محمّد مصدق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمد مصدق (۱۲۶۱-۱۳۴۵ش) از رجال سیاسی
ایران در
دوره قاجار و دوره پهلوی بود. وی سمتهای مختلفی از دوره قاجار تا دوره
محمدرضا شاه پهلوی داشت که نخستوزیری محمدرضا آخرین آنها بود. مصدق به همراه
آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و با حمایت مردم تلاشهای زیادی در راستای ملی کردن صنعت نفت انجام داد، اما با
کودتای ۲۸ مرداد، دولت وی سرنگون و او به احمدآباد تبعید و در نهایت در سال ۱۳۴۵ در سن ۸۴ سالگی در همانجا درگذشت. برخی، جدایی وی از آیتالله کاشانی و اعتماد وی به
آمریکا را زمینهساز سرنگونی دولت و
تبعید وی میدانند.
از فعالیتهای علمی او انتشار مجله علمی، تالیف و نشر جزوات مختلف و از فعالیتهای سیاسی مهم وی وزارت امور خارجه، حضور در مجلس پنجم، ششم، چهاردهم، پانزدهم، شانزدهم در دوره پهلوی، نخستوزیری، وزارت جنگ و
نهضت ملی شدن صنعت نفت را میتوان نام برد.
محمد مصدق از رجال سیاسی ایران در دوره قاجار، پهلوی اول و دوم است که در ۲۹ اردیبهشت ۱۲۶۱ش در
تهران زاده شد.
پدر مصدق میرزا هدایتالله نوه میرزا کاظم آشتیانی است که در اوایل سلطنت
فتحعلی شاه، وزیر دفتر
ناصرالدین شاه شد و شش فرزندش نیز مناصب مهمی را در دستگاههای دولتی احراز کردند. مادر مصدق، ملک تاج خانم نجمالسلطنه نیز از نوادگان عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه بود.
پس از مرگ پدر (شهریور ۱۲۷۱ش به مرض وبا
) مناصب و لقب پدر به پسر بزرگتر و لقب مصدقالسلطنه به محمد ۱۰ ساله اعطا شد.
وی در کودکی به علت قرابت مادرش با خاندان سلطنت از همبازیهای پسران ناصرالدین شاه بود و پس از فوت پدر تحت حضانت مادر و نظارت برادر بزرگتر قرار گرفت
و دو سال بعد در ۱۲۷۳ش پس از ازدواج مادرش با میرزا فضلالله خان وکیلالملک به
تبریز رفت.
مصدق با دختر سید زینالعابدین امام جمعه، نوه دختری ناصرالدین شاه ازدواج کرد که حاصل آن دو پسر به نامهای احمد (مهندس راه و ساختمان)، غلامحسین (پزشک) و سه دختر به نامهای ضیاء اشرف (همسر عزتالله بیات)، منصوره (همسر احمد متیندفتری) و خدیجه (به علت مشاهده نحوه دستگیری پدر در کودکی دچار بیماری اعصاب شده، در یکی از بیمارستانهای سوئیس بستری میشود) است.
محمد، تحصیلات مقدماتی خود را از سن پنج سالگی تحت نظر معلمین خصوصی آغاز کرد و توانست مقدمات زبان، ریاضیات، تاریخ و جغرافیا، حسن خط و نگارش رسائل،
ادبیات فارسی و زبان فرانسه را فراگیرد.
پس از وقفهای چند ساله به دلیل اشتغالات دولتی، مجدداً به تحصیل روی آورده، نزد اساتید مدرسه تازه تاسیس علوم سیاسی به فراگیری علوم به صورت خصوصی پرداخت.
در ۱۲۸۷ش نیز برای ادامه تحصیل عازم
فرانسه شده، حدود دو سال در رشته علوم مالی تحصیل نمود. پس از مسافرتی پنج ماهه به ایران به علت بیماری و لزوم استراحت، جهت ادامه تحصیل عازم سوئس شد و به تحصیل دکترای حقوق پرداخت و با نگارش رساله خود با عنوان وصیت در حقوق اسلام موفق به اخذ درجه دکترا و پس از پایان دوره کارآموزی پروانه وکالت دریافت کرد.
