طبقه پنجم فلاسفه اسلامی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در طبقه پنجم فلاسفه اسلامی، چهار نفر به نامهای
ابوسلیمان سجستانی،
ابوالحسن عامری نیشابوری،
ابن خمار و
ابوعبداللّه ناتلی مورد بحث قرار میگیرد.
ابوسلیمان، محمد بن طاهر بن بهرام سجستانی، معروف به ابوسلیمان منطقی شاگرد
یحیی بن عدی منطقی بوده است و بنا بر نقل
ابنقفطی در
تاریخ الحکماء نزد
ابوبشر متی نیز تحصیل کرده است. علی الظاهر آغاز تحصیلش در نزد ابوبشر بوده و بعد در نزد یحیی بن عدی ادامه داده است.
ابوسلیمان شاگردی دارد به نام
ابوحیان توحیدی که از فضلا و ادبا و نویسندگان بنام
جهان اسلام است و کتابهای نفیسی دارد به نامهای: المقابسات، الامتاع و المؤانسة، الصدیق و الصداقة. ابوحیان در کتابهای خود فراوان از استادش یاد کرده و افاضات او را بازگو کرده است.
ابنندیم و
ابنقفطی و
ابنابیاصیبعه همه از ابوسلیمان یاد کردهاند ولی به طور مختصر، و البته
ابنقفطی مفصلتر بحث کرده است. جامعترین بحث درباره ابوسلیمان همان است که مرحوم
محمد قزوینی در جلد دوم بیست مقاله
انجام داده است. خانه ابوسلیمان میعادگاه حکما و فضلای عصر بوده و خود رئیس قوم به شمار میآمده است. در محفل ابوسلیمان- که در حقیقت یک انجمن فلسفی بوده است- همواره مسائل علمی و فلسفی مطرح میشده و حکما از یکدیگر استفاده میکردهاند و به تعبیر ابوحیان «مقابسه» مینمودهاند. ابوحیان آنها را در ۱۰۶ مجلس جمع کرده و نام آنها را «مقابسات» گذاشته است.
تاریخ ولادت و وفات ابوسلیمان دقیقاً معلوم نیست. قدر مسلّم این است که در نیمه دوم قرن چهارم شخصیت ممتازی داشته است. مرحوم قزوینی حدس میزند که ولادت ابوسلیمان در حدود سال ۳۰۷ و وفاتش در حدود سال ۳۸۰ باشد و احتمالاً تا حدود ۳۹۰ زنده بوده است. حکما و فضلایی که در محفل ابوسلیمان شرکت میکردهاند، غالباً شاگرد یحیی بن عدی و هم شاگردان خود ابوسلیمان بودهاند از قبیل:
ابومحمد عروضی،
ابوبکر قومسی،
عیسی بن زرعه.
از این شخص نیز اطلاع زیادی در دست نیست.
ابنندیم و
ابنقفطی و
ابنابیاصیبعه از او ذکری به میان نیاوردهاند. یاقوت در
معجم الادباء از او یاد کرده است. در سه حکیم مسلمان مینویسد: عامری دو کتاب دارد؛ یکی در
اخلاق به نام السعادة و الاسعاد و دیگری در
فلسفه به نام الامد الی الابد. کتابی هم در دفاع از اسلام و تفوق آن بر سایر ادیان نوشته است به نام الاعلام بمناقب الاسلام. و هم مینویسد که همچنانکه به فلسفه یونانی علاقهمند بود، به فلسفه سیاسی ساسانیان نیز علاقهمند بود و خود شاگرد
ابوزید بلخی بود. بعضی مدعی شدهاند که میان عامری و
ابنسینا نامهها مبادله شده ولی محتمل به نظر نمیرسد، زیرا
ابنسینا در وقت وفات عامری یازده ساله بوده است. گفتهاند عامری شاگرد ابوزید بلخی بوده است، ولی بعید است که عامری شاگرد بلاواسطه بلخی باشد زیرا بلخی در سال ۳۲۲ درگذشته است و عامری در سال ۳۸۱ و علیهذا میان وفات استاد و شاگرد ۵۹ سال فاصله است.
ابوالخیر،
حسن بن سوار معروف به
ابن
خمار هم حکیم است و هم طبیب و هم مترجم از سریانی به عربی، ولی بیشتر طبیب است تا فیلسوف یا مترجم. شاگرد یحیی بن عدی منطقی سابق الذکر بوده و شاگردان زیادی تربیت کرده است. ابتدا مذهب
نصرانی داشت و در آخر عمر (مطابق نقل نامه دانشوران)
مسلمان شد.
ابنندیم که معاصر وی بوده و به تبع او
ابنقفطی، او را فوق العاده باهوش و فطن خوانده است.
نامه ی دانشوران مدعی است که عمر طولانی کرده ولی تاریخ وفات او را نمینویسد. مرحوم محمد قزوینی در بیست مقاله، مقاله مربوط به تتمه صوان الحکمه
مدعی است که وفات ابوالخیر در سال ۴۰۸ بوده است. گویند بوعلی که معمولاً معاصران خود را به چیزی نمیگرفت، از ابوالخیر به نیکی یاد کرده و گفته: «ابوالخیر را در ردیف دیگران نباید شمرد.
خداوند ملاقات او را روزی کند»
این مرد همان است که
ابنسینا در آغاز تحصیل، قسمتی از منطق و قسمتی از ریاضیات را نزد او آموخت. شخصیت ممتازی ندارد؛ همه شهرتش را از ناحیه شاگرد نامدارش کسب کرده است. ناتلی طبیب هم بوده است.
ابنابیاصیبعه در ضمن احوال
ابوالفرج بن طیب، او را در ردیف طبیبان معاصر ابوالفرج شمرده است. بعضی مدعی شدهاند که ناتلی شاگرد ابوالفرج بن طیب بوده است و به گفته
ابنابیاصیبعه استناد کردهاند
ولی اشتباه است.
ابنابیاصیبعه، ناتلی را در ردیف معاصران ابوالفرج آورده است نه شاگردان او.
ابنابیاصیبعه ابوالفرج را از معاصران بوعلی که شاگرد ناتلی بوده است میشمارد تا چه رسد به ناتلی.
مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱، ص۵۳۴-۵۴۶.