شق القمر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
معجزه شکافته شدن ماه، توسط
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را انشقاق قمر مینامند.
انشقاق از ماده «شقق» به معنای شکافته شدن میباشد.
و
قمر همان
ماه کره
زمین است.
با اینکه خانه،
خانه خدا بود و مهمانان، همه
بندگان او، ولی تنها چیزی که یافت نمیشد، راه و رسم
سپاس و
تشکر از میزبان بود. در بین آن همه
ظلمت و تاریکی و
شرک و
بت پرستی تنها او، محور
توحید و
یکتاپرستی بود که از
خدا خانه پرتو گرفت و چون
ماه به خانه اش روشنایی میبخشید. روز به روز بر تعداد پیروانش افزوده میشد و منطق قوی و کلام دلرباش همگان را شیفته خود کرده بود.
بعد از گذشت چندین سال و بعد از ارائه بسیاری از نشانههای
رسالت، یکی از بزرگترین این نشانهها جلوه گر شد.
آری: یکی از روزها که
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با پیروان خود به طرف
مسجدالحرام در حرکت بود.
دشمنان او که وجودش را مانع سیطره بی چون و چرای خود بر طبقه مستضعف جامعه میدانستند، تقاضایی کردند. درخواست آنان چیزی بود که امیدوار بودند، پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نتواند اجابت کند و در بین همه رسوا شود ولی به خواست
خداوند نتیجه کار برعکس انتظار آنها شد و با اینکه با وجود
معجزه بزرگ و جاودان پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یعنی
قرآن مجید،
حجت بر همگان تمام شده بود، اما باز هم
رسالت جهانی او نیازمند تقویت بود. لذا معجزهای دیگر نمایان شد. آنان گفتند:
«اگر راست میگویی و
پیغمبر خدا هستی ماه را به دو نیم تقسیم کن. نیمی را در راستای
کوه صفا و نیمی را در راستای
کوه مروه قرار بده».
همه حاضران در فکر فرو رفتند و منتظر ماندند تا پایان کار را ببینند. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به همراه پیروان خود
طواف خانه
معشوق را به جای آورد و به درگاه او، به
نماز و
استغاثه ایستاد. سپس مثل همیشه رو به حضرت امیر (علیهالسّلام) نمود و فرمود: علی جان! برخیز و کنار کوه صفا بایست و هروله کنان به طرف کوه مروه برو و با صدای بلند این اذکار را بگو:
«بارخدایا! (ای) صاحب کعبه و
مکه و
زمزم و مقام وای فرستنده پیامبر مکی! به ماه اجازه بده که به دو نیم تقسیم شود، نیمی بر سر کوه صفا و نیمی بر سر کوه مروه قرار گیرد،(ای) که ندای نهان و آشکار ما را شنیدی و به همه چیز عالم و آگاهی».
سران شرک، طبق عادت همیشگی مشغول
مسخره کردن شدند. ولی هنوز دعای حضرت علی (علیهالسّلام) تمام نشده بود، که آسمان و
زمین به حدی به تکاپو افتاد که گویا نزدیک بود آسمان بر زمین بیافتد. ترس تمام وجود مردم را فرا گرفته بود و با نگرانی ناظر و شاهد این واقعه بزرگ بودند. ناگهان با اشاره انگشت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ماه به دو نیم شده نیمی سر کوه صفا و نیمی بر سر کوه مروه قرار گرفت و تمامی شهر مکه را منور ساخت.
مؤمنان فریاد زدند و تکبیرگویان،
ایمان خود را به خدا و پیغمبرش اظهار داشتند. اما سران
کفر باز هم با تمسک به حربۀ اتهام
سحر و
جادو، عناد و
لجاجت غیرمنطقی خود را برملا ساختند. (کل داستان برگرفته از کتاب شرح الحق وازهاق الباطل، )
بسیاری از علما نسبت به این حادث ادعای
اجماع (اجماع یعنی اتفاق نظر علما در حدی که کشف از نظر
معصوم (علیهالسّلام) نماید)
یا
تواتر (تواتر در روایات یعنی روایات در حدی باشد که احتمال تبانی بر
کذب یا
خطا و
لغزش منتفی باشد. از جمله کسانی که مدعی تواتر است: سید شریف در
شرح المواقف و
ابن السبکی در
شرح المختصر به نقل از کتاب زیر است:
الآلوسی، سید محمود،
تفسیر روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی،)
روایات و یا حداقل استناضه (خبر مستفیض یک قسم از خبر واحد است که تعداد آن از سه نفر به بالا باشد و کمتر از حد تواتر باشد.
علامه طباطبایی مدعی استفاضه این خبر است.)
