عزاداریهای علمای اهلسنت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عزاداری یکی از مراسمات اسلامی برای بزرگداشت یاد افراد سرشناس دینی است که از صدر
اسلام رایج بوده است. این مقاله به بررسی برگزاری این مراسم اسلامی توسط علمای
اهلسنت میپردازد.
ابنجوزی در کتاب
التبصرة روضه مفصلی که در
روز عاشورا برای حضرت
سیدالشهدا (علیهالسّلام) نقل کرده است را به صورت کامل آورده است:
المجلس الاول فی ذکر عاشوراء والمحرم... مجلس اول در ذکر عاشورا و محرم...
اخوانی: بالله علیکم من قبح علی یوسف بای وجه یلقی یعقوب لما اسر العباس یوم بدر سمع رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انینه فما نام، فکیف لو سمع انین الحسین؟
لما اسلم وحشی قال له: غیب وجهک عنی. هذا والله والمسلم لا یؤاخذ بما کان فی الکفر، فکیف یقدر الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ان یبصر من قتل الحسین؟... لقد جمعوا فی ظلم الحسین ما لم یجمعه احد، ومنعوه ان یرد الماء فیمن ورد... وسبوا اهله وقتلوا الولد، ... هذا سوء معتقد. نبع الماء من بین اصابع جده فما سقوه منه قطرة کان الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یحب الحسین یُقَبّل شفتیه ویحمله کثیرا علی عاتقیه، ولما مشی طفلا بین یدی المنبر نزل الیه، فلو رآه ملقی علی احد جانبیه والسیوف تاخذه والاعداء حوالیه والخیل قد وطئت صدره ومشت علی یدیه ودماؤه تجری بعد دموع عینیه لضج الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مستغیثا من ذلک ولعز علیه
برادران، شما را به
خدا قسم میدهم؛ چه کسی به
یوسف اشکال میگیرد که چگونه به دیدار
یعقوب برود؟! وقتی که
عباس در روز
بدر اسیر شد،
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ناله او را شنید و به همین سبب خوابش نبرد! چگونه بود اگر ناله حسین را میشنید؟!
وقتی که
وحشی (قاتل حمزه) اسلام آورد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او گفت: صورتت را از من بپوشان! این با آن وجود است که مسلمان را به خاطر کارهایی که در زمان کفر انجام داده است مورد مواخذه قرار نمیدهند! حال اگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قاتل حسین (علیهالسّلام) را میدید چه میکرد؟!...
آنقدر به حسین ظلم کردند که بر هیچ کس دیگر چنین نشده بود! و به او اجازه ندادند که با سایر کسانی که آب نوشیدند آب بنوشد!... و خاندان او را به اسارت گرفتند و فرزندانش را کشتند!... این نشان اعتقاد خراب آنها است!
آب از میان انگشتان جدش نوشید ولی به او اجازه ندادند یک قطره آب بنوشد! پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لبهای او را میبوسید و او را روی دوش خود میگرفت! و وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روی
منبر بود و حسین در حال کودکی در کنار او آمد، از منبر پایین آمد! حال اگر در این حال که بر پهلو روی زمین افتاده و شمشیرها او را تکه تکه میکندو دشمنانش دور او را گرفتهاند و اسبها سینه اش را لگدمال کردهاند و او خود را با دست روی زمین کشید و خونش بر روی زمین مانند اشکش جاری شد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را میدید حضرت فریاد ناله بر میآورد و از این ماجرا استغاثه میکرد و برای او سنگین بود!
و بعد این اشعار را در مورد
کربلا خواند:
کربلاء زلت کرباً وبلا ما لقی عندک اهل المصطفی •••••• کم علی تربک لما صرعوامن دم سال ومن دمع جری
یا رسول الله لو عاینتهموهم ما بین قتل وسبا •••••• من رمیض یمنع الظل ومن عاطش یسقی انابیب القنا
لرات عیناک فیهم منظراللحشا شجوا وللعین قذی •••••• لیس هذا لرسول الله یاامة الطغیان والمین جزا
جزروا جزر الاضاحی نسلهثم ساقوا اهله سوق الاما •••••• هاتقات یا رسول الله فیبهر السعی وعثرات الخطا
قتلوه بعد علم منهم انه خامس اصحاب الکسا
کربلا همیشه مصیبت داشتی خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از تو چه کشیدند؟ •••••• چند نفر روی خاک تو کشته شدند؟ چه خونها و اشکها که بر خاک تو جاری شد؟!
