محمدرضا تنکابنی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیت الله شیخ محمدرضا تنکابنی یکی از ستارگان درخشان آسمان علم و دانش است. او در
سال ۱۲۸۲
قمری در خاندان علم و فضیلت و کانون گرم خانواده ی اصیل در روستای «دریا پیشه» نزدیکی رامسر در خانوادهای روحانی دیده به جهان گشود.
در چهار سالگی پدر گرامی خود را از دست داد. در فاصله ی اندک مادر علویه اش نیز بدرود حیات گفت. ایشان در غم فقدان والدین، سوگوار گردید.
وی تحت سرپرستی عمه ی مهربان خویش، مسیر دانش و دیانت را دنبال کرد. نخست به رسم آن زمان به مکتب خانه رفت و خواندن و نوشتن و مقداری قرائت
قرآن و
ادعیه را آموخت. پس از گذراندن این مرحله، برای فراگیری
علوم دینی در
سال ۱۲۹۱
قمری در یکی از مدارس علمیه مشغول تحصیل شد و به پی گیری تحصیلات علوم دینی پرداخت.
در
سال ۱۳۰۱ همراه برادر بزرگوار خود مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد حسین تنکابنی عازم قزوین که حوزهای پررونق داشت شد و در مدرسه ی التفاتیه، مسکن گزید و تحصیلات خود را دنبال کرد.
حدود
سال ۱۳۰۳ جهت تداوم تحصیلات در
نجف ، مرکز علمی جهان
تشیع ، به اتفاق برادر خود به بزرگترین مرکز علمی
شیعه ، نجف اشرف هجرت کرد و در جلسات درس اساتید سرشناس و وارسته ی حوزه ی کهن
سال نجف شرکت جست و مبانی علمی خویش را استوار ساخت.
طی
سالهای زیادی که در حوزه ی پربرکت نجف به تحصیل و خودسازی مشغول بود. از محضر استادان سرشناس بسیاری بهره برد و نهال جان و فکر خویش را بارور ساخت. شماری از آن آیات عظام که نام آنان به ما رسیده است عبارتاند از:
میرزا حبیب الله رشتی (متوفای ۱۳۱۲
قمری) (در
فقه )
آخوند محمد کاظم خراسانی (متوفای
۱۳۲۹ قمری) (در
اصول )
ملا علی نهاوندی
حاج میرزا حسین میرزا خلیل (متوفای ۱۳۲۶
قمری)
حاج آقا رضا همدانی (متوفای
۱۳۲۹ قمری)
آقا شیخ عبدالله مازندرانی
آقا
سید محمد کاظم یزدی متوفای ۱۳۳۷
قمریمقتدای عارفان و آخوند
ملا حسین قلی همدانی (۱۳۲۱-۱۲۳۹
قمری)
آیت الله تنکابنی پس از
سالها تلاش مستمر در کسب علم و فضیلت و اندوختن تجربههای سودمند و آشنایی با علوم و فنون مختلف و دریافت اجازه ی
اجتهاد از آخوند خراسانی و دیگران در
سال ۱۳۱۹
قمری به تهران که از مراکز علمی ایران قبل از تاسیس مجدد
قم بود، عزیمت کرد و مورد استقبال علما قرار گرفت و در آن جا رحل اقامت افکند.
اواخر
سال ورود به تهران با کریمه ی مرحوم آقا ابوالحسن تاجر اصفهانی
ازدواج کرد. ثمره ی این وصلت، شش پسر و یک دختر شد.
ثمره ی ازدواج دوم با دختر مرحوم آیت الله آقا سید عبدالکریم لاهیجی نیز یک پسر و دو دختر بوده است. فرزندان معظم له در میان مردم به اعزاز و اکرام تمام به سر میبردند و به ارشاد و نیز چاره جویی و حل دشواریهای زندگانی هم نوعان میپرداختند.
فرزندان ذکور آیت الله تنکابنی عبارتاند از:
۱ ـ محمدعلی که در کودکی فوت شده است.
