• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قبیله بنی‌حارث بن کعب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بنیحارث بن کعب، قبیله عرب قحطانی یمانی از دودمان حارث بن کعب بن عمرو بن عُلَه بن جَلد بن مالک (مَذحِج) که نسب آنان به نیای بزرگشان یَعرب بن قحطان می‌رسد.



از نام این قبیله، گاه به صورت بَلحارث یاد می‌شود.


حارث بن کعب را از «معمَّرین» دانسته‌اند و در فصاحت نام‌بردار بوده است. وی در ۱۶۰سالگی در جمع فرزندانش، ضمن بیان خصلت‌های انسانی خویش و وصایای خردمندانه اخلاقی و الهی به آنان، خود را از چند تن عرب دانسته است که بر دین شُعیب پیامبر (علیه‌السلام) باقی بوده‌اند.


از میان تیره‌های فراوان قبیله بزرگ مالک بن اُدَد، بنیحارث حکومت و ریاست را به دست داشت.
به نوشته برخی، نیاکان بنیحارث، بنی‌مذحج، پس از ویرانی سد مَارِب این منطقه را ترک گفتند و به شهر نجران، در میان حجاز و یمن، رفتند و پس از نبرد با اَزْد، قبیله دیگر قحطانی، که پیش از آن در آن‌جا سکونت گزیده بودند، بر این ناحیه استیلا یافتند و تا ظهور اسلام ریاست آن‌جا را در اختیار داشتند.
با این حال، برخی نسب بنیحارث را به ازد می‌رسانند. به عقیده آنان، بنیحارث پس از غلبه بر ازد و به دست گرفتن ریاست، نسب آنان را یافته‌اند.
[۷] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذّهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۳۳۰، چاپ شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۵ـ ۱۹۷۹.
[۸] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۹، بیروت.
[۹] ابن کلبی، هشام بن محمد، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۶۳ـ ۲۸۳، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.



بنیحارث مردمانی نیرومند و بی‌نیاز از اتحاد با دیگر قبایل بوده‌اند، ازاین‌رو آنان را از جَمَرات عرب (سه جمره: بنوضبه، بنوحارث، بنونمیر) شمرده‌اند که دیگر قبایل درصدد پیمان بستن با آنان برمی‌آمدند.


بنیحارث به کارهایی چون بافتن بُرد (نوعی جامه) اشتغال داشتند و در دباغی پوست صنعتگرانی ماهر بودند.


محل اصلی سکونت بنیحارث شهر نجران و نواحی پیرامون آن و در همسایگی هَمْدان، دیگر قبیله قحطانی، و بنی ذُهل بن مُزَیقیاء از تیره‌های ازد، بود.

۶.۱ - منزلگاه‌ها

جز این مناطق، از سرزمین‌های بسیاری در جنوب شبه جزیره به عنوان منزلگاه‌های پایدار بنیحارث یاد شده است.
[۲۲] بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقا، فهرست، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۲۳] یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ، ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵.
[۲۵] ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۸۳، چاپ محمد بن علی اکوع، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۲۶] ابن حائک، صفة جزیرة العرب، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.


۶.۲ - مهاجرت به شام و عراق

دسته‌هایی از بنیحارث نیز به نواحی شام مانند جَوابی و فَلجه از توابع دمشق و همچنین حیره در عراق
[۲۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص۵۶۶-۵۶۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
مهاجرت کردند و راه را برای مراوده و تحول اعتقادی در بنیحارث گشودند.


در دوره جاهلیت و اسلام، بنیحارث در برخی از «ایام العرب» شرکت داشتند که از آن جمله است: یوم مسعط،
یوم کُلاب،
[۳۱] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۶، ص۳۲۸ به بعد، بیروت.
یوم حِضره،
[۳۲] یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدانمعجم البلدان، ج۲، ص۲۸۸، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
یوم سَحْبَل،
[۳۳] ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۸۵، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
یوم فَیْف الریح،
[۳۴] ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۶۳۲ـ۶۳۴، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
یوم السَلِف،
[۳۵] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۱۹ـ۲۰، بیروت.
یوم المامور و یوم قَضیب،
[۳۷] یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۴، ص۱۳۰، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ، ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵.
که البته در همه این‌ها پیروزی قرین بنیحارث نبود.

