی خود در تربت حیدریه را تعطیل کرده و به مشهد وارد می‌شود و به عنوان مستمع، در مسجد گوهرشاد می‌نشیند. محدث قمی به محض مشاهده حاج آخوند تربتی، از منبر پایین می‌آید و می‌فرماید:
«با وجود حاج آخوند، زیبنده نیست که من موعظه کنم... ‌ای مردم! از ایشان استفاده کنید.»
آن گاه از دوست صمیمی اش ملا عباس می‌خواهد که تا پایان ماه رمضان در آنجا سخنرانی داشته باشد.
[۴۰] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۸ و ۹.
[۴۱] سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ص۱۵۳، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چ ۶، ۱۳۷۲.



از همان دوره تحصیل به «مطالعه» اهمیت می‌داد دروسی را که می‌آموخت، اعراب و معنای صحیح کلمات آن را نیز فرا می‌گرفت.
در خصوص «قرآن»، علاوه بر تلاوت آن، از شان نزول و تفسیر آیات هم آگاهی پیدا کرده و به ذهن می‌سپرد.
تمام مسائل فقهی ( طهارت تا دیات ) را بر اساس فتاوای مراجع تقلید ، فراگرفته و در هنگام سفر نیز کتاب‌هایی چون: رساله عملیه ، کفایة الاصول، فوائد المشاهد و جلاءالعیون را همراه برده و به مطالعه می‌پرداخت.
[۴۲] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۸۹.
[۴۳] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۱۰.

یکی از هم معاصرین وی می‌گوید:
«حاج آخوند از همان زمان جوانی و ایام طلبگی، همین طور بود که الان هست هر گاه طلاب جمع می‌شدند و با هم انسی داشتند، او یا سرش در کتاب بود یا مشغول نماز.»
[۴۴] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۲.



وی در شهر تربت و مشهد، بعد از نماز و منبر صبح، معمولا سه یا چهار درس بیان می‌کرد محل تدریس او گاهی مسجد و گاهی مدرسه علمیه بود.
[۴۵] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۹.
[۴۶] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۱.
[۴۷] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۲.

حاج آخوند در «تشویق افراد به علم آموزی» شیوه‌هایی را به کار می‌گرفت از جمله این که، به کسانی که توانایی مالی کافی نداشتند، کمک کرده حتی آن‌ها را از تربت به مشهد می‌فرستاد، هزینه تحصیل آنان را می‌پرداخت و به درس خواندن و تربیت اخلاقی دانش آموختگان هم رسیدگی می‌کرد.
برخی از آن‌ها را نیز در خانه خود پذیرفته و همانند اعضای خانواده، مورد محبت و حمایت مادی و معنوی قرار می‌داد.
[۴۸] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۵۹-۱۵۶.

حاج آخوند در خانه نیز قرآن، سواد فارسی و عربی و مسائل دینی را به دخترانش آموزش می‌داد، به طوری که دختر بزرگش « جامع المقدمات » را نزد پدر فراگرفته و در خواندن کتاب‌های تفسیر، حدیث و تاریخ مهارت پیدا کرده بود. و پس از بازگشت پسرانش از مدرسه، برای تقویت بنیه علمی آن‌ها، هر روز به آنان درس می‌داد.
[۴۹] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۵۶.



بی شک افراد متعددی (طلبه و غیره) از حوزه درسی حاج آخوند تربتی بهره مند شده‌اند، که فعلا از اسامی همه آنان اطلاع چندانی نداریم لذا به نام برخی از آن‌ها اکتفا می‌شود:
۱ و ۲ ـ پسرانش، حجج اسلام آقایان: حاج شیخ حسینعلی راشد رحمة‌الله‌علیه و حاج شیخ محمدامین راشد.
۳ ـ آیة الله محمدرضا ربانی خراسانی.
[۵۰] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۲ و ۳، مقدمه.

۴ ـ حاج شیخ عبدالرضا تربتی رحمة‌الله‌علیه .
[۵۱] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۲.



از جمله اقدامات مستمر وی، مقوله «سخنرانی» است وی پس از اقامه نماز جماعت در سه نوبت، به منبر می‌رفت. برنامه ریزی ایشان در این خصوص، چنین بود که: در قسمت اول سخنرانی، چند مساله شرعی را بیان کرده، سپس موعظه و نکات اخلاقی و در پایان نیز به روضه خوانی می‌پرداخت.
ویژگی‌های ملا عباس تربتی در «منبر» عبارت است از:
۱. پذیرفتن دعوت همه افراد بدون در نظر گرفتن مقام و جایگاه مالی و اجتماعی آنان.
۲. واجب شمردن منبر و موعظه و بیان احکام دینی.
۳. خواندن مرثیه و روضه از روی کتاب.
۴. گویش محلی برای روستاییان.
۵. مقدم کردن ملاها و وعاظ روستا و شهر در سخنرانی.
۶. بیان نکات ضعف منبری‌ها، خصوصی و مؤدبانه.
۷. گریستن بر مصائب ائمه علیهم‌السّلام در هنگام روضه خوانی .
۸. سفارش مردم به رسیدگی به حال فقرا.
۹. تشکیل جلسات «پاسخ به سؤالات» پس از پایان یافتن منبر.
۱۰. مزد نگرفتن برای سخنرانی.
[۵۲] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۳.
[۵۳] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۸.
[۵۴] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۹.
[۵۵] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۱۵.
[۵۶] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۴.

هر یک از اهالی تربت حیدریه که در پای منبر سخنرانی ملا عباس حضور داشته و از کلمات دلنشین و رفتار متواضعانه اش بهره مند شده‌اند، کم و بیش خاطراتی از منبر وی دارند.