۲ ـ مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج
میرزا ابوالقاسم فلسفی (۱۳۲۴-۱۳۷۱) که از علمای تهران به شمار میرفت و سطوح را تدریس میکرد و نیز دفتر اسناد و ثبت ازدواج داشت. بعد از وفات در حرم
حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام، به خاک سپرده شده است.
۳ ـ عالم فرزانه و خطیب یگانه مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج
شیخ محمدتقی فلسفی ، متولد ۱۳۲۶ و متوفای ۱۴۱۹
قمری. او با اصرار و پافشاری مادر، به منبر روی آورد و از سنین کودکی به کار وعظ اشتغال داشت. ایشان با شناختی که از زمان خود و مقتضیات آن داشت، بر کرسی وعظ قرار گرفت و با بیانات پرجاذبه و شیرین خود بر روان و اندیشه ی مستمعان تاثیر فراوان میگذاشت. از ویژگیهای بارز او اطاعت محض و بی چون و چرای وی از
ولایت و
مرجعیت عالی شیعه بود. در طول دوران مبارزات ملت ایران با سخنرانی خود، به افشاگری بر ضد چهره کریه ظلم و ستم پهلوی پرداخت و از رهبری نهضت حمایت کرد.
رژیم پهلوی بارها او را ممنوع المنبر و تحت فشارقرار داد.
کم نیستند گویندگانی که در کلاس درس سخنوری این خطیب ماهر تربیت شدند و کم نیستند انسانهایی که از سخنان هدایت گر و مواعظ اثرگذار و نصایح آرام بخش او بهره گرفتهاند. دانشمند فقید فلسفی علاوه بر بیان رسا و زبان گویا، قلم شیدایی نیز داشت که با آثار قلمی خود به غنای کتاب خانهها افزود.
گفتار فلسفی مجموعه کتابهای ارزشمندی است که قسمتی از مطالب آنها را آن مرحوم در خلال بعضی از سخنرانیها ایراد فرموده است. آنها عبارت است از:
ـ کودک از نظر وراثت و تربیت (دو جلد)، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، ۱۳۴۱-۱۳۴۲.
ـ جوان از نظر عقل و احساسات (دو جلد)، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، ۱۳۴۴-۱۳۴۸.
ـ بزرگ
سال و جوان از نظر افکار و تمایلات (۲ جلد)، تهران، هئیت نشر معارف اسلامی، ۱۳۵۲.
ـ
آیت الکرسی پیام آسمانی
توحید (یک جلد)
ـ اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی (دو جلد)، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، ۱۳۵۶.
ـ
معاد از نظر روح و جسم، (سه جلد)، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، ۱۳۶۰.
ـ سخن و سخن وری از نظر بیان و فن خطابه، تهران، الحدیث ۱۳۶۸.
ـ شرح و تفسیر
دعای مکارم الاخلاق ، (۲ جلد)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۰.
برخی از این آثار به عربی ترجمه شده است و شماری از آنها تلخیص شده است.
۴ ـ مرتضی فرید متولد ۱۳۳۲
قمری، دارای دفتر اسناد رسمی در تهران.
۵ ـ آیتالله حاج میرزا علی آقا فلسفی (۱۲۰۰ شمسی تا ۱۳۸۴ شمسی)، از مدرسان نامی و برجسته ی
خارج فقه و
اصول در
مشهد مقدس و از شاگردان حضرات آیات آقا شیخ محمدعلی کاظمینی و آیتالله
سید ابوالقاسم موسوی خویی و آقا
سید محمود شاهرودی و آقا
سید محسن حکیم .
این مدرس نامی در
سال ۱۳۸۴ شمسی در سن ۸۵ سالگی چشم از جهان فرو بست و پس از تشییعی باشکوه در
حرم امام رضا ، علیه السلام، دفن شد.
مراجع عظام و بسیاری از مقامات روحانی در بزرگداشت مقامش پیامهایی صادر کردند.
۶ ـ جناب مهدی فلسفی، متولد ۱۳۴۳
قمری، دبیر دبیرستانهای تهران.
