شیخ عزالدین قسام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شیخ عزالدین قسام (۱۸۷۱ - ۱۹۳۵ میلادی)، فرزند عبدالقادر بن مصطفی قسام، از علما، سخنوران مذهبی و رهبران ضد استعماری و ضد صهیونیستی و بنیانگذار اولین سازمان جهاد مسلحانه در
فلسطین در
قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری (نوزدهم و بیستم میلادی) بوده است.
شیخ عزالدین قسام به سال ۱۸۷۱ در روستایی کوهستانی نزدیک شهر لاذقیه
سوریه به دنیا آمد و در همانجا بزرگ شد. او پس از اینکه چند سال نزد شیخ
محمد عبده در «
الازهر»
مصر به فراگیری علوم مشغول بود به وطن خود بازگشت و مشغول تدریس شد. همزمان با تدریس با گروههای مبارزاتی نیز در تماس بود. او ابتدا به گروه عمر بیطار پیوست و سپس در شمال سوریه، همراه با شیخ صالح علی علیه نیروهای فرانسوی جنگید (۱۹۲۰-۱۹۲۱). قسام پس از آنکه از سوی دادگاه به اعدام محکوم شد، در ۵ فوریه ۱۹۲۲ به حیفا رفت و در آنجا مشغول تدریس علوم اسلامی گردید.
محل کار و تدریس وی همواره پناه و ملجا جنبش ملی فلسطین بود. بعدها، وی از سوی مجلس اعلای اسلامی به عنوان امام مسجد «استقلال» حیفا و «مسئول قانونی امور ازدواج و طلاق»، منسوب گردید. وظایف و اموری که در حیفا به عهده قسام گذارده شد این فرصت را به وی داد که هرچه بیشتر با توده مردم به ویژه گروههای متعهد و روشنفکر، تماس نزدیک برقرار کند. در آن زمان حیفا از مراکز مهم فعالیت صهیونیستها محسوب میشد. قسام بعدها به ریاست «جمعیت جوانان مسلمان» که به سال ۱۹۲۷ تشکیل گردیده بود، رسید. وی از این طریق توانست با مردم ارتباط بیشتری برقرار کند و آنچه را که انتظار داشت، به دست آورد و آن تشکیل گروهی بود که «هسته انقلاب» علیه استعمار و
صهیونیسم شد. وی پس از چند سال سکونت در حیفا به آرزویش رسید و یک گروه زیرزمینی تشکیل داد. دو اصل این گروه آن بود که هر عضو باید خودش اسلحهاش را تامین کند و دیگر اینکه در حد مقدور باید به گروه کمک مالی نماید.
شیخ عزالدین قسام فردی جذاب، خوش برخورد و سخنوری توانا بود. وی از ۱۹۲۹ که به عنوان مسئول قانونی امور ازدواج و طلاق تعیین گردید و به روستاها هم سر میکشید و در مجالس ازدواج شرکت میکرد. از این طریق بود که علاوه بر ارتباط با مردم، از اوضاع و اخبار جامعه نیز باخبر میشد.
از دوستان وی نقل شده است که او با روشنفکران و طرفداران روشهای مسالمتآمیز در مبارزه، به بحث میپرداخت. در مسجد سخنرانی میکرد و با دقت نمازگزاران را زیر نظر داشت و هر کس را برای مبارزه آماده و مهیا میدید، جذب میکرد و وی را به مبارزه برای رهایی فلسطین، دعوت مینمود. قسام تمام فعالیت خویش را که همان مبارزه علیه تشکیل دولت ملی یهود بود، در پنهانی کامل انجام میداد و فقط اشخاصی که سالها مورد آزمایش وی قرار گرفته و سلامت و راز نگهداری خود را اثبات نموده بودند، از فعالیت و تشکیلات او آگاهی داشتند.
وی مردم را در دعوت به بیداری و آگاهی علیه نقشههای شوم
استعمار و صهیونیسم، به
اتحاد و یکپارچگی فرا میخواند و با دمیدن روح جهاد در آنان، همگی را به پیروزی از تجربیات گذشتگان ترغیب میکرد.