نمودهاند. زمان وقوع آن هم مسلما قبل از
هجرت و در
مکه بوده است هر چند نسبت به اینکه در ابتدای رسالت بوده یا نزدیک هجرت اختلاف است.
این حدیث با اندکی اختلاف، در کتب مختلف
شیعه و
سنی آمده است. در کتابهای شیعه، با اسناد مختلف در
امالی شیخ طوسی رحمةاللهعلیه ،
تفسیر قمی رحمةاللهعلیه ،
تفسیر تبیان و
تفسیر کبیر منهج الصادقین
و... و در کتب
اهل سنت با اسناد مختلف در
تفسیر در المنثور،
تفسیر کشاف،
تفسیر طبری،
و... مطرح شده است.
علمای تفسیر هم دو آیۀ اول
سوره قمر یعنی:
«وانشق القمر وان یروا آیة یعرضوا ویقولوا سحر مستمر» (قمر/۱و۲)
«
قیامت نزدیک شد و
ماه از هم شکافت و هرگاه نشانه و معجزهای را ببینند، روی گردانده و میگوید: این جادویی مستمر است»
را ناظر به این واقعه عظیم دانستهاند.
برای وقوع این حادثه به
قرآن،
روایات و
اجماع استدلال شده است.
آیهای که در این مسئله به آن استناد شده، عبارت است از: (اقتَرَبَتِ السّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمر)
:هنگام
قیامت بسیار نزدیک شد و ماه شکاف برداشت.
آیات بعد به ویژه آیه دوم متناسب با آیه اول و در سیاق آن است و اگر سخن از
معجزه نباشد هیچ تناسبی با نسبت
سحر به پیامبر در آیه دوم ندارد: (وَإِنْ یَرَوا آیةً یُعْرِضُوا وَیَقُولوا سِحرٌ مُسْتَمِر)
هماهنگ با آیه سوم نیست که خبر از تکذیب آنها میدهد: (وَکَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَکلُّ أَمْر مُسْتَقِرٌّ)
و آیه چهارم برای امری که واقع نشده، گفته نمیشود: (وَلَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الأنْباءِ ما فیهِ مُزْدَجَرٌ).
از «
حسن بصری»، «
عطاء» و «
بلخی» به عنوان
مخالفان دلالت آیه بر وقوع شق القمر یاد شده است که گفتهاند انشقاق قمر در آینده اتفاق خواهد افتاد.
حسن بصری گفته است که پس از
نفخه ثانیه، قمر مُنشق خواهد شد..
«
نظّام»،
و برخی دیگر
منکر وقوع شقّ القمر شدهاند.
در پاسخ گفته شده است: قیامت روزی است که حقایق در آن ظاهر میشود و برای انکار یا سحر شمردن آن مجالی نخواهد بود.
علاوه بر این، ظاهر آیه بر وقوع انشقاق در گذشته دلالت دارد چرا که با فعل ماضی «انشقَّ» بیان شده است.
مخالفان در
نقد آن گفتهاند: حوادثی که در آینده قطعاً اتفاق میافتد، در
قرآن کریم با واژگان ماضی تعبیر میشود..
پاسخ این است که استفاده از واژه دالّ بر گذشته در حادثه مربوط به آینده، مَجاز است و مجاز دانستن کلام هنگامی جایز میباشد که به صورت قطعی بدانیم حادثه مربوط به آینده است.
استدلال دیگر مخالفان این است که (وَانشَقَّ الْقَمَرُ) بعد از (اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ) آمده که بر وقوع انشقاق در قیامت دلالت دارد..
پیش فرض این استدلال این است که قیامت نزدیک نشده، در حالی که اقتربت، مبالغه در قرب را میرساند
چرا که «اِفتَعلَ» معنا را برای مبالغه مهیّا میکند، در کتب لغت آمده است: والقدیر فعیل منه وهو للمبالغة والمقتدر مفتعل من اقتدر وهو أبلغ
یعنی هنگام
قیامت بسیار نزدیک شد.
نزدیکی زیاد قیامت، در روایات نیز تصریح شده است، مفهوم برخی از آنها این است که
زمان عالم طولانی است و باقیمانده روزگار نسبت به آنچه گذشته است کم میباشد
از سوی دیگر اگر تمام
عمر دنیا را با زمان
آخرت مقایسه کنیم، عمر دنیا لحظه واحدی بیش نیست.
استدلال دیگر مخالفان این است که اگر انشقاق قمر واقع میشد، شرق و غرب عالم باید آن را میدیدند و
علما و
مورخان آن را ثبت میکردند.
در پاسخ گفته شده است: با توجه به
اختلاف افق، مدت کوتاه شقّ القمر، وضعیت هوا، وضعیت متفاوت اشخاص در آن شب و...، این که همه آن را دیده باشند انتظار بی جایی است.