پس از بازگشت از
اروپا به ایران
به تدریس در مدرسه عالی علوم سیاسی، انتشار "مجله علمی" و نیز تالیف و نشر جزواتی دست زد؛ از جمله: کاپیتولاسیون و ایران، شرکت سهامی در اروپا، دستور در محاکم حقوقی، حقوق پارلمانی در ایران و اروپا، مختصری از حقوق پارلمانی در ایران و اروپا، اصول و قواعد و قوانین مالیه در ممالک خارجه و ایران قبل از مشروطیت و دوره مشروطیت.
مصدق فعالیت سیاسی خود را از دوران نوجوانی آغاز نمود و تا پایان عمر (عصر پهلوی دوم) از فعالان سیاسی و آزادیخواهان به حساب میآمد.
مصدق که به لحاظ نسبی وابسته به دربار قاجار بود، دارای موقعیت ویژهای در دربار بود و چهار سال پس از فوت پدر، در سن ۱۴ سالگی توسط همسر مادرش، میرزا فضلالله به ریاست استیفای
خراسان (امور اقتصادی و دارایی) منصوب گردید،
اما پس از چند سال به دلیل برخی اختلافات، امور مالی خراسان را رها ساخته، به
تهران بازگشت و به تحصیلات خود ادامه داد.
مصدق در عصر مشروطه تا انقراض قاجار:
پس از صدور فرمان
مشروطیت، مصدق از سوی طبقه اعیان
اصفهان به مجلس راه یافت که به علت نداشتن سن قانونی سی سال اعتبارنامه وی رد شد.
سپس در مقام نایب رئیس به عضویت "مجمع انسانیت" و پس از آن "کمیسیون حزب" درآمد. مصدق پس از استبداد صغیر از طرف شاه به عضویت شورای دولتی درآمد، اما پس از نخستین جلسه جهت ادامه تحصیل در عازم اروپا شد.
پس از بازگشت از اروپا به ایران به اتفاق تنی چند از دوستان تحصیلکرده خود نشریهای با نام "مجله علمی" انتشار داد که ادامه نیافت.
در ۱۲۹۴ش از طرف مجلس شورای ملی سوم به عضویت "حزب اعتدال" درآمد که با وقوع
جنگ جهانی اول و مهاجرت برخی نمایندگان این حزب منحل شد و به عضویت "کمیسیون تطبیق حوالجات" درآمد که وظایف دیوان محاسبات را انجام میداد.
مصدق سرانجام به معاونت وزارت مالیه و ریاست کل حسابداری آن وزارتخانه منصوب شد و پس از چندی از سوی رئیسالوزرا برای وزارت دارایی دعوت به کار شد که آن را رد کرد.
پس از ۱۴ ماه معاونت وزارت مالی و عضویت در جمعیت "دموکرات ضدتشکیلی"، در دولت
وثوقالدوله به دلیل اختلافات بر سر مخالفت با "قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله" از کار کنارهگیری کرد و به مدت یک سال در سوئیس اقامت گزید.
مصدق که از سوی
مشیرالدوله برای وزارت عدلیه در نظر گرفته شده بود، طی تلگرافی از سوئیس احضار شد؛ اما طی توصیه فرمانفرما و متنفذین
فارس به جای وزارت، از اواسط مهر ۱۲۹۹ش تا کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ش به مدت شش ماه به سمت والیگری فارس منصوب شد. مصدق که در پاسخ به تلگراف کودتاچیان اعتراض خود را اعلام کرده بود، استعفانامه خود را در ۱۶ اسفند برای
احمد شاه قاجار فرستاده، برای حفظ جان خود تا زمان سقوط کابینه سید ضیاء به خاک بختیاری پناه برد.