ای پیامبر! اگر آنها را میدیدی که یا کشته شده و یا به اسارت گرفته شده بودند •••••• از گرما دیدهای که نمیگذاشتند زیر سایه برود و تشنهای که با نیزه سیراب شد
منظرهای را میدیدی که قلبت را پاره پاره و چشمت را پر از خار میکرد!
ای امت سرکش، این پاداش پیامبر نبود! •••••• نسل او را مانند گوسفند
قربانی تکهتکه کردند و خاندانش را مانند کنیزان به اسارت بردند
فریاد میکشیدند کهای پیامبرفرزندان لغزشها و حرامزادگان •••••• او را زمانی کشتند که دانستند او پنجمین
اصحاب کسا است!
و همین ماجرا را علامه شیخ
احمد بن
محمد بن احمد حافی حسینی شافعی در کتاب
التبر المذابص نقل کرده است.
وقد سئل فی یوم عاشوراء زمن الملک الناصر صاحب حلب ان یذکر للناس شیئا من مقتل الحسین فصعد المنبر وجلس طویلا لا یتکلم ثم وضع المندیل علی وجهه وبکی شدیدا ثم انشا یقول وهو یبکی
ویل لمن شفعاؤه خصماؤهوالصور فی نشر الخلائق ینفخ •••••• لا بد ان تردا لقیامة فاطموقمیصها بدم الحسین ملطخ
ثم نزل عن المنبر وهو یبکی وصعد الی الصالحیة وهو کذلک رحمه الله
در روز عاشورا زمان ملک ناصر حاکم
حلب از سبط بن جوزی خواستند که برای مردم
مقتل حسین (علیهالسّلام) را بخواند، و از منبر بالا رفت و مدتی طولانی روی منبر نشست و پارچه روی صورت خودانداخت، و گریه شدیدی کرد و در حال گریه گفت:
وای بر کسی که شفیعان او دشمنانش باشند در روزی که در صور برای بیرون آمدن مردم از
قبر دمیده میشود ••••••
فاطمه در روز
قیامت خواهد آمددر حالی که پیراهنش به خون حسین آغشته است!
سپس از منبر پایین آمده و در حال گریه به صالحیه رفت و در آنجا نیز گریست! خدا او را رحمت کند!
نقل ابو القاسم الفضل بن محمد المستملی: ان القاضی ابابکر سهل بن محمد حدثه قال: قال ابو القاسم بکران بن الطیب: بلغنی ان الشافعی (رحمه الله) انشد
تاوب همی والفؤاد کئیب •••••• وارق عینی والرقاد غریب
ومما نفی نومی وشیب لمتی •••••• تصاریف ایام لهن خطوب
تزلزلت الدنیا لآل محمد •••••• وکادت لهم صم الجبال تذوب
وغارت نجوم واقشعرت ذوائب •••••• وهتک اسباب وشق جیوب
فمن مبلغ عنی الحسین رسالة •••••• وان کرهتها انفس وقلوب
قتیل بلا جرم کان قمیصه •••••• صبیغ بماء الارجوان خضیب
نصلی علی المختار من آلهاشم •••••• وتعزی بنوه ان ذا لعجیب
لئن کان ذنبی حب آل محمد •••••• فذلک ذنب لست عنه اتوب
نعم، شفعائی یوم حشری وموقفی •••••• وحبهم للشافعی ذنوب
روایت شده است که
شافعی چنین سرود که:
قلبم اندوهگین است و دلم درد مند •••••• و چشمم اشک بار و در تنهایی هستم
و خواب را از من گرفته است و مرا پیر کرد •••••• گذشتن روزهایی که ماجراها داشتند
دنیا برای
آل محمد به لرزه در آمد •••••• و نزدیک بود که کوهها برای آنها از ریشه ذوب شوند!
