• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مفهوم حق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مفهوم حق به دو معنای اساسی «حق بودن» و «حق داشتن» از مباحث مقدماتی علم حقوق، علم اخلاق و علم سیاست است. این مفهوم در سدۀ شانزدهم از وضوح و شفافیت کاملی برخوردار گردید و یکی از اصطلاحات محوری گفتمان اخلاقی و سیاسی شد. طی سده‌های هفدهم و هیجدهم «حق» به شعاری انقلابی تبدیل شد و امروزه قدرت شعاری و سیاسی این مفهوم، عامل مهمی در هر دو صحنه داخلی و بین المللی است. واژه حق در چهار قلمرو مختلف حقوقی، حق ادعا، حق آزادی، حق اختیار و حق مصونیت مورد استفاده قرار می‌گیرد. طبق نظریه حقوق‌دانان اراده تضمین شده و یا منفعت تضمین شده از عناصر تشکیل دهنده «حق» است.



بی تردید «حق» (Right) یکی از مهمترین اجزای مقوم «اخلاق»، (morality) «حقوق» (Law) و «سیاست» (politics) در دنیای مدرن است. یکی از مهمترین نکات در تاریخ پیدایش مفهوم و پدیدۀ حق، مربوط به تفکیکی می‌شود که میان دو مفهوم «حق بودن» (to be Right) و «حق داشتن» (to Have Right) پدیدار شده است.

۱.۱ - حق بودن

حق به معنای اول (حق بودن) که در مقابل «باطل و غلط» قرار می‌گیرد، همواره در عرصه‌های فکری به ویژه افکار سیاسی و اخلاقی حضور داشته است. در چنین معنایی مفهوم حق به معنای راست و صادق بکار گرفته می‌شود و بنابراین هنگامی که گفته می‌شود امری حق است به آن معناست که آن امر راست و صادق (صحیح) است یا غلط و باطل نیست. در واقع حق در چنین معنایی در حوزه مربوط به ارزش (خوب‌ها و بدها) از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده و حق بودن در معنای ارزشی آن به معنای «خوب بودن» است.
[۱] راسخ، محمد، حق و مصلحت، مقالاتی در فلسفه حقوق، فلسفه حق و فلسفه ارزش، ص۱۸۶-۱۸۴، طرح نو، تهران، ۱۳۸۱.


۱.۲ - حق داشتن

اما حق به معنای دوم (حق داشتن) که می‌تواند در مقابل «تکلیف» قرار گیرد، محصول فکری جدیدی است که در پی تلاش‌های نظری و عملی آزادی‌خواهانه و برابری‌خواهانۀ انسان در دوران مدرن تولد یافته است. چنین تفکیکی در مفهوم حق، مساله را در پیوندی عمیق با تفکیک بین مفهوم «ارزش یا خوب» و «حق هنجاری» (Good and Right) قرار می‌دهد. بنابراین در معنای اول هنگامی که گفته می‌شود عملی «حق» است یعنی از منظر اخلاقی و بر اساس اصول محتوایی یک نظام اخلاقی خاص، مورد تایید و قبول می‌باشد. برای نمونه اگر فردی در مقابل این سؤال که آیا به یک فقیر کمک بکند یا نکند، تصمیم بگیرد که کمک کند و مطابق با آن تصمیم عمل نماید، عملی «خوب» و «اخلاقی» و «حق» انجام داده است. اما مفهوم «حق» در ترکیب «حق داشتن» با این معنا متفاوت است. در این معنای دوم «حق داشتن» ضرورتاً به معنای انجام عملی «خوب» و «اخلاقی» نیست. برای نمونه در همین مثال پیش گفته، اگر به کسی بگوییم حق کمک کردن داری به این معنا خواهد بود که تصمیم تو بر «کمک» هر کدام که باشد به صرف «تصمیم تو بودن» از حمایت و تضمین برخوردار خواهد بود و تحت حمایت قضایی و سیاسی قرار می‌گیرد.
[۲] راسخ، محمد، حق و مصلحت، مقالاتی در فلسفه حقوق، فلسفه حق و فلسفه ارزش، ص۱۸۷- ۱۸۶، طرح نو، تهران، ۱۳۸۱.

بنابراین وقتی شهروندان «حق آزادی بیان» دارند در اجرای آن حق (مادامی که به حقوق دیگران تجاوز نکنند) ممکن است مطالبی را بیان نمایند که از دیدگاه اخلاقی ویژه‌ای، مصداق یک «بیان بد یا خطا» باشد، به همان‌اندازه که ممکن است مطالبی را بیان نمایند که از دیدگاه اخلاقی خاصی، مصداق یک «بیان خوب یا درست» باشد. اما در هر دو صورت از حمایت‌های قضایی و سیاسی برخوردارند. بر چنین مبنایی فیلسوفان حق از «حق بر خطا بودن» (Right to be wrong) سخن به میان می‌آورند (حق و نه تکلیف خطا کردن).
[۳] راسخ، محمد، حق و مصلحت، مقالاتی در فلسفه حقوق، فلسفه حق و فلسفه ارزش، ۱۳۸۱، ص۱۸۷، طرح نو، تهران.
[۴] قاری سید فاطمی، سید محمد، حقوق بشر در جهان معاصر، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ۱۳۸۲، ص۱۸.

