غزوه بنیقریظه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
غزوه بنیقریظه، سومین
جنگ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با یهودیان
مدینه به شمار میرود که در سال پنجم هجرت اتفاق افتاد. این
جنگ به دلیل پیمانشکنی یهودیان
بنیقریظه و همپیمان شدن با مشرکان در
جنگ خندق اتفاق افتاد. بعد از
جنگ خندق به فرمان الهی مسلمانان قلعههای یهودیان
بنی
قریظه را محاصره کردند که چندین روز طول کشید تا اینکه آنها تسلیم شده و به حکمیت
سعد بن معاذ تن دادند. طبق برخی نقلها سعد حکم به قتل
جنگجویان، اسارت زنان و تقسیم اموال
بنی
قریظه کرد، اما برخی در حکم قتل همه مردان تردید کردهاند.
غزوه در اصطلاح به
جنگی گفته میشود که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خود فرماندهی آنرا به عهده داشت.
غزوه
بنی
قریظه، سومین
جنگ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با یهودیان مدینه به شمار میرود، و در سال پنجم هجرت اتفاق افتاد.
یهودیان
بنی
قریظه به همراه یهودیان
بنینضیر و
بنیقینقاع از همپیمانان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به شمار میرفتند.
که هر سه قبیله پیمانشکن شدند.
(درباره
بنی
قریظه رجوع شود به
)
پیش از بیان غزوه
بنی
قریظه ابتدا این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که طبق پیمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با این یهودیان، آنان حق هیچگونه فعالیتی علیه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
مسلمانان را نداشتند. با این حال یهودیان
بنی
قریظه در
جنگ خندق (احزاب) نقض پیمان کرده و با مشرکان
مکه در
جنگ علیه مسلمانان همکاری کردند.
این رفتار
بنی
قریظه موجب شد، در طول
جنگ ضربه روحی شدیدی بر مسلمانان وارد شود.
قرآن کریم در اشاره به این موضوع میفرماید: «به خاطر بیاورید زمانی را که آنها از طرف بالا و پایین شهر بر شما وارد شدند و
مدینه را محاصره کردند و زمانی را که چشمها از شدت وحشت خیره شده و جانها به لب رسیده بود.
» از اینرو بعد از پایان
جنگ خندق پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دستور
خداوند، سپاهیان را به فرماندهی
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) به سمت قلعههای یهودیان
بنی
قریظه فرماندهی کرد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لوای خود را به ایشان سپرد. در ادامه
بلال را امر کرد تا ندا دهد که مسلمانان
نماز عصر را جز در محله
بنی
قریظه بجا نیاورند،
بعد از مدتی قلعهها محاصره شد. محاصرهای که پانزده روز و بنا بر نقلی دیگر بیست و پنج روز به طول انجامید.
مسلمانان با مقابله اندک
بنی
قریظه روبرو شدند،
ولی آنها سرانجام خود خواستار مذاکره و
صلح با مسلمانان شدند. آنان خواستار آن بودند که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مشابه همان برخوردی که با
بنینضیر داشت، با آنان داشته باشد. به این صورت که تمام اموال و اسلحهها مال مسلمانان باشد، در مقابل از خون آنان گذشته شود. سپس همراه زنان و فرزندان خود مدینه را ترک کنند و هر کدام بهاندازه یک بار شتر با خود ببرند. این درخواست با مخالفت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روبرو شد. از اینرو آنان دوباره طرح دیگری پیشنهاد دادند،
مبنی بر اینکه، مسلمانان از خون آنان بگذرند، زنان و فرزندانشان به آنها واگذار شود و بدون هیچ مالی از مدینه بیرون بروند. اینبار نیز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با خواسته آنان مخالفت کردند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
بنی
قریظه فرمودند: «فقط باید به حکم من گردن نهید.»
یهودیان
بنی
قریظه که همه راهها را به روی خود بسته میدیدند، از طرفی محاصره نیز سختتر شده بود، از
ابیلبابه بن عبدالمنذر به عنوان خیرخواهی، در خواست مشورت کردند.
ابیلبابه از مسلمانان بود و خود به همراه خانوادهاش نزد یهودیان
بنی
قریظه زندگی میکردند و از همپیمانان آنان به شمار میرفت. وی به آنان گفت: «اگر تسلیم شوید، بدانید که حکم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره شما ذبح با اشاره به گردن خویش است»؛ ولی از کار خود پشیمان شد. ابیلبابه در حالیکه «انا لله و انا الیه راجعون» میخواند،
با خود میگفت: «به خدا و رسولش خیانت کردم.» و از قلعه
بنی
قریظه بیرون آمد. او بدون اینکه پیش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برود به
مسجد رفت و خود را با طناب به ستونی بست. ابیلبابه با خود عهد کرد، یا بمیرد یا اینکه خداوند توبهاش را بپذیرد.
بعد از این جریان، یهودیان دوباره به مشورت نشستند. برخی از آنها پیشنهاد مسلمان شدن و برخی دیگر پیشنهاد
جزیه را مطرح کردند که هیچ کدام مورد قبول واقع نشد.
آنان که ترس شدیدی سراسر وجودشان را فرا گرفته بود،
تصمیم بر قبول حکم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گرفتند و سرانجام یهودیان
بنی
قریظه تسلیم شدند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
محمد بن مسلمه را بر آنان گمارد، سپس مردانشان را کتف بسته در محلی نگه داشتند، زنان و بچههایشان را نیز در گوشهای دیگر جمع کردند و
عبدالله بن سلام را مسؤول آنان نمودند. کالاها، اثاث، لباس و تمام سلاحها را گردآوری کردند. بیش از ۱۵۰۰ شمشیر، ۳۰۰ زره، ۲۰۰۰ نیزه و ۱۵۰۰ سپر جمعآوری شد. در میان غنائم همچنین احشام بسیاری وجود داشت.
از سویی دیگر
قبیله اوس که در
دوران جاهلیت از همپیمانان
بنی
قریظه به شمار میرفت، اعتراض کردند. آنان به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میگفتند همانگونه که یهودیان
بنیقینقاع را به
عبدالله بن ابی منافق، بخشیدی یهودیان
بنی
قریظه را نیز بر ما ببخشید و بر آنان همانند
بنینضیر، بیرون رفتن از مدینه پس از تسلیم سلاحها و املاک آنها، حکم کنید.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نتیجه را بر حکمیت
سعد بن معاذ بزرگ اوسیان، واگذار کرد، معترضین نیز استقبال کردند.
سعد بن معاذ را در حالیکه مجروح بود، آوردند. او حکم به قتل
جنگجویان، اسارت زنان و تقسیم اموال
بنی
قریظه کرد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره حکم سعد بن معاذ فرمود: «به تحقیق به حکم خداوند متعال حکم کرد، حکمی که از فراز آسمانهای هفتگانه مشخص شده بود.»
درباره ابولبابه نیز باید گفت، پس از چند روز خداوند توبه او را نیز قبول کرد. او آنقدر صبر کرد تا به دست رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ستونی که به «
ستون توبه» معروف شد آزاد گردید.
همچنین باید گفت، در طول محاصره
بنی
قریظه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
ابن ام مکتوم را به عنوان جانشین خود در مدینه، انتخاب کرده بود.
•
عباس میرزایی، سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «غزوه بنی قریظه»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۱/۲۸.