در اصطلاح سياسى، توانايى اجراى كار خاصّ، توانايى شخص براى وادار كردن ديگران به تسلیمدر برابر خواست خود به هر صورتى، توانايى يك طبقه براى تحقّق منافعش در برابر طبقات ديگر و قدرت ناشى از داراييهاى محسوس و غير محسوس است.
قدرتدر اصطلاح فلسفى، حالتى است در حيوان (موجود زنده) كه به سبب آن مىتواند كارى را انجام دهد يا ترك كند. قادر كسى است كه هرگاه اراده كند فعل از او صادر شود، و الّا نه.