حاج آخوند علاوه بر این که خودش از « وجوه شرعیه » مصرف نمی‌کرد، از مال خود نیز خمس و زکات می‌داد.
وی پس از رحلت پدرش و جدا کردن سهم ارث خواهرش، بجز مقداری زمین کشاورزی ـ که نصف آن هم جزو مهریه همسرش بود ـ مابقی اموال را به عنوان رد مظالم ، زکات و خمس پرداخت چرا که می‌گفت: «معلوم نیست پدرم حقوق شرعیه اش را کاملا ادا کرده باشد.»
[۵۷] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۲.

همچنین وی از همان زمین زراعتی و موروثی هر سال سر خرمن، زکات گندم را جدا می‌کرد و مابقی را به خانه می‌آورد..
[۵۸] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۲ و ۱۰۳.

اهالی روستا و شهر وقتی وجوهات خود را نزد ملا عباس تربتی می‌آوردند، وی با نهایت احتیاط، هر یک را در جایگاه مناسب آن قرار می‌داد. او در همه عمرش هیچ گاه از سهم امام، زکات، رد مظالم و غیره استفاده شخصی و خانوادگی نبرد.
[۵۹] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۱.
[۶۰] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۷.
در این باره فرزندش، حسینعلی راشد، می‌نویسد:
با این که من و برادرم طلبه بودیم، پدرم در تمام مدت عمرش از وجوهات حتی یک شاهی هم نداد. ایشان ما را چنان تربیت کرده بود که واقعا اگر می‌خواستیم به وجوهات دست بزنیم مثل این بود که به مار و عقرب دست می‌زنیم.
[۶۱] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۱ و ۱۰۲.

ملا عباس در خصوص نوع برخورد با مراجعین، سه روش را برگزیده بود:
۱ ـ کسانی را که مستحق گرفتن خمس و زکات می‌دانست به اندازه نیازشان می‌پرداخت.
۲ ـ برای گروهی از سادات و ... که در نظرش مشتبه الحال بودند از آیة الله العظمی حاج آقا حسین قمی اجازه می‌گرفت و به آنان کمک مالی می‌کرد.
۳ ـ دسته‌ای هم بودند که هیچ گونه صلاحیت و استحقاقی نداشتند وی با این متکدیان و گدایان ـ که حتی نیمه شب نیز مزاحمت ایجاد می‌کردند ـ با سعه صدر و خوش اخلاقی رفتار می‌کرد و مقداری از نان و غذای خانواده اش را به آنان می‌داد اما حاضر نبود از خمس و زکات چیزی به آن‌ها بپردازد.
آقای راشد در این خصوص نقل می‌کند:
من همیشه به پدرم می‌گفتم: شما همین اندازه که به مردم بگویید که باید حقوق شرعیه خودشان را بدهند اما خودتان قبول نکنید که در اخذ و مصرف آن واسطه باشید. ولی پدرم می‌فرمود:
«موارد زیادی هست که من می‌دانم اگر قبول نکنم، آن آدم اصلا حقوق شرعیه خود را نمی‌دهد و از آن می‌ترسم که من نیز به خاطر راحتی خودم، شریک گناه او شده باشم و نیز بعضی مستحقان هستند که در آن صورت، ممکن است چیزی به آن‌ها نرسد...»
[۶۲] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۸۳-۱۸۱.



آخوند تربتی در دو نوبت به زیارت کربلا موفق شده بود یک بار در سنین ۳۴ سالگی که سفرش هفت ماه به طول انجامید. روزی که زائر عارف کربلا به روستایش برگشت، خانه از جمعیت پر شده و به دور حاج آخوند حلقه زده بودند در همین موقع، فردی به پا خاسته و می‌گفت:
«دین آمد، ایمان آمد، نور آمد، رحمت آمد، برکت آمد، نماز آمد...»
[۶۳] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۳.

بار دوم زمانی بود که جنگ بین المللی اول به پایان رسیده بود. در سال‌های جنگ، شیعیان که به زیارت موفق نشده بودند، از همه جای ایران به جانب کربلا حرکت می‌کردند حاج آخوند و پسرش آقای راشد نیز با یکی از قافله‌های تربت حیدریه همراه شدند.
در این سفر که حدود شش ماه طول کشید، حاج آخوند غالبا پیاده راه می‌پیمود. اقامه نماز جماعت، سخنرانی و تفقد از حال زائران، از برنامه‌های همیشگی وی بود.
[۶۴] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۴۴-۱۴۲.

وی در سال ۱۳۰۶ ش. عازم مکه شد، از آنجا که معلوم نبود گذرنامه خواهند داد یا نه، بعضی می‌گفتند: قاچاق می‌رویم. اما حاج آخوند می‌گفت:
«من چنین کاری نمی‌کنم با آن که بی نهایت مشتاق زیارت مکه هستم، ولی بر خلاف معمول و قانون حاضر نیستم.»
خوشبختانه به همه آن‌ها گذرنامه دادند و به زیارت مشرف شدند. حاج آخوند با وجود بیماری و درد شدید دست، برای هر یک از خویشاوندان و دوستانش (متوفا و زنده)، طواف‌های متعددی انجام می‌داد حتی به نیابت بیش از هفتاد نفر، نماز طواف نساء خواند... چرا که در صورت صحیح نبودن قرائت نماز ، حجاج و زائران از جهت «همسر» محل نمی‌شوند.
[۶۵] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۴۴ و ۱۴۵.



در این زمینه به نقل، دو داستان از «فضائل اخلاقی» ملا عباس تربتی، تبرک می‌جوییم:
شکیبایی گاهی مواقع برخی از هم ولایتی‌های آخوند، سهمیه آب وی را قطع کرده و به زمین خود می‌بستند. حاج آخوند پس از تحقیق، مشاهده می‌کرد که دیگری آب را به زمین خود باز کرده است بدون هیچ پرخاش و عصبانیتی، به آن شخص می‌فرمود:
«هر وقت زمین شما آب خورد، آب را باز کنید که پایین بیاید.»
[۶۶] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۲۳.

