• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صَفْح (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





صَفْح (به فتح صاد و سکون فاء) از واژگان قرآن کریم، به معنای اغماض و نادیده گرفتن است. بعضی از لغت‌شناسان آن را ابلغ از عفو دانسته‌اند.



صَفْح به معنای اغماض و نادیده گرفتن است. راغب اصفهانی می‌گوید: آن از عفو ابلغ است. طبرسی فرموده: صفح و عفو و تجاوز از ذنب به یک معنی‌اند. قول راغب اصفهانی به‌نظر بهتر می‌رسد که در چند آیه عفو و صفح با هم آمده و صفح بعد از عفو واقع شده است.


(وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا اَ لا تُحِبُّونَ اَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ) یعنی «ببخشند و مطلب را نادیده گیرند آیا نمی‌خواهید خدا شما را بیامرزد؟!» هکذا (وَ اِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَاِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) (...و اگر عفو كنيد و چشم بپوشيد و ببخشيد، خدا شما را مى‌بخشد؛ چرا كه خداوند آمرزنده و مهربان است.)
باید دانست اصل صفح به معنی جانب و روی چیز است، مثل صفحه صورت، صفحه سنگ، صفحه شمشیر. در اقرب الموارد می‌گوید: صَفَحَ‌ صَفْحاً یعنی از او اعراض کرد. حقیقتش این است که صفحه صورت خویش را از او برگرداند.
[۱۰] شرتونی، سعید، اقرب الوارد، ماده صفح.

در مجمع البیان فرموده: به ظاهر به پوست بدن انسان صفحه گویند، ایضا به ظاهر هر چیز صفحه گفته می‌شود. «صَافَحْتُهُ‌» یعنی ظاهر کف دستم ظاهر کف دست او را ملاقات کرد. در معنی «صَفَحْتُ‌ عَنْهُ» دو قول است، یکی اینکه: او را به گناهش مواخذه نکردم و روی خوش‌ نشان دادم. دیگری اینکه: چیزی‌که باعث تغییر صورتش باشد از من ندید. گویند «صَفَّحْتُ‌ الْوَرَقَةَ» یعنی از ورقی به ورقی گذشتم. از همین است «صَفَّحْتُ‌ الْکِتَابَ» کتاب را ورق زدم.
(اِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ فَاصْفَحِ‌ الصَّفْحَ‌ الْجَمِیلَ) (..و قیامت به يقين فرا خواهد رسيد و جزاى هر كس به او مى‌رسد؛ پس، به نحو شايسته‌اى از آنها صرف نظر كن.) (فَاصْفَحْ‌ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ) یعنی: «قیامت حتمی است خداوند به حق داوری خواهد کرد به نکوئی اعراض کن زحمات را نادیده بگیر از آنها اعراض کن و سلام بگو (و تا در حال مدارا هستند مدارا کن) بزودی خواهند دانست.» مثل‌ (فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ اِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ) (..از آنها روى بگردان و منتظر باش؛ آنها نيز منتظرند..)
(اَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً اَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِینَ. وَ کَمْ اَرْسَلْنا مِنْ نَبِیٍّ فِی الْاَوَّلِینَ) (آيا اين ذكر [قرآن‌] را از شما بازگيريم بخاطر اين‌كه قومى اسرافكاريد؟! • چه پيامبران بسيارى براى هدایت در ميان اقوام پيشين فرستاديم.) ضرب در آیه به معنی برگرداندن است. در مجمع البیان فرموده: اصل «ضربت عنه الذکر» آن است که راکب چون بخواهد اسب خود را به طرفی بگرداند آن‌را با عصا یا شلاق می‌زند تا برگردد ضرب به جای صرف و برگرداندن گذاشته شده است. مراد از «ذکر» وحی و قرآن است. و «صَفْحاً» گفته‌اند مفعول له است و «اَنْ کُنْتُمْ» تعلیل است برای‌ «اَ فَنَضْرِبُ».
یعنی: آیا به علت اعراض از شما، ذکر و قرآن را از شما برگردانیم و امر و نهی نکنیم زیرا که قومی اسرافکار هستید؟! منظور این است که خداوند بنا به قانونی که دارد در اثر اسراف بندگان از آنها اعراض نمی‌کند و آنها را مهمل و بی‌شریعت نمی‌گذارد، لذا در آیه بعدی فرموده: (وَ کَمْ اَرْسَلْنا مِنْ نَبِیٍّ فِی الْاَوَّلِینَ.) مثل‌ (اِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ اِمَّا شاکِراً وَ اِمَّا کَفُوراً) (ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس.) شاید «صَفْحاً» مفعول مطلق باشد از «اَ فَنَضْرِبُ» مثل قعدت جلوسا.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۳۱-۱۳۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۸۶.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۲، ص۳۸۵.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۸۶.    
۵. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۳۴۶.    
۶. نور/سوره۲۴، آیه۲۲.    
۷. تغابن/سوره۶۴، آیه۱۴.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۵۷.    
۹. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۴۸۶.    
۱۰. شرتونی، سعید، اقرب الوارد، ماده صفح.
۱۱. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۳۴۶.    
۱۲. حجر/سوره۱۵، آیه۸۵.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۶.    
۱۴. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۹.    
۱۵. سجده/سوره۳۲، آیه۳۰.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۱۷.    
۱۷. زخرف/سوره۴۳، آیه۵ و ۶.    
۱۸. شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۹.    
۱۹. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۶۸.    
۲۰. انسان/سوره۷۶، آیه۳.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۷۸.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «صفح»، ج۴، ص۱۳۱-۱۳۲.    






جعبه ابزار