• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مخالفت ام سلمه با رفتن امام حسین به عراق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





مخالفت ام سلمه با رفتن امام حسین به عراق، از مباحث مرتبط به رفتن امام حسین (علیه‌السلام) به سمت عراق است. ام سلمه همسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و از زنان صحابی و از راویان حدیث بود که داستان کسا که در منزل وی اتّفاق افتاد. وی از شخصیت‌های مشهور به دوستی اهل بیت (علیهم‌السّلام) و ولایت آنان بود. در آستانه سفر امام حسین (علیه‌السلام) به کوفه، امام (علیه‌السلام) با وی دیدار کرد و ام سلمه، امام حسین (علیه‌السلام) را از این سفر منع نمود، زیرا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیشگویی کرده بود که حسین (علیه‌السلام) در عراق به شهادت خواهد رسید.



ام سلمه، هند دختر ابو اُمیّة بن مغیره قریشی مخزومی، پدرش از سخاوتمندان و همسرش ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد بن هلال مخزومیپسر عمه و برادر رضاعی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود.او با شوهرش ابو سَلَمه، به حبشه مهاجرت کرد و از آن جا به مدینه هجرت نمود و نخستین هودج نشین مهاجری بود که وارد مدینه شد. وقتی شوهرش بر اثر زخمی که در جنگ احد خورده بود، از دنیا رفت، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سال چهارم هجری، او را به همسری گرفت.
اُمّ سلمه از زنان فهمیده صحابی بود و از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، روایت نقل کرده است. داستان کسا که در منزل وی اتّفاق افتاد، مشهور است و در آن، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او فرمود: «تو بر راه درست هستی». اُمّ سلمه، زنی زیبا و دلربا و صاحب‌نظر بود. زیبایی‌ زایدالوصفش عایشه را به شدت آزرده خاطر می‌ساخته، حسادتش را برمی‌انگیخت، از عایشه نقل شده که می‌گفت: «هنگامی که رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با او ازدواج کرد، بسیار ناراحت شدم زیرا فهمیدم که زیباست اما به خودم دلداری دادم تا اینکه او را دیدم که چندین برابر زیباتر از آن بود که برای من توصیف شده بود.»
وی از شخصیت‌های مشهور به دوستی اهل بیت (علیهم‌السّلام) و ولایت آنان بود. در ماجرای غصب فدک که صحابه و بزرگان قوم، همه سکوت اختیار کرده بودند او شجاعانه در برابر خلیفه نخست ایستاد و از فاطمه (علیهاالسلام) دفاع کرد، چنان‌که در پی آن خلیفه در آن سال مقرری او را قطع کرد. ایشان بعد از وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عهد خود باقی ماند و همانطور که خدا امر کرده بود در خانه‌اش به سر می‌برد.در دوران خلافت علی (علیه‌السلام) از حضرت حمایت کرد.امّ سلمه در عهد معاویه نیز از حمایت علی (علیه‌السلام) دست نکشید درمقابل لعن علی (علیه‌السلام) و دوستدارانش ایستاد و در نامه‌ای به معاویه شهادت داد که خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) دوستدار علی هستند و لعن علی و دوستدارانش لعن خدا و پیامبر اوست. امام حسین (علیه‌السّلام) صحیفه مُهر و موم شده و سلاح پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و باقی میراث نبوی را تسلیم وی کرد و پس از آن، امام زین العابدین (علیه‌السّلام) آنها را تحویل گرفت. وی در دوران خلافت یزید بن معاویه در سال ۶۱ ق، از دنیا رفت و در بقیع به خاک سپرده شد.


طبق روایتی، هنگامی که امام حسین (علیه‌السّلام) عازم عراق بود، به ملاقات ام‌ سلمه، همسر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رفت. ام‌ سلمه با نقل حدیثی از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از امام خواست که به عراق نرود، زیرا پیامبر پیش‌بینی کرده بود که حسین (علیه‌السلام) در عراق به شهادت خواهد رسید.
«عن اُمّ سلمة: بَینَما حُسَینٌ (علیه‌السّلام) عِندَ رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فِی البَیتِ، وقَد خَرَجتُ لِاَقضِیَ حاجَةً، ثُمَّ دَخَلتُ البَیتَ، فَاِذا رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قَد اخَذَ حُسَینا (علیه‌السّلام) فَاَضجَعَهُ عَلی بَطنِهِ، فَاِذا رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَمسَحُ عَینَیهِ مِنَ الدَّمعِ، فَقُلتُ: یا رَسولَ اللّه ِ، ما بُکاؤُکَ؟ قالَ: رَحمَةُ هذَا المِسکینِ، اخبَرَنی جِبریلُ (علیه‌السّلام) انَّهُ سَیُقتَلُ بِکَربَلاءَ، قالَ: دونَ العِراقِ، وهذِهِ تُربَتُها قَد اتانی بِها جِبریلُ (علیه‌السّلام).»