با توجه به استدلال مخالفان، فقط میتوان قائل به استبعاد آن شد نه محال بودن آن، در حالی که مخالفان قاطعانه آن را رد میکنند..
به سخن منقول از «
حذیفة بن یمان» هم برای رد وقوع شقّ القمر استدلال شده است:
«إنّ اللّه تعالی یقول: (اقتربت الساعة وانشقّ القمر)
; ألا وإنّ الساعة قد اقتربت ألا وإنّ القمر قد انشق ألا وإنّ الدنيا قد آذنت بفراق ألا وإنّ اليوم المضمار وغدا السباق...:...هوشيار باشيد كه دنيا فراق خود را اعلام نمود ، آگاه باشيد كه امروز خود را چابك كنيد تا قيامت بتوانيد سبقت بگيريد».
بیان نزدیکی قیامت و توقع ایجاد آن، مفاد سخن حذیفه است نه اینکه به خاطر تأیید
پیامبر و اثبات
نبوت ایشان، خبر از وقوع حوادثی بدهد چون سخن حذیفه در مقام
وعظ و
عبرت است.
پاسخ: اگر فعل ماضی با حرف «قد» آورده شود به معنای این نیست که انتظار وقوع فعل میرود
بلکه این معنا را میدهد که فعل تحقیقاً واقع شده است و در این صحبت، سه فعل ماضی با حرف قد همراه شده است.
قرائت حذیفه نیز در
آیه یکم از
سوره قمر بدین صورت است: (وقد انشقّ القَمَر)،
عده ای آن را دلیل یا مؤید وقوع شقّ القمر دانستهاند.
این حادثه عظیم در سه محور قابل بررسی میباشد:
با وجود این سند محکم، جایی برای انکار این واقعه نمیماند. ولی باز هم شبهاتی توسط بعضی مطرح شده است. که به بررسی آن میپردازیم.
این امر محال عقلی است. پس شق القمر واقعیت ندارد، چون امکان ندارد که افلاک سماوی از هم جدا شوند یا به هم ملحق شوند.
بهترین دلیل بر مردود بودن این نظریه، وقوع آن است و شهاب سنگها و نظریه مطرح در پدید آمدن آنها (بر اثر انفجار سیارهای بزرگ) دلیل بر مردودبودن نظریه بطلمیوس است.
اگر این
حادثه اتفاق افتاده است، پس چرا در تمامی کتب تاریخی به این حادثه اشاره نشده است.
ا) زمان وقوع این حادثه،
شب بوده است و مدت آن هم کوتاه، چه بسا در آن زمان خیلیها در
خواب بودهاند.
ب) وسایل رصد وقایع سماوی در آن منطقه نبوده است و اگر چه وسایل جزئی جهت رصد
ستارگان در
هند،
یونان و
روم بوده است، ولی به دلیل اختلاف افق و اینکه در آن مناطق،
روز بوده است،
ماه قابل رؤیت نبوده است.
ج) شاید در مناطق دیگر ابرها مانع دیدن ماه میشده است.
د) تاریخ، همه وقایع را ثبت نکرده است و این واقعه هم میتواند یکی از آنها باشد.
ه) چه بسا عدم نقل تاریخ نویسان غیر مسلمان به دلیل
عناد با
دین جدید
اسلام باشد.
و) در بعضی کتب، با ذکر داستانهایی، خبر از وقوع این حادثه میدهند. مثل داستان آن مرد هندی
بت پرست که با دیدن «شق القمر» و شنیدن جواب علمای قوم خودش (مبنی بر اینکه در کتابهای ما، معجزۀ پیامبری است که در میان
قوم عرب ظهور میکند) و بعد از شناختن پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
ایمان آورد و پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم او را عبدالله نامید که هم اکنون بارگاه او در هند معروف است.
آیه اول سورۀ قمر مربوط به «شق القمر» در
قیامت است، نه اینکه اشاره به معجزه شق القمر باشد.
ا) لفظ «انشق» ماضی است و اشاره به واقعهای دارد که در گذشته اتفاق افتاده است نه در آینده قرار است محقق شد.
ب) و اگر هم کسی ادعا کند فعل ماضی در مقام اخبار از حادثهای است که قطعا واقع میشود؛ جوابش این است که با آیه بعدش منافات دارد. چرا که در آیه بعد آمده:
از این آیه و نشانۀ الهی اعراض کرده انکار میکنند، در حالی که در قیامت جای اعراض و افکار نیست.
ج) آیۀ اقتربت الساعة هم با توجه به نزدیکی بعثت پیغمبر اکرم با قیامت،
میتواند اشاره به همین واقعه باشدچنانچه رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمایند:
«انا و الساعة کهاتین (السبابة و الوسطی) و انا نبی الساعة»
یعنی فاصله من و روز قیامت مثل (فاصله بین) این دو انگشت است (انگشت سبابه و وسط) و من
پیغمبر آخر الزمان هستم.
