• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مخالفت طرماح بن عدی با رفتن امام حسین به عراق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





مخالفت طرماح بن عدی با رفتن امام حسین به عراق، از مباحث مرتبط به رفتن امام حسین (علیه‌السلام) به سمت عراق است. طرماح بن عدی، شاعری از قبیله طی و برادر حجر بن عدی و از تابعان و یاران امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) بود که به همراه گروهی از کوفیان، برای یاری امام حسین (علیه‌السّلام) حرکت و با امام (علیه‌السّلام) و یارانش در منزل عُذَیب، ملاقات کردند. در این دیدار، طرماح به امام حسین (علیه‌السّلام) توصیه می‌کند که جان خود را به خطر نینداخته و از رفتن به کوفه منصرف شود و به امام پیشنهاد می‌دهد به میان قبیله او برود.



طِرِمّاح بن عَدیّ طایی، شاعری از قبیله طی و برادر حجر بن عدی و از تابعان و یاران امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) و فرستاده ایشان به نزد معاویه در بهبوهه جنگ صفین بود. طِرِمّاح و گروهی از کوفیان از قبیله مَذحِج، برای یاری امام حسین (علیه‌السّلام) حرکت و با امام (علیه‌السّلام) و یارانش در منزل عُذَیب، ملاقات کردند. او راه کوفه را به آنان نشان داد. وی از امام (علیه‌السّلام) اجازه گرفت تا برای خانواده اش خرجی ببرد و سپس برگردد و وقتی باز گشت، در راه، خبر شهادت امام (علیه‌السّلام) به وی رسید. اما شیخ طوسی نظر دیگری دارد. او در رجالش می‌نویسد طرماح با حسین (علیه‌السّلام) همراه بود تا آن که میان کشتگان افتاد و در حالی که رمقی در بدن داشت، خویشاوندانش او را بردند و مداوا کردند و بهبود یافت.