۷ ـ دکتر احمد فلسفی، متولد ۱۳۴۸
قمری، دندان پزشک.
آقایان حجج اسلام حاج سید مرتضی مرتضوی و مرحوم حاج آقا مصطفی مسجد جامعی و مرحوم حاج شیخ محمد تنکابنی، دامادان آن مرحوم هستند.
آیت الله تنکابنی به تهران سفر کرد و به منزل برادر بزرگ خود آقا شیخ محمدحسینی که به دلیل کسالت، زودتر از نجف به تهران آمده و در مسجد آباد به برگزاری
نماز جماعت و ارشاد خلق مشغول بود، وارد شد. در ملاقات علمای تهران با ایشان، مباحثی مطرح و قدرت و موقعیت علمی ایشان معلوم شد و پس از مدت کوتاهی به عنوان یکی از چهرههای علمی شناخته شد.
ایشان در تهران، نخست در مدرسه ی محمدیه اول بازار تهران و پس از آن در مسجد جامع و سرانجام در
سال ۱۳۲۴ در مدرسه ی فیلسوف الدوله واقع در جنب امام زاده سید اسماعیل تدریس و به اقامه ی نماز جماعت در مسجد فیلسوف الدوله پرداخت. منزلی از موقوفات این مدرسه در قبال حق التدریس، در اختیار ایشان گذاشته شد.
ایشان جزء اولین شاگردان آخوند خراسانی بود که به تهران وارد شده بود و حرفهای تازهای برای گفتن داشت. لذا موفق به تربیت شاگردان ممتازی، از جمله حضرات آیات و حجج اسلام آخوند ملاعلی معصومی همدانی و
میرزا هاشم آملی و آقا سید ابوالقاسم اریب و حاج شیخ علی مقدسی و شیخ محمدعلی لنکرانی و سید جلال الدین آشتیانی و فرزند فقیهش حاج شیخ علی فلسفیو حضرات آقایان سید جلال الدین تهرانیو میرزا عبدالکریم حق شناستهرانی و دکتر ابوالقاسم گرجی، سید هاشم مفخم و دکتر محمود فاضل یزدی و خداداد صابر شد.
آن مرحوم بسیار مهربان بود. با دیگران با محبت و رفاقت رفتار میکرد. چهره ی خندانی با مؤمنان داشت و با آنان انس میگرفت و در مجالس آنان شرکت میجست. استاد محمدتقی فلسفی رحمةاللهعلیه در این زمینه میگوید:
مرحوم پدرم بسیار متواضع و مؤدب بودند. تمام اشخاصی که ایشان را میشناختند و با آن بزرگوار برخورد داشتند، تواضع آن مرحوم در نظر آنان از شاخصترین وجوه اخلاقی ایشان به شمار میرفت. در برابر واردین به منزل، قیام میکردند. هر کس در راه با او برخورد میکرد و به وی سلام میکرد، به اندازه ی یکی دو دقیقه به احترام او میایستادند و از او احوالپرسی میکردند، بعد او را ترک میگفتند.
همیشه متبسم بودند و کم تر خشمگین میشدند. در داخل منزل با همسر و فرزندان شان با کمال ادب رفتار میکردند. هیچ یک از فرزندان خاطره ی تلخی از ایشان ندارند؛ زیرا، ایشان به اوج و احترام آنان بسیار اهمیت میدادند.
در درجه ی اول توجه زیادی به مسائل علمی و درسهای خود داشتند و در درجه ی دوم علاقه مند به امور عبادی بودند. هر روز مقید به تلاوت چند
آیه از
قرآن کریم بودند و در مواقعی هم از توجه به
ادعیه غفلت نداشتند. نمیتوانم بگویم
نماز شب از ایشان فوت نمیشد، اما در بسیاری مواقع از نافله شب غافل نبودند.