در کتاب الامالی شجری به نقل از ام سلمه روایت شده است: حسین (علیه‌السّلام) نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در خانه بود. من برای کاری بیرون رفتم و چون باز گشتم، دیدم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حسین (علیه‌السّلام) را گرفته و بر روی شکم خود، خوابانده است و اشکِ چشمان خود را پاک می‌کند. گفتم: ‌ای پیامبر! گریه‌ات برای چیست؟ فرمود: «از سر دلسوزی بر این بینوا! جبرئیل به من خبر داد که به زودی در کربلا کشته می‌شود و گفت: پایین عراق است و این، خاک آن جاست که جبرئیل برایم آورده است».
«عن اُمّ سلمة: کانَ جِبریلُ (علیه‌السّلام) عِندَ النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَالحُسَینُ (علیه‌السّلام) مَعی، فَبَکی فَتَرَکتُهُ، فَدَنا مِنَ النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، فَقالَ جِبریلُ: اتُحِبُّهُ یا مُحَمَّدُ؟ فَقالَ: نَعَم، فَقالَ: انَّ اُمَّتَکَ سَتَقتُلُهُ، وان شِئتَ ارَیتُکَ مِن تُربَةِ الاَرضِ الَّتی یُقتَلُ بِها، فَاَراهُ ایّاهُ، فَاِذَا الاَرضُ یُقالُ لَها: کَربَلاءُ. »
در فضائل الصحابة ابن حنبل نیز به نقل از اُمّ سلمه روایت شده است: جبرئیل نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود و حسین (علیه‌السّلام) نیز با من بود که گریست و من رهایش کردم تا به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزدیک شد. جبرئیل گفت: ‌ای محمّد! آیا او را دوست می‌داری؟ فرمود: «آری». گفت: امّت تو، به زودی، او را می‌کشند و اگر بخواهی، خاک سرزمینی را که در آن کشته می‌شود، به تو نشان می‌دهم. و به او نشان داد. سرزمینی بود به نام کربلا.
«عن اُمّ سلمة: کانَ رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جالِسا ذاتَ یَومٍ فی بَیتی، فَقالَ: لا یَدخُل عَلَیَّ احَدٌ، فَانتَظَرتُ، فَدَخَلَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام)، فَسَمِعتُ نَشیجَ رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَبکی، فَاطَّلَعتُ فَاِذا حُسَینٌ (علیه‌السّلام) فی حِجرِهِ، وَالنَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَمسَحُ جَبینَهُ، وهُوَ یَبکی، فَقُلتُ: وَاللّه ِ، ما عَلِمتُ حینَ دَخَلَ! فَقالَ: انَّ جِبریلَ (علیه‌السّلام) کانَ مَعَنا فِی البَیتِ، فَقالَ: تُحِبُّهُ؟ قُلتُ: امّا مِنَ الدُّنیا فَنَعَم. قالَ: انَّ اُمَّتَکَ سَتَقتُلُ هذا بِاَرضٍ یُقالُ لَها: کَربَلاءُ، فَتَناوَلَ جِبریلُ (علیه‌السّلام) مِن تُربَتِها، فَاَراهَا النَّبِیَ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، فَلَمّا اُحیطَ بِحُسَینٍ (علیه‌السّلام) حینَ قُتِلَ قالَ: مَا اسمُ هذِهِ الاَرضِ؟ قالوا: کَربَلاءُ، قالَ: صَدَقَ اللّه ُ ورَسولُهُ، ارضُ کَربٍ وبَلاءٍ.»
در المعجم الکبیر به نقل از اُمّ سلمه روایت شده است: روزی پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در خانه‌ام نشسته بود که فرمود: «کسی بر من وارد نشود». من درنگ کردم، که حسین (علیه‌السّلام) وارد شد و صدای گریه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را شنیدم. سرک کشیدم. دیدم حسین (علیه‌السّلام) در دامان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گریه کنان، دست بر پیشانی خود می‌کشد. گفتم: به خدا سوگند، نفهمیدم کِی داخل شد! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «جبرئیل با ما در اتاق بود و گفت: او (حسین) را دوست داری؟ گفتم: از همه دنیا، او را دوست دارم. جبرئیل گفت: بی تردید، امّتت او را به زودی در سرزمینی به نام کربلا می‌کشند». سپس جبرئیل از خاک آن جا برگرفت و به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشان داد و حسین (علیه‌السّلام) سال‌ها بعد، هنگامی که او را برای کشتنْ محاصره کردند، پرسید: «نام این سرزمین چیست؟». گفتند: کربلا. فرمود: «خدا و پیامبرش راست گفتند؛ سرزمین کَرب و بلا».
