مرتضی یزادنپناه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مرتضی یزدانپناه متولد ۱۲۷۳ش در
تهران است. در ۱۲۹۳ از مدرسه افسری قزاقخانه فارغالتحصیل و با درجه ستوان سومی داخل قشون شد در چند زد و خورد داخلی سریعا ترفیع درجه گرفت.
در ۱۲۹۹ با درجه سرهنگی فرمانده پیاده نظام قوای کودتا بود. او در جریان خلع
قاجاریه و
تبعید محمدحسن میرزا ولیعهد از
ایران نیز نقش مهمی داشت و به پاس خدمات خود به درجه سرلشگری ارتقا یافت که بلافاصله پس از ورود به تهران به مقام سرتیپی ارتقا یافت و به فرماندهی تیپ مرکز و بعد لشگر مرکزی منصوب شد. او تمام تلاش خود را برای استقرار و ثبات قدرت رضاخان به کار برد در ۱۳۰۳ علاوه بر فرماندهی لشگر، حکومت نظامی تهران نیز با او بود.
یزدانپناه و دو سه تن از نظامیان مورد اعتماد در روزهای سخت قدرت در مقابله با جنبش "قیام سعادت" که طرفداران احمدشاه بودند و نیز
شورش عشایر قشقایی
مقاومت کردند. آنها باید همه چیز را به دقت بررسی میکردند و به محض علایم شکست و توطئه مخالفان، تهران را سرکوب و
مجلس را ببندند و در هر صورت حکومت را برای رضاخان حفظ کنند. یزدانپناه با عنوان
فرماندار نظامی تهران با اختیار تام و تمام افراد با نفوذ حتی طرفداران رضاخان و عوامل سفارت انگلیس و اعضای دولت را هم زیر نظر داشت. وی دو نوبت نیز ریاست بازرسی
شاه را عهدهدار بود، هنگام ریاست بازرسی شاهنشاهی میکوشید افسران و
قضات و کارمندان درستکار و وفادار را جمع کرده و در سازمانی متمرکز سازد که بر تمام امور کشور نظارت داشته باشد. همه سازمانها و وزارتخانهها، در عین حال که به کار بازرسی شاهنشاهی اهمیت میدادند به منزله دو چشم و دو گوش شاه بودند و گزارشات خود را در دفتر مخصوص برای نخستوزیر و وزرا میفرستاد و موجب بسیاری از تغییرات و نقل و انتقالات و پروندههای تعقیبی میشد.
بعد از فوت سپهبد یزدان پناه، فردوست به این مقام گماشته شد که بعدها از او نقل کردهاند که گفته است خیلی از پروندههای سو استفاده در این سازمان زیر گرد و غبار مدفون شده است.
یزدان پناه هیچگونه دانش نظامی نداشت و هیچ دانشکده و دانشگاهی را ندیده بود. زبان روسی را در حد مکالمات روزمره در قزاقخانه یاد گرفته بود؛ ولی از روز اول خدمت خود را به رضاخان نزدیک کرد و تمام ترقیاتش را مدیون اوست. یزدانپناه اولین کسی است که در ۱۳۰۰ رضاخان را اعلیحضرت خطاب کرد. ۱۳۰۷ به ریاست بازرسی کل
ارتش برگزیده شد و در ۱۳۰۸ ریاست ژاندارمری کل کشور ضمیمه کار او شد. در سال ۱۳۱۲ به درجه سرلشگری رسید و فرماندهی لشگر دوم و سپس فرماندهی دانشکده افسری ر ا عهدهدار گردید یزدانپناه از جمله افسران وفاداری بود که مورد احترام و اعتماد رضاخان بود و رضاخان در سفر
خوزستان برای سرکوبی قیام
شیخ خزعل حفظ امنیت پایتخت و کنترل در مراقبت فعالیت مخالفان را به عهده داشت...رضاخان در "سفرنامه خوزستان تلگرافی را از سرتیپ مرتضیخان یزدان پناه نقل میکند که ضمن آن این افسر قزاق ظاهرا ضعیف و نحیف از رضاخان اجازه گوشمالی و حتی اعدام مخالفان وی را میخواهد. در این تلگراف سرتیپ مرتضیخان پس از اشاره به دسیسه در بین وکلای مجلس آمده است آن اشخاص نه فقط مدرس و ملکالشعرا میباشند، بلکه یک عده دیگری هم هستند که فدوی مدرس و رفقای او را در مقابل آنها به درجات بهتر میشمارم و آنها رهنما و سرکشیکزاده (اشاره به مدیران دو روزنامه پایتخت است) و غیره هستند که
شب و
روز مشغول هر گونه عملیات خرابکارانه میباشند...این است که فدوی آرزومندم روزی که حضرت اشرف اشاره فرمود، این قبیل خائنین را با خاک یکسان و خود فدوی ایستاده و فرمان
آتش به طرف خائنین بدهم.
