شبهه تطبیق احمد بصری بر یمانی موعود
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یمانی، یکی از شخصیتهای عصر ظهور است که در روایات، از او یاد شده و در برخی از روایات یکی از علائم ظهور، خروج
یمانی محسوب گردیده است. به طور قطع نمیتوان گفت نام
یمانی چیست و او دقیقا کیست زیرا در اخبار و روایات، نامهای مختلفی برای او ذکر شده است، اما آنچه مسلم است این است که موعود دانستن
یمانی باوری اشتباه است که بر سر زبانها افتاده و روایات در خصوص هدایتگر بودن
یمانی نیز قابل اعتماد نیست. علاوه بر این اگر
یمانی از محتومات باشد باز هم امکان حصول
بداء در محتومات وجود دارد.
یکی از مدعیان دروغین نیابت و وصایت در دوره ما، فردی به نام
احمد بصری است که خود را همان «
یمانی» در روایات دانسته و بر این باور است که یکی از حجتهای الهی است! این در حالی است که نام
یمانی و بر حق بودن او در روایات مشخص نشده و چنانچه فرد خروج کننده از یمن را همان
یمانی مشهور بدانیم، بازهم نام «احمد» را در بین روایات مشاهده نمیکنیم. علاوه بر این، بر اساس روایات، محل خروج
یمانی از «
یمن» است و هیچ قیام کننده و یاریرسانی از «
بصره» نخواهد بود.
بر اساس روایاتی که در خصوص
یمانی صادر شده است، وی شخصیت دینی و نظامی داشته و وظیفهای جز خروج علیه طاغوت و دعوت مردم به امام زمان (علیهالسّلام) نخواهد داشت. بنابراین تنها شاخصه نقلی دعوت
یمانی، همان خروج او بوده و تا زمانی که رسماً خروج ننماید، دعوت او پذیرفته نخواهد بود. ضمن اینکه حق قانونگذاری و تشریع نداشته و بایستی بر اساس دین مبین اسلام عمل نماید. در ضمن خروج
یمانی بایستی همزمان با
سفیانی و
خراسانی باشد و با توجه به عدم خروج خراسانی و سفیانی، ادعای
یمانی بودن احمد بصری باطل خواهد بود.
در خصوص خروج فردی با عنوان
یمانی، حدود ۲۰ نقل (با صرف نظر از رد یا تایید) در منابع شیعی وارد شده است. از این تعداد، تنها ۲ روایت به هدایتگر بودن
یمانی اشاره کرده و در سایر موارد، او را صرفاً به عنوان یک قوای نظامی و خروج کننده، که همزمان با سفیانی و خراسانی خروج خواهد کرد معرفی کردهاند. در این بین، تنها ۲ روایت به محتوم بودن
یمانی اشاره کرده و حتی سایر روایاتی که محتومات قبل از قیام را شمارش می کنند، نامی از
یمانی به میان نیاوردهاند. ضمن اینکه هیچ کدام از این روایات تصریحی به مثبَت بودن شخصیت وی نداشته و علاوه بر آن، به ارتباط وی با امام مهدی (علیهالسّلام) چه قبل از قیام و چه بعد از آن اشاره ای ندارند. الا اینکه در عبارت «یَدْعُو اِلَی صَاحِبِکُمْ»،
اشاره به دعوت
یمانی به سوی
حضرت صاحب الامر (علیهالسّلام) شده است که اولا هیچ دلالتی بر خاص بودن دعوت
یمانی برای حضرت (علیهالسّلام) ندارد و ثانیاً میتواند یک دعوت عمومی، همانند دعوت تمامی واعظین و مبلغین شیعه برای توجه و یاری حضرت (علیهالسّلام) بوده باشد. البته تعدادی از روایات، با مضامین و مشخصات گوناگون و گاهاً متغایر که اشاره به قیام افرادی از یمن دارند، صادر شده است که آنهم معلوم نیست ارتباطی با شخص
یمانی داشته باشد.
همان طور که اشاره شد، از بین روایات مربوط به
یمانی، تنها دو روایت به هدایتگر بودن
یمانی تصریح کرده است. لذا به جهت روشن شدن مساله، سزاوار است تا این دو روایت به لحاظ سندی و دلالی مورد بررسی قرار گیرند.
««اَخْبَرَنَا اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنِی اَحْمَدُ بْنُ یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوبَ اَبُو الْحَسَنِ الْجُعْفِیُّ مِنْ کِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا اِسْمَاعِیلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَبِی حَمْزَةَ عَنْ اَبِیهِ وَ وُهَیْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) اَنَّهُ قَالَ: خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ وَ الْیَمَانِیِ وَ الْخُرَاسَانِیِّ فِی سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَوْمٍ وَاحِدٍ نِظَامٌ کَنِظَامِ الْخَرَزِ یَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَیَکُونُ الْبَاْسُ مِنْ کُلِّ وَجْهٍ وَیْلٌ لِمَنْ نَاوَاهُمْ وَ لَیْسَ فِی الرَّایَاتِ رَایَةٌ اَهْدَی مِنْ رَایَةِ الْیَمَانِیِّ هِیَ رَایَةُ هُدًی لِاَنَّهُ یَدْعُو اِلَی صَاحِبِکُمْ فَاِذَا خَرَجَ الْیَمَانِیُّ حَرَّمَ بَیْعَ السِّلَاحِ عَلَی النَّاسِ وَ کُلِّ مُسْلِمٍ وَ اِذَا خَرَجَ الْیَمَانِیُّ فَانْهَضْ اِلَیْهِ فَاِنَّ رَایَتَهُ رَایَةُ هُدًی وَ لَا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ اَنْ یَلْتَوِیَ عَلَیْهِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَهُوَ مِنْ اَهْلِ النَّارِ لِاَنَّهُ یَدْعُو اِلَی الْحَقِّ وَ اِلی طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ.»»
ابو بصیر از
امام باقر (علیهالسّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: «خروج سفیانیّ و
یمانیّ و خراسانیّ در یک سال و یک ماه و یک روز واقع خواهد شد با نظام و ترتیبی همچون نظام یک رشته که به بند کشیده شده هر یک از پی دیگری. و جنگ قدرت و هیبت از هر سوی فراگیر شود، وای بر کسی که با آنان دشمنی و ستیز کند. در میان پرچمها راهنماتر از پرچم
یمانیّ نباشد که آن پرچم هدایت است زیرا دعوت به صاحب شما می کند، و هنگامی که
یمانیّ خروج کند خرید و فروش سلاح برای مردم و هر مسلمانی ممنوع است و چون
یمانیّ خروج کرد به سوی او بشتاب که همانا پرچم او پرچم هدایت است، هیچ مسلمانی را روا نباشد که با آن پرچم مقابله نماید، پس هر کس چنین کند او از اهل آتش است، زیرا او به سوی حقّ و راه مستقیم فرا میخواند.
