عبدالرحمان بزاز
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَزّاز، عبدالرحمان، (۱۳۳۱ـ۱۳۹۳/ ۱۲۹۱ـ۱۳۵۲ش)
حقوقدان ،
سیاستمدار و نویسنده
عراقی میباشد.
در
بغداد به دنیا آمد
و پس از طی دوره دبستان و دبیرستان به دانشکده
حقوق بغداد رفت و در ۱۳۱۳ ش از آنجا فارغالتحصیل شد.
سپس به
لندن رفت و مطالعات حقوقی خود را در ۱۳۱۷ ش در دانشکده کینگ
دانشگاه لندن تکمیل کرد و انجمن دانشجویان
عرب را در
انگلستان تأسیس کرد.
پس از بازگشت به عراق عضو «جمعیة الجوال
العربی» شد که به ظاهر
جمعیت سیاسی طرفدار
آلمان بود.
این جمعیت در ۱۳۲۰ ش منحل شد و به دنبال آن، بزاز به علت حمایت از شورش رشید عالی بر ضد
بریتانیا ، توقیف و روانه
زندان گردید.
عراق نیز دوباره به اشغال بریتانیا درآمد.
بعد از جنگ جهانی دوم، از زندان آزاد و به سمت ریاست دانشکده حقوق بغداد گماشته شد و فعالیت سیاسی خود را از سرگرفت.
در ۱۳۳۶ ش به سبب اعتراض به تجاوز انگلستان،
فرانسه و
اسرائیل به
مصر ، از کار برکنار شد، اما به دنبال انقلاب ۲۴ تیر ۱۳۳۷ دوباره به سمت ریاست دانشکده حقوق گماشته شد.
فعالیتهای بزاز به هواداری از جنبش پان
عرب دوباره باعث برخورد او با دولت جدید به
رهبری عبدالکریم قاسم شد.
پس از سرکوب شدن شورش ۱۳۳۸ ش بازداشت و شکنجه شد.
بعد از
آزادی ، به مصر رفت و به سمت ریاست مطالعات
عرب در اتحادیه
عرب گماشته شد.
او بعد از کودتای عبدالرحمان بزاز نظامی و سرنگونی حضور جدّی بزاز در صحنه
سیاست عراق از این زمان یعنی پس از کودتای سرهنگ عبدالسلام عارف در ۱۳۴۲ ش، که به عقبنشینی
حزب بعث از صحنه سیاست انجامید، آغاز میشود.
عبدالسلام عارف،
رئیس جمهور و دوست نزدیک بزاز ابتدا او را به عنوان سفیر در
جمهوری متحده عربی و سپس در انگلستان گماشت.
در ۱۳۴۲ـ۱۳۴۴ ش به عنوان دبیرکل سازمان کشورهای صادرکننده
نفت اوپک انتخاب شد.
در ۲۳ تیر ۱۳۴۳ به معاونت عارف عبدالرزاق، اولین
نخست وزیر پس از کودتا، گمارده شد.
در همان سال، عارف عبدالرزاق، در غیاب عبدالسلام عارف که همراه بزاز در
مراکش بود، دست به کودتا زد ولی موفق نشد و به مصر گریخت و در ۱۳۴۴ ش، عبدالرحمان بزاز به جای او نخست وزیر گردید.
در نظام جمهوری عراق، بزاز نخستین شخصیت سیاسی غیرنظامی بود که در رأس هیئت دولت قرار میگرفت.
از جمله کارهای عمده دوره صدارت او تحکیم مناسبات با غرب و سرکوب کردها بود که فرماندهی ارتش عراق، با موافقت رئیس جمهور و نخست وزیر، انجام داد.
در ۲۴ فروردین ۱۳۴۵، به دنبال کشته شدن عبدالسلام عارف در سانحه سقوط بالگردان (هلیکوپتر)، بزاز طبق
قانون اساسی جدید عراق، با حفظ سمت، به جانشینی موقت او برگزیده شد.
عبدالرحمان عارف، برادر عبدالسلام عارف، که در آن هنگام در
مسکو بود، به عراق بازگشت و در
انتخابات ریاست جمهوری که بزاز هم از نامزدهای آن بود، شرکت جست.