دست خط ایشان در اسناد و مدارک ملکی مردم به عنوان وقوع یا اعتراف معامله زیاد است. دفترچهای هم از درس دوره ی اول مرحوم آیتالله آخوند خراسانی دارند که هم اکنون در اختیار برادرم آیتالله آقای حاج میرزا علی فلسفی است که در مشهد مقدس به سر میبرند.
ایشان میگوید:
مرحوم پدرم در حوادث مشروطه وارد نشدند. توجه ایشان فقط و فقط به درس گفتن و پرورش
طلاب معطوف بود. مرحوم
آیتالله سید حسن مدرس به اعتبار همین سرمایه ی علمی، برای ایشان احترام زیاد قائل بود. پدرم نیز به منزل مرحوم مدرس میرفتند و مرا هم به همراه خود میبردند. آقای مدرس نیز به بازدید ایشان میآمد.
در بلوایی که رضاخان می خواست به نام جمهوری راه بیندازد، مرحوم مدرس پدرم و عمویم را در
سیاست داخل کرد. در آن زمان آقایان علما به دستور مرحوم مدرس در مجلس متحصن شدند و مردم هم در میدان بهارستان در مخالفت با توطئه ی رضاخان شعار «ما جمهور نمیخواهیم» را سر دادند.
چون ایشان در امور سیاسی وارد نبودند، بچههای ایشان هم اشتغال به مسائل سیاسی نداشتند؛ زیرا، علی القاعده بچهها در مداری حرکت میکنند که پدر حرکت میکند.
ایشان بالطبع سر و کاری هم با دستگاه دولتی و عوامل آن نداشتند و نه کسی از مقامات دولتی به ملاقات شان میآمد و نه آن مرحوم با آنان کاری داشتند، فقط گاهی افراد مؤثری که مؤمن و معتقد بودند برای اطلاع از مسئله ی شرعی و کسب تکلیف در امور شخصی خودشان، نزد ایشان میآمدند، اما هیچ کس به عنوان مقام دولتی به دیدن وی نمیآمد. سیاست مداران مخالف هم به عنوان بحث در اطراف مسائل به منزل پدرم نمیآمدند. بیش تر طلبهها میآمدند و فضای منزل را اغلب قیل و قال طلاب و بحث فقه و اصول پر میکرد.
در مشکلاتی که رضاخان برای روحانیان آن زمان پیش آورد، با مرحوم پدرم برخوردی نشد؛ زیرا، ایشان یک شخصیت بزرگ و از مجتهدان مسلم به شمار میرفت و از این رو بود که جواز لباس روحانیت و عمامه و سایر سخت گیریها شامل ایشان نشد، اما برای من و برادرم این مشکلات پیش آمد.
ایشان با مرحوم
آیتالله کاشانی هم ارتباط داشتند. آقای کاشانی به ملاقات ایشان میآمد و ایشان نیز به منزل آن مرحوم میرفتند، ولی در جریان سیاست نفت و مصدق وارد نشدند. تنها در جریان غائله ی تصویب نامه ی انجمنهای ایالتی و ولایتی زمان دولت نهم علم، چون میخواستند قید
اسلام و قرآن را از قانون انجمنها بردارند، ایشان قانع شدند که قضیه، شان دینی دارد و مسئله ی سیاسی صرف نیست، خصوصا دیدند که مرحوم آیتالله آقا شیخ محمدتقی آملی و آیتالله حاج سید احمد خوانساری نیز در این جریان وارد شدهاند. به این دلایل دخالت مستقیم در آن مسئله را وظیفهای مذهبی دانستند. لذا کاملا وارد مبارزه شدند. پای اعلامیهها را امضا کردند و در جلسات علمای بزرگ تهران برای جلوگیری از اجرای نقشه اجانب شرکت کردند (اعلامیه ی نامبرده در خصوص تصویب نامه ی انجمنهای ایالتی و ولایتی در ص۱۹ کتاب حجه الاسلام محمدتقی فلسفی (به روایت تصویر) آمده است.) که شرح آن در مقالات و کتب مربوط به
نهضت روحانیت علیه
رژیم پهلوی و نقش علمای بزرگ تهران آمده است.
