صَمْغ (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صَمْغ (به فتح صاد و سکون میم) از
واژگان نهج البلاغه است به معنای مادهای چسبناک که از درخت خارج میشود و روی پوست آن منعقد میگردد.
حضرت علی (علیهالسلام) در وصف خود از این واژه استفاده نموده است.
صَمْغ به ماده چسبناک که از درخت خارج میشود و روی پوست آن منعقد میگردد گفته میشود.
• امام (صلواتاللهعلیه) در وصف خود فرموده است:
«فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبَّانِيِّكُمْ... فَلَقَدْ فَلَقَ لَكُمُ الاَْمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ، وَقَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَةِ فَعِنْدَ ذلِكَ أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ» «که او احکام و حقائق را برای شما شکافته مانند شکافتن مهره و پوست
حق را کنده و آنرا نشان داده مانند کندن صمغ از درخت.» اشاره است به اینکه همهاش را بیان کرده است، چون اگر صمغ را از پوست درخت بتراشند چیزی از آن باقی نمیماند. «خرزه» یعنی مهره و آنچه به نخ کشیده میشود بعد از سوراخ کردن. «قرف» یعنی کندن و تراشیدن مانند تراشیدن پوستی از چیزی.
این ماده یک بار در «
نهج البلاغه» آمده است.
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «صمغ»، ج۲، ص۶۴۲.