لذا سیاق آیات مؤید مدعای ما است.
د) روایات متعددی، مفسر این آیه است به همین جهت مرحوم شیخ الطائفه رحمةاللهعلیه میفرماید:
«کسی که غیر از این معنا کند، معنی ظاهر قرآن کریم را رها کرده است».
همان طور که در ابتدای بحث بیان شد؛ تحقق این معجزه با الفاظی بود که توسط حضرت
علی (علیهالسّلام) در بین
صفا و
مروه ادا شد. این امر حاوی نکتهای مهم است؛ اگر چه پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)خود میتوانستد این الفاظ را ادا کنند، ولی علی (علیهالسّلام)را در آوردن این معجزه عظیم
شریک کردند و علاوه بر مغلوب کردن مشرکان و اثبات رسالت خود، اعتبار علی (علیهالسّلام) را در نزد خداوند متعال بر همگان آشکار کردند. اگر کسی اندکی از تاریخ پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را مطالعه کند به این مساله پی خواهد برد که سیره و عادت حضرت در طول رسالت، اثبات ویژگیهای خاص حضرت علی (علیهالسّلام) بود تا زمینه پذیرش خلافت ایشان مهیا شود. لذا از همان «یوم الانذار»
با اینکه هنوز پایههای رسالت ظاهری محکم نشده بود و حضرت امیر نوجوان بودند، وصایت و
ولایت او را مطرح کردند.
تاریخ، داستان انسانهایی است که خود آنها در بین ما نیستند ولی هنوز خلق و خوی آنها در اعمال و کردار بسیاری هویدا است و لذا مرور سرگذشت گذشتگان، باعث درس آموزی و عبرت از تاریخ است. مطالعه این قطعه از تاریخ چندین درس مهم در پی دارد.
۱) ممکن است کسانی باشند که بارزترین دلایل و شواهد حق را نادیده بگیرند و دلیل آنان فقط و فقط حفظ منافع شخصی و دنیوی باشد.
ب) ممکن است روشنترین نشانههای حق به وسیله اتهامها و شایعههای همان منفعت پرستان تیره و تار شود. چنان که مشرکان در ابتدا بهانه کردند، باید ببینیم قافلههایی که در راه هستند، این
حادثه را دیدهاند یا نه؟ ولی با اینکه مسافران هم وقوع آن را تائید کردند، باز هم پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را متهم به
سحر و
جادو کردند، تا اذهان مردم را نسبت به این
معجزه خراب کنند.
اگر در قرآن کریم آیه ای درباره شق القمر وجود نداشت،
اخبار و روایاتی که در کتب
شیعه و
اهل سنت آمدهاند با توجه به کثرتشان و صحیح بودن
سند برخی از آنها به تنهایی بر وقوع شق القمر دلالت میکنند. برای نمونه به چند
روایت دقت کنید:
شیخ صدوق نقل میکند:
محمد بن ابراهیم بن اسحاق طالقانی رضی اللّه عنه به من گفت: نزد
شیخ ابوالقاسم حسین بن روح بودم...، گفت:... از پیامبران کسی هست که ماه برای او مُنشق شد... آنچه گفتم از «
اصل» و شنیده شده از
حضرت حجة (عج) است
شیخ مفید از
ابوبصیر نقل میکند که
امام صادق (ع) در
حدیثی طولانی فرمود:...
خداوند ماه را برای پیامبرش مُنشق کرد....
احمد بن محمد بن صلت از
ابن عقده أحمد بن محمد بن سعید از علی بن محمد بن علی حسینی، از جعفر بن محمد بن عیسی، از عبید اللّه بن علی، از امام رضا (ع) از پدرش، از جدّش، از آبائش، از حضرت علی (علیهمالسلام) نقل کرده است: ماه در مکه مُنشق شد به دو شقه، سپس رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: شاهد باشید، شاهد این باشید..
روایت
انس بن مالک؛
بخاری از
عبداللّه بن عبدالوهاب ، از
بشر بن مفضل ، از
سعید بن ابوعروبة از
قتاده از انس بن مالک نقل میکند: اهل
مکه از
رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خواستند که
معجزهای به آنان نشان دهد؛ پس ماه را به آنها نشان داد که دو شقه بود تا اینکه
حراء را بین آن دو شقه دیدند.
عبداللّه بن محمد از
یونس از
شیبان از قتاده از أنس بن مالک و
خلیفه از
یزید بن زریع از
سعید از قتاده از انس بن مالک نقل میکند: اهل مکه از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خواستند که نشانهای بر
نبوت به آنان بنماید، برای همین منشق شدن ماه را به آنان نشان داد.