وی پس از روی کار آمدن قوام به سمت وزیر مالیه منصوب گردید، اما با سقوط کابینه قوام، مشیرالدوله مصدق را به استانداری
آذربایجان فرستاد که بعد از شش ماه، پس از استعفا به تهران بازگشت.
در ۱۳۰۲ش در دوره پنجم انتخابات از سوی مردم تهران به مجلس راه یافت
و به وزارت امور خارجه نیز منصوب شد. در همین دوره از مجلس بود که با وجود مخالفت افرادی چون سید ابوالقاسم کاشانی
و مصدق در نهم آبان ۱۳۰۴ش، طرح نمایندگان مبنی بر خلع قاجاریه و واگذاری سلطنت به رضاخان به تصویب رسید.
دوره ششم نیز مصدق به مجلس راه یافت و ضمن مخالفت با برخی اقدامات مطرح شده در مجلس، دعوت به ریاست دیوانعالی کشور توسط داور را نپذیرفت. پس از پایان دوره ششم به دلیل تقلب در انتخابات دوره هفتم از سیاست کنار گذاشته شد و در اواسط آبان ۱۳۱۹ش، وی که تحت بازجویی قرار گرفته بود مدتی در احمدآباد، ملک شخصیاش، تحتنظر قرار گرفته شد و تنها پس از سقوط رضاشاه وی به صحنه سیاست روی آورد.
با سقوط رضاشاه توانست در انتخابات دوره چهاردهم مجلس در ۱۳۲۲ش از سوی مردم تهران به مجلس راه یابد.
از جمله اقدامات مصدق و همفکرانش در مجلس چهاردهم مخالفت با دادن امتیاز نفت شمال توسط دولت ساعد در شهریور ۱۳۲۳ش بود که منجر به استعفای ساعد از پست نخستوزیری شد. با استعفای وی، مجلس رای تمایل به نخستوزیری مصدق داد که وی با این شرط که چنانچه نتوانست به وظیفه ملی خود عمل نماید، مجدداً به مجلس بازگردد با این سمت موافقت نمود که با عدم موافقت مجلس روبرو گشت.
با پایان یافتن دوره مجلس چهاردهم در اسفند ۱۳۲۴ش و در آستانه انتخابات دوره پانزدهم به دنبال دخالت قوام در انتخابات، مصدق به اتفاق تنی چند از رجال، تجار، روزنامهنگاران و اصناف به مدت چهار روز در دربار تحصن کردند که بدون نتیجه بود.
در انتخابات دوره شانزدهم در ۱۳۲۸ش نیز به علت دخالت دربار و وزیر کشور، مصدق به اتفاق جمعی دیگر برای انجام انتخابات آزاد و اعتراض به نحوه جریان انتخابات در دربار متحصن شدند. که با ترور
هژیر در ۱۳ آبان ۱۳۲۸ش، آرای تهران متوقف شده و فساد در انتخابات توسط رئیس انجمن نظارت اعلام شد. مجلس شانزدهم که کار خود را بدون نمایندگان تهران شروع کرده بود، پس از تجدیدنظر در آرای آن، مصدق در زمره نماینده تهران انتخاب گردید.
جبهه ملی نیز موجودیت خود را به رهبری مصدق در همین ایام اعلام کرده بود.
سالهای نهضت ملی که از زمان مجلس پانزدهم که طرح قانونی نمایندگان برای رد قرارداد قوام ـ سادچیکف مطرح شد، در مجلس شانزدهم نیز ادامه یافته،
کمیسیون نفت در اول تیرماه ۱۳۲۹ش به ریاست دکتر مصدق در مجلس تشکیل شد و طی آن ضمن رد
قرارداد گس گلشائیان، طرحی با امضای یازده نماینده مبنی بر ملی شدن صنعت نفت تقدیم مجلس شد.
پس از تشکیل کمیسیون، منصور از نخستوزیری استعفا داده،
رزمآرا به منظور حفظ منافع
انگلیس جایگزین وی شد که با کشته شدن وی در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ش پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در کمیسیون، مجلس ملی و سرانجام در ۲۹ اسفند در
مجلس سنا تصویب گردید.