در سال‌های جنگ بین المللی اول (۱۲۹۷-۱۲۹۳ ش) علاوه بر قحطی، بیماری‌های متعددی مثل وبا و آنفلوانزا ایجاد شده بود. در خانواده حاج آخوند به جز کدبانوی آن، مابقی به بیماری مبتلا شده بودند که در پایان، کودک خردسال وی نیز از دنیا رفت.
دکتر ضیاءالاطباء ـ که از مریدان خاص آخوند بود ـ پس از آگاهی از بیماری و فقر غذایی و اقتصادی این خانواده، یک روز به عیادت آنان آمده و مبلغی پول را کنار بستر حاج آخوند می‌گذارد. ایشان می‌پرسد:
این چیست؟
ـ پولی است که شخصی برای مصارف این چند بیمار، داده و از وجوهات شرعیه نیست.
ـ چه کسی داده است؟
ـ فلان شخص داده است و به من سپرده که نگویم اما چون پرسیدید، ناچار شدم که بگویم!
حاج آخوند که آن شخص را می‌شناخت، در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود، فرمود:
«حضرت آقا! در این قحطی، که مردم از گرسنگی می‌میرند، این آدم عروسی راه انداخت و از مشهد مطرب زنانه آورد و مبلغ‌ها صرف عرق و شراب کرد و داد مردم مسلمان خوردند! »
سپس فرمود:
«آیا شما روا می‌دانید که من از چنین آدم، پول قبول بکنم؟ من راضی هستم بمیرم و از چنین کسان، نوشدارو نگیرم! »
دکتر که سخت منقلب شده و به گریه افتاده بود، پول را برداشت و به صاحبش بازگرداند.
[۶۷] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۸۰ و ۱۸۱.



آخوند ملا عباس تربتی در راستای گسترش «معروف» و محو «منکر»، از شیوه‌های متعددی بهره می‌گرفت که به چند نمونه آن اکتفا می‌شود:

۲۱.۱ - تکریم انسانیت

روزی که وی برای معالجه دخترش به نزد پزشک رفته بود، مشاهده کرد خانم بیماری برای بار دوم پیش دکتر آمده و بین آنان چنین گفت و گویی رخ داده است:
ـ نسخه سابق کو؟
ـ نسخه را خوردم.
ـ یعنی کاغذ را جوشاندی و خوردی؟!
ـ آری.
ـ حیف آن نانی که شوهرت به تو می‌دهد!
حضار از این مسئله به خنده درآمدند پزشک مجددا برای او نسخه‌ای نوشته و به او فهماند که داروها را از عطاری بگیرد و بخورد، نه نسخه را. ساعتی بعد از این ماجرا ـ که همه بیماران معالجه شده و رفته بودند ـ حاج آخوند پس از دعا در حق پزشک، برای معالجه فرزندش، چنین گفت:
«می‌خواستم خدمت شما عرض کنم آن کلمه‌ای که به آن زن گفتید و زن‌های دیگر خندیدند، آن زن در میان بقیه شرمسار شد خوب نبود.»
[۶۸] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۲۵ و ۱۲۶.


۲۱.۲ - اصلاح نه افساد

در دهه عاشورای یکی از سال‌ها، واعظی بالای منبر به استاندار خراسان حملات شدیدی کرد... تا این که در جلسه‌ای خصوصی، ملا عباس مؤدبانه از آن واعظ پرسید:
شما چرا در بالای منبر از اشخاص، با ذکر نامشان، به بدی یاد می‌کنید؟
وی در پاسخ گفت: برای نهی از منکر .
ملا عباس گفت: در کجا این دستور داده شده که بالای منبر، کسی را به نام بد بگویید آن هم نسبت به امری که صحت آن ثابت نشده است؟!. .. و اگر فرضا آن شخص مرتکب گناهی هم شده باشد همین که در بالای منبر آبرویش برود، در مقام لجاجت و ستیز بر می‌آید.
و در ادامه فرمود:
کسی که حاکم جایی می‌شود، اشخاص مختلفی از او توقعاتی دارند هر گاه به منافع آن‌ها زیانی برسد یا توقعات آنان برآورده نشود، ممکن است به او نسبت‌های ناروایی بدهند و از طریق امثال شما و از این راه (منبر)، از او انتقام بکشند. البته چه بسا آن حاکم و مسئول هم آدم خوبی نباشد و گناهانی داشته باشد اما این افراد شاکی هم معلوم نیست که عادل و راستگو باشند.
آن واعظ گفت: آخر همه می‌گویند.
مرحوم حاج آخوند گفت: مگر آنچه همه می‌گویند، صحیح و حجت است...
در پایان هم، چنین به روشنگری پرداخت:
ممکن است یک نفر چیزی به دروغ بگوید و در دهان مردم اندازد و آن‌ها نیز آن مطلب بی اساس را بازگو کنند. بنابراین، هرگاه خودتان چیزی را دیدید یا دو شاهد عادل نزد شما گواهی دادند، در آن صورت قبول کنید... آن گاه فاعل منکر را در خلوت نصیحت کنید و اگر نپذیرفت، بر اساس شرایط (دینی و اجتماعی) از آن منکر جلوگیری کنید..
[۶۹] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۲۶ و ۱۲۷.


