شهر جار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جار، درگذشته شهری بندری در ساحل شرقی دریای سرخ در
عربستان سعودی، که ویرانه های آن در
حدود ۲۱۰ کیلومتری جنوب غربی شهر
مدینه باقی است.
احتمالاً به سبب مجاورت این شهر با
دریا جار خوانده شده است.
از تاریخ بنای شهر اطلاعی در دست نیست. ظاهراً قبل از ظهور
اسلام این شهر
اهمیت تجاری داشته و بارانداز کشتیهایی بوده است که از
حبشه برای
تجارت به بندرهای عربی میآمدهاند.
در دوره
پیامبر اکرم، کشتیرانی بین حبشه و
حجاز از طریق جار صورت میگرفت، چنانکه کسانی که بار دوم به حبشه
مهاجرت کردند، در
سال هفتم هجری با دو کشتی به جار و از آنجا به مدینه بازگشتند.
با فتح
مصر در سال ۲۱، در دوره
عمربن خطّاب (۱۳ـ۲۳)، این شهر اهمیت فراوانی در برقراری ارتباط دریایی میان مصر و مرکز
خلافت یافت و از آن پس به بندر مهم مدینه و نیز انبار کالاهایی که از مصر، حبشه،
بحرین،
هند و
چین میآمدند، تبدیل گردید. حاجیان مصری نیز در مسیر خود به
مکه از این شهر عبور میکردند.
اولین بار در سال ۲۰ یا ۲۱ به دستور عمر،
عمرو بن عاص خراج مصر و مواد غذایی را برای مصرف مردم مدینه از راه دریا به جار و از آنجا به مدینه فرستاد. با رسیدن این محمولهها به جار، عمر با گروهی از بزرگان
صحابه وارد شهر شد و دستور داد در شهر دو انبار برای نگهداری کالاها بسازند، سپس اقدام به تهیه حوالههایی برای این کالاها کرد. این حوالهها بین مردم و تجار شهر خرید و فروش میشد و در واقع، اولین بار تجارت با
حواله در
جهان اسلام، در شهر جار صورت گرفت.
ابوعبدالله سعدبن نَوْفَل جاری، عامل عمر در شهر جار بود.
در دوره امویان (۴۱ـ۱۲۷) نیز تجارت با حواله در این شهر رواج داشت، برای نمونه در دوره
مروان بن حکم (۶۴ـ۶۵) این حوالهها بین مردم دست به دست میشد.
جار اهمیت خود را در تجارت و حمل ونقل کالا تا دوره عباسی (۱۳ـ۹۲۲) حفظ کرد. در دوره عباسیان، مردم شهر که عمدتاً به تجارت مشغول بودند، در برخی حوادث سیاسی و اقتصادی گاه نقش مهمی ایفا میکردند. در ۲۳۰ نبردهایی میان قبایل بنی سُلیم با بنوکنانه و باهِله در شهر درگرفت. همچنین در ۲۶۶ یکی از علویان به نام
احمدبن محمد، پس از تصرف مدینه، برای کاهش قیمت کالاها، اموال بازرگانان جار را
ضمانت (بیمه) و آنان را از پرداخت
مالیات معاف کرد.
در دوره مقتدر (۲۹۵ـ۳۲۰) علوی دیگری به نام
عبدالله بن
محمدبن سلیمان در جار به دست شخصی به نام «سودان» به
قتل رسید.
به گفته
ابن خرداذبه در سده سوم، تجار یهودی، معروف به راذانیه، که به تجارت انواع کالاها میان مصر و هند و چین و بالعکس اشتغال داشتند، در مسیر خویش از جار میگذشتند.
در این دوره علاوه بر برخی قبایل عرب، همچون بنوکنانه و باهله،
ظاهراً گروههایی از قبایل سیاه پوست و مسیحی بِجَه نیز در جار میزیستند. در برخی حوادث مهم سیاسی، چون قتل برخی علویان، از این قبایل نام بردهاند.
