شیخ جنید بن شیخ ابراهیم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جُنَید، چهارمین مرشد
طریقت
صفوی میباشد.
تاریخ تولد او نامعلوم است.
از شش پسر شیخ ابراهیم، مشهور به شیخ شاه، جنید کوچکترین (و اینانْچ بزرگترین) آنها بود.
جنید به
وصیت پدرش، در ۸۵۱ مَسنَد ارشاد را به دست آورد.
محتملاً طبع جوان او و مشاهده امکانات گسترده
طریقت، موجب شد که وی روش
اجداد را تغییر دهد.
گرچه شیخ ابراهیم با «اطوار شاهانه و شمایل پادشاهانه» توصیف شده است،
به نظر مورخان، داعیه پادشاهی و میل به سلطنتِ صوری را جنید آشکار ساخت.
زیاد شدن تعداد مریدان جنید و اسباب حشمت او،
عداوت شیخالاسلام اعظم (شیخ جعفر، عموی جنید) را برانگیخت، زیرا هیچیک از مشایخ طریقت
صفوی به فضل و دانش او نبودند.
از سوی دیگر، جهانشاه
قراقوینلو، از کثرت مریدان جنید و تجمع آنان در
اردبیل بیمناک شد و ضمن تقویت موقعیت شیخ جعفر در اداره امور
بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی، از او خواست جنید را از اردبیل بیرون کند.
به گفته روملو،
در آن هنگام میان خانواده شیخ جعفر و دودمان پادشاهی وصلت برقرار بود؛ دومین پسر شیخجعفر، قاسم، و دختر جهانشاه
ازدواج کرده بودند.
در ۸۵۲، شیخ جنید عازم آناطولی شد تا مدعای خود را در میان مریدان مستعد و در محیطی مساعد پیش ببرد.
وی با بعضی مریدانش به شهر سیواس رفت و با ارسال هدایایی درویشانه، از سلطانمراد دوم عثمانی تقاضا کرد خانقاه قورْتْ بِلی را به آنها واگذار کند.
وزیر اعظم، خلیلپاشا، سلطان را از دادن پاسخ مثبت منصرف کرد.
شیخ جنید عازم قونیه و زاویه صدرالدینقونیوی، بزرگترین زاویه آناطولی، شد.
مباحثه او با شیخ عبداللطیف مَقْدِسی، شیخ زاویه، و آشکارشدن اعتقادات
شیعی جنید در مورد
قرآن،
اهلبیت و
صحابه موجب
تکفیر وی شد و او ناچار به کیلیکیه رفت.
عبداللطیف از امیر ناحیه، ابراهیم بیگ قرهماناوغلو، خواست که جنید را دستگیر کند.
حضور جنید در آسیای صغیر نمیتواند دلیل تغییر اعتقاد وی از
تسنن به تشیع باشد.
هیچ مؤلفی از تغییر
مذهب او در طول حیاتش سخن نگفته و در این هم مناقشه نشده است که جنید اعتقاد شیعی خود را ابراز کرد و بنابر منابع صفوی، وی به
تقیه آبا و اجدادی در این خصوص پایان داد.
جنید، از بیم تعقیب و دستگیری، از سرزمین وَرْساقها (از طوایف ترک) در کیلیکیه به سرعت گذشت و عازم منطقه
شام شد.
در آنجا با بلالاوغلو، حاکم ناحیه جبل اَرسوس، ارتباط برقرار کرد و توانست یکی از قلاع کهن و متروک دوره
جنگهای صلیبی را به عنوان محل اقامت و
خانقاه خود به اجاره گیرد.
جنید از مقر جدیدش داعیانی به میان مردم و به ویژه طوایف ترکمن شامات و جنوب آناطولی فرستاد.
مریدان شیخ بدرالدین از رومایلی و آناطولی، با عدهای از ماجراجویان، نزد جنید آمدند.
گزارشهای ناظران دولت
مصر از فعالیتهای جنید و نامههای مشایخ حلب علیه جنید، ملک ظاهر چَقْمَق، سلطان مملوکی مصر، را واداشت که والی حلب را مأمور دفع جنید کند.