مسلم از
زهیر بن حرب از
عبد بن حمید از
یونس بن محمد از شیبان از قتاده از انس
نقل کرده است که اهل مکه از
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم خواستند معجزهای نشانشان دهد، پس انشقاق قمر را به آنها نمایاند.
همین روایت در
مسند احمد از عبداللّه از پدرش از یونس بن محمد...
نقل شده است.
روایت
عبداللّه بن عباس؛
بخاری از
یحیی بن بکیر از بکر از جعفر از
عرک بن مالک از
عبید اللّه بن عبد اللّه بن عتبه از
ابن عباس نقل کرده است: در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ماه منشق شد.
مسلم از
موسی بن قریش التمیمی از
اسحاق بن بکر بن مضر از پدرش از
جعفر بن ربیعة از
عراک بن مالک از عبید اللّه بن عبداللّه بن عتبة بن مسعود از
ابن عباس نقل کرده است: همانا ماه در زمان
رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) منشق شد
طبری از
ابن المثنی از عبدالاعلی از داود از علی از
ابن عباس درباره آیه (اقتربت الساعة وانشق القمر) نقل کرده است: این موضوع قبل از
هجرت تمام شد، ماه منشق شد تا اینکه دو شق آن را دیدند.
روایت
عبداللّه بن مسعود؛
بخاری از
صدقة بن فضل از
ابن عیینة از
ابن ابونجیح از مجاهد از ابومعمر از عبداللّه بن مسعود نقل کرده است: ماه در زمان پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به دو شقه منشق شد، پس حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: شاهد باشید.
مسلم از عبیداللّه بن معاذ عنبری از پدرش از شعبة از اعمش از ابراهیم از ابومعمر از عبداللّه بن مسعود نقل کرده است: ماه در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم به دو شقه منشق شد، پس شقه ای را کوه پوشاند و شقه ای بالای کوه بود، پس رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: خدایا شاهد باش.
احمد از عبداللّه از پدرش از سفیان از
ابن ابونجیح از مجاهد از ابومعمر از
ابن مسعود نقل کرده است: در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ماه منشق شد به دو شقه تا اینکه به آن نگاه کردند، پس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: شاهد باشید.
مکان وقوع معجزه در برخی روایات،
مکه مکرمه معرفی شده،
گرچه روایتی از
ابن مسعود میگوید «همراه با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در
منی بودیم و قمر منشق شد،
آیات اول سوره قمر نیز مکی است،
فقط نقلی هست که
ابن عباس آن را مدنی میدانست..
بعضی روایات که به زمان حادثه اشاره دارند، آن را قبل از
هجرت معرفی کردهاند،
زمان های دقیق تری هم وجود دارد: پنج سال قبل از هجرت
اوّل
مبعث پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
شب چهاردهم
ذی الحجة آخر شب چهاردهم
پس از نیمه شب.
دسته ای از روایتها و اخبار به اصل وقوع دلالت دارند و در دسته ای دیگر، حالت های مختلف برای ماه نقل شده:
در دو طرف
حراء قسمتی روی این کوه و قسمتی روی کوه دیگر
نصف آن بر پشت
کعبه ونصف آن بر
کوه ابوقبیس نصف بر ابوقبیس و نصف بر کوه قعیقعان
قسمتی بر ابوقبیس و قسمتی بر
کوه سویداء کوه بین دو قسمت ماه
نصف بر صفا و نصف بر مروه
قسمتی پشت کوه و قسمتی جلوی کوه
قسمتی بالای کوه و قسمتی پایین کوه
قسمتی پشت و قسمتی روی کوه
نصف بر صفا و نصف بر مشعرین
قسمتی پشت کوه
قسمتی را کوه پوشاند و قسمتی بالای کوه
قسمتی کنار کوه
قسمتی پشت کوه و قسمت دیگر رفت
قسمتی ثابت شد و قسمتی از پشت کوه رفت
یک نیمه بر سر سویداء و یک نیمه بر سر کوه خندمه.
برخی روایات هم وقوع انشقاق قمر را دوبار معرفی کردهاند.
درخواست انشقاق قمر نیز توسط مشرکان؛
اصحاب عقبه،
دانشمندان یهود،
حمزة بن عبدالمطلب، عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم
وابوجهل و یک یهودی
دانسته شده است.