در میانه راه کربلا، در منزلگاه عذیب الهجانات، چهار سوار از کوفه به امام حسین (علیه‌السّلام) پیوستند که طرماح، راهنما و یکی از آنان بود و چون حر قصد بازداشت آن‌ها را کرد، امام (علیه‌السّلام) اینان را یاران خود خواند و به شدت از آن‌ها محافظت کرد.در مسیر آمدن سوی امام، طرماح اشعاری را خواند که دلیلی بر شاعر بودن اوست. در برخی منابع آمده است در همین منزلگاه، امام حسین (علیه‌السّلام) برای آن که از بیراهه به کوفه برود، کسی را می‌خواست که به راه آشنا باشد. طرماح اعلام آمادگی کرد و در جلو کاروان حسینی به راه افتاد و حسین (علیه‌السّلام) و یارانش در پشت سر او حرکت می‌کردند.
در این ملاقات طرماح با رفتن امام حسین (علیه‌السّلام) به سوی عراق مخالفت ورزید و پیشنهادی دیگر ارائه کرد. طرماح به امام عرض کرد: به خدا سوگند هرچه فکر می‌کنم، کسی را (در این قیام و حرکت) همراه با شما نمی‌بینم، و اگر غیر از همین سپاهی که رویاروی شما (لشکریان حر) هستند، کسان دیگری به جنگ شما نیایند، باز هم از پس شما برخواهند آمد. من یک روز پیش از آمدن از کوفه، مردم انبوهی را در بیرون شهر دیدم که آماده جنگ با شما می‌شدند و من تاکنون چنین لشکر عظیمی ندیده بودم، تو را به خدا سوگند! تا می‌توانی به آنان نزدیک مشو. طرماح از روی خیرخواهی پیشنهادی به امام داد که: اگر می‌خواهی با من به سوی قبیله من بیا، چرا که در آن جا کسانی هستند که تو را یاری کنند که امام در جواب طرماح فرمود که گریختن و زن و فرزند را رها کردن برای من عار است. طرماح گفت پس بیا به کوه بنی طی برویم، به خدا سوگند که این کوه سنگر ما بوده و هست. امام در پاسخ طرماح فرمود: خدا تو و قوم تو را جزای خیر دهد. اما با این قوم (سپاه حر) پیمانی بسته‌ایم که به خاطر آن، امکان برگشت برای ما میسر نیست، و نمی‌دانیم عاقبت کار ما و اینها به کجا می‌انجامد. بنابر نقل برخی منابع طرماح به بهانه خرید آذوقه و اموال برای خانواده از امام جدا شد و به امام عرض کرد که به زودی برمی گردد. اما نتوانست خود را به کربلا برساند. او به دلیل ترجیح دادن خانواده به یاری امام (علیه‌السّلام) و اولویت بخشی آنان در رفع گرفتاریشان، از فیض یاری امام معصوم (علیه‌السّلام) محروم شد و زمانی که به عذیب هجانات رسید خبر شهادت امام را از سماعة بن بدر شنید.
عن جمیل بن مرثد من بنی معن عن الطرم انَّهُ دَنا مِنَ الحُسَینِ (علیه‌السّلام) فَقالَ لَهُ: وَاللّه ِ انّی لَاَنظُرُ فَما اری مَعَکَ احَدا، ولَو لَم یُقاتِلکَ الّا هؤُلاءِ الَّذینَ اراهُم مُلازِمیکَ لَکانَ کَفی بِهِم، وقَد رَاَیتُ ـ قَبلَ خُروجی مِنَ الکوفَةِ الَیکَ بِیَومٍ ـ ظَهرَ الکوفَةِ، وفیهِ مِنَ النّاسِ ما لَم تَرَ عَینایَ فی صَعیدٍ واحِدٍ جَمعا اکثَرَ مِنهُ، فَسَاَلتُ عَنهُم، فَقیلَ: اِجتَمَعوا لِیُعرَضوا، ثُمَّ یُسَرَّحونَ الَی الحُسَینِ، فَاَنشُدُکَ اللّه َ ان قَدَرتَ عَلی الّا تَقدَمَ عَلَیهِم شِبرا الّا فَعَلتَ. فَاِن ارَدتَ ان تَنزِلَ بَلَدا یَمنَعُکَ اللّه ُ بِهِ حَتّی تَری مِن رَایِکَ، ویَستَبینَ لَکَ ما انتَ صانِعٌ، فَسِر حَتّی اُنزِلَکَ مَناعَ جَبَلِنَا الَّذی یُدعی اجَاً، اِمتَنَعنا ـ وَاللّه ِ ـ بِهِ مِن مُلوکِ غَسّانَ وحِمَیرٍ، ومِنَ النُّعمانِ بنِ المُنذِرِ، ومِنَ الاَسوَدِ وَالاَحمَرِ، وَاللّه ِ ان دَخَلَ عَلَینا ذُلٌّ قَطُّ، فَاَسیرُ مَعَکَ حَتّی اُنزِلَکَ القَریَةَ، ثُمَّ نَبعَثُ الَی الرِّجالِ مِمَّن بِاَجَاٍ وسَلمی مِن طَیِّئٍ، فَوَاللّه ِ لا یَاتی عَلَیکَ عَشَرَةُ ایّامٍ حَتّی یَاتِیَکَ طَیِّئٌ رِجالاً و رُکبانا، ثُمَّ اقِم فینا ما بَدا لَکَ، فَاِن‌هاجَکَ هَیجٌ فَاَنا زَعیمٌ لَکَ بِعِشرینَ الفَ طائِیٍّ یَضرِبونَ بَینَ یَدَیکَ بِاَسیافِهِم، وَاللّه ِ لا یوصَلُ الَیکَ ابَدا ومِنهُم عَینٌ تَطرِفُ. «فَقالَ لَهُ: جَزاکَ اللّه ُ وقَومَکَ خَیرا، انَّهُ قَد کانَ بَینَنا وبَینَ هؤُلاءِ القَومِ قَولٌ لَسنا نَقدِرُ مَعَهُ عَلَی الاِنصِرافِ، ولا نَدری عَلامَ تَنصَرِفُ بِنا وبِهِمُ الاُمورُ فی عاقِبِهِ.»
