فیروز میرزا فرمانفرما
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فیروز میرزا، از وزرای دربار
احمد شاه بود، رابطه خوبی با انگلیسیها داشت وی در سال ۱۳۰۰ش، به
مجلس راه یافته و در نهایت در
زندان رضاشاه بقتل رسید.
“فیروز میرزا" فرزند شاهزاده “عبدالحسین میرزا فرمانفرما، " نوۀ “عباس میرزا نائبالسلطنه" در ۱۲۶۴ ه. ش در
تبریز به
دنیا آمد. پدرش شاهزاده عبدالحسین،
داماد "
مظفرالدین شاه" بود که توسط او به
بیروت،
تبعید شده بود. فیروز میرزا در بیروت تحصیلات مقدماتی را گذراند.
او در جوانی به
پاریس رفت و تحصیلات عالی خود را در رشته
حقوق در دانشکده "سوربن" به پایان رساند و بعد در سال ۱۲۹۰ ه. ش به
ایران بازگشت و به جای
پدر،
حاکم کرمان شد. فیروز میرزا چندی بعد در
تهران مدرسه حقوق تاسیس کرد و دروس آن را طبق دانشکده حقوق پاریس تنظیم کرده و به
تربیت دانشجویان حقوق اقدام نمود.
او در زمان "
احمد شاه قاجار" به عرصه سیاست راه یافت، و به عنوان وزیر امور خارجه یکی از همراهان شاه در
سفر به اروپا بود، در این سفر ماموریت داشت که با «کمپانی نفت انگلیس» وارد مذاکره شود و اختلافات پیش آمده را حل و فصل نماید. او در "صلح وِرسای" (۱۲۹۷ه. ش) یکی از طرفهای قرارداد در مقابل "لرد کرزن" انگلیسی بود و خواستههای ایران را برای طرح در کنفرانس "صلح پاریس" مهیا نمود. این گونه روابط، "نصرةالدوله" را به انگلیسیها نزدیک کرد.
انگلیسیها در عین گرم نگه داشتن روابط میان دو دولت و نزدیکی به نصرةالدوله و پذیرائی شکوهمند، در پی مقدمهچینی برای بستن قرارداد معروف ۱۹۱۹ م. بودند. در این قرارداد ارتش ایران و مالیه کشور در
اختیار انگلیس گذاشته میشد و ایران رسماً «تحت الحمایه» انگلیس قرار میگرفت. نصرة الدوله در
عقد این
قرارداد، پاداش قابل توجهی از دولت بریتانیا گرفت و در اکتبر ۱۹۱۹م طی مصاحبه و مذاکرهای طولانی با "لرد کرزن" وزیر امور خارجه انگلیس مفاد قرارداد را مورد بررسی قرار داد و حتی "احتشام السلطنه"
سفیر و "ممتاز السلطنه" وزیر مختار ایران در "
استانبول" را که با اقدامات نصرة الدوله مخالفت میکردند را برکنار کرد. نصرة الدوله برای عقد این قرارداد و راضی کردن
احمد شاه به این امر، تلاش بسیار نمود تا جایی که "ویلسون" رئیس جمهور آمریکا در مورد او میگوید: «من باید بدانم این پرنس فیروز نماینده ملت ایران است یا وکیل دولت بریتانیا.»
پس از انتشار مفاد قرارداد، موجی از مخالفتها از طرف مردم و
علما نسبت به این قرارداد ایجاد شد و از طرفی موافقت روزنامه نگارانی چون "
سید ضیاء" و "
محمد تدین" را بهمراه داشت. در خارج از ایران نیز مخالفتهای بسیاری از طریق انتشار اعلامیه صورت گرفت و کشورهایی نظیر فرانسه،
شوروی و اِتازونی خواستار لغو آن شدند و وزیر مختار آمریکا در
تهران به عنوان
اعتراض، کمک مالی دولت متبوع خود را به ایران قطع کرد.