از سند روایات تعبیر به
تواتر شده است
تعبیرهای دیگری نیز درباره سند روایات وجود دارد:
شهرتش بی نیاز از نقلش کرده
قصه اش معروف است
همانا این
حدیث را جماعت کثیری از
صحابه روایت کردهاند و امثال صحابه،
تابعین از آنها نقل کردهاند، سپس آن را همه از آنان نقل کردهاند تا به دست ما رسیده و به وسیله آیه کریمه تأیید شده است
نزدیک است که متواتر) معنوی (گردد اگرچه
تواتر لفظی نباشد
نقلی
مستفیض دارد که نزد کسی که از طرق آن اطلاع دارد، مفید قطع است
روایاتش مستفیضهاند و اهل حدیث و مفسرین بر قبول شان اتفاق دارند همان طور که گفته شده،... آن روایتها را محدثین و علمای شیعه بدون هیچ توقفی، به تحقیق پذیرفتهاند... روایات مستفیض زیادی که شیعه و سنی آنها را نقل کردهاند و محدّثین قبول کردهاند... این معجزه از معجزاتی است که
مسلمانان آن را بدون تشکیک در آن پذیرفتهاند.
بنابراین، سخن برخی که آن را
خبر واحد دانستهاند
بی اساس است گرچه برخی از آنها وقوع شق القمر را قبول دارند.
بر وقوع انشقاق قمر ادعای
اجماع شده است چنانکه
شیخ طوسی گفته است: مسلمانان اجماع دارند شقّ القمر واقع شده و مخالفت کسی که بعداً مخالفت کرده، چون بر خلاف قاعده است، به حساب نمیآید، زیرا قول وقوع شقّ القمر بین صحابه مشهورتر است و هیچکس منکر آن نشده، و همین دلالت بر صحت آن میکند.
• احکام القرآن (جصاص)، جصاص، احمد بن علی، ۳۷۰ق، تحقیق محمدصادق قمحاوی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
• إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، امین الاسلام ابوعلی فضل بن حسن بن فضل، ۵۴۸ق، انتشارات دارالکتب الاسلامیة، قم.
• الاحتجاج، طبرسی، ابومنصور، احمد بن علی بن ابوطالب، نشر مرتضی، مشهد مقدس، ۱۴۰۳ق.
• الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، ۴۱۳ق، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ق (جلد یازدهم از مجموعه مصنفات شیخ مفید).
• الاقتصاد الهادی إلی الرشاد، طوسی، شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن، ۴۶۰ق، مکتبة چهلستون، تهران.
• الأمالی للمفید، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، ۴۱۳ق، کنکره جهانی هزاره شیخ مفید، قم۱۴۱۳ق (جلد ۱۳ از مجموعه مصنفات شیخ مفید).
• الأمالی للطوسی، طوسی، شیخ الطائفة ابوجعفر محمد بن حسن، ۴۶۰ق، انتشارات دارالثقافة، قم، ۱۴۱۴ق.
• الأمثل فی تفسیر کتاب اللّه المنزل، مکارم شیرازی، ناصر، مدرسه امام علی بن ابوطالب، قم، ۱۴۲۱.
• أنوار التنزیل وأسرار التأویل، بیضاوی، عبداللّه بن عمر، تحقیق محمدعبدالرحمن مرعشی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۱۸ق.
• البدایة والنهایة،
ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمرو، ۷۷۴ق، مکتبة المعارف، بیروت.
• البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی سید هاشم، ۱۱۰۷ق، تحقیق قسم الدراسات الإسلامیة مؤسسة البعثة، قم، بنیاد بعثت، تهران، ۱۴۱۶ق.
• تاج العروس من جواهر القاموس، الزبیدی، مرتضی ابوالفیض، ۱۲۰۵ق، دارالهدی، ۱۴۰۹ق.
• تأویل مختلف الحدیث، الدینوری،
ابن قتیبه، ۲۷۶ق، درالکتاب العربی، بیروت.
• التبیان فی تفسیر القرآن، طوسی، شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن، ۴۶۰ق، با مقدمه شیخ آغا بزرگ تهرانی و تحقیق احمد قصیر عاملی، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
• تفسیر القرآن العظیم،
ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمرو، ۷۷۴ق، تحقیق محمدحسین شمس الدین، دارالکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، بیروت، ۱۴۱۹ق.
• تفسیر الکاشف، مغنیه، محمد جواد، ۱۴۰۰ق، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۴۲۴ق.
• تفسیر المراغی، مراغی، احمد بن مصطفی، ۱۳۷۱ق، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
• تفسیر النسائی، نسائی، احمد بن شعیب ابوعبدالرحمن، ۳۰۳ق، مکتبة السنة، قاهره، ۱۴۱۰.
• التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، طنطاوی محمد سید، مطبعة السعادة، ۱۴۰۷ق.
• تفسیر علی بن ابراهیم القمی، قمی، ابوالحسن علی بن ابراهیم بن هاشم، ق۳، مؤسسه دار الکتاب، قم، ۱۴۰۴ق.