ام‌ سلمه همچنین به امام حسین (علیه‌السلام) نشان داد که پیامبر خاکی را در شیشه‌ای به او سپرده است که نشان از محل شهادت حسین (علیه‌السلام) دارد.
«عن اُمّ سلمة: انَّ رَسولَ اللّه َ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اضطَجَعَ ذاتَ لَیلَةٍ لِلنَّومِ، فَاستَیقَظَ وهُوَ حائِرٌ، ثُمَّ اضطَجَعَ فَرَقَدَ، ثُمَّ استَیقَظَ وهُوَ حائِرٌ دونَ ما رَاَیتُ بِهِ المَرَّةَ الاُولی، ثُمَّ اضطَجَعَ فَاستَیقَظَ وفی یَدِهِ تُربَةٌ حَمراءُ یُقَبِّلُها، فَقُلتُ: ما هذِهِ التُّربَةُ یا رَسولَ اللّه ِ؟ قالَ: اخبَرَنی جِبریلُ ـ عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ ـ انَّ هذا یُقتَلُ بِاَرضِ العِراقِ ـ لِلحُسَینِ ـ. فَقُلتُ لِجِبریلَ (علیه‌السّلام): ارِنی تُربَةَ الاَرضِ الَّتی یُقتَلُ بِها، فَهذِهِ تُربَتُها. »
در المستدرک علی الصحیحین از اُمّ سلمه روایت شده است: پیامبر خدا شبی برای خوابیدن، دراز کشیده بود که سراسیمه بیدار شد. سپس دراز کشید و به خواب فرو رفت؛ ولی دوباره با پریشانیِ کمتری نسبت به بار نخست، بیدار شد. آن گاه دوباره خوابید و چون بیدار شد، خاکی سرخ در دست داشت که آن را می‌بوسید. گفتم: ‌ای پیامبر خدا! این خاک سرخ چیست؟ فرمود: «جبرئیل ـ که درود و سلام بر او باد ـ در باره حسین به من خبر داد که: این، در سرزمین عراق، کشته می‌شود و من به جبرئیل گفتم: خاک سرزمینی را که در آن کشته می‌شود، به من نشان بده. و این، خاک همان جاست».
امام حسین (علیه‌السلام) در پاسخ به وی فرمود که حتی اگر به عراق نرود، باز هم کشته خواهد شد و سپس به او نشان داد که کجا دفن خواهد شد و اصحابش در کجا به شهادت خواهند رسید. امام خاکی از آن محل گرفت و در شیشه‌ای به ام‌ سلمه سپرد و فرمود هر وقت این خاک آغشته به خون شد، بدان که او کشته شده است. در روز عاشورا، وقتی ام‌ سلمه به خاک‌هایی که از پیامبر و امام حسین (علیه‌السلام) داشت، نگاه کرد، دید که هر دو خاک آغشته به خون شده‌اند و از این رو متوجه شهادت امام حسین (علیه‌السلام) شد و فریاد برآورد.
انَّهُ (علیه‌السّلام) لَمّا ارادَ العِراقَ قالَت لَهُ اُمُّ سَلَمَةَ: لا تَخرُج الَی العِراقِ، فَقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَقولُ: «یُقتَلُ ابنِیَ الحُسَینُ بِاَرضِ العِراقِ»، وعِندی تُربَةٌ دَفَعَها الَیَّ فی قارورَةٍ. «فَقالَ (علیه‌السّلام): انّی وَاللّه ِ مَقتولٌ کَذلِکَ، وان لَم اخرُج الَی العِراقِ یَقتُلونی ایضا».
در کتاب الخرائج و الجرائح آمده است: چون حسین (علیه‌السّلام) آهنگ عراق کرد، ام سلمه به ایشان گفت: به عراق نرو که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که می‌فرمود: «فرزندم حسین، در سرزمین عراق کشته خواهد شد». در نزد من، خاکی است که آن را در تُنگی شیشه‌ای به من داد. حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «البتّه، به خدا سوگند من کشته می‌شوم. اگر به سوی عراق هم نروم، باز هم مرا می‌کشند».
قالَت اُمُّ سَلَمَةَ لِلحُسَینِ (علیه‌السّلام): لاتَخرُج الَی العِراقِ! فَاِنّی سَمِعتُ جَدَّکَ یَقولُ انَّکَ مَقتولٌ بِهِ، وعِندی تُربَةٌ دَفَعَها الَیَّ فی قارورَةٍ. «فَقالَ (علیه‌السّلام): و ان لَم اخرُج قُتِلتُ» ثُمَّ مَسَحَ بِیَدِهِ عَلی وَجهِها، فَرَاَت مَصرَعَهُ ومَصرَعَ اصحابِهِ، واعطاها تُربَةً اُخری فی قارورَةٍ، وقالَ: اذا فاضَتا دَما فَاعلَمی انّی قَد قُتِلتُ. فَفاضَتا دَما بَعدَ الظُّهرِ فی یَومِ عاشوراءَ.