در کتاب تاریخ طبری به نقل از جمیل بن مَرثَد آمده است: طِرِمّاح به حسین (علیه‌السّلام) نزدیک شد و به ایشان گفت: به خدا سوگند، می‌نگرم؛ ولی کسی را همراه تو نمی‌بینم و اگر جز اینان که همراه تو می‌بینم، کسی با تو نجنگد، بسنده است. یک روز پیش از بیرون رفتن از کوفه و آمدن نزد تو، در آن سوی کوفه، جمعیّتی را دیدم که تا آن روز، یک جا چنین جمعیّتی را ندیده بودم. پس در باره آنان پرسیدم. گفته شد: گرد هم آمده‌اند تا روی گردان شوند و بیعت بشکنند و پس از آن در پی حسین، ره سپار شوند. به خدا سوگند که اگر می‌توانی به‌اندازه یک وجب به سوی آنان پیش نیایی، این کار را انجام بده. پس اگر می‌خواهی به سرزمینی بروی که خداوند، تو را از آنان باز دارد تا در کار خویش بیندیشی و وضعیّت برایت روشن گردد، پس حرکت کن تا تو را بر ستیغ کوه ما ـ که اَجا نام دارد، فرود آورم؛ قلّه‌ای که به خدا سوگند ما را از پادشاهان غَسّان و حِمَیر و نیز از نعمان بن مُنذِر و از سیاه و سرخ، ایمن داشته است. به خدا سوگند که اگر بر ما خواری فرود آید، با تو راه می‌افتم تا تو را در روستای خودمان فرود می‌آورم. آن گاه به دنبال مردانی از بنی اَجَا و بنی سَلمی از قبیله طَی می‌فرستیم و به خدا سوگند، ده روز طول نمی‌کشد که سواره‌ها و پیاده‌ها از قبیله طی، نزد تو خواهند آمد. آن وقت، هر مقدار دوست داری، در میان ما اقامت فرما و اگر اتّفاقی رخ دهد، من تضمین می‌کنم که بیست هزار جنگجوی طایی با شمشیر از تو دفاع کنند. به خدا سوگند که هرگز دستی به تو نمی‌رسد، تا زمانی که چشمی از آنان باز و بسته می‌شود و زنده‌اند. حسین (علیه‌السّلام) به وی فرمود: «خداوند، به تو و مردمانت، پاداش خیر دهد! به راستی که میان ما و آنان، عهدی است که نمی‌توانیم بر هم زنیم و نمی‌دانیم که کار ما و آنان در پایان، به کدام سو می‌رود».
رُوِّیتُ انَّ الطِّرِمّاحَ بنَ حَکَمٍ قالَ: لَقیتُ حُسَینا (علیه‌السّلام) وقَدِ امتَرتُ لِاَهلی میرَةً، فَقُلتُ: اُذَکِّرُکَ فی نَفسِکَ، لا یَغُرَّنَّکَ اهلُ الکوفَةِ، فَوَاللّه ِ لَئِن دَخَلتَها لَتُقتَلَنَّ، وانّی لَاَخافُ الّا تَصِلَ الَیها، فَاِن کُنتَ مُجمِعا عَلَی الحَربِ فَانزِل اجَاً، فَاِنَّهُ جَبَلٌ مَنیعٌ، وَاللّه ِ ما نالَنا فیهِ ذُلٌّ قَطُّ، وعَشیرَتی یَرَونَ جَمیعا نَصرَکَ، فَهُم یَمنَعونَکَ ما اقَمتَ فیهِم. «فَقالَ: انَّ بَینی و بَینَ القَومِ مَوعِدا اکرَهُ ان اُخلِفَهُم، فَاِن یَدفَعِ اللّه ُ عَنّا، فَقَدیما ما انعَمَ عَلَینا وکَفی، وان یَکُن ما لابُدَّ مِنهُ، فَفَوزٌ وشَهادَةٌ ان شاءَ اللّه.»
در کتاب مثیر الاحزان آمده است: برایم گزارش شده که طِرِمّاح بن حَکَم گفت: حسین را ملاقات کردم، در حالی که برای خانواده‌ام آذوقه‌ای خریده بودم. به ایشان گفتم: به تو در باره جانت، یادآوری می‌کنم که آن را به خطر نیندازی و کوفیان، تو را فریب ندهند. به خدا سوگند، اگر وارد کوفه شوی، کشته خواهی شد و من می‌ترسم که به کوفه نرسی. پس اگر عزم بر جنگ داری، در اَجا فرود آی، که کوهی است که قابل دسترس نیست. به خدا سوگند، در آن جا هرگز به ما خواری نرسیده است و تمام بستگان من به یاری کردن تو اعتقاد دارند و تا هر زمان در آن جا بمانی، از تو محافظت می‌کنند. امام حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «به راستی که میان من و این مردم، عهدی است که خوش نمی‌دارم خُلفِ وعده کنم. اگر خداوند، ما را از آنان محافظت فرماید، ما همیشه مشمول نعمت‌های خداوند بوده‌ایم و برای ما بس است، و اگر چاره‌ای از نبرد نباشد، شهادت و رستگاری است. ان شاء اللّه!».


۱. طهرانی، آغا بزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۲۲، ص۱۵۴.    
۲. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۱۳۸.    
۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۷.    
۴. طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، ص۷۵.    
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۵.    
۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۰۵.    
۷. ابن ‌اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۵، ص۷۹-۸۰.    
۸. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۳۳۳.    
۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۷۸-۳۷۹.    
۱۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۶.    
۱۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۰۶.    
۱۲. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۸۱.    
۱۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۷.    
۱۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۴، ص۴۲۶.    
۱۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۰۶.    
۱۶. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۸۱.    
۱۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۴، ص۴۲۷.    
۱۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۴، ص۴۲۸.    
۱۹. حلی، ابن‌نما، مثیر الاحزان، ص۳۹.    
۲۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۶۹.    
۲۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۴، ص۴۲۹.    



• محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۴، ص۴۲۶-۴۲۹.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۶۶۹-۶۷۳.






جعبه ابزار