علاء جانشین رزمآرا نیز در مقابل اوضاع متشنج دوام نیاورد و مجلس دکتر مصدق را به عنوان نخستوزیر پیشنهاد داد که وی برخلاف دفعات پیشین، بدون شرط، نخستوزیری را پذیرفت. (به دلیل اینکه دربار و انگلستان در صدد بودند برای پیشبرد اهداف خود و به شکست کشاندن طرح ملی شدن صنعت نفت،
سید ضیاءالدین طباطبایی را بر مسند نخستوزیری بنشانند که با توجه به شروط مصدق در دفعات پیشین گمان نمینمودند پیشنهاد آنان مورد قبول مصدق قرار گیرد.)
و بدینترتیب هیات دولت مامور اجرای اصل ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور شد.
انگلستان نسبت به جریان ملی کردن صنعت نفت و خلع ید اعتراض کرده، آن را خلاف قوانین بینالمللی اعلام نمود، اما مصدق آن را خواسته ملت دانسته، مذاکرات پیشنهادی انگلستان و
آمریکا در بالا بردن سهم سود نفتی ایران نیز نتیجه نداد.
با وجود انتقادات و مخالفتها این جریان با تلاش دولت و دیگر حامیان از جمله آیتالله کاشانی ادامه پیدا کرد تا جایی که انگلستان علیه ایران به شورای امنیت شکایت برد. مصدق با حضور در دیوان لاهه و دفاع از اقدام ایران، دادگاه لاهه به نفع ایران، رای به عدم صلاحیت خود داد و گام مهم دیگری در ملی شدن صنعت نفت برداشته شد.
مصدق در دو مورد از نخستوزیری کنار کشید، که بار نخست با اعتراضاتی که صورت گرفت، شاه فرمان ریاست دولت را برای مصدق صادر نمود؛ اما بار دوم به علت تقاضای اختیارات شش ماهه و در اختیار گرفتن پست وزارت جنگ و عدم موافقت شاه با واگذاری وزارت به وی، مصدق بدون مشورت با هیچ کس استعفا داد. در نتیجه قوام به نخستوزیری رسید که با اعلامیهها و اقدامات مخالفین به ویژه آیتالله کاشانی در دعوت مردم به قیام در ۳۰ تیر که منجر به سقوط قوام گردید، مصدق مجدداً در راس کار قرار گرفت.
با اعلام نظر دادگاه لاهه در ۳۱ تیر و نیز روی کار آمدن مجدد مصدق در اول مرداد، وزارت جنگ را نیز بر عهده گرفت.
مصدق علاوه بر تعقیب مسائل نفت، به یک سلسله اقدامات داخلی دیگر از جمله تصفیه در سازمانهای اداری و نظامی دست زد.
مصدق عدم تشکیل دولت تا پیش از تصویب ماده واحده ملی شدن صنعت نفت از مجلسین، عدم مذاکره با میانجی آمریکا تا زمان به رسمیت شناختن اصل ملی شدن صنعت نفت توسط دولت انگلیس و خارج ساختن معادن نفت از تصرف بیگانگان با اخراج کارشناسان و کارمندان تبعه انگلیس، سه اقدامی است که مصدق از ابتکارات دولت خویش یاد میکند.
سیاست مصدق در مبارزه بر دو محور استقلال سیاسی و اقتصادی ایران و کوشش در استقرار
دموکراسی استوار بود. در استقلال سیاسی نیز از سیاست موازنه منفی یعنی مخالفت با دادن هر نوع امتیاز به بیگانگان طرفداری میکرد.
نهضت ملی نفت که با همکاری گروههای مختلف ملی و مذهبی به پیروزی رسیده بود،
سرانجام با اختلافات، اشتباهات و کارشکنیهای درونگروهی و برونگروهی داخلی و خارجی
زمینه را برای کودتا علیه دولت مصدق فراهم ساخت.
