شجاعت اولیاء
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از ویژگیهای
پیامبران بزرگ الهی و امامان
معصوم شجاعت و دلیری بی نظیر آنها بوده است که همواره برای انجام رسالت خویش از آن سود میجستند.
برای نمونه
حضرت ابراهیم علیهالسّلام به تنهایی مقابل انبوه معاندین و بت پرستان ایستاد و به دنبال تحقیر بتها با صراحت به مشرکان فرمود: «و تالله لا کیدن اصنامکم بعد ان تولوا مدبرین؛
و به خدا سوگند! در غیاب شما نقشهای برای نابودی بت هایتان میکشم».
امام حسین علیهالسّلام نیز که میوهای برآمده از خاندان فضلیت و دارای همه فضایل پیامبران الهی و
اهل بیت عصمت و طهارت است، با پیروی از پدران خویش از خواری و ذلت خودداری نمود و درس سربلندی، شهامت و دلیری را از کودکی تا لحظه شهادت به پیروانش آموخت.
در زیارتنامههای متعدد به صفت شجاعت سیدالشهدا و یاران او اشاره شده است؛ از قبیل «بطل المسلمین»، «فرسان الهیجاء»، «لیوث الغابات» که آنان را با عنوان قهرمان مسلمانان، تک سواران نبرد، شیران بیشه شجاعت و... ستودهاند.
امام علی علیهالسّلام : «السخاء و الشجاعة غرائز شریفة، یضعها الله سبحانه فیمن احبه و امتحنه؛
سخاوت و شجاعت خصلتهای والایی هستند که خداوند سبحان آن دو را در وجود هرکس که دوستش داشته و او را آزموده باشد، میگذارد».
دلیری ز هشیار بودن بود
دلاور سزای ستودن بود
شجاعت و دلیری در لغت به معنای داشتن قوت قلب در هنگام سختی است؛
ولی در اصطلاح، شجاعت از بزرگترین کمالات نفسانی است. این حالت حد تعادل قوه غضبیه میباشد و حد
افراط آن را تهور و بی باکی گویند و حد تفریط آن همان جبن و ترسویی است و آن روی گردانیدن و
ترس از چیزهایی است که نباید از آنها ترسید.
به گفته
سعدی : نه چندان نرمی کن که بر تو دلیر شوند و نه چندان درشتی که از تو سیر گردند.
«یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المؤمنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم؛
ای گروهی که
ایمان آوردهاید، هر که از شما از دین خود
مرتد شود، به زودی خدا قومی را که دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست میدارند و نسبت به مؤمنان سرافکنده و فروتن و نسبت به کافران سرافراز و مقتدرند، به نصرت
اسلام برمی انگیزد که در راه خدا
جهاد کنند و در راه
دین از نکوهش و ملامت احدی باک ندارند».
۱. رفتار مسلمان، نرمش با برادران دینی و سرسختی در برابر
دشمن است: «اذلة علی المؤمنین اعزة علی الکافرین؛
۲. کسی که ایمان واقعی دارد، هرگز در برابر
کافران احساس حقارت نمیکند: «اعزة علی الکافرین».
«ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص؛
البته خدا آن مؤمنان را که در صف جهاد مانند سد آهنین همدست و پایدارند، بسیار دوست میدارد».
«محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم؛
محمد، فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار سخت و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند».
امام صادق علیهالسّلام : «ثلاثة لاتعرف الا فی ثلاث مواطن: لایعرف الحلیم الا عند الغضب ولا الشجاع الا عند الحرب ولا اخ الا عند الحاجة؛
سه کساند که جز در سه جا شناخته نمیشوند: بردبار جز در هنگام
خشم ،
شجاع جز در جنگ و برادر جز در هنگام نیازمندی».
امام علی علیهالسّلام : «لا اشجع من لبیب؛ شجاع تر از خردمند وجود ندارد».
امام علی علیهالسّلام : «الشجاعة عز حاضر، الجبن ذل ظاهر؛
شجاعت عزتی است آماده، ترس ذلتی است آشکار».