آنچه امروزه به عنوان تئوری حق و حقوق بنیادین انسان‌ها مشهور است و در نظام بین المللی حقوق بشر و اسناد مربوط به حقوق بشر از آنها سخن به میان آورده می‌شود تحت معنای دوم (یعنی حق داشتن) می‌چرخد و وجه ممیزه نظام حقوقی و اساسی مدرن تامین حق همۀ شهروندان، به ویژه آنانی که در اقلیت هستند، می‌باشد.


از حیث تاریخی در دوران کلاسیک تقریباً هیچ اهمیتی به مفهوم حق داده نشده. مفهوم حق که احتمالاً اول بار توسط «ویلیام اهل اوکام» (williamofockham) در قرن چهاردهم میلادی به طور روشن تعریف شد تا انتهای سدۀ شانزدهم از وضوح و شفافیت کاملی برخوردار گردید و یکی از اصطلاحات محوری گفتمان اخلاقی و سیاسی شد. طی سده‌های هفدهم و هیجدهم «حق» به شعاری انقلابی تبدیل شد و امروزه قدرت شعاری و سیاسی این مفهوم، عامل مهمی در هر دو صحنه داخلی و بین المللی می‌باشد. در هرحال این امر را نمی‌توان انکار نمود که مفهوم حق در سیر تاریخی ‌اش ابتدا به معنای «حقوق انتخابی»، (option Rights) حقوق مربوط به حوزه‌های آزادی شخصی و حاکمیت به کار رفته است و این کاربرد نسبت به «حقوق رفاهی» (welfare Rights) از تقدم تاریخی برخوردار است.
[۵] مارتین پی، گلدینگ، مفهوم حق (۱): درآمدی تاریخی، ص۱۹۸-۱۹۶، مترجم: محمد راسخ.



اما خود مفهوم «حق داشتن» نیز در روابط مختلف و یا به عبارت دیگر در گزاره‌های مختلف حق‌مدار، معانی متفاوتی دارد. در خصوص تحلیل مفهوم حق (به معنای «حق داشتن») بهترین نقطه آغاز تفکیکی است که «هوفیلد» (Hofeld) ارایه نموده است. از دیدگاه ایشان واژه حق می‌تواند بیانگر چهارگونه رابطه حقوقی باشد. به عبارت دیگر واژه حق در چهار قلمرو مختلف حقوقی، حق ادعا، (claim- Right) حق آزادی، (Liberty- Right) حق (اختیار) (power- Right) و حق مصونیت (Immunity- Right) مورد استفاده قرار می‌گیرد.
[۶] برای توضیح بیشتر ر. ک: کارل و لمن، مفهوم حق (۲): سهم هوفلد، ص۲۱۶-۲۲۰، مترجم: محمد راسخ.
[۷] قاری سید فاطمی، سید محمد، حقوق بشر در جهان معاصر، ص۲۴-۱۹، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ۱۳۸۲.


۳.۱ - حق ادعا یا حق مطالبه

حق ادعا یا حق مطالبه، حق به معنای مضیق است که لازمۀ آن وظیفه دیگری و نقیض آن حق نداشتن شخص است. (مثل حق طلبکار در برابر مدیون).

۳.۲ - حق آزادی

حق آزادی و یا حق- امتیاز، (privilege- Right) حقی است که لازمۀ آن، حق نداشتن طرف دیگر است و نقیض آن هم وظیفه و تعهد شخص است. به عبارت دیگر وقتی شخصی حق آزادی دارد بدان معناست که اولاً تعهدی و ثانیاً دیگری چنین حقی را بر آن شخص ندارد. (مثل حق آزادی بیان).

۳.۳ - حق قدرت

حق قدرت نیز لازمه‌اش، مسؤولیت حقوقی دیگری در برابر آن است و نقیض آن هم ناتوانی ذیحق نسبت به آن است. به عبارت دیگر وقتی فردی حق قدرت دارد به آن معناست که او می‌تواند موضوع آن حق را اعمال نماید و حق دیگری هم ممکن متاثر از اعمال حق او باشد. (مثل حق وصیت نسبت به اموال).

۳.۴ - حق مصونیت

حق مصونیت یعنی آنکه ذیحق در برابر اعمال دیگران مورد حمایت قرار گرفته باشد. در واقع لازمه چنین حقی ناتوانی طرف مقابل است و نقیض چنین حقی هم مسؤولیت آن شخص خواهد بود. بنابراین داشتن این حق به آن معناست که اولاً ذیحق مسؤولیت ندارد و ثانیاً دیگری نمی‌تواند در برابر اعمال این حق متعرض او گردد.
[۸] راسخ، محمد، حق و مصلحت، مقالاتی در فلسفه حقوق، فلسفه حق و فلسفه ارزش، ص۱۵۵-۱۵۱، طرح نو، تهران، ۱۳۸۱.