۲۱.۳ - تاثیر نماز جماعت

زمستان فرارسیده بود ملا عباس تربتی همراه چند نفر به مشهد می‌آمدند بارش برف و تاریکی شب، باعث شد که به قهوه خانه‌ای وارد شوند. در میان مسافران، چند پسر و دختر پولدار به شراب خواری و رقص پرداخته بودند حضور ناهمگون مسافران در این شب تاریک، نگرانی‌ها و سؤالاتی ایجاد کرده بود. یکی از شاهدان نقل می‌کند:
من با مشاهده این وضع، هراسان شدم و گفتم نکند یا از جانب حاج آخوند نسبت به این‌ها تعرضی بشود یا از جانب آن‌ها به ایشان اهانت شود! لذا آماده شدم که در صورت اهانت به حاج آخوند، در مقام دفاع برآیم.
وی در ادامه می‌گوید:
حاج آخوند وارد قهوه خانه شد، انگار نه کسی را می‌بیند و نه چیزی می‌شنود. پس از پرسیدن قبله از قهوه چی، به نماز ایستاد و دوستانش نیز به وی اقتدا کردند من هم وضو گرفته و اقتدا کردم. عده‌ای از مسافران هم کم کم به صف جماعت پیوستند قهوه چی نیز تحت تاثیر قرار گرفته و به نماز جماعت پرداخت.
پس از پایان نماز، هیچ یک از آن جوانان دیده نشدند. آری، آنان بساط گناه را برچیده و با اتومبیل خود شبانه فرار کرده بودند.
[۷۰] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۲۹-۱۲۷.


۲۱.۴ - رعایت حقوق دیگران

وی عالم عامل و واعظ متعظی بود که در سراسر زندگی، به حقوق دیگران ارج نهاده و هنجارهای اجتماعی را رعایت می‌کرد. آقای راشد در این زمینه می‌نویسد:
هر گاه بام خانه اش را کاه گل می‌کرد، مقداری از بام همسایه را هم که متصل به خانه اش بود، کاه گل می‌کرد. هیچ گاه برف خانه اش را در کوچه نمی‌ریخت و ناودان خانه اش را به کوچه نمی‌گذاشت و ما را نهی می‌کرد که در جوی آب که به خانه‌های مردم می‌رود، چیزی بشوییم.
[۷۱] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۲۴.

وی کم‌ترین تجاوزی به احدی نکرد و آزاری به کسی نرساند... دکتر ضیاءالاطباء نقل کرده است:
... بیماران بعضی روی نیمکت و برخی هم روی زمین نشسته بودند، من به معاینه یکایک آنها می‌پرداختم در این اثنا، حاج آخوند رحمة‌الله‌علیه همراه دخترش که مریض بود، آمد. من تعارف کردم که بیایند جلو تا معاینه کنم ایشان قبول نکرده و گفت: این بیماران پیش از من آمده‌اند و من در نوبت خودم می‌آیم.
[۷۲] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۲۵.



حاج آخوند حتی بعد از نیمه شب زمستان و نیمه روز تابستان، برای رفع حاجت مردم می‌شتافت چرا که خود را برای کارهای شرعی و خدمت به مردم وقف کرده بود. آقای راشد در این رابطه می‌گوید:
من که نزدیک به چهل سال از عمرم را در زمان حیات مرحوم حاج آخوند گذرانده‌ام، با اطمینان می‌گویم: او مردی بود که «نفس» خود را کشته بود مثلا پیش می‌آمد که گاهی بعد از نیمه شب در خانه ما را می‌زدند و ما با وحشت از خواب بیدار می‌شدیم، می‌دیدیم کسی است از خانه‌ای آمده و می‌گوید: «فلانی در بستر احتضار است، آقای حاج آخوند به بالینش بیایند.» فورا، بی تامل و بی کم‌ترین اکراه، مانند پرنده سبکبالی بر می‌خاست وضو می‌گرفت و می‌رفت.
[۷۳] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۶ و ۱۰۷.

وی با همه زهد و عبادتی که داشت، از آن‌ها نبود که «مقدسی» را شغل خود قرار می‌دهند بلکه به تمام امور معمولی زندگی می‌رسید از قبیل: رفتن به مهمانی، عیادت مریض، تشییع جنازه ، مجلس عقد. و خودش نیز همیشه میهمان می‌پذیرفت.
ایشان به درد دل مردم گوش داده، در رفع گرفتاری‌های آنان می‌کوشید و اختلافات خانواده‌ها، روستاها و ... را حل و فصل می‌کرد.
[۷۴] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۱.

بسیار اتفاق می‌افتاد که پس از اقامه نماز، منبر و تدریس به خانه آمده، می‌خواست اندکی بخوابد که در خانه را می‌زدند... خانواده اش می‌خواستند جواب ندهند ولی ایشان می‌گفت ببینید کیست...
متاسفانه بیشتر اوقات، برای رفت و برگشت حاج آخوند، مرکب سواری نمی‌آوردند و ایشان مسیر را پیاده می‌پیمود در حالی که کتاب‌هایی را نیز غالبا با خود همراه داشت مانند رساله عملیه و فوائد المشاهد.
[۷۵] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۸ و ۱۱۰.



در آن زمان که قانون اداره و دفاتر «ثبت اسناد» وجود نداشت، علمای دینی معاملات مردم را نوشته و امضاء می‌کردند این اسناد در ادارات دولتی از اعتبار قانونی و حقوقی برخوردار بود.
موضوع این سندها مختلف بود مانند ازدواج، طلاق ، بیع قطعی و شرطی، رهن ، اجاره ، وکالت ، صلح ، اقرار ، هبه و وصیت .
از آن جا که بسیاری از مردم بی سواد بودند، عده‌ای از خوانین، پولداران و صاحب منصبان، با حیله‌هایی از مردم سند می‌گرفتند و به اجرا می‌گذاشتند.
ملا عباس تربتی به فرزندش می‌گفت:
«من نیز پس از فراغت از دوره تحصیل و طلبگی ـ که به عنوان ملای محل شناخته می‌شدم ـ گاهی مردم سندی اگر داشتند، برای آن‌ها می‌نوشتم و مهر می‌کردم و پول نمی‌گرفتم و آن‌ها از این کار متحیر می‌شدند (که چرا پول نمی‌گیرم)، تا آن که روزی از جانب شخصی از متنفذین، از من خواسته شد سندی برایش بنویسم در موردی که حق با او نبود، و من حاضر نشدم آن را بنویسم، و چون دیدم مورد اصرار و فشار قرار می‌گیرم، مهر اسمم را گذاشتم روی سنگ و با تیشه زدم خرد کردم و عهد کردم که مادام العمر برای کسی سندی ننویسم.»
آری، ملا عباس تربتی از آن به بعد، نه سندی نوشت و نه سندی را امضاء کرد.
[۷۶] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۴ و ۱۰۵.



