طَلْحِه (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طَلْحِه (به فتح طاء و کسر حاء) از
واژگان نهج البلاغه، نام یکی از
اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و از
مهاجرین است.
حضرت علی (علیهالسلام) در
نامه به اهل بصره و
معاویه و... از این واژه استفاده نموده است.
طَلْحِه نام یکی از اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
طلحة بن عبیدالله اهل مکّه و از مهاجرین است، نوعا در مواقف آن حضرت با او بود در «
احد» انگشتش شکست.
عمر بن الخطاب او را با پنج نفر دیگر، کاندیدای
خلافت کرد، و ظاهراً اوّل کسی بود که بعد از قتل
عثمان به
علی (علیهالسلام) بیعت نمود، ولی بعداً بیعت خویش را شکست و با
عایشه و
زبیر به جنگ آن حضرت برخاست.
جریان خونین
بصره را به وجود آورد و باعث ریخته شدن هزاران خون بیگناهان گردید و در میدان بصره کشته شد.
مواردی که در «
نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
امام (صلواتاللهعلیه) درباره قتل عثمان به اهل بصره مینویسد:
«إِنَّ النّاسَ طَعَنوا عَلَيْهِ ... وَ كانَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ أَهْوَنُ سَيْرِهِما فيهِ الْوَجيفُ، وَ أَرْفَقُ حِدائِهِما الْعَنيفُ، وَ كانَ مِنْ عائِشَةَ فيهِ فَلْتَةُ غَضَب، فَأُتيحَ لَهُ قَوْمٌ فَقَتَلوهُ، وَ بايَعَني النّاسُ غَيْرَ مُسْتَكْرَهينَ.» «مردم کارهایش را بر عثمان عیب گرفتند طلحه و
زبیر نیز آسانترین حرکتشان در برانگیختن مردم تندترین حرکت و آرامترین صدایشان صدای شدید بود، عایشه نیز بر او خشمگین بود، در نتیجه قومی آماده شده و او را کشتند و از روی میل به من
بیعت کردند.»
آن حضرت به
ابن عباس در
بصره قبل از جنگ فرمود:
«لا تَلْقَيَنَّ طَلْحَةَ، فَإِنَّكَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ كَالثَّوْرِ عاقِصاً قَرْنَهُ، يَرْكَبُ الصَّعْبَ وَ يَقولُ: هُوَ الذَّلولُ، وَ لكِنِ القَ الزُّبَيْرَ، فَإِنَّهُ أَليَنُ عَريكَةً.» «پیش طلحه مرو که چون او را ملاقات کنی خواهی دید مانند
گاو نر شاخش را میگرداند او
حیوان ناهموار را سوار میشود، گوید: آرام است، ولی زبیر را ملاقات کن که او نرم
خوست.»
آن حضرت به معاویه مینویسد:
«وَ ذَكَرْتَ أَنّي قَتَلْتُ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ، وَ شَرَّدْتُ بِعائِشَةَ، وَ نَزَلْتُ بَيْنَ الْمِصْرَيْنِ! وَ ذلِكَ أَمْرٌ غِبْتَ عَنْهُ، فَلا عَلَيْكَ، وَ لا الْعُذْرُ فيهِ إِلَيْكَ.» «نوشته بودی که من طلحه و زبیر را کشتم و عایشه را جلای وطن کردم و میان دو شهر
کوفه و بصره نشستم این کاری است که تو در آن حاضر نبودهای چیزی بر تو نیست، اعتذار از آن نیز متوجه تو نمیباشد.»
و همچنین
خطبه ۱۷۴ همهاش درباره طلحه و در انتقاد از اوست:
«قَدْ كُنْتُ وَ ما أُهَدَّدُ بالْحَرْبِ.» «من هيچگاه تهديد به جنگ نمىشدم و هرگز كسى نمىتوانست از ضرب شمشير.»
این ماده سه بار در «نهجالبلاغه» آمده است.
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «طلحه»، ج۲، ص۶۷۹.