مخالفت ام سلمه با رفتن امام حسین به عراق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مخالفت ام سلمه با رفتن امام حسین به عراق، از مباحث مرتبط به رفتن
امام حسین (علیهالسلام) به سمت
عراق است.
ام سلمه همسر
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و از
زنان صحابی و از راویان
حدیث بود که
داستان کسا که در منزل وی اتّفاق افتاد. وی از شخصیتهای مشهور به دوستی اهل بیت (علیهم
السّلام) و
ولایت آنان بود. در آستانه سفر امام حسین (علیه
السلام) به
کوفه، امام (علیه
السلام) با وی دیدار کرد و ام
سلمه، امام حسین (علیه
السلام) را از این سفر منع نمود، زیرا پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) پیشگویی کرده بود که حسین (علیه
السلام) در عراق به
شهادت خواهد رسید.
ام سلمه، هند
دختر
ابو اُمیّة بن مغیره قریشی مخزومی،
پدرش از سخاوتمندان و
همسرش
ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد بن هلال مخزومیپسر عمه
و
برادر رضاعی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.
او با شوهرش
ابو سَلَمه، به
حبشه مهاجرت کرد
و از آن جا به
مدینه هجرت نمود و نخستین هودج نشین مهاجری بود که وارد مدینه شد.
وقتی شوهرش بر اثر زخمی که در
جنگ احد خورده بود، از دنیا رفت،
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در سال چهارم هجری، او را به همسری گرفت.
اُمّ
سلمه از زنان فهمیده صحابی بود و از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)، روایت نقل کرده است.
داستان کسا که در منزل وی اتّفاق افتاد، مشهور است و در آن، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به او فرمود: «تو بر راه درست هستی».
اُمّ
سلمه، زنی زیبا و دلربا و صاحبنظر بود.
زیبایی زایدالوصفش
عایشه را به شدت آزرده خاطر میساخته، حسادتش را برمیانگیخت، از عایشه نقل شده که میگفت: «هنگامی که رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) با او
ازدواج کرد، بسیار ناراحت شدم زیرا فهمیدم که زیباست اما به خودم دلداری دادم تا اینکه او را دیدم که چندین برابر زیباتر از آن بود که برای من توصیف شده بود.»
وی از شخصیتهای مشهور به دوستی اهل بیت (علیهم
السّلام) و
ولایت آنان بود. در ماجرای
غصب فدک که
صحابه و بزرگان قوم، همه سکوت اختیار کرده بودند او شجاعانه در برابر
خلیفه نخست ایستاد و از
فاطمه (علیهاالسلام) دفاع کرد، چنانکه در پی آن خلیفه در آن سال مقرری او را قطع کرد.
ایشان بعد از وفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به
عهد خود باقی ماند و همانطور که خدا امر کرده بود در خانهاش به سر میبرد.
در دوران خلافت
علی (علیهالسلام) از حضرت حمایت کرد.
امّ
سلمه در عهد
معاویه نیز از حمایت علی (علیه
السلام) دست نکشید درمقابل
لعن علی (علیه
السلام) و دوستدارانش ایستاد و در نامهای به معاویه شهادت داد که خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) دوستدار علی هستند و لعن علی و دوستدارانش لعن خدا و پیامبر اوست.
امام حسین (علیهالسّلام) صحیفه مُهر و موم شده و سلاح پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) و باقی میراث نبوی را
تسلیم وی کرد و پس از آن،
امام زین العابدین (علیهالسّلام) آنها را تحویل گرفت.
وی در دوران خلافت
یزید بن معاویه در سال ۶۱ ق، از دنیا رفت و در
بقیع به خاک سپرده شد.
طبق روایتی، هنگامی که
امام حسین (علیهالسّلام) عازم
عراق بود، به ملاقات
ام سلمه، همسر
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رفت. ام
سلمه با نقل حدیثی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) از امام خواست که به عراق نرود، زیرا پیامبر پیشبینی کرده بود که حسین (علیه
السلام) در عراق به شهادت خواهد رسید.