انگلیسیها نیز برای بدست آوردن موافقت احمدشاه او را به اروپا
دعوت کرده و مهمانی باشکوهی به افتخار او برگزار کردند، اما احمدشاه زیر بار نرفت و اظهار داشت که من پادشاه مشروطهام و هیچ قراردادی را بدون تصویب
مجلس ملی نمیپذیرم. بالاخره انگلیسیها به ناچار از این قرارداد صرف نظر کردند.
پس از به هم خوردن "قرارداد ۱۹۱۹م " و لزوم تخلیه قوای انگلیسیها از ایران، انگلیسیها به تکاپو افتاده و به دنبال چارهای بودند که ایران مخصوصاً تهران و شهرهای شمالی به دست نیروهای مسلح روسی در
گیلان نیفتد، آنها
کودتا را مناسبترین راه دیده و به فکر جانشینی برای احمدشاه افتادند. گزینه آنها برای این امر نصرةالدوله فیروز میرزا بود. به همین جهت لرد کرزن، نصرة الدوله را که به همراه خانوادهاش در اروپا بود، به ایران فرا خواند.
"کاکس" برای فیروز میرزا توصیه نامهای مینویسد، خطاب به وزارت خارجه انگلیس و او را مردی شایسته معرفی میکند که علاقمند به
نجات کشور و اجرای قرارداد مزبور بین ایران و انگلیس است. نصرة الدوله خودش را برای فرصت مناسب آماده کرده بود. او آدم باهوش و نکتهدانی بود و میدانست که باید پیشینه و سابقه تخریب شده خود نزد مردم را سر و سامان دهد، بعد مقدمات رسیدن به
قدرت را فراهم نماید، اما مقامات انگلیسی در تهران و لندن از جزئیات نقشههای او خبری نداشتند و با نگرانی، منتظر رسیدن او بودند.
نصرة الدوله هم به
دلیل بارش سخت برف و هم به دلیل نکاتی که در بالا یاد آورشدیم رسیدنِ خود را چندین بار به تاخیر انداخت.
انگلیسیها نیز در تلگرافی که از "نورمَن" دریافت میکنند از خیالات فیروز مطلع میشوند: نورمن در این تلگراف میگوید: «طوری که از حرفهای برادرش
عباس میرزا، "سالار لشکر" دستگیرم میشود نصرةالدوله ترجیح میدهد، سپهدار دو سه ماهی بر سر کار بماند، تا او بر عدم محبوبیتی که سالهاست در میان مردم دارد، غلبه کند... بعد از آن سعی خواهد کرد رئیس الوزرا شود.»
نصرةالدوله که پس از تاخیر بسیار بالاخره در ۱۸ بهمن ۱۲۹۹ه. ش به تهران رسیده بود و همه چیز را از دست رفته میدید با اصرار از رجال انگلیسی خواست تا فرصت دوبارهای به او بدهند تا بتواند همه تعویقات و اهمالکاریهای خود را جبران کند، اصرارهای او سودی نداشت و بهمراه فرزندانش به زندان سید ضیاء گرفتار شدند.
بعد از سقوط کابینهی "سید ضیاء، " فیروز میرزا نیز از
زندان آزاد شد. او در مجلس چهارم (۱۳۰۰ه. ش) کاندیدای نمایندگی در حوزه انتخابیه "
کرمانشاه" شده و به
مجلس راه یافت. او در مجلس چهارم همراه و نزدیک "
سید حسن مدرس" بود. مجلس پنجم که در ۱۳۰۳ ه. ش کار خود را آغاز کرد و نصرةالدوله دوباره به مجلس راه یافت و با
حمایت و تایید اعتبارنامهاش از سوی مدرس نمایندهی کرمانشاه شد. او که با موقعشناسی و تجربه سیاسی، خود را به شخصیتهای متنفذ آن دوره، همچون مدرس و "
تیمورتاش" نزدیک کرده بود، دوباره جای پای خود را در
سیاست محکم کرد. در مجلس پنجم همراه "داور" و "سردار معظم" که هر دو میدانستند ستاره
احمدشاه رو به افول است به طرفداری
رضاخان برخاستند و طرحی را که رضاخان برای جمهوریت، به مجلس داده بود به تصویب رساندند و سرانجام در آبان ۱۳۰۴ ه. ش با رای مجلس پنجم، "
قاجاریه" منقرض و "سلسله پهلوی" جانشین آن شد.