• تفسیر غرائب القرآن ورغائب الفرقان، نیشابوری، نظام الدین حسن بن محمد، بعد از ۷۲۸ق، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۶ق.
• تفسیر کبیر مفاتیح الغیب، فخر الدین رازی ابوعبداللّه محمد بن عمر، ۶۰۶ق، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۰ق.
• تفسیر کنزالدقائق وبحر الغرائب، قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، ۱۱۲۵ق، تحقیق حسین درگاهی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران ۱۳۶۸ش.
• تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، کاشانی، ملافتح اللّه، کتابفروشی محمدحسن علمی، تهران، ۱۳۳۶ش.
• تفسیر نمونه للمکارم، مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری دیگران، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ش.
• تقریب المعارف، ابوالصلاح حلبی، شیخ تقی الدین بن نجم الدین، ۴۴۷ق، مؤسسه انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم۱۴۰۴ق.
• جامع البیان فی تفسیر القرآن، طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، ۳۱۰ق، دارالمعرفه، بیروت، ۱۴۱۲ق.
• الجامع الصحیح المختصر،
بخاری الجعفی محمد بن اسماعیل ابوعبداللّه، ۲۵۶ق، تحقیق مصطفی دیب البغا، دار
ابن کثیر، الیمامة، بیروت، ۱۴۰۷ق ـ ۱۹۸۷م.
• الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، محمد بن احمد، ۶۷۱ق، انتشارات ناصرخسرو، تهران، ۱۳۶۴.
• الجعفریات (الأشعثیات،
ابن اشعث، محمد بن محمد، مکتبة نینوی الحدیثة، تهران، به صورت سنگی چاپ شده است همراه با کتاب قرب الإسناد در یک مجلد.
• حجة اللّه علی العالمین فی معجزات سیدالمرسلین، النبهانی، یوسف بن اسماعیل، ۱۳۵۰ق، ناشر: حسن جصنا و محمد امین دمج، بیروت.
• الخرائج والجرائح، قطب الدین راوندی، ابوالحسن یا ابوالحسین سعید بن عبداللّه، ۵۷۳ق، تحقیق ابطحی، مؤسسه امام مهدی (عج)، قم، ۱۴۰۹ق.
• الخصائص،
ابن جنی، ابوالفتح عثمان، ۳۹۲ق، تحقیق محمدعلی النجار، عالم الکتب، بیروت.
• الدر المنثور فی تفسیر المأثور، سیوطی، جلال الدین، عبدالرحمن، ۹۱۱ق، کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ق.
• دلائل النبوة، ابونعیم الاصبهانی، احمد بن عبداللّه، ۴۳۰ق، دارالوعی، حلب.
• الذخیرة فی علم الکلام، علم الهدی سید مرتضی، علی بن حسین، ۴۳۶ق، تحقیق سید احمد حسینی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم.
• روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، آلوسی سید محمود، ۱۲۷۰ق، تحقیق علی عبدالباری عطیة، دارالکتب العلمیه، بیروت۱۴۱۵ق.
• روض الجنان وروح الجنان فی تفسیر القرآن، ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، تحقیق محمد جعفر یاحقی، محمد مهدی ناصح، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۴۰۸ق.
• سنن الترمذی، ترمذی، محمد بن عیسی ابوعیسی، ۲۷۹ق، تحقیق احمد محمد شاکر و دیگران، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
• السیرة الحلبیة فی سیرة الامین المأمون، الحلبی، علی بن برهان الدین، ۱۰۴۴ق، دارالمعرفة، بیروت.
• شرح
ابن عقیل،
ابن عقیل العقیلی المصری الهمدانی، بهاء الدین عبداللّه، ۷۶۹ق، تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، دارالفکر، دمشق، ۱۹۸۵.
• شرح الشفاء، قاضی عیاض، ۵۴۴ق، شرح ملاعلی القاری، مؤسسه دارالعلوم لخدمة الکتاب الاسلامی، دمشق.
• شرح المواقف، جرجانی، میرسید شریف، ۸۱۶ق، تصحیح محمد بدرالدین کنعانی، منشورات شریف رضی، قم.
• صحیح مسلم، مسلم بن حجاج ابوالحسن قشیری نیشابوری، ۲۶۱ق، تعلیق وتحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
• فتح الباری شرح صحیح
البخاری،
ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی ابوالفضل، ۸۵۲ق، دارالمعرفة، بیروت ۱۳۷۹.
• الفتوحات الالهیة، العجیلی، سلیمان بن عمر، ۱۲۰۴ق، دار احیاءالتراث العربی، بیروت.