در نتیجه، عدهای از مریدان جنید کشته شدند و جنید به جانیق، در سرحد شمال شرقی دولت عثمانی، رفت.
او پس از جمعکردن «مریدانغازی»، به قصد تصرف طرابزون با قوای یوحنّای چهارم درگیر شد.
در این درگیری، مریدان جنید تعدادی از قوای یوحنّا را اسیر و شهر را محاصره کردند.
چون پادشاهی طرابزون پس از سقوط قسطنطنیه متعهد شده بود که به سلطانمحمد فاتح
خراج بپردازد، دولت عثمانی خضربیگ، بیگلربیگی سیواس، را در ۸۵۸ مأمور تعقیب و سرکوب جنید کرد.
جنید، که توان رویارویی نداشت، ناگزیر متوجه منطقهحِصْن کیفا و دیار بکر شد که در ۸۵۷، با استیلای اوزونحسن آققوینلو بر مرکز دیاربکر، قطب خصومت با جهانشاه و نقطه رقابت با عثمانی محسوب میشد.
به نوشته مینورسکی، دربدریهای پرماجرای جنید در شام و آناطولی تا رسیدن او به دربار
آق قوینلو شش سال طول کشید.
عاشق پاشازاده نوشته است که اوزون حسن در آغازِ برخورد با جنید، او را دستگیر کرد،
اما در منابع دیگر از استقبال گرم و تکریمآمیز امیرِ آققوینلو از جنید سخن گفته شده است.
در واقع، موقعیت معنوی جنید و مریدان رزمنده او، درویشدوستی اوزون حسن و اشتراک مواضع سیاسی هر دو آنها در برابر رقیبان شرقی و غربی رابطه دوستانهای میان آن دو به وجود آورد، به گونهای که پس از سه یا چهار سال اقامت جنید در پایتخت آققوینلو، اوزون حسن خواهر خود، خدیجه، را به همسری وی در آورد.
جنید با استفاده از این موقعیت، به انتشار دعوت خود، جمعآوری درویشانِ مسلحِ از جان گذشته و گماشتن خلفا در نواحی گوناگونِ اقامت مریدانش پرداخت و به گفته روملو
، دوازده هزار
صوفی صادق
الاخلاص به ارشاد او به راه راست آمدند.
احتمالاً این امکانات و یاد حوادث ایام گذشته و نیز تحریکات اوزونحسن، جنید را در ۸۶۳ به سوی اردبیل کشاند جنید با موقعیت جدیدش برای شیخ جعفر و جهانشاه قراقوینلو بیش از پیش تحملناپذیر شد.
وی از تهدیدات جهانشاه بر جان خود ترسید و با اندیشه لشکرکشی و کشورستانی، در پاییز همان سال به همراه دستکم دههزار نیروی مسلح از اردبیل به راه افتاد.
درباره مسیر و مقصد جنید در منابع اختلاف بسیار وجود دارد.
محققان جدید متفقاند که جنید، به قصد
جهاد با
کفار قفقاز شمالی، به سوی شروان به راه افتاد.
به هنگام عبور یا اطراق جنید در شروان، شروانشاه خلیلاللّه اول (حک: ح ۸۲۰ ـ۸۶۷)، که هم خود از جنید بیمناک بود و هم از شیخ جعفر نامه تحریکآمیزی بر ضد جنید دریافت کرده بود، در صدد جلوگیری از حرکت جنید برآمد و در نبردی که در نزدیکی طَبَرسران اتفاق افتاد، شیخ جنید کشته شد.
تاریخ این واقعه را فقط روملو
با ذکر روز و ماه و سال (پنجشنبه ۱۰ جمادی الاولی۸۶۴)
ضبط کرده است.
دیگر مؤلفان ایرانی قدیم غالباً از آن با تعبیر «در یکی از سنین متجاوز از حدود ستین و ثمانمائه» یاد کردهاند.
بیشتر نویسندگان جدید ایرانی این تاریخ را، به پیروی از برخی روایات،
۸۶۰ گفتهاند.
در مورد وقایع بعد از مرگ جنید و مزار او نیز مورخان اتفاقنظر ندارند.
گفته است که سر او را نزد شروانشاه بردند.