بزاز اگرچه در مرحله اول انتخابات آرای بیشتری به دست آورد، سرانجام به نفع عارف، اعلام انصراف کرد و عبدالرحمان عارف به ریاست جمهوری عراق برگزیده شد.
بزاز نیز دوباره نخست وزیر شد.
در این دوره،
دولت در برابر کردها سیاست ملایمی پیش گرفت و بزاز برنامه دولت را برای هموار کردن راه آشتی با کردها اعلام کرد که در نتیجه نیروهای دولتی از رویارویی با کردها دست کشیدند
این اقدام، از لحاظ آرام کردن وضع سیاسی، نه تنها در عراق بلکه در سراسر
خاورمیانه ، اهمیت بسیاری داشت.
در خرداد ۱۳۴۵، به پیشنهاد بزاز، مقرر شد که زبان و ملیت کرد به رسمیت شناخته شود و کردها در
مجلس ، هیئت دولت و نهادهای دولتی، به نسبت جمعیت خود، مشارکت داشته باشند و نیروهای پیشمرگ کرد منحل شود.
اما این توافق دیری نپایید و حزب بعث با کودتای تیر ۱۳۴۷ آن را لغو کرد.
بزاز در ۱۴ مرداد ۱۳۴۵، در پی فشار مخالفان و بنا به عللی از جمله وابستگی به
غرب ، بیمیلی به پیگیری سیاست توافق با عناصر وحدت طلب،
و برکنار کردن افسران بلند مرتبه از امور حساس، ناگزیر به استعفا شد.
علاوه بر حوزه عمل سیاسی، بزاز در عرصه اندیشه سیاسی نیز فعال بود.
او از طرفداران برجسته
ملیگرایی عرب به شمار میآید.
بزاز ضمن تبیین نظری ملیگرایی
عرب، سعی داشت به نحوی تعارض آن را با
اسلام حل کند.
به نظر او اسلام، برخلاف
مسیحیت و
آیین بودا ، در واقع، نظامی اجتماعی با فلسفه زندگی و سازمانی از قواعد اقتصادی و
حکومتی است که
لزوماً با ملیگرایی
عرب تعارض ندارد.
او بر این باور بود که ملیگرایی بر جاذبه نژادی مبتنی نیست، بلکه بر پیوندهای زبانی، تاریخی، فرهنگی، معنوی و علایق اساسی به زندگی متکی است، لذا با طبیعت فراگیر اسلام ناسازگاری ندارد.
او معتقد بود که آنچه والیان و حکام و امرای اموی از روی تعصبات قبیلهای و نژادی انجام دادهاند، با جوهر اسلام منافات دارد.
با وجود این، ناتوانی بزاز در اقناع منتقدان، موجب شد چنین استدلال کند که اسلام گرچه دینی جهانی است، اما قبل از هر چیز و ذاتاً برای
عربها نازل شده
و خاص آنهاست، زیرا
قرآن به زبان آنان و
پیامبر نیز از میان آنهاست.
بزاز برای اثبات تأثیرگذاری سنن و فرهنگ
عرب بر اسلام، شواهدی ارائه میکند از جمله: احترام به
کعبه و
زیارت آن، که سنت قدیمی
عرب است؛
حرمت نهادن به
جمعه ، که
عربها آن را
یوم
العروبة مینامیدند؛ تعدد قواعد
ارث و فرائض متأثر از عقاید
عرب در اسلام، بویژه در تخصیص حق ارث به بستگان پدری
و توجه به خویشان درجه اول.
تفاوت ملیگرایی بزاز با اندیشمندان ملیگرای اسلامی همچون رشیدرضا در این بود که آنها فرهنگ
عرب را از حیث اسلام تعریف میکردند و بزاز، برخلاف ایشان، اسلام را دینیملی میدانست
و میکوشید اسلام را که به دیده او نیرویی فرهنگی و سیاسی بود، با ملیگرایی سازش دهد.
به نظر او ملیگرایی بدون ارزش معنوی و اخلاقی پذیرفتنی نیست.