•
«عن اُمّ سلمة: بَینَما حُسَینٌ (علیهالسّلام) عِندَ رَسولِ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فِی البَیتِ، وقَد خَرَجتُ لِاَقضِیَ حاجَةً، ثُمَّ دَخَلتُ البَیتَ، فَاِذا رَسولُ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَد اخَذَ حُسَینا (علیهالسّلام) فَاَضجَعَهُ عَلی بَطنِهِ، فَاِذا رَسولُ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَمسَحُ عَینَیهِ مِنَ الدَّمعِ، فَقُلتُ: یا رَسولَ اللّه ِ، ما بُکاؤُکَ؟ قالَ: رَحمَةُ هذَا المِسکینِ، اخبَرَنی جِبریلُ (علیهالسّلام) انَّهُ سَیُقتَلُ بِکَربَلاءَ، قالَ: دونَ العِراقِ، وهذِهِ تُربَتُها قَد اتانی بِها جِبریلُ (علیهالسّلام).»در کتاب
الامالی شجری به نقل از
ام سلمه روایت شده است: حسین (علیه
السّلام) نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در خانه بود. من برای کاری بیرون رفتم و چون باز گشتم، دیدم پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) حسین (علیه
السّلام) را گرفته و بر روی شکم خود، خوابانده است و اشکِ چشمان خود را پاک میکند. گفتم: ای پیامبر! گریهات برای چیست؟ فرمود: «از سر دلسوزی بر این بینوا!
جبرئیل به من خبر داد که به زودی در
کربلا کشته میشود و گفت: پایین عراق است و این، خاک آن جاست که جبرئیل برایم آورده است».
•
«عن اُمّ سلمة: کانَ جِبریلُ (علیهالسّلام) عِندَ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَالحُسَینُ (علیهالسّلام) مَعی، فَبَکی فَتَرَکتُهُ، فَدَنا مِنَ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، فَقالَ جِبریلُ: اتُحِبُّهُ یا مُحَمَّدُ؟ فَقالَ: نَعَم، فَقالَ: انَّ اُمَّتَکَ سَتَقتُلُهُ، وان شِئتَ ارَیتُکَ مِن تُربَةِ الاَرضِ الَّتی یُقتَلُ بِها، فَاَراهُ ایّاهُ، فَاِذَا الاَرضُ یُقالُ لَها: کَربَلاءُ. »در
فضائل الصحابة ابن حنبل نیز به نقل از اُمّ
سلمه روایت شده است: جبرئیل نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بود و حسین (علیه
السّلام) نیز با من بود که گریست و من رهایش کردم تا به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) نزدیک شد. جبرئیل گفت: ای محمّد! آیا او را دوست میداری؟ فرمود: «آری». گفت: امّت تو، به زودی، او را میکشند و اگر بخواهی، خاک سرزمینی را که در آن کشته میشود، به تو نشان میدهم. و به او نشان داد. سرزمینی بود به نام کربلا.