به گفته امینیهروی،
جسد او را از آنجا به اردبیل بردند و در مقبره صفویان دفن کردند.
عدهای نوشتهاند که جسد او را در جایی به نام قُورُویال (که به صورتهای متفاوت ضبط شده است) دفن کردند و در دوره صفویه آنجا زیارتگاه بود.
به نوشته اسکندرمنشی،
جسد او را در قریه خودمان (در بعضی نسخهها قودیال)، از توابع قُبّه و سالیان، مدفون ساختند.
حسینی
استرآبادی،
جمع بین این دو روایت را محتمل دانسته و نوشته، ممکن است او را در آن مکان مدفون ساخته و بعد به اردبیل منتقل کرده باشند.
در بیان مزارات مقبره صفویه در اردبیل، نشانی از قبر شیخ جنید ندادهاند.
در
جمهوری آذربایجان، در روستای حَضْرَه کَندی بقعهای هست با سنگنوشتهای به
عربی، حاکی از ساختهشدن بقعه بر مزار شیخ جنید در ۹۵۱ این مدرک فقط میتواند مؤیدی باشد بر اینکه مزار شیخ جنید زمانی در آنجا بوده است.
(۱) اسکندر منشی، عالم آرای عباسی.
(۲) عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مفصّل ایران: از صدر اسلام تا انقراض قاجاریه، چاپ محمد دبیر سیاقی، در حسن پیرنیا، تاریخ ایران: از آغاز تا انقراض ساسانیان، تهران۱۳۷۰ ش.
(۳) ابراهیم بن قاسم امینی هروی، فتوحات شاهی: تاریخ صفوی از آغاز تا سال ۹۲۰ ه ق، چاپ محمدرضا نصیری، تهران۱۳۸۳ ش.
(۴) محمدابراهیم باستانی پاریزی، سیاست و اقتصاد عصر صفوی، تهران۱۳۶۷ ش.
(۵) بوداق منشی قزوینی، جواهرالاخبار: بخش تاریخ ایران از قراقویونلو تا سال۹۸۴ ه ق، چاپ محسن بهرامنژاد، تهران۱۳۷۸ ش.
(۶) حسین پیرزاده زاهدی، سلسلةالنسب صفویه، برلین۱۳۴۳.
(۷) جمال ترابی طباطبائی، آثار و ابنیه تاریخی شهرستانهای اردبیل، ارسباران، خلخال، سراب، مشکینشهر، مغان، در آثار باستانی آذربایجان، ج۲، تهران: انجمن آثار ملی، ۱۳۵۵ ش.
(۸) میرزابیگ بن حسن جنابدی، روضةالصفویه، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران۱۳۷۸ ش.
(۹) حسین بن مرتضی
حسینی استرآبادی، تاریخ سلطانی: از شیخ صفیتا شاه صفی، چاپ احسان اشراقی، تهران۱۳۶۴ ش.
(۱۰) حسن روملو، احسنالتواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران۱۳۸۴ ش.
(۱۱) فاروق سومر، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، ترجمه احسان اشراقی و محمدتقی امامی، تهران۱۳۷۱ ش.
(۱۲) ابوبکر طهرانی، کتاب دیار بکریه، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا ۱۹۶۲ـ۱۹۶۴، چاپ افست تهران۱۳۵۶ ش.
(۱۳) درویشاحمد عاشق پاشازاده، عاشق پاشازاده تاریخی، چاپ علی بیگ، استانبول۱۳۳۲.
(۱۴) عالم آرای شاه اسماعیل، چاپ اصغر منتظر صاحب، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹ ش.
(۱۵) احمد بن محمد غفاری قزوینی، تاریخ جهانآرا، تهران۱۳۴۳ ش.
(۱۶) فضلاللّه بن روزبهان، تاریخ عالم آرای امینی: شرح حکمرانی سلاطین آققویونلو و ظهور صفویان، چاپ محمد اکبر عشیق، تهران۱۳۸۲ ش.
(۱۷) احمد بن حسین منشی قمی، خلاصةالتواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۵۹ـ۱۳۶۳ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شیخجنید بن شیخابراهیم»، شماره۵۱۲۰.