۷.۱ - نبرد با بنی زبید

از جنگ‌هایی که پس از اسلام و قبل از گرایش به این دین، بنیحارث پیروزمندانه در آن شرکت کرد، می‌توان از نبرد با بنی زُبَید به سرکردگی عمروبن مَعدیکرب زُبیدی یاد کرد.

۷.۲ - نبرد با بنی‌مراد

در روز نبرد بدر نیز جنگی در رَزم با بنی مراد روی داد که به پیروزی قاطع بنیحارث و باقی ماندن بت یَغوث در میان ایشان انجامید.
[۳۹] یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۲، ص۷۷۶، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ، ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵.
[۴۰] یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۴، ص۱۰۲۲ـ ۱۰۲۳، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
بت کهن یغوث به دنبال منازعه‌ای که در میان بنی‌مراد بر سر نگهداری آن صورت گرفت، به نجران نزد بنی‌نار، از تیره‌های بنیحارث، منتقل، و از آن استقبال شده بود. این بت به همه بنی‌مذحج تعلق داشت.

[۴۲] یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۴، ص۱۰۲۲ـ۱۰۲۳، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ، ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵.



بنیحارث همچنین به پرستش بت یا بتخانه ذوالخَلَصه در عَبلاء در چهار منزلی مکه به سوی یمن، می‌پرداختند و تولیت آن را به دست داشتند که پس از فتح مکه، به دستور پیامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) ویران شد و بعد‌ها در جای آن مسجد جامعی بنا گردید.


با این حال، ادیان توحیدی در میان بنیحارث به سان دیگر قبایل عرب جنوبی ریشه دوانیده بود و گروهی از بنیحارث بر آیین یهود بودند.
[۴۴] دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۶۲۱، چاپ ثروث عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
[۴۵] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۷، بیروت.

بسیاری هم به مسیحیت گرویده بودند و نجران پایگاه مهم این آیین بود.
[۴۶] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۲۳، ص۹۵، بیروت.



بنیحارث همچون لَخمیان (آل‌منذر) حیره و غَسّانیان شام و احتمالاً تحت تاثیر آنان و به دنبال مهاجرت دسته‌هایی از بنیحارث بدانجا، توجه خاصی به ساختن معابد باشکوه داشتند، از آن جمله است دیر یا کعبه نجران که رَبَّه نیز خوانده می‌شد و به دست خاندان عبدالمدان بن دیّان، از بزرگان بنیحارث، پایه گذاری شده بود و اداره می‌گردید.

۱۰.۱ - کعبه نجران

اعشی در ابیاتی از کعبه نجران یاد کرده است
[۴۸] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۱، ص۳۸۰ـ۳۸۱، بیروت.
با این حال، برخی همچون ابن کلبی
[۴۹] ابن کلبی، کتاب الاصنام، ج۱، ص۴۴ـ۴۵، چاپ احمد زکی پاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
کعبه نجران را بنایی معمولی دانسته‌اند نه پرستشگاه، و بنا به روایتی از همو
[۵۰] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۸-۹، بیروت.
[۵۱] یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۴، ص۷۵۶، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵.
کعبه نجران با قُبّه چرمی عبدالمسیح بن دارس، پدرزن یزیدبن عبدالمدان حارثی، تطبیق داده شده که از سیصد پوست تشکیل یافته و پناه فراریان و گرسنگان و نیازمندان بوده است.

۱۰.۲ - نصارای نجران

پس از اسلام، هیئتی از نصارای نجران که در میان آنان عده‌ای از اشراف نیز بودند، به همراه سه تن از سران ایشان، عبدالمسیح عاقِب، اَیْهَم سید و ابوحارثه بن علقمه اسقف و پیشوای دینی آنان (از متولیان کعبه نجران) با ظاهری آراسته و شکوهمند در مسجد مدینه به حضور پیامبر اکرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) رسیدند.