•
«عن اُمّ سلمة: کانَ رَسولُ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جالِسا ذاتَ یَومٍ فی بَیتی، فَقالَ: لا یَدخُل عَلَیَّ احَدٌ، فَانتَظَرتُ، فَدَخَلَ الحُسَینُ (علیهالسّلام)، فَسَمِعتُ نَشیجَ رَسولِ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَبکی، فَاطَّلَعتُ فَاِذا حُسَینٌ (علیهالسّلام) فی حِجرِهِ، وَالنَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَمسَحُ جَبینَهُ، وهُوَ یَبکی، فَقُلتُ: وَاللّه ِ، ما عَلِمتُ حینَ دَخَلَ! فَقالَ: انَّ جِبریلَ (علیهالسّلام) کانَ مَعَنا فِی البَیتِ، فَقالَ: تُحِبُّهُ؟ قُلتُ: امّا مِنَ الدُّنیا فَنَعَم. قالَ: انَّ اُمَّتَکَ سَتَقتُلُ هذا بِاَرضٍ یُقالُ لَها: کَربَلاءُ، فَتَناوَلَ جِبریلُ (علیهالسّلام) مِن تُربَتِها، فَاَراهَا النَّبِیَ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، فَلَمّا اُحیطَ بِحُسَینٍ (علیهالسّلام) حینَ قُتِلَ قالَ: مَا اسمُ هذِهِ الاَرضِ؟ قالوا: کَربَلاءُ، قالَ: صَدَقَ اللّه ُ ورَسولُهُ، ارضُ کَربٍ وبَلاءٍ.» در
المعجم الکبیر به نقل از اُمّ
سلمه روایت شده است: روزی پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در خانهام نشسته بود که فرمود: «کسی بر من وارد نشود». من درنگ کردم، که حسین (علیه
السّلام) وارد شد و صدای گریه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) را شنیدم. سرک کشیدم. دیدم حسین (علیه
السّلام) در دامان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) است و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) گریه کنان، دست بر پیشانی خود میکشد. گفتم: به خدا سوگند، نفهمیدم کِی داخل شد! پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) فرمود: «جبرئیل با ما در اتاق بود و گفت: او (حسین) را دوست داری؟ گفتم: از همه دنیا، او را دوست دارم. جبرئیل گفت: بی تردید، امّتت او را به زودی در سرزمینی به نام کربلا میکشند». سپس جبرئیل از خاک آن جا برگرفت و به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) نشان داد و حسین (علیه
السّلام) سالها بعد، هنگامی که او را برای کشتنْ محاصره کردند، پرسید: «نام این سرزمین چیست؟». گفتند: کربلا. فرمود: «خدا و پیامبرش راست گفتند؛ سرزمین کَرب و بلا».
ام
سلمه همچنین به امام حسین (علیه
السلام) نشان داد که پیامبر خاکی را در شیشهای به او سپرده است که نشان از محل شهادت حسین (علیه
السلام) دارد.
•
«عن اُمّ سلمة: انَّ رَسولَ اللّه َ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اضطَجَعَ ذاتَ لَیلَةٍ لِلنَّومِ، فَاستَیقَظَ وهُوَ حائِرٌ، ثُمَّ اضطَجَعَ فَرَقَدَ، ثُمَّ استَیقَظَ وهُوَ حائِرٌ دونَ ما رَاَیتُ بِهِ المَرَّةَ الاُولی، ثُمَّ اضطَجَعَ فَاستَیقَظَ وفی یَدِهِ تُربَةٌ حَمراءُ یُقَبِّلُها، فَقُلتُ: ما هذِهِ التُّربَةُ یا رَسولَ اللّه ِ؟ قالَ: اخبَرَنی جِبریلُ ـ عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ ـ انَّ هذا یُقتَلُ بِاَرضِ العِراقِ ـ لِلحُسَینِ ـ. فَقُلتُ لِجِبریلَ (علیهالسّلام): ارِنی تُربَةَ الاَرضِ الَّتی یُقتَلُ بِها، فَهذِهِ تُربَتُها. »در
المستدرک علی الصحیحین از اُمّ
سلمه روایت شده است: پیامبر خدا شبی برای خوابیدن، دراز کشیده بود که سراسیمه بیدار شد. سپس دراز کشید و به خواب فرو رفت؛ ولی دوباره با پریشانیِ کمتری نسبت به بار نخست، بیدار شد. آن گاه دوباره خوابید و چون بیدار شد، خاکی سرخ در دست داشت که آن را میبوسید. گفتم: ای پیامبر خدا! این خاک سرخ چیست؟ فرمود: «جبرئیل ـ که درود و
سلام بر او باد ـ در باره حسین به من خبر داد که: این، در سرزمین عراق، کشته میشود و من به جبرئیل گفتم: خاک سرزمینی را که در آن کشته میشود، به من نشان بده. و این، خاک همان جاست».