. بعد از رسیدن رضاخان به حکومت سپهبد یزدانپناه همراه نظامیان دیگر همچون امیراحمدی، خزاعی، آیرم، طهماسبی و شاهبختی و درگاهی و دیگر نظامیانی که فرمانده خود را در تخت سلطنت نشانده بودند، بیش از دیگران در دل سردار سپه جای گرفتند و در واقع ابزار اصلی قدرت او به حساب میآمدند. همیشه در کنار او بودند تا روزهای تلخی که رضاشاه باید کاخ گلستان را ترک میکرد آنها در کنارش بودند و با اصرار خواستند او را بدرقه کنند که خود رضاشاه نپذیرفت.
در شهریور ۱۳۲۰ به جای سرلشگر
عزیز
الله ضرغامی به ریاست ستاد ارتش گمارده شد. یک سال در آن پست باقی ماند و درجه سپهبدی گرفت. سپهبد یزدانپناه بعد به ترتیب ریاست شورای عالی ارتش، ریاست دفتر نظامی و ژنرال آجودانی را عهدهدار بود. در دیماه ۱۳۲۶در کابینه ابراهیم حکیمی به وزارت جنگ معرفی شد و از جمله افراد خدومی بود که در لایحه "تصفیه کارمندان" جزء بند الفیها بود که باید سر سفره قدرت میماند. در سال ۱۳۲۸ در کابینه محمد ساعد وزارت راه را به عهده گرفت و در ترمیم همان کابینه وزیر جنگ شد. در ۱۳۲۹ در کابینه علی منصور همچنان وزیر جنگ بود. در ۱۳۳۱ مجددا به وزارت جنگ معرفی شد؛ ولی آن شغل را نپذیرفت و با سمت ریاست هیئت نظامی به آمریکا رفت.
از دوره دوم سنا با سمت سناتور انتصابی در مجلس سنا عضویت داشت، یزدانپناه که در لحضات حساس و بحرانی
رضاشاه و اکنون فرزندش محمدرضا را یاری کرده و از هیچ ظلمی به ملت فروگذار نبودند، در قضیه
نفت و ملی کردن آن از طرف محمدرضا مامور بودند، تا در مجلس مجری نظریات او باشند؛ مجلس سنا از طرفدارن انگلیس تشکیل شده بود:
سیدعلی بهبهانی،
شاهبختی،
منوچهر اقبال و
جمال امامی و سپهبد یزدان پناه و...اینها با ریاست استادان ماسونی خود مثل حکیمالملک و تقیزاده و
حسین علا تنها به اجرای منویات شاهانه میپرداختند. یزدانپناه نه تنها جز سناتورهای انتصابی ابدی بود، بلکه چند تن ار قبیل سرلشگر مطبوعی را هم در این سمت یدک میکشید که همواره فرمانهای سناتوری در جیب داشتند. تنها یکبار مورد
غضب محمدرضا شاه قرار گرفت. آن هم بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ وقتی که شاه تصمیم گرفت، رجال قدیمی را به تدریج کنار بگذارد، هر یک را به بهانهای کنار گذاشت. عیب بزرگ این رجال این بود که بعضی دوستان پدرش بودند و برخی روسای پدرش و قبل از او بارها نخستوزیر شده بودند، بعد از این وقایع عدهای از سران احساس خطر کردند، جلسات مشورتی تشکیل دادند و تصمیم گرفتند به دیدار شاه بروند و از او بخواهند در روش مملکتداری خود تجدیدنظر کند و اشخاص فاسد را طرد کند. از جمله این سران حسین علا، عبدالله انتظام و ارتشبد هدایت میباشند که نزد شاه رفتند. در آن زمان سپهبد یزدانپناه به عنوان رییس بازرسی شاهنشاهی انتخاب شده بود تا تحقیقات وسیعی را درباره فساد و نابسامانی ادارات انجام دهد و خودش هم که ادعای فداکاری نسبت به شاه و عشق به وطن داشت، با آنها همگام شد. او مامور شده بود که برای این سران دلسوز وقت ملاقات بگیرد و علت ملاقات را نیز به شاه گفت. شاه از او و آن عده بسیار
عصبانی شده و گفت: حالا کار شما به جایی رسیده که میخواهید به من نصیحت کنید. روز بعد حسین علا از وزارت دربار و هدایت از ریاست ستاد معزول شدند و یزدانپناه نیز مدتها مغضوب شاه بود؛ اما به زودی در سلک همراهان و نزدیکان او درآمد.
یزدان پناه همانطور که گفته شد، پنجاه سال در مشاغل مهم در ناز و
نعمت بود و خود را با خاندان پهلوی نزدیک میدانست. غیر از مقام سناتوری و ریاست بازرسی ریاست شورای عالی بانک سپه هم با او بود. سپهبد یزدانپناه در سال ۱۳۵۱ در حالیکه شورای عالی بانک سپه را اداره میکرد، پشت میز اداره با سکته قلبی در گذشت.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مرتضی یزادنپناه»، تاریخ بازیابی۹۵/۶/۱۱.