"رضاخان" دو وزارتخانه عدلیه و داخله را برای جلب توجه مدرس به او داد و مدرس نیز نصرةالدوله را به وزریر مالیه قرار داد. روابط نصرةالدوله و رضاخان رو به نزدیکی گذاشت و رضاخان که در رسیدن به قدرت، خود را مدیون نصرةالدوله میدید او را در ظاهر امور با خود همراه میکرد. اما از آنجایی که رضاخان هیچ قدرتی را جز خود تاب دیدن نداشت و به دنبال فرصتی برای برانداختن مردان صاحب نفوذ و سیاستمدار پیرامون خود بود. او که "تیمورتاش" را از صحنه حذف کرده بود، این بار با همکاری ایادی خود دست به پروندهسازی بر علیه نصرةالدوله زد تا او را نیز از صحنه سیاست محو کند.
اولین پرونده، پرونده رشوه ۱۶۰۰۰ تومانی بود که "علی اکبر داور" وزیر «عدلیه» و "محمدخان درگاهی" رئیس کل نظیمه تهران، در تنظیم آن دست داشتند. نصرة الدوله در این دادگاه محکوم به ۴ ماه حبس تادیبی، محرومیت از حقوق اجتماعی و مقداری
مجازات نقدی شد. او به
شفاعت "مستوفی الممالک" از زندان آزاد شد و به زندگی عادی و سرکشی به املاک و زمینهای وسیع خود در گوشه کنار تهران و
ایران مشغول شد و بدین طریق از میدان رقابت و قدرت حذف شد.
اما رضاخان که خیال آسودهای پیدا نکرده بود و از قدرت و زیرکی او میترسید و دل خوشی نیز از او نداشت بیدلیل بار دیگر، او را در سال ۱۳۱۵ ه. ش، دستیگر و به زندان
سمنان فرستاد و چندی بعد هم او را به طرز فجیعی به قتل رسانید.
مردی که میرفت، به یکی از شاهان ایران بدل شود به یکباره سرنوشتی دگرگون یافت و بعد از تلاشهای بسیار در کسب
قدرت و
جاه، سرانجام جان خود را در این راه از دست داد.
عوامل سقوط فیروز میرزا نصرةالدوله میتواند چند
دلیل عمده باشد:
اولین دلیل که به خصوصیات شخصیتی و ذاتی او بر میگردد، خودپسندی،
خودخواهی و جاهطلبی، نصرةالدوله در مقابل اطرافیان بود، که آنها را آرزده خاطر میکرد. او که از معلومات و محفوظات خوبی برخوردار بود با وزیر اعظم دربار نیز با برخورد شدید و حس برتربینی برخورد میکرد، و اشتباهات او را بر میشمرد و به او خرده میگرفت، در پی آن هم وزیر از بدگویی نصرةالدوله نزد رضاخان کوتاهی نمیکرد.
دلیل دوم، پروندهسازی اطرافیان شاه بود، مخصوصاً "درگاهی" و "عبدالله ئسایی" نماینده مجلس به دستور خود رضاخان این پروندهسازی را انجام دادند.
دلیل بعدی و مؤثر را میتوان، مخالفت انگلیسیها بعد از کودتای ۱۲۹۹م و
اعتراض و دشمنی نصرةالدوله با آنها دانست. او که از نزدیکان این دولت بود بعد از این واقعه به دشمنی با انگلیس پرداخت و در خطابهای محکم و شدیداللحن توطئه انگلیسیها در
کودتا را افشا کرد. و دلیل دیگر نیز اطلاعات و اخباری بود که نصرةالدوله از ایران، دربار و شخص رضاخان و دیکتاتوری موجود در کشور در
اختیار "مستر کلارک"
مستشار سفارت فرانسه میگذاشت. با انتقال این اخبار به مطبوعات این کشور مقالههای زیادی در مورد خفقان و دیکتاتوری رضاخانی درج و عصبانیت شاه را موجب شد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «فیروز میرزا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۹/۱۷.