در کتاب الصراط المستقیم آمده است: امّ سلمه به حسین (علیه‌السّلام) گفت: به عراق نرو که از جدّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که می‌فرمود: تو در آن جا، کشته می‌شوی. نزد من، خاکی است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را به من داد. پس حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «اگر بیرون نروم نیز کشته می‌شوم». آن گاه با دستش بر صورت امّ سلمه کشید و او قتلگاه حسین (علیه‌السّلام) و یارانش را دید. حسین (علیه‌السّلام) خاک دیگری را در ظرفی شیشه‌ای به او داد و فرمود: «آن گاه که از این دو، خون جوشید، بِدان که من کشته شده‌ام». پس بعد از ظهر روز عاشورا، از آن دو خاک، خون جوشید.


۱. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹.    
۲. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۹۲۰.    
۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۰۳.    
۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۹.    
۵. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۸۴.    
۶. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۵۳.    
۷. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۸۶۸.    
۸. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۲.    
۹. نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۱۸، ص۱۷۹.    
۱۰. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۹۳۹.    
۱۱. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة، ج۸، ص۴۰۴.    
۱۲. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹.    
۱۳. ابن اسحاق، محمد، سیرة النبویه، ص۲۶۰.    
۱۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۹.    
۱۵. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹.    
۱۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۶۴.    
۱۷. نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۱۸، ص۱۷۹.    
۱۸. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۴۷.    
۱۹. دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص ۱۳۶.    
۲۰. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۹۴۰.    
۲۱. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۳.    
۲۲. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹.    
۲۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۹.    
۲۴. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۵۳.    
۲۵. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۴۰۴.    
۲۶. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۵۳.    
۲۷. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۵۳.    
۲۸. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۹۳۹.    
۲۹. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۳۲۰.    
۳۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۹.    
۳۱. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۵۳.    
۳۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۰۴.    
۳۳. ابن اسحاق، محمد، السیرة النبویه، ص۲۶۱.    
۳۴. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹.    
۳۵. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۵، ص۳۹۱.    
۳۶. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۵۳.    
۳۷. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۱۰.    
۳۸. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۹، ص۱۰۴-۱۰۶.    
۳۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۲.    
۴۰. جمیلی، سید، نساء النبی، ص۸۴.    
۴۱. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۵.    
۴۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۱.    
۴۳. ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، ج۵، ص۲۸۴.    
۴۴. قمی، عباس، سفینة‌البحار، ج۴، ص۲۲۹- ۲۳۰.    
۴۵. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۶.    
۴۶. عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۶، ص۱۹۱.    
۴۷. مفید، محمد بن نعمان، الجمل، ص۱۲۴.    
۴۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴.    
۴۹. ابن عبد ربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۵، ص۱۱۵.    
۵۰. شیخ طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبه، ص۱۹۵-۱۹۶، ح۱۵۹.    
۵۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، ص۳۰۴.    
۵۲. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۴۰۷.    
۵۳. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۵۶.    
۵۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۲.    
۵۵. دیار بکری، شیخ حسین، تاریخ خمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۶۷.    
۵۶. نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۱۸، ص۱۷۹.    
۵۷. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۴۸.    
۵۸. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۴۰۷.    
۵۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۰.    
۶۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۱.    
۶۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۰.    
۶۲. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۹۳.    
۶۳. محب الدین طبری، احمد ابن عبدالله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۱۴۷.    
۶۴. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۲، ص۲۷۲.    
۶۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۱.    
۶۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۲.    
۶۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۳.    
۶۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۶.    
۶۹. بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۶، ص۴۶۸.    
۷۰. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۵۴.    
۷۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ص۴۲۴.    
۷۲. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۹۲.    
۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۹۳.    
۷۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۲۴.    
۷۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۷.    
۷۶. راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۵۳ ۲۵۴.    
۷۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۸۹، ح۲۷.    
۷۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۴، ص۴۲۲.    
۷۹. راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۴.    
۸۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۸۹، ح۲۷.    
۸۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۴، ص۴۲۳.    
۸۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۴، ص۴۲۲.    
۸۳. عاملی، علی بن یونس، الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۷۹.    
۸۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۴، ص۴۲۳.    



• محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۴، ص۴۲۲.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۴۶۷-۴۶۸.






جعبه ابزار