انتقاد از قانون امنیت اجتماعی مصدق (خودداری از محاکمه مسببین کشتار سی تیر ۱۳۳۱ش و...)، برخی انتصابها (توجه به برخی متیندفتری، به کارگماردن افراد مورد انتقاد بر سر کار، همچون متیندفتری)،
تقاضای تجدید اختیارات بیشتر،
اتکا و
غرور زیاد مصدق به قدرت خود بدون در نظر گرفتن سایرین،
بیتوجهی به هشدارها برای کودتا و انجام اصلاحات از جمله نامه کاشانی
و... از جمله انتقادات وارده بر مصدق از سوی دوستان مصدق به وی است.
سرانجام طی کودتایی که در ۲۲ مرداد ماه ۱۳۳۲ش که توسط انگلستان، آمریکا و همکاری دربار به وقوع پیوست (در مرحله اول با شکست مواجه شده، منجر به فرار شاه و همسرش در ۲۵ مرداد به
بغداد و سپس
رم شد) و در ۲۹ مرداد کودتا به انجام رسید،
به اتهام اقدام ضدسلطنتی در دادگاه مورد محاکمه قرار گرفت.
مصدق بعد از محاکمه، پس از تحمل سه سال زندان، تحت نظر مامورین و بدون تماس با افراد، از مرداد ۱۳۳۵ش تا اسفند ۱۳۴۵ش به احمدآباد تبعید شد و تا آخر عمر در آنجا زیست. وی در سن ۸۴ سالگی درگذشت، و در احمدآباد دفن گشت.
(۱) نجاتی، غلامرضا، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای ۲۸ مرداد، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۴.
(۲) عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰.
(۳) افراسیابی، بهرام، مصدق و تاریخ، تهران، نیلوفر، ۱۳۶۰.
(۴) مصدق، محمد، خاطرات و تالمات مصدق، تهران، علمی، چاپ چهارم.
(۵) مصدق، غلامحسین، در کنار پدرم مصدق (خاطرات دکتر غلامحسین مصدق)، ویرایش و تنظیم غلامرضا نجاتی، تهران، رسا، ۱۳۶۹، چاپ سوم.
(۶) افشار، ایرج، مصدق و مسائل حقوق و سیاست (مجموعه ۹ مقاله و رساله از دکتر محمد مصدق)، تهران، زمینه، ۱۳۵۸.
(۷) ترکمان، محمد، نامههای دکتر مصدق، تهران، هزاران، ۱۳۷۴.
(۸) مکی، حسین، سالهای نهضت ملی، تهران، علمی، ۱۳۷۰.
(۹) کاتوزیان، همایون، نقدی بر مصدق و نبرد قدرت به انضمام اسنادی درباره رابطه علما با دکتر مصدق، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، ۱۳۷۱.
(۱۰) سخنرانی آیتالله طالقانی بر مزار دکتر مصدق، بیجا، فرزاد، بیتا.
(۱۱) اختلافات، اشتباهات و کارشکنیها (مصاحبه با احمد سمیعی)، خبرنامه پنجاهمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد، ۲۸ مرداد ۱۳۸۲، شماره ۱.
(۱۲) کرمیپور، حمید، خاطرات دکتر شروین، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴.
(۱۳) خبرنامه پنجاهمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شماره ۱، ص۲۲ـ۲۷.
(۱۴) وودهاوس، سی. ام، اسرار کودتای ۲۸ مرداد شرح عملیات چکمه (آجاکس)، تهران، راهنما، ۱۳۶۴.
(۱۵) مهدوی، هوشنگ، اصغراندرودی، اسناد روابط خارجی آمریکا درباره نهضت ملی شدن نفت ایران، تهران، علمی، ۱۳۷۷، دو مجلد.
(۱۶) بزرگمهر، جلیل، دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی، بیجا، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۵.
•
سایتپژوهه، برگرفته از مقاله «دکتر محمد مصدق» تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۵