کسانی که به عنوان دادخواهی نزدش می‌آمدند و از خان محل، حاکم یا شخص دیگر شکایت داشتند و ... ، ایشان در یک کاغذ کوچک نامه‌ای به طرف مقابل می‌نوشت بدین گونه که:
«بسم الله الرحمن الرحیم جناب...! ان شاء الله موفق باشید. فلانی چنین می‌گوید... اگر راست است و خدای ناخواسته به او تعدی شده، امید است از مشار الیه (مشار الیها) رفع تعدی بشود و هرگاه خسارتی به او رسیده، (جبران شود)، ان شاء الله عندالله و عند الرسول، مثاب و ماجور خواهید بود. عباس.»
[۷۷] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۴ و ۱۰۵.

همیشه افرادی که به آن‌ها نامه می‌نوشت ترتیب اثر می‌دادند مثلا اگر کسی را توقیف کرده بودند، رها می‌کردند اگر از کسی جریمه‌ای می‌خواستند، می‌بخشیدند و اگر آن فرد مدیون بود، مهلتش می‌دادند.
در یکی از این قضایا، خانمی به ملا عباس گفت: خان پس از خواندن نامه، آن را پاره کرد و دور انداخت. وی از این موضوع دلگیر شد با رسیدن این خبر به گوش آن خان، نزد حاج آخوند آمد و پس از احوال پرسی، نامه را از جیب درآورده، بوسید و به معظم له نشان داد و گفت:
من تمام نامه‌هایی را که از شما دریافت کرده‌ام، نگه داشته و وصیت کرده‌ام که پس از مرگم، آن‌ها را در لای کفنم بگذارند تا نزد خداوند وسیله نجاتم باشد.
و بعد ادامه داد:
من به این زن گفتم: الآن می‌خواهم بخوابم و فلانی هم این جا نیست که بگویم شوهرت را آزاد کند، ولی در هنگام عصر که آمد، می‌گویم برود و شوهرت را آزاد کند. با این وجود، نزد شما آمده و چنین دروغی گفته است!
[۷۸] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۵ و ۱۰۶.



از جمله مراجعات عمومی مردم نزد ملا عباس تربتی، مساله « عقد ازدواج » بود. سیره مستمر ایشان در این قبیل مراسم، عبارت بود از:
۱. دختر را با اجازه ولی اش و زنی را که شوهرش وفات کرده، به عقد ازدواج طرف مقابل در می‌آورد.
۲. خطبه عقد ازدواج را هرگز برای زن مطلقه ، اجرا نمی‌کرد.
۳. برای مردی که همسر داشت، عقد موقت جاری نمی‌کرد.
۴. هرگز برای فردی صیغه طلاق جاری نساخت.
۵. در مجالس عقد به موعظه می‌پرداخت و تاکید می‌کرد که: مهریه‌ها سبک باشد، نیت‌ها را برای خدا خالص کرده و از تجملات و اسراف بپرهیزند.
۶. وی برای مجلس عقد، اجرت و پولی قبول نمی‌کرد زیرا اجرای خطبه عقد را بر خودش واجب می‌دانست.
[۷۹] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۵ و ۱۰۶.



در سومین سال جنگ بین المللی اول (حدودا ۱۲۹۶ ش) به سبب عدم بارندگی، قحطی شدیدی رخ داده بود در آن سال با کوشش ملا عباس و دیگر خیرخواهان تربت حیدریه، جایگاهی تاسیس شد تا به افراد بی بضاعت کمک شود.
پس از ذخیره سازی انواع حبوبات، چون: گندم ، جو ، ماش، ارزن و عدس ، عده‌ای به پختن غذا مشغول می‌شدند ملا عباس همه روزه بعد از نماز صبح به کنار دیگ‌های بزرگ آمده و از چگونگی کار آشپزها آگاه می‌شد. با پخته شدن غذا، مردم گروه گروه می‌آمدند و سهمیه خود را می‌گرفتند.
در ضمن برای فقرای، محل جایگاهی ترتیب داده بودند تا شبانه روز در آن جا سکونت داشته باشند.
[۸۰] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۴۲.