گفتگوی آنان درباره مسیح به مباهله با پیامبر انجامید؛ اما آن گروه از بیم شکست، از مباهله منصرف شدند و به عقد پیمان و پرداخت جزیه گردن نهادند. ابن کلبی
[۵۳] ابن کلبی، هشام بن محمد، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۲۲۲ به بعد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
این رخداد را که گویا نخستین دیدار رسمی مسیحیان بنیحارث با پیامبر بوده، قبل از حوادث سال دوم هجری آورده است.
[۵۴] یعقوبی، احمدبن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲-۸۳، بیروت.
[۵۷] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۱، ص۳۸۱، بیروت.



پس از فتح مکه، بنیحارث بیمناک از پیش‌روی پیامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم)، به ترمیم دژ نجران پرداختند و مواشی خود را گرد آوردند، اما پیامبر همراه با نامه‌هایی که به سران قبایل فرستاد، نامه‌ای نیز برای اسقف بنیحارث و دیگر مقام‌های روحانی نجران نوشت و تضمین داد که به شرط خیراندیشی و صلاح و دوری از ستم، حقوق و موقعیت مذهبی آنان محفوظ خواهد بود. پیامبر همچنین نامه‌ای برای بنی‌ضباب، تیره دیگر بنیحارث، نوشت و مواضعی را به شرط گزاردن نماز و زکات و فرمان‌برداری از خدا و رسول او و جدایی از مشرکان به ایشان واگذار کرد.


در ربیع الا´خر یا جمادی الاولی سال دهم هجری خالدبن ولید از سوی پیامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) برای فرا خواندن بنیحارث به اسلام، روانه نجران شد. در پی این دعوت، نجران به صلح گشوده شد و مردم به اسلام گرویدند و زکات پرداختند. هر چند گروهی نیز با خالد درگیر و اسیر شدند.


به دنبال آن، نمایندگان (وفد/ وفود) بنیحارث با افرادی چون قیس بن حُصَین ذی الغُصه، یزید بن عبدالمدان و یزید بن مُحَجَّل به همراه خالد نزد پیامبر آمدند و بر گرایش خود به اسلام تأکید نمودند. رسول خدا نیز قیس بن حصین را بر ایشان امارت داد و عمرو بن حزم را برای آموزش تعالیم اسلام و گردآوری زکات، با عهدنامه‌ای نزد آنان فرستاد.
[۶۱] ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۲۳۹ـ۲۴۳، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، مصر ۱۳۵۵/۱۹۳۶.
[۶۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲۶ـ ۱۲۸، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
[۶۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۴، چاپ محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۷۱.

در سال دهم هجری پیامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) علی (علیه‌السلام) را برای جمع آوری زکات به نجران اعزام کرد.
[۶۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
بعد از آن ابوسفیان این سمت را عهده‌دار شد.
[۶۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۱۸، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).



چندی بعد، توده مردم مذحج در نجران، به یاری و همراهی نخستین پیغمبر دروغین، اسود عَنسی ـ که از همین دودمان بود ـ برخاستند اما پس از اتمام این غائله، مردم نجران با فرستادن هیئتی به مدینه با ابوبکر تجدیدعهد کردند و خلیفه نیز قرار پیامبر را با آنان ادامه داد.
[۶۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۲۱ـ۳۲۲، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).



ربیع بن زیاد حارثی در زمان عثمان، والی سیستان شد.وی هنگام ترک آنجا، فردی از بنیحارث را به جای خود گماشت.
[۶۸] شباب، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۳۴، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.


۱۵.۱ - حکومت در زمان امویان

بنیحارث در روزگار امویان نیز، به مقام‌های عالی رسیدند و بر ولایات مهمی از ایران، مانند خراسان، آذربایجان، فارس، کرمان، ری و اصفهان حکم راندند، تا آن‌جا که حساسیت معاویه برانگیخته شد.
[۶۹] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۳۶، چاپ محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم، ۱۹۷۱.