طرفداران قسام بیشتر از طبقه کارگران، کشاورزان و فروشندگانی بودند که در جلسات درس وی نیز حاضر میشدند و قسام آنان را به ضرورت جهاد و آماده شدن برای نبرد مسلحانه به هنگام قیاس مردمی، آشنا مینمود.
با گذشت زمان، هسته انقلاب، با سرعت زیاد گرداگرد قسام شکل گرفت. وی نیز با توانایی شگفتانگیز، افراد جدید را در تشکیلات خویش رهبری میکرد. او از افراد خود گروههای کوچکی متشکل از یک مسئول و ۵ نفر عضو، به وجود آورد. اعضای هر یک از این گروهها تنها همدیگر و رهبر (قسام) را میشناختند و هیچگونه آگاهی بر اعضای گروهها نداشتند. وی به تشکیل کادرهای رهبری، عمدتا از افراد سرشناس سازمان، اقدام نمود. از جمله، کادر آموزش نظامی، کادر جمعآوری پول و امکانات، کادر روابط مردمی و سیاسی، کادر تهیه اسلحه و کادر کسب اطلاع از وضعیت انگلیس و صهیونیسم. از مهمترین کادرهایی که قسام تشکیل داد، کادر تبلیغات انقلاب بود. وظیفه این گروه، توجیه مردم به عدم همکاری و اعتماد به انگلیس بود و توصیه به اینکه تنها راه رسیدن به اهداف،
جهاد در راه خداست، و بیتوجهی به دسیسههای صهیونیسم و
انگلیس که سعی در برهم زدن یکپارچگی مردم داشتند.
تمام اعضای تشکیلات زیرزمینی قسام، نزد مردم ناشناخته بودند و فقط پس از شهادت قسام، نام بعضی از این اعضا دانسته شد.
قسام در تعدادی از روستاهای استان شمالی، تشکیلات مسلحانه زیرزمینی، سازمان داده بود. وظیفه این گروه درگیری با نیروهای انگلیس و کمک به مجاهدین به هنگام درگیری ایشان با صهیونیستها و انگلیسیها بود. بعدها که فعالیت سازمان زیرزمینی قسام علنی شد، تعداد زیادی از همین جوانان وطنپرست، به آن ملحق شدند.
قسام مراحل انقلاب را به شرح زیر برنامهریزی کرده بود:
۱)
اعتماد به نفس و ترویج روحیه قیام مسلحانه.
۲) تشکیل گروههای زیرزمینی.
۳) تشکیل کمیتههای رهبری برای جمعآوری کمک جهت تهیه اسلحه.
۴) انقلاب مسلحانه.
قسام در طول انجام این برنامه، همراه با دیگر همکارانش، تلاش میکردند تا نفرات بیشتری را جذب کنند و آموزش دهند تا پس از تکمیل نفرات لازم و فرا رسیدن وقت مناسب، انقلاب سراسری فلسطین آغاز شود. ولی حوادث ۱۹۳۳ و ۱۹۳۴ وی را واداشت تا پیش از فراهم آوردن امکانات و نفرات، عملیات نظامی را آغاز کند. عوامل مهم این تغییر برنامه عبارت بود از:
۱) هجرت وحشتآور صهیونیستها به فلسطین.
۲) گرایش صهیونیستها به تشکیل گروههای تروریست با کمک انگلیس.
۳) توسعه زمینهای صهیونیستها و فعالیت شدید زمینداران، خائنان و جاسوسان به نفع دشمن.
وقتی که قسام فرمان عملیات مسلحانه علیه دشمن را صادر کرد، هیچیک از مردم و یا انگلیسیها و صهیونیستها چیزی از سازمان وی نمیدانستند. زیرا او در حیفا به انجام کارهای روزانه مشغول بود و همه وی را میدیدند. سازمان انقلابی قسام تنها دویست رزمنده و هشتصد نفر هوادار داشت. با صدور فرمان قسام، زنجیرهای از عملیات نظامی علیه مناطق صهیونیستنشین و گشتیهای ارتش
بریتانیا و پلیس به وقوع پیوست. این عملیات به صورت تکهای چریکی و غافلگیرانه و به شکل جنگ و گریز، انجام میشد. این اقدامات انقلابی منجر به وارد شدن خسارات زیادی به زمینهای کشاورزی و داراییهای صهیونیستها و کشتهشدن چند تن از نیروهای انگلیسی و صهیونیست گردید.