در سال ۱۳۰۱ ش. زلزله‌ای در «تربت حیدریه» رخ داد که برخی از روستاهای جنوبی شهر به کلی ویران شده و بیش از هزار نفر کشته شدند.
وقوع زلزله در هنگام سحر، باعث شد که مردم ناله کنان به کوچه، خیابان و بیابان وارد شوند و این در حالی بود که باران نیز به شدت می‌بارید.
ملا عباس تربتی مردم را به خواندن نماز آیات و سپس نماز صبح فراخواند، برپایی مراسم نماز و دعا، به قلب‌ها آرامشی بخشید تا این که پس از طلوع آفتاب ، از گوشه و کنار خبرهای تاسف باری به دست آمد. ملا عباس پس از اطلاع از تخریب چند روستا، پیاده به راه افتاده و در خیابان‌های شهر به عده‌ای از تجار و کسبه می‌گوید:
«چلوار، متقال و کرباس هر چه دارید، با سدر و کافور برای مردگان، و خوراک و پوشاک برای زنده‌ها زود بفرستید.»
وی سپس به چند روستای شمالی شهر ـ که سالم مانده بودند ـ پیغام می‌دهد که هر اندازه ممکن است مردان با بیل و کلنگ و آذوقه، زود خودشان را برسانند.
آخوند تربتی در حدود ظهر بود که به روستاهای زلزله زده می‌رسد کم کم مردم نیز از شهر و روستاها می‌آیند.
از آن جایی که هوا بو گرفته و منظره روستاها، دل خراش و وحشتناک بود، نیروهای امدادی پس از یک روز کار به محل زندگی خود برمی گشتند. اما روحانی سخت کوش و مهربان تربت، تا سه شبانه روز همراه زلزله زدگان ماند.
وی بر حسب توانایی و حرفه افراد، از همان ساعت اول ورود نیروهای مردمی، آنان را به چهار دسته تقسیم می‌کرد:
الف) بیرون آوردن اجساد
عده‌ای را مامور درآوردن اجساد از زیر آوار کرده و به آنان سفارش می‌کرد: خاک‌ها و خشت‌ها را به گونه‌ای کنار بزنند که اگر کسی هنوز زنده است، بیشتر صدمه نبیند و پیکر مرده‌ها نیز بیشتر مجروح نشود.
ب) حفر کردن قبور
به افراد گورکن هم آداب و احکام آن را یاد می‌داد.
ج) تهیه کفن
برخی را نیز در نحوه بریدن پارچه‌ها و تهیه کفن آموزش می‌داد.
د) غسل دادن اموات
به تعدادی از غسال‌ها هم چگونگی غسل و احکام واجب و مستحبی آن را می‌آموخت.
در روستاهای زلزله زده حدود بیست جایگاه غسل ( غسال خانه ) ساخته شده بود آخوند تربتی به همه این اماکن رفت و آمد می‌کرد. و به غسال‌ها هم سفارش می‌کرد که هر یک از اموات را بر اساس شرایط شان غسل (کامل، جبیره‌ای ، تیمم ) بدهند و در پایان نیز بر همه جنازه‌ها شخصا نماز می‌خواند.
از دیگر اقدامات بسیار مؤثر وی، این بود که به بازماندگان هر یک از قربانیان، دلداری داده و پس از تعزیت و نصیحت، احکام ارث را برایشان بازگو می‌کرد، سوگواران نیز با مشاهده زحمات مخلصانه آخوند تربتی در وجود خود آرامشی احساس کرده و از شدت اندوهشان کاسته می‌شد.
یکی از افراد، مشاهدات خود را این گونه بازگو کرده است:
«حاج آخوند در آن سه شبانه روز، نه غذا خورد و نه خوابید. همه آن فضا از عفونت (اجساد) چنان بود که کسی تاب نمی‌آورد به همین جهت، مردم دسته دسته می‌آمدند و می‌رفتند. اما او تمام این سه شبانه روز همه کارها (بیرون آوردن جنازه‌ها، انجام غسل، تکفین ، اقامه نماز، تدفین و...) را به خوبی سامان داد! »
با رسیدن خبر زلزله و تلاش‌های خستگی ناپذیر ملا عباس تربتی به تهران، رئیس الوزرای وقت با ارسال تلگرافی، از زحمات وی تشکر به عمل آورد اما آخوند می‌گفت:
«این، وظیفه دینی ما و واجب کفایی بود و اگر انجام نمی‌دادیم، همه گناهکار بودیم.»
دکتر امیر اعلم و هیئت همراهش پس از آمدن به تربت و مشاهده روستاهای زلزله زده و جویا شدن از اقدامات چشمگیر و مؤثر آخوند، به منزل وی می‌آیند امیر اعلم خطاب به ملا عباس می‌گوید:
«شما یک نفر، به اندازه یک اداره بیشتر کار کرده‌اید! »
شایان توجه است که در همان سال (۱۳۰۱ش)، آمریکایی‌ها مبلغ هنگفتی برای زلزله زدگان می‌فرستند مشروط به این که با دست حاج آخوند در بین مردم تقسیم شود. آقای راشد در این زمینه می‌نویسد:
پدرم قبول نکرد آنچه مردم اصرار کردند و گفتند: اگر قبول نکنید پول را بر می‌گردانند. گفت: می‌خواهند برگردانند یا برنگردانند من قبول نمی‌کنم.
بالاخره چون پدرم قبول نکرد، کمیسیونی از چند نفر تشکیل دادند و پول به آن کمیسیون داده شد که تقسیم شود. اما گمانم، آن پول را به مصرف ساختن مریضخانه‌ای رساندند.
[۸۱] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۴۱-۱۳۸.



در جریان «مشروطه» آخوند ملا محمدکاظم خراسانی برای همه شاگردانش ـ که علمای ولایات ایران بودند ـ احکامی صادر کرده بود از جمله برای حاج شیخ علی اکبر تربتی. به موجب این دستور، مجتهد تربتی به ریاست انجمن شهر تربت منصوب شده بود. قرار بر این بود که برای هر یک از بلوک هفتگانه تربت، «انجمن محلی» تاسیس شود لذا مجتهد تربتی، ملا عباس را برای ریاست بلوک «زاوه» انتخاب کرده بود.
معظم له در این باره فرموده است:
از طرف انجمن شهر نامه‌ای برای من آوردند که ریاست آن انجمن را قبول کنم من از آورندگان (آورنده) نامه پرسیدم که: انجمن چیست و مشروطه یعنی چه و می‌خواهند چه کار بکنند؟ به من جواب دادند که: آقایان علما در نجف چون دیده‌اند که دولتی باید باشد و مالیات و سرباز باید گرفته شود تا نظم مملکت برقرار باشد و حکامی و اداراتی و قوانینی باید در کار باشد، برای آن که این کارها موافق با احکام شرع انجام بگیرد... تصمیم گرفته‌اند که در همه ایالات و ولایات، انجمن‌هایی از مردم صالح آن محل تشکیل شود و آنها (هم) نمایندگانی را به تهران بفرستند که عادل و محل وثوق باشند...
با خود گفتم: این، همان آرزویی است که هر مسلمان متدین دارد! چه بهتر از این.
وی اسامی اعضای شهر را می‌پرسد که متاسفانه فردی از آن‌ها، آدم مثبتی نبود لذا ابهامات و نگرانی‌هایی در دلش ایجاد شده و علی رغم اصرار مردم، عضویت و ریاست انجمن را نپذیرفت.
[۸۲] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۰ و ۱۷۱.