در سند این حدیث رُواتی آمدهاند که بایستی به دقت مورد بررسی قرار گیرد. این روات عبارتند از:
ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید هَمْدانی، مشهور به
اِبْن عُقْده، پیرو
مذهب جارودیه (از فِرق
زیدیه) است. نکته قابل توجه اینکه؛ این روایت را ابن عقده از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده است، درحالی که به امامت ایشان اعتقادی نداشته و در نظر او امام صادق (علیهالسّلام) العیاذ بالله در ادعای امامتش صادق نبوده است. پس اساساً نقل روایت چنین شخصی از چنان امامی که مقام امامت را غصب کرده و به دروغ متمسک شده است، غیر معقول به نظر میرسد.
اَحْمَدُ بْنُ یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوبَ اَبُو الْحَسَنِ الْجُعْفِیُّ؛ این فرد در کتب رجالی ناشناخته است.
آیتالله خوئی بیان ویژهای را در خصوص اثبات وثاقت احمد بن یوسف آورده و سپس آن را رد کرده است. ایشان میفرماید:
«احمد بن یوسف بن یعقوب الجعفی، روی عن محمد بن اسماعیل الزعفرانی، و فیه اشعار بوثاقته اقول: نظر فی تلک الی ما ذکره النجاشی، فی ترجمة محمد بن اسماعیل بن میمون الزعفرانی، من انه روی عنه الثقات، لکن لا دلالة لهذا الکلام علی ان کل من روی عن محمد بن اسماعیل، ثقة کما هو الظاهر؛ برخی با استناد به نظر نجاشی گفته اند: ثقات از محمد بن اسماعیل زعفرانی نقل روایت می کردند و چون احمد بن یوسف نیز از او نقل روایت کرده است، لذا این مساله اشاره به ثقه بودن احمد بن یوسف دارد. لکن در پاسخ میگوییم؛ سخن نجاشی دلالت بر این ندارد که هر کسی که از محمد بن اسماعیل زعفرانی نقل حدیث کرده باشد ثقه است.»
بنابر این نمیتوان نتیجه گرفت که چون احمد ابن یوسف از محمد بن اسماعیل نقل روایت کرده، پس ثقه است.
اِسْمَاعِیلُ بْنُ مِهْرَان؛ هر چند که در کتب رجالی توثیق شده است، اما با این وجود گفته شده که وی از ضعفاء نقل حدیث میکرده است. به عنوان نمونه ابن غضائری میگوید:
«یروی عن الضعفاء کثیرا؛ بسیار از ضعفاء نقل روایت میکند.»
علی بن ابی حمزه بطائنی از وکلای
امام کاظم (علیهالسّلام) است که با زندانی و شهادت ایشان، اموال بسیاری از آن امام (علیهالسّلام) را مصادره کرده و ایشان را آخرین امام معرفی نموده و بدین ترتیب
فرقه واقفیه پدیدار گردید.
درباره فرزندش، یعنی حسن بن علی بن ابی حمزه گفته شده است:
«کذاب، ملعون، رُویت عنه احادیث کثیره؛ دروغ گو و ملعون است، روایات زیادی از او نقل شده است.»
همچنین ابن غضائری درباره وی گفته است:
«واقف ابن واقف، ضعیف فی نفسه و ابوه اوثق منه؛ هم خودش و هم پدرش جزو واقفیه بودهاند، خودش ضعیف بوده و پدرش قابل اعتمادتر از خود او است.»
وُهَیْبِ بْنِ حَفْص؛ این راوی از کسانی است که به مذهب واقفیه در آمده و در
امامت امام رضا (علیهالسّلام) را انکار کرد. نجاشی درباره او مینویسد:
«روی عن ابی عبدالله و ابی الحسن (علیهماالسّلام) و وقف؛ از امام صادق و امام باقر و امام کاظم (علیهمالسّلام) نقل کرده و در ایشان توقف نمود.»
آنچه در این روایت مورد توجه قرار گرفته است، پرده برداری از شخصیتی به نام «خراسانی» است که در کنار
یمانی و سفیانی از آن یاد شده است. نکته قابل توجه اینکه در خصوص خراسانی، تنها ۲ روایت ضعیف
صادر شده و هیچ قرینه دیگری برای تقویت آن دو روایت در دست نیست. البته درباره خروج مردی از خراسان با پرچمهای سیاه روایات متعددی در دست میباشد که هیچ کدام ارتباطی با خراسانی نداشته و حاکی از پرچمهای سیاه
بنی عباس میباشند.
آیتالله سید محمد صدر در این خصوص می گوید؛ دراینجا دو تعبیر وجود دارد:
تعبیراول؛ الرایات السود من خراسان است.
تعبیر دوم؛ خود خراسانی است.
آیا این دو تعبیر یکی هستند و به یکدیگر مرتبطند؟ رایات السود اشاره به حرکت ابومسلم خراسانی است حرکتی که منجر به از بین رفتن
بنی امیه شد و همچنین به ذهن چنین
تبادر میکند که خراسانی که در روایات ذکر شده همان
ابومسلم خراسانی است.
««سَیْفُ بْنُ عَمِیرَةَ عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ السُّفْیَانِیِّ وَ الْخُرَاسَانِیِّ وَ الْیَمَانِیِ فِی سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَوْمٍ وَاحِدٍ وَ لَیْسَ فِیهَا رَایَةٌ اَهْدَی مِنْ رَایَةِ الْیَمَانِیِ لِاَنَّهُ یَدْعُو اِلَی الْحَقِ.»»
در بررسی روایت گفته می شود:
اولاً؛ این روایت مُرسله بوده و بر اساس دیدگاه اکثر قریب به اتفاق علمای شیعه، روایات مُرسله را قابل اعتنا نمیدانند. ضمن اینکه احمدالحسن و پیروانش نیز روایات مُرسله را غیر قابل استناد و اعتماد دانسته و گفتهاند: «الروایة المرسلة لا یعمل بها بای حال من الاحوال؛ روایت مرسله در هر صورت مورد عمل قرار نمی گیرد.»
