قطع قطاع
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ـــ
قطاع به کسی می گویند که زیاد به
یقین و
قطع می رسد این امر گاهی خوب است و گاهی بد.
در مورد
قطع قطاع اختلاف است که آیا
قطع وی حجت است یا نه؟ و نمی توان دیدگاه واحدی را ارائه داد.
ـــ
قطع به وجود آمده برای شخص زود باور را
قطع قطاع گویند.
قطع به
حکم شرعی واقعی را برای شخص
قطاع «
قطع قطاع» میگویند؛ یعنی رسیدن به حکم واقعی برای کسی که زود باور است و بسیار زیاد از اسباب غیر عادی به
قطع میرسد.
در «
قطع قطاع» این بحث مطرح میشود که آیا همان گونه که
قطع انسانهای متعارف و معمولی،
حجت است،
قطع قطاع نیز حجت است یا نه. در پاسخ گفته شده است که
قطع قطاع دو گونه است:
۱.
قطعی که از راه متعارف به دست میآید، که به
اتفاق همه
علما حجت است؛
۲.
قطعی که از راه غیر متعارف به دست میآید مانند
قطع به دست آمده از راه خبر دادن بچه یا شخص دروغ گو؛
علمای اصولی درباره حجیت این
قطع اختلاف دارند:
مرحوم «
شیخ انصاری»،
قطع قطاع را مطلقا حجت دانسته و آن را از سایر
قطعها متفاوت نمیداند؛
مرحوم «
کاشف الغطاء» میگوید:
قطع قطاع مطلقا حجت نیست؛
مرحوم «
صاحب فصول» به تفصیل
اعتقاد دارد؛ به این بیان که:
ا)
مکلف در واقع
قطاع است و خودش هم میداند به این
بیماری دچار است و
یقین هم دارد که
قطع او نزد
شارع حجت نیست؛ در این صورت، قطعش حجیت ندارد و نباید به آن اعتنا کند.
ب) مکلف در واقع
قطاع است و خودش هم میداند
قطاع است، ولی نمیداند آیا نزد «
شارع قطع قطاع» اعتبار دارد یا ندارد؛ در این صورت، تا زمانی که منعی از سوی
شارع محقق نشده،
قطع او ارزش دارد، ولی به مجرد این که دلیل آمد و یقین کرد که قطعش حجت نیست، نباید به آن اعتنا کند.
ج) مکلف در واقع
قطاع است و خودش هم میداند
قطاع است و عقل او
حکم میکند که قطعش حجت است، آن گاه از راه
ملازمه حکم عقل و
شرع، به امضای
شرع هم پی میبرد؛ در این صورت،
قطع وی معتبر است.
اگر تحصیل
قطع برای او از طریق اسبابی باشد که اگر برای دیگران فراهم می شد آنها هم مانند او
یقین می کردند این امر موجب افتخار می باشد و معلوم می شود که این فرد دارای ذکاوت خاصی است که همانند دیگران به
قطع و
یقین می رسد.
ولی اگر تحصیل
قطع برای او از طریق اسبابی باشد که اگر آن اسباب برای دیگران حاصل می شد به چنین
قطع ی نمی رسیدند این کار عیب است و نشان می دهد که در تفکر این فرد نقصی وجود دارد که از ادنی چیزی
یقین پیدا می کند.
حال آیا
قطع قطاع حجت است یا نه و هکذا در مورد
وسواس.
در مورد
وسواس گاه حکم
قطاع جاری است و گاه حکم
شکاک. مثلا
وسواس در مورد ثابت شدن
نجاسات، مانند
قطاع است زیرا سریعا به وجود
نجاست قطع می کند ولی در خروج از
تکلیف مثلا در پاک شدن دست از
نجاست، همانند
شکاک است و هر قدر آن را آب بکشد باز در پاک شدن
شک دارد.
در مورد
قطع قطاع، اگر بحث در
قطع طریقی باشد یعنی
حکم روی
واقع بما هو
واقع رفته باشد (مانند ال
خمر نجس) و
قطع قطاع طریقی به آن
واقع باشد در این مورد
شارع نمی تواند
قطاع را از
قطع ش منصرف کند زیرا به نظر
قطاع،
شارع دچار
تناقض گوئی شده است زیرا از طرفی می گوید
خمر نجس است و من هم
یقین پیدا کردم که این
خمر است و از طرفی هم می گوید که به این
قطع اهمیت نده و به نظر
قطاع این عین
تناقض است.
از این رو اگر به شیخ جعفر کاشف الغطاء نسبت داده اند که ایشان
قطع قطاع را
حجت نمی داند این امر یقینا در
قطع طریقی نیست.
قسم دیگر
قطع این است که در مورد
قطع قطاع بحث در
قطع موضوعی باشد یعنی
شارع حکم را روی
واقع بما هو
واقع نبرده است بلکه روی
واقعی برده باشد. در این مورد،
یقین،
جزء موضوع است یعنی
شارع فرموده باشد: (ال
خمر ال
مقطوع خمریته
نجس) در این مورد
شارع می تواند در
موضوع تصرف کند و بگوید که آن
قطع ی را
جزء موضوع قرار داده است که برای نوع مردم موجب
قطع شود ولی اگر این
قطع از اسبابی حاصل شود که برای دیگران
یقین ایجاد نمی کند و فقط برای
قطاع موجب
قطع می شود دیگر
حجت نباشد.
از این رو در مورد
قطع قطاع باید بین
قطع طریقی و
قطع موضوعی تفصیل دهیم.
اگر کسی
قطاع باشد و ما می دانیم که
قطع ش خلاف واقع است آیا ارشاد او
واجب است یا؟
جواب این است که در این مورد باید تفصیل دهیم:
اگر
قطع قطاع در مورد
احکام است و ما می دانیم که
قطع او غلط است در این مورد واضح است که ارشاد جاهل
واجب است و باید به او تذکر دهیم.
اگر متعلق
قطع قطاع در
موضوع ات است یعنی
قطع پیدا کرده که فلان مایع بول است و
نجس. در این مورد می گوئیم که ارشاد در
موضوع ات
واجب نیست مگر در امور مهمة مانند فروج، دماء و اموال. مثلا آن فرد
یقین پیدا کرده است که فلان زن زوجه ی اوست و یا
یقین کرده که فلان فرد
مهدور الدم است در این موارد باید او را ارشاد کرد و واقعیت را به او گفت.
فرهنگنامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۶۴۱، برگرفته از مقاله «قطع قَطّاع».