امام علی علیهالسّلام : «جبلت الشجاعة علی ثلاث طبائع، لکل واحدة منهن فضیلة لیست للاخری: السخاء بالنفس والنفة من الذل وطلب الذکر... ؛
شجاعت بر سه خصلت سرشته شده که هر یک از آنها فضیلتی دارد که دیگری فاقد آن است: از خودگذشتگی، تن ندادن به خواری و ذلت و نامجویی».
امام حسین علیهالسّلام میفرماید: «موت فی عز خیر من حیاه فی ذل؛
مردن در سایه
عزت ، بهتر است از زندگی با ذلت».
امام علی علیهالسّلام : «ما السیف الصارم فی کف الشجاع باعز له من الصدق؛
شمشیر برنده در دست شجاع برای او دشمن شکن تر از راست گویی نیست».
امام علی علیهالسّلام : «ثمرة الشجاعة الغیرة؛
غیرت، میوه شجاعت است».
رسول اکرم : «الصرعة کل الصرعة الذی یغضب فیشتد غضبه ویحمر وجهه ویقشعر شعره فیصرع غضبه؛
کمال دلیری آن است که کسی خشمگین شود و خشمش شدت گیرد و چهره اش سرخ شود و موهایش بلرزد؛ اما بر خشم خود چیره گردد».
«اشجع الناس من غلب هواه؛
شجاعترین مردم کسی است که بر هوای نفس خود غلبه پیدا کند».
روزی
رضا شاه از روی مزاح و شوخی در مجلس، دست بر جیب مدرس گذاشت و گفت: آقا! جیب شما خیلی بزرگ است. مدرس جواب داد: بزرگ است؛ ولی ته دارد، جیب شماست که ته ندارد.
فرستاده دولت انگلیس به مدرس پیغام داد: اگر دست از رضاخان برداریم، آیا شما نیز دست از مخالفت با سیاستهای ما برمی دارید؟ مدرس گفت: وقتی شما او را رها کنید، تازه من او را میچسبم. (برگرفته از حاضر جوابیهای شهید مدرس)
روز ملاقات نواب با شاه فرا رسید. محمود جم به نواب گفت: ملاقات اعلی حضرت تشریفاتی دارد. زمانی که به نزد ایشان رفتید،
تعظیم کنید و با سربازهایی که به شما
سلام نظامی میدهند، به گونهای برخورد کنید تا افسرهای ما دلسرد نشوند؛ ساعت ملاقات شما یک ربع است.
نواب به او پاسخ داد: لازم نیست شما بگویید، خودم میدانم. رهبر فداییان بی توجه به سخنان وزیر دربار در پاسخ سلام افسران، در حالی که دستش را بالا گرفته بود، گفت: سرباز
اسلام باشید و در راه اسلام حرکت کنید. شاه در کنار درخت ایستاده بود؛ نواب جلو رفت. جم گفت: تعظیم کن. نواب خیلی آرام گفت: خفه شو. پس از سلام نواب، شاه به او دست داد و گفت: آقای
نواب صفوی ! ما از فعالیتهای شما در
عراق باخبر هستیم. نواب فورا پاسخ داد: برای
مسلمان ، همه کشورهای اسلامی یکی است؛
نجف ،
ایران ،
مصر و مراکش همه جای دنیای اسلام، خاک مسلمانان است. وظیفه مسلمان این است که کارش را انجام دهد. دوباره شاه پرسید: آقای نواب صفوی چه میخوانید؟ من شنیدهام شما طلبه هستید و درس میخوانید. ما آمادگی داریم هزینه تحصیل شما را تامین کنیم. نواب دستش را محکم بر روی میز کوبید و گفت: من درس هستی و سیاه مشق زندگی میخوانم و مردم مسلمان ایران این قدر
غیرت دارند که این سرباز کوچک امام زمان را خودشان اداره کنند؛ اما من به شما نصیحت میکنم:
این دغل دوستان که میبینی
مگسانند گرد شیرینی
شما باید از
فلسطین حمایت کنید. شما با مردم مظلوم و فقیر باشید.
پس از پایان وقت ملاقات نواب، شاه به وزیر دربار گفت: این سید مثل یک افسر که با سرباز صحبت میکند، با من صحبت کرد و اصلا انگار نه انگار شاهی وجود دارد. این چه کسی بود اینجا فرستاده بودی؟»
وقتی
جنگ شروع شد، به فکر افتاد برود جبهه. نه توی مجلس بند میشد و نه وزارتخانه. رفت پیش امام. گفت: باید نامنظم با دشمن بجنگیم تا هم نیروها خودشان را آماده کنند، هم دشمن نتواند پیش بیاید. برگشت و همه را جمع کرد. گفت: آماده شوید همین روزها راه میافتیم. پرسیدیم امام؟ گفت: دعایمان کردند.