ثانیاً؛ در متن هر دو روایت، هدایتگر بودن یمانی را با «افعل التفضیل»آورده است. این به این معناست که هم سفیانی و هم خراسانی و هم یمانی هر سه دارای هدایت هستند، اما یمانی هدایتگر از آن دو می باشد و حال آنکه به یقین، سفیانی هیچ هدایتی در خود نداشته و شخصیت خراسانی هم ثابت شده نیست تا چه رسد به هدایت داشتن او.
نتیجه اینکه دو روایت موجود در خصوص هدایتگر بودن
یمانی قابل اعتماد نیست. ضمن اینکه حتی بر اساس اذعان احمد بصری در کتاب «الوصیة المقدسة الکتاب العاصم من الضلال»،
اخبار آحاد صلاحیت اعتقاد سازی نداشته و بایستی برای اطمینان از صدور قطعی روایات، به دنبال اخبار متواتر و قرائن صحت باشیم.
این در حالی است که با دو خبر ضعیف درباره هدایتگر بودن
یمانی، نه
تواتر لفظی، بلکه
تواتر معنوی نیز به دست نمیآید. ضمن اینکه برخی قرائن موجود نیز به طغیانگر و ظالم بودن
یمانی دلالت دارند. به عنوان نمونه:
««حدثنا سعید ابو عثمان، عن ابی جعفر قال: ... ثُمَّ یَسِیرُ اِلَیْهِمْ مَنْصُورٌ الْیَمَانِیِّ مِنْ صَنْعَاءِ بِجُنُودِهِ وَ لَهُ فَوْرَةُ شَدِیدَةً یَسْتَقْتِلَ النَّاسُ قَتَلَ الْجَاهِلِیَّةِ فَیَلْتَقِی هُوَ وَ الْاَخْوَصُ وَ رایاتهم صَفَرَ وَ ثِیَابُهُمْ مُلَوَّنَةٌ فَیَکُونُ بَیْنَهُمَا قِتَالٌ شَدِیدٌ ثُمَّ یَظْهَرُ الْاَخْوَصُ السُّفْیَانِیِّ عَلَیْهِ... .»»
امام باقر (علیهالسّلام) فرمودند: ... سپس منصور
یمانی از صنعاء با عزمی شدید و به شیوه جاهلیت با لشکریان خود به کشتار مردم رفته و با اخوص سفیانی روبرو میشود، پرچمهای آنها زرد و لباسهایشان رنگارنگ است و میان آنها جنگ شدیدی رخ میدهد، سپس سفیانی بر او چیره میشود... .
یکی از مهمترین موضوعات پیرامون
یمانی، بررسی موعود یا محتوم بودن
یمانی است. لذا در این مجال به دو سئوال باید پاسخ داد: ۱. آیا
یمانی موعود است یا محتوم؟ ۲. احتمال بداء در محتومات تا چه میزانی است؟
موعود از ماده «وَعَدَ» به معنای عهد داده شده میباشد.
مهمترین شاخصه وعده، تخلف ناپذیری آن است.
لذا چیزی که موعود باشد، به هیچ عنوان نباید از آن تخلف گردد. خداوند متعال برخی از موارد را با عنوان؛ «یوم الموعود، وَعَدَ الله، المیعاد» یاد کرده و قرآن کریم آنها را غیر قابل تغییر و تخلف دانسته و میفرماید:
اِنَّ اللَّهَ لَا یُخْلِفُ الْمِیعَادَ ؛ قطعا خداوند در وعده (خود) خلاف نمی کند.
بر اساس روایات معصومین (علیهمالسّلام)، میعادهای خداوند همان ایام الله است که هیچ تغییر و تخلفی در آن صورت نخواهد پذیرفت. در روایتی از امام باقر (علیهالسّلام) آمده است:
««حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیِّ عَنْ مُثَنًّی الْحَنَّاطِ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) یَقُولُ اَیَّامُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ ثَلَاثَةٌ یَوْمَ یَقُومُ الْقَائِمُ وَ یَوْمَ الْکَرَّةِ وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.»»
روزهای خداوند عزوجل سه روز است. روز قیام قائم (علیهالسّلام)، روز
رجعت و روز
قیامت.
با تتبع در روایات اهل بیت (علیهمالسّلام) حتی یک روایت مبنی بر موعود بودن
یمانی به چشم نمیخورد، لذا موعود دانستن
یمانی باوری اشتباه است که بر سر زبانها افتاده و احمد بصری نیز از این مساله، سوء استفاده کرده است.
اما درباره معنای محتوم گفته شده است: محتوم از ماده «حَتَمَ» به معنای چیزی که قطعی و واجب شده باشد. اما در این ماده، تخلف ناپذیری معنا نداشته و ممکن است بر اساس برخی مقدرات تغییر یابد.
بنابراین، برخلاف میعاد، امکان
بداء در محتومات وجود دارد. به عنوان نمونه در روایتی آمده است:
««اَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْخَالَنْجِیُ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو هَاشِمٍ دَاوُدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیُّ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الرِّضَا (علیهالسّلام) فَجَرَی ذِکْرُ السُّفْیَانِیِّ وَ مَا جَاءَ فِی الرِّوَایَةِ مِنْ اَنَّ اَمْرَهُ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لِاَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) هَلْ یَبْدُو لِلَّهِ فِی الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ اَنْ یَبْدُوَ لِلَّهِ فِی الْقَائِمِ فَقَالَ اِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِیعَادِ وَ اللَّهُ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ.»»
ابوهاشم میگوید: نزد
امام جواد (علیهالسّلام) بودیم که سخن از سفیانی به میان آمد. و اینکه در روایات آمده است که امر سفیانی محتوم است. به آن حضرت عرض کردم، آیا ممکن است خداوند درباره محتوم بداء داشته باشد؟ فرمود بله. عرض کردم میترسم درباره قائم هم بداء شود. فرمود: همانا امر قائم (علیهالسّلام) از وعده داده شدگان است و خداوند درباره میعاد تخلف نمیکند.
بر این اساس، امکان حصول بداء در محتومات وجود دارد. لذا چنانچه
یمانی از محتومات باشد، این امکان درباره او نیز وجود خواهد داشت.
در خصوص محتوم بودن
یمانی فقط ۲ روایت صادر شده است که به آنها اشاره میشود:
««بِهَذَا الْاِسْنَادِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) یَقُولُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ مَحْتُومَاتٍ الْیَمَانِیُ وَ السُّفْیَانِیُّ وَ الصَّیْحَةُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ وَ الْخَسْفُ بِالْبَیْدَاءِ.»»
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: قبل از قیام قائم (علیهالسّلام) پنج نشانه حتمی خواهد بود:
یمانی، سفیانی،
صیحه،
قتل نفس الزکیه،
خسف بیداء.
««اَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ اَحْمَدَ الْبَنْدَنِیجِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَی الْعَلَوِیُّ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ زِیَادِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) اَنَّهُ قَالَ: النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ السُّفْیَانِیُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ الْیَمَانِیُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ کَفٌّ یَطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ قَالَ وَ فَزْعَةٌ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْیَقْظَانَ وَ تُخْرِجُ الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا.»»
عبد اللَّه بن سنان از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: وقوع نداء از امور حتمی است، و سفیانی از امور حتمی است و
یمانی از امور حتمی است و کشته شدن
نفس زکیّه از امور حتمی، و کف دستی که از افق آسمان بیرون میآید از امور حتمی است، و اضافه فرمود: و نیز وحشتی در
ماه رمضان که خفته را بیدار گرداند و شخص بیدار را به وحشت افکند و دوشیزگان پردگی را از پس پرده هایشان بیرون کند.
در سلسله سند این حدیث برخی افراد وجود دارند که برای علمای رجال ناشناخته بوده و برخی نیز ضعیف هستند. مثلا
علی بن احمد الْبَنْدَنِیجِیّ؛ وی در کتب رجالی تضعیف شده است. غضائری و
علامه حلی درباره او چنین آوردهاند:
«ضعیف متهافت لا یلتفت الیه؛ ضعیف و پراکنده گو است و توجهی به او نیست.»
عبیدالله بن موسی علوی نیز از روات ناشناخته در کتب رجالی است. زیاد بن مروان هم از بزرگان واقفیه بوده و دربین علمای رجال نیز فاقد اعتبار و وجاهت روایی است. به عنوان نمونه، علامه حلی درباره او گفته است:
«روی عن ابی عبدالله (علیهالسّلام) و ابی الحسن (علیهالسّلام) و وقف فی الرضا علیه السلام... هو احد ارکان الوقف و بالجملة فهو عندی مردود الروایة؛ او از امام صادق و امام کاظم (علیهالسّلام) نقل روایت کرد و در امام رضا (علیهالسّلام) توقف نمود. او یکی از ارکان واقفیه بود و بالجمله روایاتش در نزد من مردود است.»
همانطور که در هیچ روایتی به چگونگی یا واجب بودن شناخت خراسانی و سفیانی توصیه نشدهایم،
یمانی نیز همانند آنها از روایات معرفتی بی بهره میباشد. لذا با توجه به عدم صدور بیان در رابطه با شناخت
یمانی، هیچگونه وظیفهای در قبال شناخت
یمانی نداریم. اما مع ذلک بزرگترین شاخصه شناخت
یمانی بر اساس روایات، دو چیز می تواند باشد:
صرف خروج وی در
ماه رجب، موضوعیت داشته و مشروعیت او با خروج است نه با سکون زیرا روایات، تاریخ خروج سفیانی را در ماه رجب دانستهاند، لذا باید
یمانی نیز در همان ماه خروج کند. نکته مهمتر اینکه حتی در صورتی که شخص
یمانی قبل از خروج شناخته شود، بازهم برای اطاعت از او فوریتی نیست. چنانچه در روایت آمده است:
««علِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عِیصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) یَقُولُ... فَالْخَارِجُ مِنَّا الْیَوْمَ اِلَی اَیِّ شَیْءٍ یَدْعُوکُمْ اِلَی الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَنَحْنُ نُشْهِدُکُمْ اَنَّا لَسْنَا نَرْضَی بِهِ وَ هُوَ یَعْصِینَا الْیَوْمَ وَ لَیْسَ مَعَهُ اَحَدٌ وَ هُوَ اِذَا کَانَتِ الرَّایَاتُ وَ الْاَلْوِیَةُ اَجْدَرُ اَنْ لَا یَسْمَعَ مِنَّا اِلَّا مَعَ مَنِ اجْتَمَعَتْ بَنُو فَاطِمَةَ مَعَهُ فَوَ اللَّهِ مَا صَاحِبُکُمْ اِلَّا مَنِ اجْتَمَعُوا عَلَیْهِ اِذَا کَانَ رَجَبٌ فَاَقْبِلُوا عَلَی اسْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اِنْ اَحْبَبْتُمْ اَنْ تَتَاَخَّرُوا اِلَی شَعْبَانَ فَلَا ضَیْرَ وَ اِنْ اَحْبَبْتُمْ اَنْ تَصُومُوا فِی اَهَالِیکُمْ فَلَعَلَّ ذَلِکَ اَنْ یَکُونَ اَقْوَی لَکُمْ وَ کَفَاکُمْ بِالسُّفْیَانِیِّ عَلَامَةً.»»
عیص بن قاسم میگوید: از امام صادق (علیهالسّلام) شنیدم که می فرمود: «... بخدا سوگند آن را که شما میخواهید کسی نیست مگر شخصی که همه بنی فاطمه پیرامون او گرد آیند. همین که ماه رجب شد به نام خدای عزّ و جلّ به او روی آورید و اگر خواستید تا
ماه شعبان هم عقب بیندازید زیانی نیست، و اگر بخواهید ماه رمضان هم فریضه
روزه را در میان خانواده خود بگیرید شاید این کار موجب نیروی بیشتری برای شما گردد و البته خروج سفیانی (برای شناخت هنگامه ظهور) شما را بس است.
توجه گردد؛ چنانچه وجوب اطاعت و نصرت
یمانی فوریت داشت، به چه دلیلی امام صادق (علیهالسّلام) به شیعیان اذن تاخیر و یاری تا چند ماه دیگر را داده و نشانهای به نام سفیانی را ملاک قرار داده است؟
بر اساس یک روایت،خروج
یمانی بایستی با خروج سفیانی و خراسانی در یک روز واقع شود. لذا شاخصه شناخت
یمانی، خروج سفیانی و خراسانی است:
««خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ وَ الْیَمَانِیِّ وَ الْخُرَاسَانِیِّ فِی سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِیشَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَوْمٍ وَاحِدٍ.»»
این درحالی است که هنوز سفیانی و خراسانی خروج نکرده و خروج
یمانی بایستی همزمان با خروج آنان باشد. لذا با توجه به عدم خروج خراسانی و سفیانی، ادعای
یمانی بودن احمدالحسن باطل خواهد بود.
