صَلَبُوه (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صَلَبُوه:
(وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ) صَلَبُوه: از مادّه «
صلب» (بر وزن صعب) به معناى «به دار آويختن» است.
آيه مورد بحث درباره كشته شدن و به دار آويختن
مسیح (علیهالسلام) است كه قرآن آن را نفى كرده و مىگويد:
«مسيح نه كشته شد و نه به دار رفت، بلكه امر بر آنها مشتبه شد و پنداشتند او را به دار زدهاند و يقينا او را نكشتند»
ولى
اناجیل چهارگانه كنونى مسئله مصلوب شدن (به دار آويخته شدن) مسيح (علیهالسلام) و كشته شدن او را ذكر كردهاند و اين موضوع در فصول آخر هر چهار
انجیل (متى-لوقا-مرقص-يوحنا) مشروحا بيان شده است.
اعتقاد عمومى
مسیحیان امروز نيز بر اين مسئله استوار است.
بلكه به يک معنى مسئله قتل و مصلوب شدن مسيح، يكى از مهمترين مسائل زيربناى
آیین مسیحیت كنونى را تشكيل مىدهد.
به موردی از کاربرد
صَلَبُوه در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللّهِ وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ وَ لَكِن شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَ مَا قَتَلُوهُ يَقِينًا ) (و اينكه گفتند: «ما، مسيح-
عیسی بن مریم-، پيامبر خدا را كشتيم.» در حالى كه نه او را كشتند، و نه بردار كردند؛ بلكه امر بر آنها مشتبه شد. و كسانى كه در مورد قتل او اختلاف كردند، نسبت به آن در شک هستند و به هيچ صورت علم به آن ندارند و تنها از پندارهاى بى ساس پيروى مىكنند؛ و به
یقین او را نكشتند.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: در
سوره آل عمران آنجا كه سخن از داستان عيسى (علیهالسلام) بود گفتيم كه
یهودیان اختلاف كردهاند در اينكه عيسى (علیهالسلام) را به چه شكلى كشتند، آيا او را به دار آويختند؟ و يا كشتند و به دار نزدند؟ شايد اينكه در آيه مورد بحث اول فرموده كه گفتند: ما او را كشتيم و سپس از كشتن و به دار زدن او سخن گفته و فرموده: نه او را كشتند و نه به دارش زدند، براى اين بوده كه چون مقام، مقام رد دعوى آنان بوده، خواسته همه اقسام دعوى آنان را رد كند، به طورى كه ديگر هيچ ترديدى نماند.
آرى از آنجا كه دار زدن نوع خاصى از شكنجه دادن به
مجرمین بوده و در همه موارد ملازم با قتل نبوده، لذا اگر اين كلمه بيان نداشته باشد كشتن به ذهن تبادر نمىكند بلكه شنونده احتمال مىدهد كه او را زنده به دار زده و زنده هم پایين آورده باشند و چون خود يهوديان در كيفيت كشتن عيسى (علیهالسلام) اختلاف كردهاند، لذا در آيه شريفه كافى نبود بفرمايد:
او را نكشتند، چون ممكن بود يهوديان اين كلام خدا را تاويل نموده، بگويند: بله او را به طور عادى نكشتيم بلكه به دارش آويختيم، به همين جهت
خدای سبحان بعد از آنكه فرمود: او را نكشتند اضافه كرد كه: و به دارش نياويختند تا كلام حق صراحت را اداء كرده باشد و به طور نص صريح فهمانده باشد كه عيسى (علیهالسلام) به دست يهوديان از
دنیا نرفته، نه به كشتن و نه به دار آويخته شدن، بلكه امر بر يهود مشتبه شد و غير مسيح را به خيال اينكه مسيح است گرفتند و كشتند و يا به دار زدند و اين واقعه خيلى هم بعيد نيست بلكه امرى عادى است، چون در جوامع وحشى، همجى و مخصوصا در موقعى كه اجتماع هجوم مىآورند تا شخص مورد نظرشان را به قتل برسانند بسيار مىشود كه در اثر غوغا مجرم حقيقى گم مىشود و غير مجرم به جاى مجرم كشته مىشود و اتفاقا در داستان عيسى (علیهالسلام) مباشرين قتل اطرافيان آن جناب نبودند تا او را به خوبى بشناسند بلكه لشگريان روم مباشر اين عمل شدهاند و معلوم است كه روميان معرفتى كامل به حال و وضع آن جناب نداشتهاند پس ممكن است كه شخص ديگرى را دستگير كرده و به قتل رسانده باشند و با اين حال در
روایات آمده كه
خدای تعالی قيافه و شكل مسيح (علیهالسلام) را بر شخص ديگر انداخت و اين باعث شد كه او را بگيرند و به جاى عيسى (علیهالسلام) به قتل برسانند.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «صَلَبُوه»، ج۲، ص۶۱۴.