۱۵.۲ - شرکت در براندازی امویان

هم در زمان او، نخستین قیام موالی به رهبری یکی از وابستگان بنیحارث شکل گرفت.
[۷۰] یعقوبی، احمدبن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۱، بیروت.
بنیحارث بعد‌ها در ماجرای براندازی دولت امویان نقش داشتند
[۷۱] شباب، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۳۲۵، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
و به دلیل خویشاوندی نزدیک با نخستین خلیفه عباسی، ابوالعباس سفّاح، در دستگاه عباسیان پایگاهی شایسته یافتند.
[۷۲] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۶، چاپ محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم، ۱۹۷۱.



لهجه بنیحارث در زبان عرب جای ویژه‌ای داشت و برخی از لغات را آنان در عربی متداول کردند.
[۷۴] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۳، ص۲۹۰، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۷۵] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۵، ص۵، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۷۶] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۷، ص۲۵۶، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.



از میان بنیحارث چهره‌های برجسته‌ای در شعر و ادب، در دوره جاهلیت و اسلام، پدیدار شدند که از آن میان می‌توان از اینان یاد کرد: عبد یَغوث بن صلاءه و دو نواده او طفیل بن یزید لَجلاج حارثی و مُسهِر
[۷۷] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۶، ص۳۲۸، بیروت.
یزیدبن اَبان نابغه
[۷۸] ابن عبدربه، شهاب الدین، العقد الفرید، ج۳، ص۳۶۲، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
نجاشی حارثی، قیس بن عمرو، شاعر فاسق و هجوپرداز
[۷۹] ابن قتیبه، الشعر و الشعراء، ج۱، ص۳۲۹ـ۳۳۳، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶.
یحیی بن زیادبن عبیدالله

و حسن بن وَهْب بن سعید و برادرش سلیمان.
[۸۲] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۲۳، ص۹۵، بیروت.
[۸۳] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۲۳، ص۱۴۳ـ ۱۵۳، بیروت.
حسن بن حسین سُکَّری (متوفی ۲۷۵) نحوی و راویه عرب، اشعار بنیحارث را گردآورده بوده است.


بنیحارث امروزه خود را به قبیله همدان منسوب می‌دارند.با وجود این، برخی همچنان بر اصالت خویش اصرار دارند. در حال حاضر، بنیحارث در منطقه‌ای حاصلخیز در پنج کیلومتری شمال صنعا، در پنج ناحیه مستقرند.
[۸۶] مقحفی، ابراهیم احمد، معجم المدن و القبائل الیمنیة، ج۱، ص۱۰۱، صنعا، ۱۹۸۵.
زمین‌های این منطقه به کشت انگور، انجیر و هلو اختصاص دارد و به لحاظ وجود آثاری از سُخَیمیان (بنی سُخَیم) از تیره‌های قحطانی، به نام آنان مشهور است و جمعیت آن به ۸۸۵، ۲۵ نفر بالغ می‌شود.
[۸۷] مقحفی، ابراهیم احمد، معجم المدن و القبائل الیمنیة، ج۱، ص۱۰۱، صنعا، ۱۹۸۵.