حقوق بشر که اساساً حقوقی فردی و یا قابل فرو کاستن به حقوق فردی‌اند، بیشترین تقارب را با حق ادعاها دارند.
[۹] .Waldron J (۱۹۹۵)، Introduction، Theories of Rights، oxford university press،p. ۸



علاوه بر این چهار ارتباط یاد شده بحث مفهومی از حق به شیوه‌ای دیگر نیز مورد توجه و مذاکره نظری متفکرین قرار گرفته است. این بار پرسش بدین صورت طرح گردید که اساساً عناصر مقوم مفهوم «حق» کدامند؟ چه تعریفی از حق می‌توان ارایه داد که تمامی چهارگونۀ یاد شده را در برگرفته و همۀ آنها را به خوبی توضیح دهد؟ در پاسخ به این پرسش و به تدریج دو تئوری رقیب از سوی نظریه پردازان پیشنهاد شد: نظریه اراده انتخاب (will- choice Theory) و نظریۀ سود منفعت (Interest- Benefit Theory) بر اساس نظریه اولی، حق یعنی اراده تضمین شده که جزء مقوم و گوهر حق وجود ارادۀ آزادی است که می‌تواند بر اراده‌های دیگر قید زده و آنها را مقید سازد. حال آنکه بر اساس نظریه دوم، حق یعنی منفعت تضمین شده که در این معنی در راستای حفظ و حمایت از سود و منفعت مطرح می‌شود و با هدف تضمین یک منفعت بنیادین بر عهده دیگران تکلیف می‌گذارد.
[۱۰] قاری سید فاطمی، سید محمد، حقوق بشر در جهان معاصر، ص۱۵۶-۱۵۵، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ۱۳۸۲.
[۱۱] قاری سید فاطمی، سید محمد، حقوق بشر در جهان معاصر، ص۳۰-۲۴، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ۱۳۸۲.

بنابراین باید توجه داشت وقتی در حقوق بشر سخن از «حق» به میان می‌آید مراد از آن مفهوم خاصی مد نظر است که بطور اجمالی دارای چنین پیشینه و معنایی می‌باشد.
[۱۲] منابع دیگر ر. ک: H. victor conde، A Handbook of International Human Rights Terminology، second edition، united state، ۲۰۰۳،p. ۲۳



۱. راسخ، محمد، حق و مصلحت، مقالاتی در فلسفه حقوق، فلسفه حق و فلسفه ارزش، ص۱۸۶-۱۸۴، طرح نو، تهران، ۱۳۸۱.
۲. راسخ، محمد، حق و مصلحت، مقالاتی در فلسفه حقوق، فلسفه حق و فلسفه ارزش، ص۱۸۷- ۱۸۶، طرح نو، تهران، ۱۳۸۱.
۳. راسخ، محمد، حق و مصلحت، مقالاتی در فلسفه حقوق، فلسفه حق و فلسفه ارزش، ۱۳۸۱، ص۱۸۷، طرح نو، تهران.
۴. قاری سید فاطمی، سید محمد، حقوق بشر در جهان معاصر، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ۱۳۸۲، ص۱۸.
۵. مارتین پی، گلدینگ، مفهوم حق (۱): درآمدی تاریخی، ص۱۹۸-۱۹۶، مترجم: محمد راسخ.
۶. برای توضیح بیشتر ر. ک: کارل و لمن، مفهوم حق (۲): سهم هوفلد، ص۲۱۶-۲۲۰، مترجم: محمد راسخ.
۷. قاری سید فاطمی، سید محمد، حقوق بشر در جهان معاصر، ص۲۴-۱۹، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ۱۳۸۲.
۸. راسخ، محمد، حق و مصلحت، مقالاتی در فلسفه حقوق، فلسفه حق و فلسفه ارزش، ص۱۵۵-۱۵۱، طرح نو، تهران، ۱۳۸۱.
۹. .Waldron J (۱۹۹۵)، Introduction، Theories of Rights، oxford university press،p. ۸
۱۰. قاری سید فاطمی، سید محمد، حقوق بشر در جهان معاصر، ص۱۵۶-۱۵۵، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ۱۳۸۲.
۱۱. قاری سید فاطمی، سید محمد، حقوق بشر در جهان معاصر، ص۳۰-۲۴، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ۱۳۸۲.
۱۲. منابع دیگر ر. ک: H. victor conde، A Handbook of International Human Rights Terminology، second edition، united state، ۲۰۰۳،p. ۲۳



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مفهوم حق»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۸/۱۳.    
[[رده:





جعبه ابزار