ستارگان مورد هجوم قرار گرفتند و دنبالهدارها لرزیدند •••••• و حرمت خیمههایی دریده شد و گریبانهایی چاک خورد
آیا کسی هست که نامه من را به حسین برساند •••••• حتی اگر گروهی از این کار ناخشنود شوند
کسی که بدون
گناه کشته شد و انگار که لباس او •••••• با آب ارغوان رنگین شده بود
بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که برگزیده از
خاندان هاشم است درود میفرستیم •••••• اما فرزندانش را داغدار میکنند! این عجیب است!
اگر گناه من محبت آل محمد است •••••• این گناهی است که از آن توبه نمیکنم!
آری آنان شفیعان من در محشر و قیامت هستند •••••• اما محبت آنان گناه شافعی به حساب میآید!
ونقل سبط ابنالجوزی (رح) ان ابنالهباریة الشاعر اجتاز کربلا فجلس یبکی علی الحسین واهله:
احسین والمبعوث جدک بالهدی قسما یکون الحق عنه مسایل •••••• لو کنت شاهد کربلا لبذلت فی تنفیس کربک جهد بذل الباذل
وسقیت حد السیف من اعدائکم عللا وحد السمهری الذابل •••••• لکننی اخرت عنک لتشوقی فبلابلی بین الغری وبابل
هبنی حرمت النصر من اعدائکم فاقل من حزن ودمع سایل
ثم نام فی مکانه فرای رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی المنام فقال له: یا فلان جزاک الله عنی خیرا، ابشر فان الله قد کتبک ممن جاهد بین یدی الحسین
سبط بن جوزی نقل کرده است که
ابنهباریه شاعر از کربلا میگذشت و نشست و بر حسین و اهل بیتش گریست.
ای حسین، که جد شما برای هدایت مبعوث شده بود •••••• قسم به خدا که اگر در کربلا بودم جان خود را برای زدودن مصیبتها از چهره تو فدا میکردم
و تیزی شمشیر خود را با خون دشمنان شما سیراب میکردم؛ و همچنین تیزی نیزه خود را •••••• ولی من به زمان شما نرسیدم؛ و بلبل غزلخوان من بین
نجف و
بابل به خاطر شما در رفت و آمد است
به من ببخش این را که نتوانستم شما را در مقابل دشمنانتان یاری کنم، و از اندوه شما و اشک جاریتان بکاهم
سپس در جای خویش خوابید و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را دید که به او فرمود: ای فلانی خدا به تو از من پاداش نیکو دهد؛ بر تو بشارت باید که جزو کسانی نوشته شدی که در مقابل حسین از او دفاع کردند.
هیثمی میگوید:
وعنام سلمة قالت سمعت الجن تنوح علی الحسین بن علی رواه الطبرانی ورجاله رجال الصحیح
وعن میمونة قالت سمعت الجن تنوح علی الحسین بن علی رواه الطبرانی ورجاله رجال الصحیح
از
امسلمه روایت شده است که گفت: شنیدم که جنیان برای حسین بن علی نوحه میخواندند! این روایت را
طبرانی نقل کرده است و راویان آن راوی
صحیح بخاری هستند!
و از
میمونه روایت شده است که گفت: شنیدم که
جن بر حسین بن علی نوحه میخواندند، روایت را طبرانی نقل کرده است و راویان آن راویان صحیح بخاری هستند!
عبدالمؤمن بن خلف، از فقیهان
مذهب ظاهری و پیرو مکتب
محمد بن داود است.
نسفی قضیه
تشییع جنازه و
عزاداری او را نقل کرده است.