عملیات مسلحانه و ترور دشمنان، روزبهروز افزایش مییافت، اما طولی نکشید که قسام و همرزمان وی تصمیم گرفتند که حرکت خود را آشکار کنند. هدف آنان از این تصمیم، بیان اهداف الهی خود، بالا بردن روحیه
سلحشوری در مردم و خنثی کردن تبلیغات دشمن بود که سعی در مخدوش نمودن اهداف و ماهیت گروه قسام داشت و شایع کرده بود که هدف مهاجمان، غارت اموال و سلب آسایش مردم است.
بالاخره، افزایش تعداد مهاجران یهودی به فلسطین و مسلح شدن صهیونیستها در ۱۹۳۵ وضع را به حدی بحرانی کرده بود که دیگر مخفی نگه داشتن نهضت، جایز نبود. لذا قرار شد که عملیات از مناطق کوهستانی شمال فلسطین، آغاز گردد.
نیروهای انگلیسی در پی آگاهی از امکان آغاز عملیات از منطقه یعبد در
حیفا به جستجوی وسیعی برای دستگیری قسام، که نمیدانستند آیا در حیفا به سر میبرد یا در یعبد، دست زدند. آنها پس از ناکامی در قدم اول، در حالی که هواپیماهای شناسایی مشغول گشت بر فراز یورش بودند، به یعبد، محل استقرار نیروهای قسام یورش بردند. پس از ۵ روز درگیری، هنگامی که نیروی اشغالگر از حضور شخص قسام بین مجاهدان اطمینان یافتند، حمله سختی بر گروه قسام وارد کردند که با رشادت و پایمردی نیروهای انقلابی با شکست مواجه شد.
پس از این شکست، انگلیس با فرستادن تعدادی از افراد پلیس عرب و دوستان قسام، سعی در به تسلیم کشاندن وی را داشت ولی قسام و همرزمان او، با رد تسلیم و سازش، مبارزه تا نیل به شهادت را برگزیدند.
نیروهای دولتی در پی حملهای دیگر برآمدند و با انواع زرهپوش، تانک و هواپیما، هجوم گسترده و سنگینی را علیه نیروهای قسام صورت دادند. انقلابیون پس از اطلاع از این هجوم سنگین، به قسام پیشنهاد کردند با محافظان خود، از صحنه جنگ بیرون رود ولی او این پیشنهاد را نپذیرفت و آماده جنگ و
شهادت شد.
در تاریخ ۲۰ دسامبر ۱۹۳۵، درگیری سختی بین انقلابیون و نیروهای دولتی به وقوع پیوست و طی آن تعداد زیادی از افراد دشمن کشته و گروهی از انقلابیون به شهات رسیدند و جمع دیگری زخمی شدند. در عصر همین روز درگیری دیگری شروع شد و طی آن شیخ عزالدین قسام شهید و عده دیگری از همرزمانش مجروح گردیدند. پس از شهادت قسام، دیگر همرزمان وی با شکستن حلقه محاصره، به شمال فلسطین گریختند و جنازه فرمانده شهید خود را به شهر حیفا بردند.
برای شرکت در مراسم تشییع جنازه قسام، تعداد زیادی از رهبران و بزرگان فلسطین راهی حیفا شدند و این شهر مملو از جمعیتی بود که از سراسر فلسطین آمده بودند.
مردم، پیکر قسام را که به پرچمهای سوریه، مصر،
عراق،
عربستان و
یمن مزین بود، بر دوش حمل کردند و آن را در قبرستان یاجور نزدیک روستای شیخ، در هفت کلیومتری حیفا به خاک سپردند. مراسم
تشییع جنازه ساعتها به طول انجامید و خود به خود تظاهرات بزرگی تبدیل شد. در طول مسیر، درگیریهای خونینی بین مردم و نیروهای دولتی درگرفت که منجر به زخمی شدن تعدادی از افراد دو طرف گردید.
دانشنامه های انقلاب اسلامی و تاریخ اسلام، فرهنگنامه علمای مجاهد، برگرفته از مقاله «شیخ عزالدین قسام».