مرحوم پدرم نظر بلندی نسبت به
امام خمینی داشتند. ایشان را مجتهد عالیقدری میدانستند، اما نمیدانم در طول زندگانی، امام را ملاقات کرده بودند یا نه، ولی مسموعات پدرم از زبان افراد عالم و مجتهدان لایق، تمجید و تایید مقام رفیع امام بود.
در ایام پانزدهم خرداد و حادثه ی خونین مهمی که در میدان ارک اتفاق افتاد و خبر کشتار مردم را شنیدند، بی اندازه متاثر و متالم گردیدند. پیوسته میفرمودند: «انا لله وانا الیه راجعون» و گاهی میگفتند: «لا اله الا الله! سبحان الله! » و «چقدر بدبختاند مردمی که برای دو روز ریاست موقت محدود، مرتکب چنین جنایات بزرگی میشوند! گویی بویی از انسانیت استشمام نکردهاند! اعمال ضد انسانی مرتکب میشوند و هرگز پیش خود احساس شرم نمیکنند!».
سخن درباره آیتالله تنکابنی را با گزیدهی کلمات ستایش آمیز جمعی از صاحب نظران پایان میدهیم:
علامه شیخ آقابزرگ در نقباء البشر، صفحه ۷۶۸ ایشان را از مشاهیر علمای تهران معرفی کرده است.
در معجم رجال الفکر و الادب فی النجف خلال الف عام، جلد ۱، صفحه ۳۲۱ در مورد وی میخوانیم: «عالم فاضل مجتهد جلیل عارف، من مشاهیر علماء طهران، ورع قوی الایمان، سلیم النفس، طیب المعشر، فقیه متبحر».
رازی در گنجینه ی دانشمندان، جلد ۴، ضمن گزارشی از زندگی مرحوم تنکابنی آمده است: «مرحوم آیتالله والعلم العلام الفقیه الزاهد والمجتهد العابد جامع المعقول والمنقول، حاوی الفروع والاصول، حاج شیخ محمدرضا تنکابنی از علمای اعلام و مجتهدین کرام تهران بوده که در عصر خود اعلم و اتقی و ازهد و اورع دانشمندان مرکز بوده است.» .
حائری سمامی در کتاب بزرگان رامسر، صفحه ۱۷۴ در شرح حال وی آورده است: «شیخ محمدرضا تنکابنی از علمای طراز اول و شیخ الفقهاء والمجتهدین عصر نگارنده بود... مرحوم شیخ محمدرضا تنکابنی از فقهای متبحر و دانشمندان کم نظیر قرن چهاردهم است. فردی سلیم النفس و خلوق و باتقوا بود و بسیاری از مشکلات رامسر به او مراجعه میشد.»
معظم له پس از عمری دراز و سرشار از تلاش و خدمت به فرهنگ اسلام در
سال ۱۳۸۵
قمری برابر با ۱۳۴۵ شمسی در ۱۰۳ سالگی دار فانی را وداع گفت و به رحمت الهی پیوست.
مرحوم آیتالله حاج سید احمد خوانساری (متوفای ۱۴۰۵
قمری) بر پیکر آن عالم وارسته نماز گزارد و سپس بنا بر وصیتش فرزند برومند، آیتالله شیخ علی فلسفی جنازه را به نجف منتقل کردند و در
قبرستان وادی السلام در جوار حضرت
امیرمؤمنان علی ، علیه السلام، و نزدیک بارگاه
هود و
صالح ، علیه السلام، به خاک سپرد.
با وفات ایشان مجالس متعدد عزا و سوگواری از سوی آیات و بزرگان در نجف و تهران برگزار شد و بعضی از شاعران در رثای ایشان اشعاری سرودهاند. از جمله شادروان علی اکبر خوشدل تهرانی قصیدهای با این مطلع سرود:
نی همین مردی فقیه و فحل نام آور گذشت بلکه یکتا ثلمهای بر شرع پیغمبر گذشت
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«محمدرضا تنکابنی».