شجاعت و دلیری مردان خدا سرچشمه گرفته از حماسه
کربلا و مکتب انسان ساز
عاشورا است که الهام بخش مردان خدا در طول
تاریخ درخشان اسلام بوده و خواهد بود. اسوههای شجاعت در روز عاشورا درس مردانگی و
عشق و ایثار را به پیروان خود در طول تاریخ آموختهاند. در روز عاشورا آن چنان شجاعتی از امام حسین علیهالسّلام بروز کرد که زبانزد دوست و دشمن شد؛ چنان که عبدالله بن عمار گفته است: من هرگز کسی را ندیدم که مانند حسین علیهالسّلام ، همه فرزندان،
اهل بیت و یارانش کشته شده باشند؛ اما با هیبت و شجاعتی بی نظیر بر سپاه دشمن ـ که بنا به روایتی بالغ بر سی هزار نفر بودند ـ حمله کند و آنها چون فوج ملخ در مقابلش پراکنده شوند.
حمید بن مسلم میگوید: به خدا سوگند! در عمرم هیچ مردی را ندیدم که همه عزیزان و یارانش کشته شده باشند و همانند حسین بن علی علیهالسّلام با دلاوری تمام با
دشمن به مبارزه بپردازد. دشمنان از هر طرف به او حمله میکردند؛ اما او بدون ترس با تمام وجود با آنها میجنگید و به هر طرف حمله میکرد، سپاهیان یزید همچون روباه از برابر او میگریختند. حتی نقل شده است
عمر سعد از مشاهده نوع جنگ تن به تن آن حضرت شگفت زده و هراسان شده بود؛ در نتیجه به لشکریان خود دستور داد به طور دسته جمعی به امام علیهالسّلام یورش ببرند؛ چون میدانست در جنگ تن به تن کسی را یارای مقاومت برابر آن حضرت نبود.
حضرت ابالفضل العباس علیهالسّلام در تمام لحظات سرنوشت ساز واقعه کربلا در کنار برادرش امام حسین علیهالسّلام بود و نیرومندترین، دلیرترین و اندیشمندترین فرمانده سپاه امام حسین علیهالسّلام به شمار میآمد. عصر روز
تاسوعا شمربن ذی الجوشن امان نامهای برای حضرت عباس علیهالسّلام و برادران مادریش جعفر، عثمان و عبدالله علیهالسّلام آورد و از آنان درخواست کرد سپاه امام حسین علیهالسّلام را رها کرده و به اردوی عمرسعد بپیوندند و یا طرفین را رها کرده و به وطن خویش برگردند.
حضرت عباس علیهالسّلام و برادرانش، شمر را از خود راندند و به وی پاسخ منفی دادند. حضرت عباس علیهالسّلام به او فرمود: بریده باد دستهای تو و لعنت باد بر امان نامهای که برای ما آوردهای. ای دشمن خدا! ما را امر میکنی دست از یاری حسین علیهالسّلام برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان آنان درآوریم؟ آیا ما را امان میدهی؛ ولی برای پسر
پیامبر ، امانی نیست؟
همچنین در شب عاشورا هنگامی که امام حسین علیهالسّلام از تمامی یاران خویش درخواست کرد تا از تاریکی
شب استفاده کرده و اردوی وی را ترک گویند و به خانه و کاشانه خویش برگردند و او را تنها گذارند؛ نخستین کسی که اعلام وفاداری و جان نثاری کرد، ابوالفضل العباس علیهالسّلام بود. وی عرض کرد: ای امام! برای چه تو را ترک گوییم؟ آیا پس از تو زندگی کنیم؟
خداوند هرگز نگذارد که ما چنین کنیم و تو را در برابر دشمنانت تنها گذاریم. ما با تو میمانیم و تا آخرین نفس از تو حمایت میکنیم.
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، سایت بلاغ، برگرفته از مقاله«دلیری و شجاعت».