در صبح روز یکشنبه ۱۷/۷/۱۳۲۲ ش. پس از ادای نماز صبح، در حالی که به سمت قبله خوابیده و عبا را بر روی خود انداخته بود، ناگهان پیکرش همانند آفتاب، نورانی و چهره اش تابناک گردید. وی از جای خود تکانی خورد و چنین عرضه داشت:
سلام علیکم یا رسول الله! شما به دیدن من بی مقدار آمدید!
پس از آن، درست مانند این که کسانی یک به یک به دیدنش می‌آیند، بر حضرت امیرمؤمنان علی علیه‌السّلام و یکایک ائمه تا امام دوازدهم سلام کرده و از آمدن آن‌ها اظهار تشکر می‌کرد. همچنین بر حضرت فاطمه علیهاالسّلام و سپس بر حضرت زینب علیهاالسّلام سلام کرد در این هنگام در حالی که به شدت می‌گریست، گفت:
بی بی! من برای شما خیلی گریه کرده‌ام.
آنگاه به مادر خودش سلام کرده و گفت:
مادر! از تو ممنونم به من شیر پاکی دادی.
پس از دو ساعت از طلوع آفتاب، این روشنایی که بر پیکرش می‌تابید، از بین رفت و به حال عادی برگشت به گونه‌ای که رنگ چهره اش به زردی گرایید. در این رابطه، آقای راشد می‌گوید:
در یکی از این روزها... به ایشان گفتم: ما از پیامبران و بزرگان چیزهایی به روایت می‌شنویم و آرزو می‌کنیم که ای کاش خود ما بودیم و می‌فهمیدیم... اکنون چنین حالتی از شما دیده شد من دلم می‌خواهد بفهمم که این، چه بود؟!
وی در هر بار، سکوت می‌کرد تا این که فرمود:
«من نمی‌توانم به تو بفهمانم خودت برو بفهم.» (یادآوری می‌شود که از این عالم فرزانه، کرامات دیگری نیز در کتاب فوق ثبت شده است.)
[۸۳] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۴۹ و ۱۵۰.



عارف پیر تربت در سال‌های پایان حیات دنیوی، نزدیک به دو سال در بستر بیماری بود سرانجام در روز یکشنبه ۲۴ مهرماه ۱۳۲۲ (۱۷ شوال ۱۳۶۲) در حالی که نماز صبح را به صورت خوابیده خوانده بود، حالت احتضار در وجودش پدیدار شد. وی تا آخرین لحظه با هوشیاری کامل، کلماتی را زمزمه کرده و به رحمت واسعه الهی چشم دوخته بود.
پس از حدود دو ساعت از طلوع خورشید، به ناگاه در افق باور شیفتگان فضیلت، سرخی غروب نمایان شد و روح تابناک آخوند ملا عباس تربتی در شاخسار رضوان آشیان گرفت!
پیکر مطهر آن فرزانه بر روی دست‌های دل سوختگان به سوی مشهد مقدس، تشییع و در زاویه شمال غربی (آخرین غرفه صحن نو) بارگاه قدس رضوی به خاک سپرده شد.
سالک سبزواری در ماده تاریخ ارتحال وی سروده است:
به تاریخش رقم زد، کلک «سالک» • • • به حق دست ارادت داد عباس
[۸۴] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۹۰ و ۱۹۱.
[۸۵] تاریخ علماء خراسان، ص۲۶۸ و ۲۶۹.

استاد فقید مرحوم علی قندهاری تربتی در خصوص وصیت وی، گفته است: حاج آخوند فرموده بود:
«مرا در صحن مطهر دفن کنید که قدم زیارت کنندگان حرم روی چشم هایم باشد... و بر سنگ لوح هم این آیه نوشته شود: (و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید)».
و آقای جلال رفیع می‌گوید:
«... و چنین بود که حاج آخوند، از حاکمیت طاغوت در عهد پهلوی به کهف ولایت در آستان قدس رضوی پناه برد...»
[۸۷] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۹۴.



امام خمینی (قدس سره):
«مرحوم حاج آخوند ملا عباس، پدر آقای راشد، یک وقت در راه مسافرت وارد قهوه خانه‌ای می‌شود... نماز که تمام می‌شود، می‌بیند از آن جوان‌ها و آن بساطشان خبری نیست و خودشان رفته‌اند... حاج آخوند ملا عباس آنچه را به عنوان تکلیف تشخیص داد، عمل کرد کار خودش را کرد، کاری به این نداشت که آن‌ها خوششان می‌آید و از او تبعیت می‌کنند یا نه. چون کسی که اتکال به خداوند تبارک و تعالی دارد، از این که تنها بماند ابدا نمی‌ترسد...»
[۸۸] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۳۰.

حاج سید علی رضا مدرسی لب خندقی:
«همان طور که در حالات حبیب بن مظاهر یا اصبغ بن نباته و امثال آن‌ها از صحابه خاص شنیده‌اید، مرحوم حاج آخوند ملا عباس هم همین طور بود...»
[۸۹] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۳۲.

آیة الله العظمی حاج آقا حسین قمی (۱۳۶۶-۱۲۸۲ ق):
[۹۰] گلشن ابرار، ج۲، ص۶۰۱-۵۹۰.
«حاج آخوند نه فقط از خوبان عالم اسلام است بلکه از خوبان دنیا است! »
[۹۱] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۴.