(۱) قرآن.
(۲) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷.
(۳) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
(۴) ابن حائک، صفة جزیرة العرب، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۵) ابن حبیب، کتاب المحبر، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲.
(۶) ابن حزم، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۷) ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۸) ابن سعید مغربی، نشوة الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب، چاپ نصرت عبدالرحمان، عمان، ۱۹۸۲.
(۹) ابن عبدربه، العقد الفرید، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۱۰) ابن قتیبه، الشعر و الشعراء، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶.
(۱۱) ابن قتیبه، کتاب المعانی الکبیر فی ابیات المعانی، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
(۱۲) ابن قتیبه، المعارف، چاپ ثروث عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰.
(۱۳) ابن کلبی، کتاب الاصنام، چاپ احمد زکی پاشا، قاهره، ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
(۱۴) ابن کلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۵) ابن منظور، لسان العرب، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۱۶) ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، مصر، ۱۳۵۵/۱۹۳۶.
(۱۷) علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، بیروت.
(۱۸) عبدالله بن عبدالعزیز بکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقا، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۹) احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم، ۱۹۷۱.
(۲۰) عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
(۲۱) خلیفة بن خیاط شباب، تاریخ خلیفة بن خیاط، چاپ سهیل زکار، بیروت، ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۲۲) طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
(۲۳) علی بن حسین علم الهدی، امالی المرتضی: غرر الفوائد و دُرر القلائد، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳/۱۹۵۴، چاپ افست، تهران.
(۲۴) احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
(۲۵) علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۵ـ ۱۹۷۹.
(۲۶) ابراهیم احمد مقحفی، معجم المدن و القبائل الیمنیة، صنعا، ۱۹۸۵.
(۲۷) یاقوت حموی، معجم الادبا، چاپ دیوید سمیوئل مارگلیوث، قاهره، ۱۹۲۷.
(۲۸) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵.
(۲۹) احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت.
(۳۰) احمدبن اسحاق یعقوبی، کتاب البلدان، چاپ دخویه، لیدن، ۱۹۶۷.