• الفصول المختارة، علم الهدی، سید مرتضی، علی بن حسین، ۴۳۶ق یا شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، ۴۱۳ق، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ق (جلد دوم از مجموعه مصنفات شیخ مفید).
• فی ظلال القرآن، سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، ۱۳۸۷ق، دارالشروق، بیروت، قاهره، ۱۴۱۲ق.
• الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، زمخشری، محمود بن عمر، ۵۳۸ق، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
• کشف الأسرار
وعدة الأبرار، رشید الدین میبدی، احمد بن ابوسعد، ق ۶، تحقیق علی اصغر حکمت، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۳۷۱ش.
• کشف الغمة، إربلی، علی بن عیسی، ۶۹۳ق، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، انتشارات مکتبة بنی هاشمی، تبریز، ۱۳۸۱هجری.
• کمال الدین وتمام النعمة، صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، ۳۸۱ق، انتشارات دارالکتب الاسلامیة، قم، ۱۳۹۵ق.
• لسان العرب،
ابن منظور، محمد بن مکرم، ۷۱۱ق، دارصادر، بیروت ۱۴۱۴ق.
• مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، امین الاسلام ابوعلی فضل بن حسن بن فضل، ۵۴۸ق، انتشارات ناصرخسرو، تهران ۱۳۷۲ش.
• المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز،
ابن عطیه اندلسی، عبدالحق بن غالب، ۵۴۱ق، تحقیق عبدالسلام عبدالشافی محمد، دارالکتب العلمیه، بیروت ۱۴۲۲ق.
• المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، محمد بن عبداللّه، ۴۰۵ق، مع الکتاب: تعلیقات الذهبی فی التلخیص، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۱.
• مسند أحمد بن حنبل، احمد بن حنبل ابوعبداللّه الشیبانی، ۲۴۱ق، مؤسسة قرطبة، القاهرة.
• معجم القرائات القرآنیة، احمد مختار عمر، عبدالعال سالم مکرم، انتشارات اسوه، ایران، ۱۴۱۳ق.
• معجم مقاییس اللغة،
ابن فارس، ابوالحسین احمد، ۳۹۵ق، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ق.
• مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب،
ابن هشام الأنصاری، جمال الدین أبومحمد عبداللّه بن یوسف، ۷۶۱ق، تحقیق مازن المبارک ومحمدعلی حمد اللّه، دارالفکر، بیروت۱۹۸۵.
• المفردات فی غریب القرآن (مفردات الفاظ قرآن)، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ۵۰۲، تحقیق صفوان عدنان داودی، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، ۱۴۱۲ق.
• مناقب آل ابوطالب،
ابن شهر آشوب مازندرانی، رشید الدین محمد، ۵۸۸ق، تصحیح و تعلیق سید هاشم رسولی محلاتی، مؤسسه انتشارات علامه، قم ۱۳۷۹هجری.
• المنتخب من مسند عبد بن حمید، عبد بن حمید بن نصر ابومحمد الکسی، تحقیق صبحی البدری السامرائی ومحمود محمد خلیل الصعیدی، مکتبة السنة، قاهره، ۱۴۰۸ق.
• المنقذ من التقلید، حمصی رازی، سدید الدین محمود، تحقیق مؤسسه نشر اسلامی، مؤسسه نشر اسلامی، قم، ۱۴۱۲ق.
• المواهب اللدنیّة بالمنح المحمدیة، احمد بن محمد، ۹۲۳ق، تحقیق صالح احمد الشامی، المکتب الاسلامی، بیروت، ۱۴۱۲ق.
• المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمدحسین، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم۱۴۱۷ق.
• نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور، البقاعی، ابوالحسن ابراهیم بن عمر بن حسن، ۸۸۵ق، دایرة المعارف العثمانیة، حیدرآباد دکن هند، ۱۳۹۷ق.
• النکت والعیون تفسیر الماوردی، الماوردی، ابوالحسن علی بن محمد بن حبیب، ۴۵۰ق، تعلیق السید بن عبد المقصود بن عبدالرحیم، مؤسسة الکتب العلمیه، دار الکتب العلمیه، بیروت.
• النهایة فی غریب الحدیث والأثر، أبوالسعادات المبارک بن محمد الجزری، ۶۰۶ق، تحقیق طاهر أحمد الزاوی محمود محمد الطناحی، المکتبة العلمیة، بیروت ۱۳۹۹ق ۱۹۷۹م.
• نهج البیان عن کشف معانی القرآن، شیبانی، محمد بن حسن، تحقیق حسین درگاهی، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، تهران، ۱۴۱۳ق.
دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق علیهالسلام، برگرفته از مقاله «انشقاق قمر»، شماره۹۱ سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شق القمر»، تاریخ بازبینی۹۵/۱/۱۹.