در سده چهارم از جار به شهرکی بر کران دریا، کوچکتر از جدّه، با تجارت بسیار، در فاصله سه مرحله ای از جُحْفه و بیست مرحله ای از اَیْلَه و بارگاه (انبار) مدینه یاد شده است.
مقدسی در اواخر سده چهارم، جار را از شهرهای کوره حجاز، دارای دیوار از سه سو، بازاری معمور و جامع بدون صحن ذکر کرده است. به گفته وی،
آب اهالی از بدر و خوراکشان از مصر تأمین میشد و جار انبار مدینه و شهرکهای اطراف آن به شمار میرفت.
شهر جار تا اواسط قرن پنجم، کمابیش اهمیت خود را حفظ کرد. در ۴۱۴ که
احمدبن اَنس عُذْری اندلسی از شهر دیدن کرده، از
بازار،
مسجدجامع و چاههای آب آنجا سخن گفته است.
ناصرخسرو نیز در ۴۳۹ با
کشتی از قُلْزُم به جار رفته،
اما در باره اوضاع شهر مطلبی نیاورده است. بتدریج از اهمیت تجاری جار کاسته شد. بکری در نیمه دوم سده پنجم آن را قریهای با قصرهای بسیار و محل عبور کشتیهای مصر،
حبشه، بحرین و
چین ضبط کرده است.
آب شرب اهالی از وادی یَلْیَل
واقع در دو فرسخی جار تأمین میشد.
به گفته وی، بخشی از جار در ساحل و بخشی دیگر در
دریا قرار داشت. وی همچنین درباره جزیرهای به نام قَراف (روبروی جار)، شغل ساکنان قراف و مراودات آنان با حبشه مطالبی آورده است.
ظاهراً بندر قراف را امروزه
آب فراگرفته است.
حازمی در سده ششم، به وجود منبر در جار اشاره و بیشتر مطالب بکری را تکرار کرده است.
به گفته
یاقوت حموی در سده هفتم، از جدّه تا قلزم (نزدیک
مدینه)، جار خوانده میشد.
حمدالله مستوفی در سده هشتم، از آن به دیه یاد کرده و نوشته است: «دیه جار فُرضه (بندر) اهل مدینه است بر سه مرحله شهر (مدینه)...».
با این حال، در منابع درباره تاریخ ویرانی شهر سخنی نیامده است. جهانگردان نیز از اواخر قرن دوازدهم نامی از آن نبردهاند.
ظاهراً امروزه آبادی بُرَیْکه/ بِرکه جای آن را گرفته است.
از محدّثان منسوب به جار، ابوعبدالله سعدبن نوفل جاری، عبدالملک بن حسن جاری و عمربن راشد جاری بودهاند.
(۱)
ابن حوقل.
(۲)
ابن خرداذبه.
(۳)
ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن).
(۴)
ابن عبدالحکم، کتاب فتوح مصر و اخبارها، چاپ محمد حجیری، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
(۵) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، چاپ احمد صقر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۶)
محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الا´فاق، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۷) اصطخری.
(۸)
عبدالله بن عبدالعزیز بکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۹) بلاذری (بیروت).
(۱۰) جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ ۱۹۷۸.
(۱۱)
محمدبن موسی حازمی، الاماکن، او، ما اتّفق لفظه و افترق مسمّاه من الامکنة، چاپ حمد جاسر، ریاض (بی تا).
(۱۲) حدودالعالم.
(۱۳) حمدالله مستوفی، نزهة القلوب.
(۱۴) سمعانی.
(۱۵)
محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۱۶)
محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، ج ۱۰، چاپ ابراهیم ترزی، کویت ۱۳۹۲/۱۹۷۲، چاپ افست بیروت (بی تا).
(۱۷) مقدسی.
(۱۸) ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۹) یاقوت حموی.
(۲۰) یعقوبی، تاریخ.
(۲۱) EI ۲، sv A l-Dja ¦r (by A Dietrich.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شهر جار»، شماره۴۳۲۰.