۱. ابن حزم، علی بن محمد، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۴۷۷، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲. سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج۴، ص۸-۹، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۴/۱۹۶۴.    
۳. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۱۰۷، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.    
۴. قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۲۷، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).    
۵. علم الهدی، علی بن حسین، امالی المرتضی:غرر الفوائد و دُرر القلائد، ج۱، ص۲۳۲۲۳۳، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳/۱۹۵۴، چاپ افست، تهران.    
۶. مغربی، ابن سعید، نشوة الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب، ج۱، ص۲۳۸، چاپ نصرت عبدالرحمان، عمان، ۱۹۸۲.    
۷. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذّهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۳۳۰، چاپ شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۵ـ ۱۹۷۹.
۸. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۹، بیروت.
۹. ابن کلبی، هشام بن محمد، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۶۳ـ ۲۸۳، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۱۰. بغدادی، محمد بن حبیب، کتاب المحبر، ج۱، ص۲۳۴، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲.    
۱۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۶۷، چاپ محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۷۱.    
۱۲. بغدادی، محمد بن حبیب، کتاب المحبر، ج۱، ص۲۴۴، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲.    
۱۳. ابن حزم، علی بن محمد، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۲۸۴، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۴. ابن حزم، علی بن محمد، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۴۱۳، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۵. بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۱، ص۴۱، چاپ مصطفی سقا، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۶. دینوری، ابن قتیبه، المعانی الکبیر فی ابیات المعانی، ج۳، ص۱۲۲۳، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.    
۱۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۶۶۱۶۷، چاپ محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم، ۱۹۷۱.    
۱۸. یعقوبی، احمد بن اسحاق، البلدان، ج۱، ص۳۱۶ ۳۲۰، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.    
۱۹. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۱۱۷، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲۰. یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۱، ص۹۱۹، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.    
۲۱. قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۲۷، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).    
۲۲. بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقا، فهرست، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۳. یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ، ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵.
۲۴. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۱۱۷، چاپ محمد بن علی اکوع، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲۵. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۸۳، چاپ محمد بن علی اکوع، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۶. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۷. بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۲، ص۴۰۱، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲۸. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۱۳۰، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص۵۶۶-۵۶۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
۳۰. بغدادی، محمد بن حبیب، کتاب المحبر، ج۱، ص۴۶۲، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲.    
۳۱. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۶، ص۳۲۸ به بعد، بیروت.
۳۲. یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدانمعجم البلدان، ج۲، ص۲۸۸، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۳۳. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۸۵، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۳۴. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۶۳۲ـ۶۳۴، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
۳۵. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۱۹ـ۲۰، بیروت.
۳۶. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص۳۴، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.    
۳۷. یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۴، ص۱۳۰، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ، ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵.
۳۸. بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۱، ص۴۱۴۲، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۳۹. یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۲، ص۷۷۶، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ، ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵.
۴۰. یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۴، ص۱۰۲۲ـ ۱۰۲۳، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۴۱. بغدادی، محمد بن حبیب، کتاب المحبر، ج۱، ص۳۱۷، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲.    
۴۲. یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۴، ص۱۰۲۲ـ۱۰۲۳، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ، ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵.
۴۳. یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۲، ص۳۸۸، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.    
۴۴. دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۶۲۱، چاپ ثروث عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
۴۵. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۷، بیروت.
۴۶. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۲۳، ص۹۵، بیروت.
۴۷. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۴۰۱، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.    
۴۸. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۱، ص۳۸۰ـ۳۸۱، بیروت.
۴۹. ابن کلبی، کتاب الاصنام، ج۱، ص۴۴ـ۴۵، چاپ احمد زکی پاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
۵۰. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۸-۹، بیروت.
۵۱. یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۴، ص۷۵۶، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵.
۵۲. آل عمران/سوره۳، آیه۶۱.    
۵۳. ابن کلبی، هشام بن محمد، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۲۲۲ به بعد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۵۴. یعقوبی، احمدبن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲-۸۳، بیروت.
۵۵. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۹۳۲۹۴، بیروت، ۱۳۹۹۱۴۰۲/ ۱۹۷۹۱۹۸۲.    
۵۶. بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۲، ص۶۰۳، چاپ مصطفی سقا، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۵۷. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۱، ص۳۸۱، بیروت.
۵۸. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۵۱۳۸۷/ ۱۹۶۵۱۹۶۷.    
۵۹. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۶، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.    
۶۰. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۷، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.    
۶۱. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۲۳۹ـ۲۴۳، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، مصر ۱۳۵۵/۱۹۳۶.
۶۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲۶ـ ۱۲۸، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
۶۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۴، چاپ محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۷۱.
۶۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
۶۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۱۸، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
۶۶. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۳۶۳۴۱، بیروت، ۱۳۹۹۱۴۰۲/ ۱۹۷۹۱۹۸۲.    
۶۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۲۱ـ۳۲۲، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
۶۸. شباب، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۳۴، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۶۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۳۶، چاپ محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم، ۱۹۷۱.
۷۰. یعقوبی، احمدبن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۱، بیروت.
۷۱. شباب، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۳۲۵، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۷۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۶، چاپ محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم، ۱۹۷۱.
۷۳. ابن حزم، علی بن محمد، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۴۱۷، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۷۴. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۳، ص۲۹۰، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۷۵. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۵، ص۵، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۷۶. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۷، ص۲۵۶، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۷۷. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۶، ص۳۲۸، بیروت.
۷۸. ابن عبدربه، شهاب الدین، العقد الفرید، ج۳، ص۳۶۲، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۷۹. ابن قتیبه، الشعر و الشعراء، ج۱، ص۳۲۹ـ۳۳۳، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶.
۸۰. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۸۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۵۱۳۸۷/ ۱۹۶۵۱۹۶۷.    
۸۱. ابن حزم، علی بن محمد، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۴۱۷، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۸۲. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۲۳، ص۹۵، بیروت.
۸۳. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۲۳، ص۱۴۳ـ ۱۵۳، بیروت.
۸۴. حموی، یاقوت، معجم الادبا، ج۲، ص۸۵۴، چاپ دیوید سمیوئل مارگلیوث، قاهره، ۱۹۲۷.    
۸۵. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۱۷ حاشیه، چاپ محمد بن علی اکوع، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۸۶. مقحفی، ابراهیم احمد، معجم المدن و القبائل الیمنیة، ج۱، ص۱۰۱، صنعا، ۱۹۸۵.
۸۷. مقحفی، ابراهیم احمد، معجم المدن و القبائل الیمنیة، ج۱، ص۱۰۱، صنعا، ۱۹۸۵.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بنیحارث بن کعب»، شماره۱۹۷۳.    


رده‌های این صفحه : تراجم | قبائل




جعبه ابزار