حکیم میرزای عسکری معروف به «آقا بزرگ شهیدی» (متوفای ۱۳۵۵ ق): «حاج آخوند مرد فوق العاده‌ای است و اگر به این شدت تعبد نمی‌داشت، می‌توانست به جای منطقه خراسان، دنیایی را تحت تاثیر قرار بدهد.»
[۹۲] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۳ و ۱۳۴.

آیة الله جنتی : «حاج آخوند تربتی، پدر آقای راشد، رضوان الله علیه ـ از نوادر روزگار بود و در بسیاری از جهات واقعا دومی نداشت. ایشان در تقوا و خلوص، عالمی استثنایی بود...»
[۹۳] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۴ و ۵.

بدیع الزمان فروزانفر: «دنیا به دور این مرد نگشته است.» یعنی بویی از دنیاداری در وجودش نیست.»
[۹۴] «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۰.

جلال رفیع (شایان توجه است که نامبرده، با قلم شیوای خود، بر کتاب «فضیلتهای فراموش شده» دیباچه‌ای مفصل و دقیق نوشته و بارها از شخصیت جامع ملا عباس تربتی قدس سره، ستایش کرده‌اند.) : «وی نه فقط به عنوان شخص بلکه به عنوان شخصیت و به عنوان آدم و انسانی با مجموعه‌ای از فضیلت‌های کمیاب و نایاب، مورد توجه و نیاز ما است. ما کیمیای اخلاق و مکارم اخلاقی را در وجود او و امثال او جستجو می‌کنیم... او از مردمی‌ترین شخصیت‌هایی است که در همان حال، از عابدترین آنان بوده است مردی که برای خدا خود را وقف مردم کرده بود...».


۱. جغرافیای تاریخی شهرها، عبدالحسین نهچیری، ص۳۱۶، چ۱۳۷۰.
۲. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۳.
۳. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۵۹ و ۱۶۰.
۴. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۰ و ۱۶۱.
۵. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۰ و ۱۶۱.
۶. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۱ و ۱۶۲.
۷. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۱ و ۱۶۲.
۸. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۵۵-۱۵۳.
۹. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۲ و ۱۶۳.
۱۰. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۲ و ۱۶۳.
۱۱. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۵۴.
۱۲. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۵۵.
۱۳. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۲-۱۷۴.
۱۴. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۸۵-۱۸۹.
۱۵. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۲.
۱۶. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۳.
۱۷. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۱۰.
۱۸. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۱۱.
۱۹. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۱.
۲۰. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۵ و۱۷۶.
۲۱. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۱۱.
۲۲. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۱۹.
۲۳. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۲۲ و ۱۲۳.
۲۴. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۸۹ و ۱۹۰.
۲۵. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۲۳ و ۱۲۴.
۲۶. گلشن ابرار، ج۱، ص۴۴۴-۴۳۱.
۲۷. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۳ و ۱۶۴.
۲۸. تاریخ علماء خراسان، میرزا عبدالرحمن، ص۲۶۸، دیانت، مشهد، ۱۳۴۱.
۲۹. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۷-۱۶۴.
۳۰. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۵۰.
۳۱. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۰.
۳۲. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۶ و ۱۷۷.
۳۳. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۲.
۳۴. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۶۵.
۳۵. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۳.
۳۶. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶۴.
۳۷. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۲.
۳۸. گلشن ابرار، ج۲، ص۵۹۲.
۳۹. گلشن ابرار، ج۲، ص۵۷۶-۵۷۱.
۴۰. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۸ و ۹.
۴۱. سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ص۱۵۳، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چ ۶، ۱۳۷۲.
۴۲. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۸۹.
۴۳. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۱۰.
۴۴. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۲.
۴۵. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۹.
۴۶. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۱.
۴۷. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۲.
۴۸. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۵۹-۱۵۶.
۴۹. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۵۶.
۵۰. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۲ و ۳، مقدمه.
۵۱. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۲.
۵۲. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۳.
۵۳. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۸.
۵۴. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۹.
۵۵. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۱۵.
۵۶. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۴.
۵۷. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۲.
۵۸. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۲ و ۱۰۳.
۵۹. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۱.
۶۰. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۷.
۶۱. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۱ و ۱۰۲.
۶۲. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۸۳-۱۸۱.
۶۳. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۳.
۶۴. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۴۴-۱۴۲.
۶۵. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۴۴ و ۱۴۵.
۶۶. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۲۳.
۶۷. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۸۰ و ۱۸۱.
۶۸. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۲۵ و ۱۲۶.
۶۹. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۲۶ و ۱۲۷.
۷۰. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۲۹-۱۲۷.
۷۱. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۲۴.
۷۲. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۲۵.
۷۳. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۶ و ۱۰۷.
۷۴. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۱.
۷۵. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۸ و ۱۱۰.
۷۶. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۴ و ۱۰۵.
۷۷. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۴ و ۱۰۵.
۷۸. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۵ و ۱۰۶.
۷۹. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۰۵ و ۱۰۶.
۸۰. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۴۲.
۸۱. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۴۱-۱۳۸.
۸۲. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۰ و ۱۷۱.
۸۳. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۴۹ و ۱۵۰.
۸۴. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۹۰ و ۱۹۱.
۸۵. تاریخ علماء خراسان، ص۲۶۸ و ۲۶۹.
۸۶. کهف/سوره۱۸، آیه۱۸.    
۸۷. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۹۴.
۸۸. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۳۰.
۸۹. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۳۲.
۹۰. گلشن ابرار، ج۲، ص۶۰۱-۵۹۰.
۹۱. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۴.
۹۲. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۳ و ۱۳۴.
۹۳. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۴ و ۵.
۹۴. «فضیلتهای فراموش شده» است تالیف حسینعلی راشد، تهران، اطلاعات، چ ۱۶، ۱۳۸۰ ش، ص۱۳۰.



سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«ملاّ عبّاس تربتی».    




جعبه ابزار