امام حسین (علیه
السلام) در پاسخ به وی فرمود که حتی اگر به عراق نرود، باز هم کشته خواهد شد و سپس به او نشان داد که کجا دفن خواهد شد و اصحابش در کجا به شهادت خواهند رسید. امام خاکی از آن محل گرفت و در شیشهای به ام
سلمه سپرد و فرمود هر وقت این خاک آغشته به خون شد، بدان که او کشته شده است. در روز عاشورا، وقتی ام
سلمه به خاکهایی که از پیامبر و امام حسین (علیه
السلام) داشت، نگاه کرد، دید که هر دو خاک آغشته به خون شدهاند و از این رو متوجه شهادت امام حسین (علیه
السلام) شد و فریاد برآورد.
•
انَّهُ (علیهالسّلام) لَمّا ارادَ العِراقَ قالَت لَهُ اُمُّ سَلَمَةَ: لا تَخرُج الَی العِراقِ، فَقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَقولُ: «یُقتَلُ ابنِیَ الحُسَینُ بِاَرضِ العِراقِ»، وعِندی تُربَةٌ دَفَعَها الَیَّ فی قارورَةٍ. «فَقالَ (علیهالسّلام): انّی وَاللّه ِ مَقتولٌ کَذلِکَ، وان لَم اخرُج الَی العِراقِ یَقتُلونی ایضا».در کتاب
الخرائج و الجرائح آمده است: چون حسین (علیه
السّلام) آهنگ عراق کرد،
ام سلمه به ایشان گفت: به
عراق نرو که از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که میفرمود: «فرزندم حسین، در سرزمین عراق کشته خواهد شد». در نزد من، خاکی است که آن را در تُنگی شیشهای به من داد. حسین (علیه
السّلام) فرمود: «البتّه، به خدا سوگند من کشته میشوم. اگر به سوی عراق هم نروم، باز هم مرا میکشند».
•
قالَت اُمُّ سَلَمَةَ لِلحُسَینِ (علیهالسّلام): لاتَخرُج الَی العِراقِ! فَاِنّی سَمِعتُ جَدَّکَ یَقولُ انَّکَ مَقتولٌ بِهِ، وعِندی تُربَةٌ دَفَعَها الَیَّ فی قارورَةٍ. «فَقالَ (علیهالسّلام): و ان لَم اخرُج قُتِلتُ» ثُمَّ مَسَحَ بِیَدِهِ عَلی وَجهِها، فَرَاَت مَصرَعَهُ ومَصرَعَ اصحابِهِ، واعطاها تُربَةً اُخری فی قارورَةٍ، وقالَ: اذا فاضَتا دَما فَاعلَمی انّی قَد قُتِلتُ. فَفاضَتا دَما بَعدَ الظُّهرِ فی یَومِ عاشوراءَ.در کتاب
الصراط المستقیم آمده است: امّ
سلمه به حسین (علیه
السّلام) گفت: به عراق نرو که از جدّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) شنیدم که میفرمود: تو در آن جا، کشته میشوی. نزد من، خاکی است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) آن را به من داد. پس حسین (علیه
السّلام) فرمود: «اگر بیرون نروم نیز کشته میشوم». آن گاه با دستش بر صورت امّ
سلمه کشید و او قتلگاه حسین (علیه
السّلام) و یارانش را دید. حسین (علیه
السّلام) خاک دیگری را در ظرفی شیشهای به او داد و فرمود: «آن گاه که از این دو، خون جوشید، بِدان که من کشته شدهام». پس بعد از ظهر روز
عاشورا، از آن دو خاک، خون جوشید.
• محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه
السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۴، ص۴۲۲.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۴۶۷-۴۶۸.