قال جعفر المستغفری اخبرنا ابو جعفر محمد بن علی النسفی قال شهدت جنازة الشیخ ابی یعلی بالمصلی فغشیتنا اصوات طبول مثل ما یکون من العساکر حتی ظن جمعنا ان جیشا قد قدم فکنا نقول لیتنا صلینا علی الشیح قبل ان یغشانا هذا فلما اجتمع الناس وقاموا للصلاة وانصتوا هدا الصوت کان لم یکن
در تشییع جنازه
ابویعلی در نمازخانه بودم که آنچنان صدای طبل آمد که از لشگر چنین صدایی بر میخواست! حتی گمان کردیم که لشگری میآید! و با خود گفتیم ای کاش بر شیخ نماز میخواندیم قبل از اینکه لشکر برسد! اما وقتی که مردم جمع شدند و نماز خوانده شد صدا آرام شد انگار صدایی نبوده است!
ذهبی از درگذشت
جوینی و مراسم سوگواری او چنین یاد میکند:
فدفن بجنب والده، وکسروا منبره، وغلقت الاسواق، ورثی بقصائد، وکان له نحو من اربع مائه تلمیذ، کسروا محابرهم واقلامهم، واقاموا حولا، ووضعت المنادیل عن الرؤوس عاما، بحیث ما اجترا احد علی ستر راسه، وکانت الطلبه یطوفون فی البلد نائحین علیه، مبالغین فی الصیاح والجزع.
او را کنار قبر پدرش به خاک سپردند، و در عزای او منبرش را شکستند، وبازارها را بستند، و در رثای او قصیدهها گفتند، و او که حدود چهار صد شاگرد داشت، آنها همه قلم و دواتها را شکستند، و یک سال اقامه عزا نمودند، و نیز یک سال تمام منادیلهایشان (پارجههایی شبیه به چفیه) را از سر بر داشتند، و در این کار به حدی اسرار داشتند که احدی جرئت گذاردن پارچه به روی سر را نداشت. و در طول این مدت طلبههای او در کوچه و بازار شهر میچرخیدند و نوحهسرایی میکردند و در صیحه و جزع افراط میکردند.
ذهبی درباره بازتاب مرگ او مینویسد:
وحضر غسله شیخنا بن سکینة وقت السحر وغلقت الاسواق وجاء الخلق وصلی علیه ابنه ابو القاسم علی اتفاقا لان الاعیان لم یقدروا من الوصول الیه ثم ذهبوا به الی جامع المنصور فصلوا علیه وضاق بالناس وکان یوما مشهودا...
وباتوا عند قبره طول شهر رمضان یختمون الختمات بالشمع والقنادیل... واصبحنا یوم السبت عملنا العزاء وتکلمت فیه وحضر خلق عظیم وعملت فیه المراثی ومن العجائب انا کنا بعد انقضاء العزاء یوم السبت عند قبره واذا بخالی محیی الدین قد صعد من الشط وخلفه تابوت فقلنا نری من مات واذا بها خاتونام محیی الدین وعهدی بها لیلة وفاة جدی فی عافیة فعد الناس هذا من کرماته لانه کان مغری بها
برای
غسل او شیخ
ابنسکینه در وقت
سحر آمد! و بازارها تعطیل شد؛ و مردم زیادی برای غسل او در هنگام سحر آمدند! و بازار تعطیل شد و مردم زیادی آمده و فرزندش ابوالقاسم علی بر او نماز خواند؛ چون بزرگان نتوانستند به جنازه او برسند! سپس او را به
مسجد منصور بردند و در آنجا نیز بر وی نماز خوانده شد. و جا برای مردم تنگ بود، و همه حاضر بودند.... و در طول ماه
رمضان در کنار قبر او ماندند و با شمع
قرآن میخواندند! و در روز شنبه برای او مراسم عزا گرفتیم و من برای او سخنرانی کردم! و گروه زیادی حاضر بودند و مرثیههای فراوانی در مورد او گفتند! و عجیب اینکه بعد از مراسم عزا در روز شنبه دایی من از رود بیرون آمد و همراه او تابوبی بود...
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «سؤالات و پاسخهای ویژهبرنامه طوفان کربلا»