عشره مبشره
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عشره مبشره، واژه ترکیبی مصطلح در تاریخ و حدیث
اهل سنت است. بر طبق این
حدیث پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) به ده نفر
بشارت بهشت داده است؛ یعنی اینکه این ده نفر قطعا بهشتی هستند و حتی با وجود گناهان متعدد، هرگز داخل
جهنم نخواهند شد.
این ده نفر بر طبق
سنن ترمذی افراد ذیل هستند: «حدثنا قتیبة اخبرنا
عبد العزیز
بن محمد، عن
عبد الرحمن
بن حمید، عن ابیه، عن
عبد الرحمن
بن عوف، قال: قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآله): «
ابو بکر فی الجنة، و عمر فی الجنة، و عثمان فی الجنة، و علی فی الجنة، و طلحة فی الجنة، و الزبیر فی الجنة، و
عبد الرحمن
بن عوف فی الجنة، و
سعد بن ابی وقاص فی الجنة، و
سعید بن زید فی الجنة، و
ابو عبیدة بن الجراح فی الجنة».
ابوبکر بن ابی قحافه؛ او نخستین خلیفه از خلفای راشدین است.
عمر بن خطاب؛ وی ۵ سال قبل از
هجرت به
مدینه اسلام آورد و در
سال ۱۱ هق بنا به
وصیت ابوبکر به
خلافت رسید.
عثمان بن عفان؛ او بعد از
مرگ عمر به سال ۲۳ه.ق از طریق شورایی که عمر اعضای آن را معیّن کرده بود، به خلافت رسید. وی در دستیابی
بنیامیه به
قدرت نقش اساسی داشت.
علی بن ابی طالب؛ اولین مردی بود که اسلام آورد و پس از عثمان به سال ۳۵هق با
بیعت عمومی به خلافت رسید.
طلحة بن عبیدالله؛ مردی شجاع و با سخاوت بود. وی به همراه
عایشه جنگ جمل را طراحی کرد و در همین
جنگ به تیر
مروانبنحکم کشته شد.
زبیر بن عوام؛ وی در تمامی غزوات شرکت داشت. از اصحاب جمل بود و چون تصمیم به کناره گیری گرفت در بین راه، توسط ابن جرموذ کشته شد. عبدالرحمن
بن عوف؛ یکی از معاریف
صحابه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و از اشخاص حاضر در شورای منتخب عمر. وی در دستیابی عثمان به خلافت تاثیری تامّ و تمام داشت.
سعد بن ابی وقاص؛ وی یکی از اعضای شورای ۶نفره عمر برای تعیین خلیفه بود.
سعید بن زید؛ از صحابه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و از سابقان در
اسلام که در همه
غزوات به جز
جنگ بدر شرکت داشت. طبق یک سند، همین شخص راوی حدیث عشره مبشره است. ابوعبیده عامر
بن عبدالله
بن جرّاح؛ وی در تمامی غزوات شرکت داشته است و از متخلفین جیش اسامه و فعالان در به خلافت رساندن ابوبکر به شمار میرود.
حدیث عشره مبشره، چندین سند دارد که در این جا به ذکر دو سند مشهور اکتفا میشود:
۱) طریق اول، حمیدبنعبدالرحمن
بنعوف از پدرش عبدالرحمن نقل میکند.
در حالی که حمید در سال ۳۲هـق به دنیا آمده، و عبدالرحمن (
پدر او) در سال ۳۳هـق وفات کرده است؛ پس او نمیتواند از پدرش مستقیما حدیث نقل کند، و حتما باید واسطهای بین این دو باشد که هویت این واسطه معلوم نیست.
۲) طریق دوم، عبدالله
بنظالم از سعیدبنزید نقل کرده است. این طریق به نظر
بخاری و
مسلم صحیح نیست.
در یکی از نقلها ابوعبیده، جزو ده تن است، ولی در روایتی که مستدرک نقل کرده، به جای وی نام ابن
مسعود آمده است.
در روایتی که در
سنن ابیداود و
سنن ابنماجه نقل شده به جای هر دوی آنها نام رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عنوان شده است.
همچنین در یکی از روایات ابیداود، یکی از آن ده تن، سعدبنابیوقاص است؛ اما در روایات دیگری که ابیداود ناقل آن است، به جای سعدبنابیوقاص، سعدبنمالک ذکر شده است.
نکته دیگری که باعث تضعیف این حدیث میشود، آنکه نام عبدالرحمن
بنعوف و سعیدبنزید جزء افراد بشارت داده شده به بهشت است؛ این در حالی است که آنان خود این حدیث را نقل کردهاند و این موجب
شک و تردید است. از طرفی، چرا این حدیث به وسیله هشت نفر دیگر، نقل نشده است؟! چرا در روز
سقیفه که بر سر خلافت، اختلاف بود و
مهاجرین برای شایستگی خود فضایلی را نقل میکردند، کسی به این حدیث استناد نکرد؟! آیا این سؤالات و نظایر آن، حاکی از این نیست که چنین حدیثی اصلاً وجود نداشته و بعدها جعل شده است؟!
اگر قرار باشد که عشره مبشره با وجود هر گونه
گناه صد در صد بهشتی باشند، پس باید پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) هم به طریق اولی اینچنین باشد؛ در حالی که
قرآن کریم خلاف آن را میگوید. خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر اسلام میفرماید: «و لولا ان ثبّتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئا قلیلا•اذا لاذقناک ضعف الحیاة وضعف الممات ثمّ لا تجد لک علینا نصیرا؛
و اگر ما تو را ثابت قدم نمیگرداندیم، نزدیک بود که به
مشرکین اندک تمایل و اعتمادی بکنی. که در این صورت، کیفر این عمل تو را به تو میچشاندیم و
عذاب تو را در
دنیا و
آخرت مضاعف میکردیم، آنگاه از قهر و
خشم ما هیچ یاوری بر خود نمییافتی».
خداوند در قرآن کریم چنان حمایتی از پیامبرش کرده که از احدی نکرده است؛ اما با اینحال، به او میگوید که اگر کمی از راه
حق منحرف شوی و به مشرکین تمایل پیدا کنی، تو را عذاب خواهم کرد! با این وضعیت، چگونه ممکن است به اصحاب او آن چنان
آزادی داده شود که با وجود هر گناهی بازهم به بهشت برین راه یابند؟!
این حدیث متضمن اضداد است و این به معنای تضاد در
دین و بطلان دین است؛ چون اجتماع ضدین از محالات عقلی است. توضیح این که خط فکری ابوبکر با عمر فرق داشت و گاهی یکدیگر را نفی میکردند، طرز تفکر عثمان نیز با این دو فرق میکرد، و مبانی فکری و عقیدتی
حضرت علی (علیهالسّلام) با هر سه فرق داشت و اصلا ارزشی برای سنت شیخین قائل نبود؛ و به همین دلیل در روز شوری شرط پیروی از سیره شیخین را نپذیرفت. خط فکری عبدالرحمن
بنعوف با عثمان کاملا متناقض و متضاد بود، تا جایی که تا آخر عمر با عثمان قهر بود. خط مشی و روش حضرت علی (علیهالسّلام) با طلحه و زبیر فرق میکرد و لذا هر یک ریختن
خون دیگری را مباح میدانست.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عشیره مبشره»، تاریخ بازیابی۹۵/۱۰/۱۵.