علاوه بر این، محل خروج
یمانی بر اساس روایات، کشور یمن است و بایستی از آنجا خروج نماید، نه از بصره یا مناطق دیگر. در روایات آمده است:
««وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا اِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیٍّ الْقَزْوِینِیُ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ اِسْمَاعِیلَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِیِّ الطَّحَّانِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ (علیهالسّلام). ... وَ اِنَّ مِنْ عَلَامَاتِ خُرُوجِهِ خُرُوجَ السُّفْیَانِیِّ مِنَ الشَّامِ وَ خُرُوجَ الْیَمَانِیِ مِنَ الْیَمَنِ وَ صَیْحَةً مِنَ السَّمَاءِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ مُنَادٍ یُنَادِی مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ اَبِیهِ.»»
و از علامات خروج قائم (علیهالسّلام) خروج سفیانی از شام و خروج
یمانی از یمن و صیحه از آسمان در ماه رمضان و ندایی که از آسمان به اسم او و اسم پدرش سر داده میشود.
««حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنِی اِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیٍّ الْقَزْوِینِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ اِسْمَاعِیلَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ (علیهالسّلام) یَقُولُ: ... وَ خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ مِنَ الشَّامِ وَ الْیَمَانِیِ مِنَ الْیَمَنِ وَ خَسْفٌ بِالْبَیْدَاءِ... .»»
و خروج سفیانی از شام و
یمانی از یمن و خسف بیداء و ... .
نکته جالب اینکه برخی از روایات، اشاره به این مساله دارند که حتی یک یاری کننده از
بصره برای حضرت نخواهد بود چه رسد به اینکه شخصی با یاران خود از آنجا قیام کرده و به حضرت یاری رساند!. لذا بر مبنای این روایات، ادعای
یمانی بودن احمد بصری اساسا باطل خواهد شد. به عنوان نمونه:
««عن جعفر بن محمد (علیهالسّلام) اَنَّهُ قَالَ لِقَوْمٍ مِنْ اَهْلِ اَلْکُوفَةِ: اَنْصَارُنَا غَیْرُکُمْ مَا یَقُومُ مَعَ قَائِمِنَا مِنْ اَهْلِ اَلْکُوفَةِ اِلاَّ خَمْسُونَ رَجُلاً، وَ مَا مِنْ بَلْدَةٍ اِلاَّ وَ مَعَهُ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ اِلاَّ اَهْلَ اَلْبَصْرَةِ فَاِنَّهُ لاَ یَخْرُجُ مَعَهُ مِنْهُمْ اِنْسَانٌ.»»
همراه قائم ما فقط پنجاه نفر از
کوفه قیام خواهد کرد و هیچ سرزمینی نیست مگر اینکه گروهی به یاری وی میشتابند الا اهل بصره، پس همانا حتی یک انسان به همراه قائم خروج نمیکند.
««بِالْاِسْنَادِ یَرْفَعُهُ اِلَی اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ ع فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ اِلَی اَنْ قَال... مَا مِنْ بَلْدَةٍ اِلَّا یَخْرُجُ مَعَهُ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ اِلَّا اَهْلَ الْبَصْرَةِ فَاِنَّهُ لَا یَخْرُجُ مَعَهُ مِنْهَا اَحَدٌ.»»
هیچ سرزمینی نیست مگر اینکه گروهی به یاری امام دوازدهم (علیهالسّلام) بشتابند مگر اهل بصره. پس همانا هیچ کسی از آنجا با او قیام نمیکند.
ضمن اینکه اهل بصره تا روز رجعت مورد طعن قرار گرفتهاند. در روایتی از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) آمده است که فرمود:
««یَا اَهْلَ الْبَصْرَةِ وَ یَا اَهْلَ الْمُؤْتَفِکَةِ یَا جُنْدَ الْمَرْاَةِ وَ اَتْبَاعَ الْبَهِیمَةِ رَغَا فَاَجَبْتُمْ وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ مَاؤُکُمْ زُعَاقٌ وَ اَحْلَامُکُمْ دِقَاقٌ وَ فِیکُمْ خَتْمُ النِّفَاقِ وَ لُعِنْتُمْ عَلَی لِسَانِ سَبْعِینَ نَبِیّاً اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ اَخْبَرَنِی اَنَّ جَبْرَئِیلَ اَخْبَرَهُ اَنَّهُ طَوَی لَهُ الْاَرْضَ فَرَاَی الْبَصْرَةَ اَقْرَبَ الْاَرَضِینَ مِنَ الْمَاءِ وَ اَبْعَدَهَا مِنَ السَّمَاءِ وَ فِیهَا تِسْعَةُ اَعْشَارِ الشَّرِّ وَ الدَّاءُ الْعُضَالُ الْمُقِیمُ فِیهَا مُذْنِبٌ وَ الْخَارِجُ مِنْهَا بِرَحْمَةٍ وَ قَدِ ائْتَفَکَتْ بِاَهْلِهَا مَرَّتَیْنِ وَ عَلَی اللَّهِ تَمَامُ الثَّالِثَةِ وَ تَمَامُ الثَّالِثَةِ فِی الرَّجْعَةِ»»
ای اهل بصره! ای اهل مؤتکفه! ای سپاه یک زن و پیروان حیوان (شتر) تا زمانی که شتر صدا میزد میجنگیدید و تا دست و پای آن قطع گردید فرار کردید. اخلاق شما پست و پیمان شما از هم گسسته است. دین شما دو رویی بوده و مورد لعن و نفرین هفتاد پیامبر هستید. به درستی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به من خبر داد که
جبرائیل به او خبر داده که ز مین برای او پیچیده گرید. سپس بصره را دید که نزدیکترین زمینها به آب و دورترین آنها به آسمان است و در شهر شما نُه دهم شر و فساد نهفته است. کسی که در شهر شما باشد گرفتار گناه است و آن که بیرون رود در پناه عفو خداست. گویی شهر شما را مینگرم که غرق شده و آب آن را فرا گرفته و دوباره بصره به سر اهل آن فرو ریخته است. اینک با خداست که مرتبه سوم چه زمانی خواهد بود. سومین مرتبه در رجعت است.
بر اساس روایاتی که در خصوص
یمانی صادر شده است، وی شخصیت دینی و نظامی داشته و وظیفه ای جز خروج علیه طاغوت و دعوت مردم به امام زمان (علیهالسّلام) نخواهد داشت. بنابراین تنها شاخصه نقلی دعوت
یمانی، همان خروج او بوده و تا زمانی که رسماً خروج ننماید، دعوت او پذیرفته نخواهد بود. ضمن اینکه حق قانون گذاری و تشریع نداشته و بایستی بر اساس دین مبین اسلام عمل نماید.