بنابراین، بزاز نهضت سازش اسلام با ملیگرایی را بیش از رشیدرضا پیش برد.
بر اساس همین برداشت از اسلام و ملیگرایی، بزاز به این نتیجه رسید که وحدت اسلامی به دلیل اختلافهای جغرافیایی، سیاسی و اجتماعی ملتهای
مسلمان ، حتی اگر
همسایه باشند، امکان ندارد و یا دست کم در اوضاع موجود میسر نیست.
به گفته او اگر این وحدت ممکن هم باشد، یگانگی کشورهای همزبان نسبت به آن اولویت دارد.
اندیشه بزاز درباره
سوسیالیسم نیز تحت تأثیر ناصر، بویژه در دوره حضورش در مصر از ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳/ ۱۳۳۸ـ ۱۳۴۲ ش، شکل گرفته بود،
لکن تجربهاش در مصر او را فقط به پذیرفتن نظریات سوسیالیستی معتدلی ترغیب میکرد که با آموزشهای اسلامی درباره رفاه مردم سازگار بود.
او گرچه با نوشتههای غربی در این زمینه آشنا و از آنها تأثیر پذیرفته بود، ولی ادعا میکرد که نظریاتش بیشتر از آرای متفکران سوسیالیست مسلمان نشأت گرفته است.
بزاز در ۱۳۴۷ ش /۱۹۶۸، دو سال پس از کنارهگیری از سیاست، به اتهام توطئه بر ضد رژیم بعث، دستگیر و داراییش ضبط شد.
او در پایان زندگی
بینایی و
شنوایی خود را از دست داد و دچار
فلج و
بیهوشی شد.
درمان او در لندن سودی نداشت و در ۱۳۵۰ ش در بغداد درگذشت.
آثار بزاز از این قرار است:
مذکَّرات عن احکام الاراضی فی العراق (بغداد ۱۹۴۰).
الموجز فی تاریخ القانون (بغداد ۱۹۴۹).
الاسلام و القومیة
العربیة (بغداد ۱۹۵۲).
مبادی اصول القانون (بغداد ۱۹۵۴).
محاضرات عن العراق (قاهره ۱۹۵۴).
هذه قومیتنا (بغداد ۱۹۵۵).
التربیة القومیة (بغداد ۱۹۵۶).
ابحاث و احادیث فی الفقه والقانون (بغداد ۱۹۵۸).
الدولة الموحدة و الدولة الاتحادیة (بغداد ۱۹۵۸).
من روح الاسلام (بغداد ۱۹۵۹).
مصیرالقومیة
العربیة فی العراق (بغداد ۱۹۵۹).
صفحات من الامس القریب (بیروت ۱۹۶۰).
من وحی
العروبة (قاهره ۱۹۶۰).
بحوث فی القومیة
العربیة (قاهره ۱۹۶۲).
درباره ملیگرایی
عرب (لندن ۱۹۶۵).
نص المؤتمرالصحفی (بغداد ۱۹۶۶).
حدیث الاربعاء (بغداد ۱۹۶۶).
العراق من الاحتلال حتی الاستقلال (بغداد ۱۹۶۷).
مبادی القانون المقارن (بغداد ۱۹۶۷).
نظرات فی التربیة والاجتماع والقومیة (بغداد ۱۹۶۷).
(۱) ایران، وزارت امور خارجه، بررسی اجمالی جمهوری عراق، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۲) میر بصری، اعلام الکرد، لندن ۱۹۹۱.
(۳) تاریخ معاصر کشورهای
عربی، نویسندگان: د ر فوبلیکوف (و دیگران)، ترجمه محمدحسین روحانی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۴) مجید خدوری، گرایشهای سیاسی در جهان
عرب، ترجمه عبدالرحمن عالم، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۵) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۶.
(۶) خالد عبدالمنعم عانی، موسوعة العراق الحدیث، بغداد ۱۹۷۷.
(۷) حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۸) حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی
عرب: از حمله ناپلئون به مصر تا جنگ جهانی دوم، تهران ۱۳۵۶ ش؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «عبدالرحمان بزاز»، شماره۱۲۶۱.