یکی دیگر از شاخصه های عقلی شناخت
یمانی، مطابقت گفتار و رفتار او با
دین اسلام است، لذا چنانچه بخواهد احکام اسلامی را
نسخ کرده و اصول
مذهب تشیع را تغییر دهد، مخالفت با او
واجب خواهد بود. آنچه تا کنون احمدالحسن بصری به عنوان
یمانی انجام داده است، نسخ برخی از احکام دینی و تغییر در مسلمات شیعه بوده و علاوه بر آن اقدامی برای خروج نکرده است.
لذا چنین فردی را نمیتوان به عنوان
یمانی پذیرفت.
یکی از مسائلی که احمد بصری در صدد اثبات آن بر آمده، بحث عصمت
یمانی است. لذا با استناد به تعابیر استفاده شده در روایت منسوب به امام صادق (علیهالسّلام) سعی بر آن دارد تا چنین القاء شود که این تعابیر سزاوار معصومین (علیهمالسّلام) بوده و امام صادق (علیهالسّلام) به مناسبت عصمت
یمانی، او را با چنین تعابیری معرفی کرده است.
««ﻋﻦ ﺍﻹﻣﺎﻡ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ ﻗﺎل: ... ْ وَ لَیْسَ فِی الرَّایَاتِ رَایَةٌ اَهْدَی مِنْ رَایَةِ الْیَمَانِیِّ هِیَ رَایَةُ هُدًی لِاَنَّهُ یَدْعُو اِلَی صَاحِبِکُمْ فَاِذَا خَرَجَ الْیَمَانِیُّ حَرَّمَ بَیْعَ السِّلَاحِ عَلَی النَّاسِ وَ کُلِّ مُسْلِمٍ وَ اِذَا خَرَجَ الْیَمَانِیُّ فَانْهَضْ اِلَیْهِ فَاِنَّ رَایَتَهُ رَایَةُ هُدًی وَ لَا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ اَنْ یَلْتَوِیَ عَلَیْهِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَهُوَ مِنْ اَهْلِ النَّارِ لِاَنَّهُ یَدْعُو اِلَی الْحَقِّ وَ اِلی طَرِیقٍ مُسْتَقِیم.»»
اولاً؛
عصمت مسالهای نیست که با
اجتهاد دیگران در خصوص شخصیتی ثابت شده یا رد گردد. لذا بایستی نصوصی باشد تا فرد یا افرادی را به عنوان معصوم معرفی کرده و به آن تصریح کند. به عنوان نمونه:
««عن ابن عباس قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): الْاَئِمَّةُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ وَ بَعْدَهُ سِبْطَایَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَاِذَا انْقَضَی الْحُسَیْنُ فَابْنُهُ عَلِیٌّ فَاِذَا انْقَضَی عَلِیٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ فَاِذَا انْقَضَی مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ فَاِذَا انْقَضَی جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَی فَاِذَا انْقَضَی مُوسَی فَابْنُهُ عَلِیٌّ فَاِذَا انْقَضَی عَلِیٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ فَاِذَا انْقَضَی مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِیٌّ فَاِذَا انْقَضَی عَلِیٌّ فَابْنُهُ الْحَسَنُ فَاِذَا انْقَضَی الْحَسَنُ فَابْنُهُ الْحُجَّةُ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ اَسَامِیَ لَمْ اَسْمَعْ بِهِنَّ قَطُّ قَالَ لِی یَا ابْنَ عَبَّاسٍ هُمُ الْاَئِمَّةُ بَعْدِی وَ اِنْ نُهِرُوا اُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ نُجَبَاءُ اَخْیَار.»»
امامان بعد از من دوازدهم نفرند که اولین آنها علی بن ابی طالب و پس از او دو فرزندش حسن و حسین هستند. پس زمانی که مدت حسین به پایان رسید، فرزندش علی و زمانی که مدت علی به پایان رسید، فرزندش محمد و زمانی که مدت محمد به پایان رسید، فرزندش جعفر و زمانی که مدت جعفر به پایان رسید، فرزندش موسی و زمانی که مدت موسی به پایان رسید، فرزندش علی و زمانی که مدت علی به پایان رسید، فرزندش محمد و زمانی که مدت محمد به پایان رسید، فرزندش علی و زمانی که مدت علی به پایان رسید، فرزندش حسن و زمانی که مدت حسن به پایان رسید، فرزندش حجت خواهد بود... ای ابن عباس! آنها امامان بعد از من هستند و آنان امناء معصوم و برگزیدگان نجیبند.
ثانیاً؛ هیچگاه نمیتوان بر اساس توصیه ها و سفارشات یا حتی دستورات الزام آور معصومین (علیهمالسّلام) در خصوص اطاعت از فردی، به عصمت آن فرد پی برد. چراکه مکرراً در تاریخ مشاهده شده است که حضرات معصومین (علیهمالسّلام) فردی را به مسئولیت مهمی گمارده و مخالفت با او را جایز ندانسته اند، اما هیچگاه از این دستور خاص، عصمت آن فرد برداشت نشده است. به عنوان نمونه؛ پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از سرکشی عدهای از لشگر
اسامه بن زید فرمود:
««لَعَنَ اللَّهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْ جَیْشِ اُسَامَةَ.»»
خداوند لعنت کند کسی را که با فرماندهی اسامه مخالفت کند.
ضمن اینکه بر اساس شهادت تاریخ، اسامه بن زید عاقبت به خیر نشد و از دفاع از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) کناره گیری کرد.
««و فرقة اعتزلوا الحرب و هم صنفان: و من هؤلاء القوم الذین اعتزلوا الحرب علی هذه الجهة عبد اللّه بن عمر و سعد بن ابی وقّاص و محمّد بن مسلمة و اسامة بن زید.»»
ثالثاً؛ باید توجه داشت که مهمتر از آنچه در توصیف
یمانی در روایات آمده، پیرامون علماء دین در عصر غیبت نقل شده است که در برخی روایات، آنان را به عنوان دعوت کننده و راهنمایی کننده به سوی امام دوازدهم (علیهالسّلام) مرزبانان دین، عَلم هدایت و ناخدای کشتی هدایت شیعیان در عصر غیبت، سرپرست ایتام آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) معرفی شده و کسانی را که از علماء میگریزند و از آنان دوری میکنند را گرفتار در عذاب دانسته و آنان را بی ایمان میدانند. لذا همین اوصاف، با هدایتگر بودن پرچم
یمانی «(اهدَی الرّایات)» و حرام بودن مخالفت با او
«(لا یحل لمسلم ﺃﻥ ﻳﻠﺘﻮﻱ علیه)» در تعارض بوده و در صورتی که احمد بصری بخواهد با روایات مربوط هدایتگر بودن
یمانی، عصمت و برتری او را ثابت کند، با این حساب علمای آخرالزمان به این درجه مستحق تر خواهند بود زیرا عبارات صادر شده در خصوص آنان قویتر و صریح تر است! و حال آنکه تا کنون هیچکدام از علمای اسلام ادعای عصمت خود را نداشته و نخواهند داشت. بنابراین تلاش احمد بصری برای اثبات عصمت
یمانی مشکلی را حل نخواهد کرد.
به عنوان نمونه به چند روایت صادر شده در خصوص علمای آخرالزمان اشاره می گردد:
««قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) لَوْ لَا مَنْ یَبْقَی بَعْدَ غَیْبَةِ قَائِمِکُمْ (علیهالسّلام) مِنَ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِینَ اِلَیْهِ وَ الدَّالِّینَ عَلَیْهِ، وَ الذَّابِّینَ عَنْ دِینِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ، وَ الْمُنْقِذِینَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِ مِنْ شِبَاکِ اِبْلِیسَ وَ مَرَدَتِهِ، وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ لَمَا بَقِیَ اَحَدٌ اِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِینِ اللَّهِ، وَ لَکِنَّهُمُ الَّذِینَ یُمْسِکُونَ اَزْمَةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّیعَةِ کَمَا یُمْسِکُ صَاحِبُ السَّفِینَةِ سُکَّانَهَا اُولَئِکَ هُمُ الْاَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ.»»
اگر در دوران غیبت قائم آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علمائی نبودند که مردم را به سوی او هدایت و راهنمایی کنند و با حجتهای الهی از دینش دفاع نمایند و شیعیان ضعیف را از دامهای شیطان و پیروانش رهایی داده و از دام ناصبیها نجات بخشند کسی در دین خدا پا برجا نمی ماند و همه مرتد میشدند؛ ولی آنان رهبری دلهای شیعیان ضعیف را با قدرت در دست گرفته و حفظ میکنند؛ چنانکه ناخدای کشتی سکان و فرمان کشتی را نگاه میدارد. بنابراین آنان نزد خدا والاترین انسانها هستند.
««وَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) العُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِی الثَّغْر الَّذِی یَلِی اِبْلِیسُ وَ عَفَارِیتُهُ، یَمْنَعُونَهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَی ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا، وَ عَنْ اَنْ یَتَسَلَّطَ عَلَیْهِمْ اِبْلِیسُ وَ شِیعَتُهُ النَّوَاصِبُ. اَلَا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِکَ مِنْ شِیعَتِنَا کَانَ اَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرْکَ وَ الْخَزَرَ اَلْفَ اَلْفِ مَرَّةٍ، لِاَنَّهُ یَدْفَعُ عَنْ اَدْیَانِ مُحِبِّینَا، وَ ذَلِکَ یَدْفَعُ عَنْ اَبْدَانِهِمْ.»»
علماء شیعیان ما، مرزدارانی هستند که در برابر ابلیس و لشکریانش صف کشیده اند، و از حمله آنها به شیعیان ما که توانایی دفاع از
وآموزههای خود را ندارند جلوگیری می کنند و از تسلط ابلیس و پیروان او بر شیعیان جلوگیری مینمایند. آگاه باشید ارزش آن عالمان شیعه که این چنین خود را در معرض دفاع قرار دادهاند، هزاران بار بالاتر از سپاهیان و مجاهدانی است که در برابر هجوم دشمنان اسلام (از کفار گرفته تا روم و ترک و خزر) مبارزه میکنند. زیرا علمای شیعه نگهبانان دین شیعیان و دوستان ما هستند، در حالی که مجاهدان، حافظ مرزهای جغرافیایی میباشند.
««قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا (علیهالسّلام) یُقَالُ لِلْفَقِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: یَا اَیُّهَا الْکَافِلُ لِاَیْتَامِ آلِ مُحَمَّدِ، الْهَادِی لِضُعَفَاءِ مُحِبِّیهِ وَ مَوَالِیهِ قِفْ حَتَّی تَشْفَعَ لِکُلِّ مَنْ اَخَذَ عَنْکَ.»»
روز قیامت به فقیه گفته می شود: ای سرپرست ایتام آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ! ای هدایت کننده ضعفاء و دوستداران آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ! بایست و هر کدام از آنان را خواستی شفاعت کن.
««قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): سَیَاْتِی زَمَانٌ عَلَی اُمَّتِی یَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَمَاءِ کَمَا یَفِرُّ الْغَنَمُ عَنِ الذِّئْبِ فَاِذَا کَانَ کَذَلِکَ ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ تَعَالَی بِثَلَاثَةِ اَشْیَاءَ الْاَوَّلُ یَرْفَعُ الْبَرَکَةَ مِنْ اَمْوَالِهِمْ وَ الثَّانِی سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ سُلْطَاناً جَائِراً وَ الثَّالِثُ یَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْیَا بِلَا اِیمَانٍ.»»
به زودی زمانی برای مردم فرا رسد که از علماء فرار میکنند چنانچه گوسفند از گرگ میگریزد. در آن صورت خداوند آنان را به سه چیزمبتلا می کند: اول: برکت را از اموالشان بر میدارد. دوم: سلطانی ستمگر بر آنان مسلط می گرداند. سوم: بدون ایمان از دنیا میروند.
««قال امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) اَهْدَی سَبِیلًا فِیکُمُ الْعُلَمَاءُ وَ الْفُقَهَاءُ.»»
هدایتگرترین راه ها در بین شما؛ راه علماء و فقهاء است.
با توجه به روایت امام کاظم (علیهالسّلام) در خصوص تقسیم حجتهای الهی به پیامبران و ائمه معصومین و با توجه به وجود نص خاص در خصوص حجت بودن
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، نتیجه گرفته می شود که هیچ انسانی در روی این کرده خاکی، غیر از این بزرگواران حجت نبوده و افرادی با عنوان
یمانی یا خراسانی و... در صورت صحّت و حتمیّت ظهور و خروجشان، نمیتوانند حجت خدا بر خلق باشند. ضمن اینکه حجت های الهی دارای عصمت هستند که پیش از این عدم عصمت
یمانی به اثبات رسید.
همان طور که اشاره شد، احمد بصری خود را
یمانی مذکور در روایات معرفی کرده و نام
یمانی را احمد و محل خروج او را از بصره دانسته است:
«اَنَّ الْیَمَانِیَّ مُمَهَّدٌ فِی زَمَنِ الظُّهُورُ الْمَقْدِس وَ مِنَ الثَّلَاثِ مِائَةٍ وَ ثَلَاثِ عَشَرَ وَ یُسَلِّمُ الرَّایَةَ لِلْاِمَامِ الْمَهْدِیُّ؛ همانا یمانی زمینه ساز ظهور مقدس است و او یکی از سیصد و سیزده نفر بوده و پرچم را به امام مهدی (علیهالسّلام) تحویل میدهد.»
«فَاسْمُهُ اَحْمَدَ وَ کُنیَتَهُ عبدالله اَیْ الاسرَائیل و من البصره؛ اسم او احمد و کنیهاش عبدالله یعنی اسرائیل و از بصره میباشد.»
اولاً؛ نام
یمانی در روایات مشخص نشده و چنانچه فرد خروج کننده از یمن را همان
یمانی مشهور بدانیم، بازهم نام «احمد» را در بین روایات مشاهده نمیکنیم. آنچه در روایات پیرامون نام فرد قیام کننده از یمن ذکر شده است، مردّد بین «حسن یا حسین»،
«صالح»،
«اصبغ بن زید»،
بوده و گاهی او را «سعید» و «نصر»
و «منصور»
نیز خواندهاند.
ثانیاً بر اساس روایات ثابت گردید که محل خروج
یمانی از یمن است و هیچ قیام کننده و یاری رسانی از بصره نخواهد بود.
علاوه بر ادعای مذکور درباره نام و محل خروج
یمانی؛ انصار احمد بصری جهت اثبات اینکه «احمد» مذکور در روایت
موسوم به وصیت با شخصیت
یمانی مطابقت دارد، میگویند: با توجه به اینکه در روایت وصیت احمد اول المومنین است و
یمانی هم اولین کسی است که به «امام» خواهد پیوست، لذا پذیرش این سخن که دو نفر اول المؤمنین باشند محال است، لذا احمد همان
یمانی است!
در پاسخ عرض میشود که؛
اولا؛ با توجه به مردود بودن روایت موسوم به وصیت، استناد آنان برای تطبیق احمد مزبور با یمانی صحیح نبوده و پایه اول استدلال باطل است.
ثانیا؛ همیشه «اول بودن» در لسان روایات، ملاک تطبیق نیست. چراکه مواردی در روایات مشاهده میشود که به دلیل تاکید و بیان اهمیت و جایگاه سخن، با عنوان «اول، افضل، اشقی و...» بیان شده اند درحالیکه هیچ کدام به معنای این همانی نیستند مثلا روایاتی که اول العلم را در چند چیز دانستهاند یا روایاتی که اول الدین را در چند چیز دانستهاند یا روایاتی که افضل الاعمال را به موارد گوناگونی اختصاص دادهاند.آنچه از کنار هم گذاشتن روایات به دست میآید، این است که این نوع از «اولینها» دلالتی بر برتری رتبی ندارند.
ثالثا؛ اگر همه اولین ایمان آورندگان و بیعت کنندگان پس از ظهور، ملاک تطبیق شماست، پس بایستی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) و جبرائیل (علیهالسّلام) را نیز در این جمع وارد نمایید تا (نعوذ بالله) با یمانی و احمد یک پیکره شوند. زیرا براساس روایات شیعی، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) و حضرت جبرائیل اولین کسانی هستند که با حضرت بیعت میکند.
چنانچه امام باقر (علیهالسّلام) میفرماید:
««لَوْ قَدْ خَرَجَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّد (علیهالسّلام) اَوَّلُ مَنْ یُبَایِعُهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، وَ عَلِیٌّ (علیهالسّلام) الثَّانِی.»»
««اَخْبَرَنَا اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ زَکَرِیَّا بْنِ شَیْبَانَ قَالَ حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ کُلَیْبٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَبِی حَمْزَةَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ اَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ ع یَقُولُ لَوْ قَدْ خَرَجَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) لَنَصَرَهُ اللَّهُ بِالْمَلَائِکَةِ الْمُسَوِّمِینَ وَ الْمُرْدِفِینَ وَ الْمُنْزَلِینَ وَ الْکَرُوبِیِّینَ یَکُونُ جَبْرَئِیلُ اَمَامَهُ وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَمِینِهِ وَ اِسْرَافِیلُ عَنْ یَسَارِهِ وَ الرُّعْبُ یَسِیرُ مَسِیرَةَ شَهْرٍ اَمَامَهُ وَ خَلْفَهُ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ حِذَاهُ اَوَّلُ مَنْ یَتْبَعُهُ مُحَمَّدٌ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَ عَلِیٌّ (علیهالسّلام) الثَّانِی.»»
همچنین امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید:
««اِنَّ اَوَّلَ مَنْ یُبَایِعُ الْقَائِمَ (علیهالسّلام) جَبْرَئِیلُ (علیهالسّلام) یَنْزِلُ فِی صُورَةِ طَیْرٍ اَبْیَضَ فَیُبَایِعُهُ ثُمَّ یَضَعُ رِجْلًا عَلَی بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ رِجْلًا عَلَی بَیْتِ الْمَقْدِسِ ثُمَّ یُنَادِی بِصَوْتٍ طَلْقٍ ذَلْقٍ تَسْمَعُهُ الْخَلَائِقُ اَتی اَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوه.»»
اول کسی که با قائم ما بیعت میکند جبرئیل (علیهالسّلام) است که به صورت پرنده سفیدی از آسمان به زیر میآید و با حضرت بقیّهالله روحی له الفداء
بیعت میکند. سپس یک پای خود را بر روی بام
کعبه میگذارد و پای دیگر را بر روی بام
بیت المقدّس. آنگاه فریاد میزند که همه مردم صدایش را میشنوند و میگوید: امر خدا آمد، در آن شتاب نکنید.
و در روایتی دیگر آمده است:
««فَیَقُولُ جَبْرَئِیلُ اَنَا اَوَّلُ مَنْ یُبَایِعُکَ ابْسُطْ یَدَکَ فَیَمْسَحُ عَلَی یَدِهِ وَ قَدْ وَافَاهُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا فَیُبَایِعُوهُ وَ یُقِیمُ بِمَکَّةَ حَتَّی یَتِمَّ اَصْحَابُهُ عَشْرَةَ آلَافِ نَفْسٍ ثُمَّ یَسِیرُ مِنْهَا اِلَی الْمَدِینَة.»»
علی محمدی هوشیار، درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن.