سید مجتبی موسوی لاری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیت الله سید مجتبی موسوی لاری به سال ۱۳۱۴ش.
در شهر لار پا به عرصه وجود نهاد. پدرش آیت الله
سید علی اصغر موسوی لاری بنا به ارادتی که به کریم
اهل بیت امام حسن مجتبی علیه
السّلام داشت، نام مجتبی را بر وی نهاد. آغوش گرم مادری مؤمنه و محراب و مسجد پدر، اولین مکتب اخلاقی و علمی او شد. آیت الله لاری که نوه مجاهد بزرگ آیت الله العظمی
سید عبدالحسین لاری به شمار میرفت و نسبش به واسطه عارف دزفولی، به
امام موسی بن جعفر علیه
السّلام میرسید، از همان آغاز
در مکتب پدری رشد و نمو کرد که با دستان خود لقمه بر دهان فقیران و مستمندان مینهاد، پدری که او را برای راهی پر فراز نشیب آبدیده کرد، راه را به او نمایاند، به او محبت کرد اما هرگز
در برابر یتیمان دارالایتامش نبوسید.
آیت الله سید علی اصغر موسوی لاری پدر بزرگوار ایشان را میتوان نخستین استاد معظم له به شمار آورد. سید مجتبی لاری علاوه بر استفاده از محضر اخلاقی و عرفانی پدر از وی بهره علمی نیز برد.
آیت الله سید مجتبی موسوی لاری
در سال ۱۳۳۲ش. به همراه ابن عم و استاد خود آیة الله آقای
سید عبدالعلی آیت اللهی برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم
هجرت کرد.
حضور آقای لاری
در عنفوان جوانی
در کنار دهها طلبه فاضل که
در دروس مراجع بزرگ حاضر میشدند بر غنای معنوی و علمی او افزود.
آقای لاری
در این مقطع از زندگی خود
در کنار خوشه چینی از خرمن علم و معرفت اساتید بزرگ با بیماری خود نیز دست و پنجه نرم میکرد.
دوران نقاهت و بیماری ایشان که تنها
در یک دوره تحت درمان نزدیک به هفت ماه
در تهران سپری شد.
مطالعات و تمرین و نویسندگی او
در سایه ذوق خدادادگیش موجب گشت تا نثر نوشتاری او نسبت به نوشتارهای رایج حوزوی فراتر رود و
در اندک زمانی به عنوان یکی از نویسندگان جوان حوزه مطرح شود و مقالات او
در کنار مقالات استادش
در مجلههای مذهبی و حوزوی به چاپ رسد.
آیة الله سید مجتبی موسوی لاری
در خانه جهاد و
اجتهاد دیده به جهان گشوده بود و از همان اوان کودکی برخورد قاطعانه و عالمانه پدر بزرگوارش را با عوامل استعمار خارجی و استبداد داخلی از نزدیک شاهد بود اولین تجربه سیاسی سید مجتبی به
یقین به حضور وی
در سن ۱۷ سالگی
در دبیرستان لار باز میگردد، زمانی که او تا آمدن استاد ادبیات عرب با حضور
در این دبیرستان و تدریس
در کنار دبیران دیگر با نوع نگاه و گرایش سیاسی برخی دبیران وابسته به حزب توده از نزدیک آشنا شد و شیوههای آنان را
در پیشبرد اهداف خود رصد کرد با هجرت ایشان از لار به
قم در سن هجده سالگی برای ادامه تحصیل زندگی سیاسی او
وارد مرحله تازه شد، ماموریت یافتن از سوی پدر بزرگوارش برای رایزنی با صاحب نفوذان و صاحب منصبان منصف و دلسوز کشور و ملت برای جلوگیری از به قدرت رسیدن مجدد فرامرزی نماینده مجلس شورای ملی از لارستان که فتنه گریهای او به شرح و تفصیل نیاز دارد، میتوان اولین تجربه جدی زندگی او به شمار آورد، آقای لاری
در این خصوص میگویند:
«تا مدتی هفتهای یک روز، روزهای پنجشنبه به تهران میرفتم و با شخصیتهای محترم زمان و صاحب نفوذ ملاقات میکردم.
در این ملاقاتها ضمن ابلاغ پیام آقا به آنان پاسخ و گفت و شنودهای ما بین را به اطلاع پدرم میرساندم. محور بحثها حول مسائل منطقه و کاندیدا شدن مجدد فرامرزی و تحمیل این فرد بر مردم و پیامدهای ناگوار آن بر منطقه بود.
» نشستها و رایزنیهای آقای سید مجتبی لاری آن هم
در سنین جوانی با نمایندگان مجلس و انتخاب محل گفت و گوها به قدری پخته بود که هنگامی که بنا به ملاقات با سردار فاخر حکمت رئیس مجلس شورا رسید، آقای لاری خواستار ملاقات او
در خانه سید ابوالحسن رضوی شد تا با رفتن خود به مجلس نوعی مشروعیت و مقبولیت برای این مکان قائل نشود، ملاقات
در منزل رضوی انجام گرفت و لاری جوان با بیان مواضع روحانیت منطقه و مطالبات واقعی مردم پیامدهای بازگشت فرامرزی به عرصه انتخابات
لارستان را گوشزد کرد.
آیت الله لاری
در مسیر همین حرکت خود با یکی از شخصیتهای متنفذ تهران و ارتباط او با
سلیمان بهبودی رئیس تشریفات دربار زمینه ملاقات آقای سید مجتبی لاری با شاه را فراهم نمود اما این عالم جوان با بیان غیر ضروری خواندن ملاقات با شاه، از گام نهادن به دربار سرباز زد و منتظر پاسخ شاه ماند.
شاه با اطمینان دادن به مردم لار
در عدم کاندیداتوری فرامرزی پاسخ خود را به بهبودی رساند
و آیة الله لاری موفق شد هوشمندانه و عزت مدارانه به مقصود خود که همانا رضایت پدر بزرگوار و مردم خطه لارستان را
در پی داشت، برسد.
رابطه سیاسی، آیت الله سید علی اصغر لاری با فدائیان
اسلام و حمایت فکری و مالی این عالم از این گروه وفادار به
اسلام و آیین آن به ارتباط معنوی سید مجتبی لاری با نواب انجامید به گونهای که شهیدنواب با دیدن سید مجتبی موسوی لاری
در محفلی او را از میان جمع جدا و به کنار خود فرا میخواند:
«یادم میآید شبی یکی از دوستان به من خبر داد که آقای نواب صفوی برای ایراد یک سخنرانی به قم دعوت شده و شب
در منزل ایشان جلسهای هست و آقایان میروند به دیدنشان. به من پیشنهاد داد بیا با هم برویم، من هم موافقت کردم و به اتفاق آن دوست به ملاقات
شهید نواب صفوی رفتیم، به منزلشان که وارد شدیم، شهید نواب
در اتاقی نشسته بودند، همه طلاب حوزه نشسته بودند و وسط اتاق هم پر بود و جایی برای نشستن
در اتاق نبود، این دوست مرا نزدیک شهید نواب صفوی برد و مرا به ایشان معرفی کرد که ایشان فرزند فلانی هستند، شهید نواب خیلی من را تحویل گرفتند و اظهار محبت کردند. با مرحوم آقا رابطه نزدیکی داشتند. مرحوم آقا به ایشان کمک میکردند و ایشان هم خیلی علاقه به آقا داشتند، شهید نواب به من گفتند: اگر آیت الله لاری والد بزرگوارتان قصد آمدن به تهران را داشتند شما به یک وسیلهای مرا خبر کنید تا برای استقبال از ایشان
در فرودگاه، فدائیان
اسلام را
در تهران بسیج کنیم که از ایشان استقبال کنند.
»
آقای سید مجتبی موسوی لاری، نقل میکنند:
«قبل از تبعید حضرت
امام خمینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ را
در منزلشان دیدار نمودم. آن حضرت برای حقیر نقل فرمودند:
روزی من به منزل آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره) رفته بودم و دکتر اقبال نخست وزیر وقت به همراه هیات دولت خدمت مرحوم
آیت الله بروجردی همان روزها مجلس به اصطلاح مؤسسان تشکیل شده بود و موادی از قانون اساسی را به نفع شاه تغییر داده بود. دکتر اقبال خدمت مرحوم آیة الله بروجردی توضیح میداد که فلسفه این که حق انحلال مجلس شورا را به شاه دادهایم، این است که اگر کمونیستها به مجلس راه یافتند، بتوانیم از این طریق آنها را از مجلس اخراج نماییم. امام خمینی (قدس سره) فرموده بودند که مشاهده نمودم تمام افرادی که
در آن جا حضور دارند مهر سکوت را بر لب زدهاند و چیزی نمیگویند!! مجبور شدم که من سخنی بگویم و گفتم: «خیر! مطلب این طورها که شما میگویید نیست، شما کلیدی درست کردهاید که روی هر قفلی میخورد»
با موضع گیریهای مردم و مراجع
تقلید عظام با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، آقای سید مجتبی موسوی لاری واسطه رساندن طومارها و پیغامهای مردم معترض و حامی مرجعیت خطه لارستان به دفتر مراجع علی الخصوص امام راحل شد،
آقای لاری
در سال ۱۳۴۱ش. قبل از عزیمت به آلمان به خدمت امام رسید و امام او را مامور تحقیق و بررسی پیرامون معماری مسجد هامبورگ و نیز عملکرد یکی از فعالان
فرهنگی در آلمان نمود که آقای لاری پس از بازگشت از آلمان نتیجه ماموریت خود را خدمت امام تقدیم کرد.
در سال ۱۳۴۲ش. که آقای لاری برای ادامه درمان
در آلمان بستری بود، پس از خروج از بیمارستان،
امام موسی صدر که برای اقامت چند روزه به آلمان آمده بود با ایشان
در هتل دیدار کرد. آقای لاری از این دیدار چنین یاد میکند:
«امام موسی صدر هدف از مسافرت خود را به
اروپا این گونه بیان داشتند: من به
فرانسه و ایتالیا رفتهام و اکنون هم به اینجا آلمان آمدهام تا توجه برخی از شخصیتها و مطبوعات غربی را به اهداف مبارزات امام و ملت ایران جلب کنم (ناگفته نماند که
در آن روزهای بعد از حادثه ۱۵ خرداد تمام مطبوعات آلمان و ] دیگر [ کشورهای اروپایی به حمایت از شاه برخاسته بودند و حتی یک روزنامه و نشریه را ما پیدا نکردیم که عملکرد شاه را زیر سؤال برده باشند).
امام موسی صدر توضیح داد که
در فرانسه و ایتالیا با مدیران نشریات
در روزنامههای معروف صحبت کردم که چرا حقایق
ایران را لوث میکنید؟ آنها
در پاسخ من با صراحت گفتند سفارت ایران به ما میرسد و اگر شما نصف کمکی که سفارت ایران
در اختیار ما قرار میدهد به ما کمک کنید، اهداف و نقطه نظرات روحانیون و مردم ایران را منعکس میکنیم.
در واتیکان هم با معاون پاپ مذاکره کردم که روحانیون ایران به شدت زیر فشارند و سزاوار نیست
در برابر ستمگریهای شاه
واتیکان این گونه سکوت کند و او هم پاسخ داد جریان را به پاپ گزارش خواهم کرد.
به جرات میتوان گفت،
در آن مقطع زمانی که به خاطر رشد چشمگیر جریانهای چپ گرا و نیز پیشینه حزب توده و نفوذ اندیشههای مارکسیستی و الگو شدن قهرمانان خیزشهای قهرآمیز چپ گرا برای جوانان این مرز و بوم... بسیاری از نویسندگان، متفکران نهضت روحانیت، تمام هم و غم خود را معطوف به مقابله با مبانی تفکر مارکسیستی نموده بودند، این آقای لاری بود که با برخی از اندیشمندان به
نقد تفکر لیبرال دموکراسی و مبانی آن برخاست.
بی شک ظهور دوباره این اندیشه پس از گذشت یک دهه از انقلاب و لشکرکشی صهیونیزم مسیحی و شکل گیری استعمار فرانو
در معادلات سیاسی اجتماعی و نیز به چالش کشیده شدن نظام
اسلامی توسط
فرهنگ منحط غرب و هجوم همه جانبه
فرهنگی بر ضد آموزههای شیعی، از سوی این تفکر فردانگری این سنگربان جبهه توحید را بیش از پیش به اثبات میرساند، هرچند که رویارویی با «تمدن غرب» با نگارش کتابی چون «
اسلام و سیمای تمدن غرب»
در مقطع زمانی که شاه و همه ایادی
فرهنگ ستیز او جامعه شیعی را به سوی «دروازههای تمدن غرب» سوق میدادند، مساوی با مبارزه بر علیه رژیم تلقی میشد. باید اعتراف کرد که چاپ و ترجمه و ارسال این کتاب به خارج از کشور
در قبل از
انقلاب را میتوان یکی از شجاعانهترین حرکتهای این روحانی مبارز به شمار آورد. آیة الله لاری با این حرکت خود، نخست پاسخی به هجوم
فرهنگی غرب به داخل کشور را داد و با کشاندن نبرد
فرهنگی به قلب اروپا و
آمریکا به نوعی دست به یک حمله تلافی جویانه بر ضد لیبرال دموکراسی زد و دوم این که زمینه صدور انقلاب شیعی را فراهم ساخت و
در حرکتی کاملا ابداعی مجاری و معبرهای آن را برای آیندگان نشانه گذاری و کد گذاری کرد. حرکتی کاملا آگاهانه و عالمانه ابداعی و نو چون حرکتهای پدر و پدر بزرگش که متاسفانه از چشم تحلیل گران مسائل سیاسی اجتماعی نادیده گرفته شده است.
آقای لاری را میتوان یکی از پیشروان مقابله به مثل
فرهنگی با غرب به شمار آورد. از منظر آقای لاری:
«امروز انقلاب و
تشیع قابل انفکاک نیست ولی باید کاری کرد که حساسیت ایجاد نشود و چنان چه
فرهنگ شیعه را درست برای نسل کنونی جا بیندازیم، سیاست نیز به دنبال آن خواهد آمد پس ابتدا باید
فرهنگ شیعه را برای آنان روشن نمود و دینداری را
در آنها ایجاد کرد زیرا کسی که پای بند مذهب شد، مطمئنا ولایت را هم خواهد پذیرفت. خوب ظلم ستیزی، ایستادگی
در مقابل
ظلم و...
در خود مکتب است. این که مسائل سیاسی با آنان مطرح شود، نه تنها اثری ندارد بلکه اغلب تاثیری منفی دارد و حساسیت برانگیز خواهد بود، بنابراین باید
در آغاز اصل مکتب را برای آنان جا انداخت.»
این نگاه درست نگاه امام راحل
در خصوص صدور انقلاب است. امام میفرماید:
«... صدور
اسلام به این است که اخلاق
اسلامی، آداب
اسلامی، اعمال
اسلامی، آن جا طوری باشد که مردم توجه به آن بکنند»
امام
در جایی دیگر میفرماید:
«ما که میگوییم
اسلام را ما میخواهیم صادر کنیم، معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر یک همچو چیزی نه ما گفتیم و نه میتوانیم اما آن که ما میتوانیم این است که ما میتوانیم به وسیله دستگاههایی که داریم به وسیله همین
صدا و سیما ، به وسیله مطبوعات به وسیله گروههایی که
در خارج میروند،
اسلام را آن طوری که هست معرفی کنیم.»
آقای لاری
در دوران حاکمیت پهلوی دوم، همواره با هوشمندی تمام حرکتهای سیاسی و
فرهنگی خود را
در راستای دفاع از ارزشهای الهی و
اسلامی پی گرفت،
دعوت از مبلغین مذهبی چون حجة
الاسلام و المسلمین
محسن قرائتی و... طرح مباحث حجاب از سوی این مبلغین
در دبیرستانهای پسرانه و دخترانه و حتی دانشسرا با واکنش
ساواک در برابر حرکتهای تبلیغی این عالم بزرگ منجر شد.
آقای لاری با پشتیبانی معنوی و فراهم کردن لوازم مورد نیاز برای نشر تعالیم
اسلامی برای این عزیزان ضمن دلگرم کردن آنان، مسئولین و معلمین لار را به استمرار حرکت تبلیغی
در دفاع از ارزشهای تشویق میکرد.
جلوگیری از ورود روزنامه «زن روز» به شهرستان لار و توصیه به دفتر نمایندگی این مجله بر قطع درخواست مجدد اشتراک برای سالهای متمادی از دیگر حرکتهای این مرد
در برابر ابتذال پراکنی رژیم بود.
تهدید آقای لاری به حضور شخصی
در برنامه پر افتضاح هنری به نام «کارون پارتی»
در صورت اجرا شدن
در شهر لار و موضع گیری علنی
در برابر دست اندرکاران و بانیان آن، دستگاه امینتی را به وحشت انداخت و سریع دستور لغو آن را
در لار اعلام کردند.
گفتگوی رادیو انگلیس با مترجم کتاب «سیمای تمدن غرب» و نیز این جمله یکی از مجلات معروف انگلیس
در خصوص رابطه این کتاب
و انقلاب
اسلامی مبنی بر این که:
«کسانی که میخواهند بدانند بین اشرافیت شاه و ضد خدایی کمونیسم چه راه حلی امام خمینی ارائه کرده است، به این کتاب مراجعه کنند.
»
به جایگاه محوری این کتاب و نقش آن
در آن مقطع حساس تاریخ اشاره دارد. نقد بخشهایی از این کتاب توسط خلیل زادـ نماینده رئیس جمهور آمریکا و سفیر آمریکا
در عراق ـ که
در آن زمان استاد دانشگاه آمریکابود، با همکاری چنیارد بنارد استاد دانشگاه وین تحت عنوان «حکومت خدا» پرده از این واقعیت برداشت که حرکت تدافعی غرب
در برابر
اسلام باید از نقطهای آغاز شود که از آن نقطه مورد هجوم قرار گرفته است
این نقطه جز کتاب سیمای تمدن
اسلامی چیز دیگری نبود و این عکس العمل اندیشمندان و تئوری پردازان لیبرال دمکراسی
در برابر این کتاب هم بدور از ارزیابی و نظرسنجی غربیها و مراکز علمی آنان نبود چراکه وقتی یکی از رهبران سوسیال دمکرات آلمان طی نامهای به مترجم این کتاب به آلمانی ـ پرفسور رکس رولف ـ اظهار میدارد «که این کتاب تاثیر عمیقی
در من بخشیده و دیدگاه مرا نسبت به
اسلام عوض کرد و من دوستانم را برای مطالعه این کتاب فرا خواندهام»
با ارتحال جانسوز حضرت آیت الله
سید علی اصغر لاری ، عملا آیة الله سید مجتبی لاری که
در این زمان از فضلای جوان حوزه به شمار میرفت، به ادامه راه پدر پرداخت، به دنبال
زلزله ویرانگر شهر لار و حومه
در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۳۹ که به آوارگی بسیاری از مردم انجامید «شیر و خورشید» وقت به کمک مجامع بین المللی اقدام به ساخت مسکن برای زلزله زدگان نمود که
در این میان
عناصری از شیر و خورشید با اختلاس و سند سازی از اعطای هشتاد خانه به زلزله زدگان سر باز زدند، همین امر موجب شد تا آیة الله لاری به عنوان پی گیر و با پیشنهاد آیة الله سید عبدالعلی آیت اللهی به رایزنی با متنفذین مرکز پرداخت و با تلاشهایی که صورت گرفت، سرانجام شیر و خورشید ناچار شد هشتاد واحد مسکونی را احداث کند و به مستمندان تحویل نماید.
با سرکوبی نهضت مردمی به رهبری روحانیت
در سال ۱۳۴۲ش آیت الله لاری به حرکت
فرهنگی و سیاسی خود به موازات حرکت عمرانی و زیر پوشش مؤسسات خیریه ادامه داد.
تاسیس «دفتر خیریه
اسلامی لارستان» که ضمن رسیدگی به امور مستمندان و ایتام امور
فرهنگی را دنبال میکرد. از حرکتهای دیگر این عالم بزرگوار است.
این مؤسسه با چاپ قبوض کمکهای مالی مردم و متمولین مؤمن را
در مسیر کمک رسانی جهت میبخشید
در برابر سفارشات برخی از تجار خارج از کشور که خواستار ارسال کمک به نام
سفارت ایران شده بودند، مقاومت نمود و استقلال اقتصادی و سیاسی و
فرهنگی خود را حفظ نمود.
مؤسسه خیریه که
در دو بخش اقتصادی و
فرهنگی فعالیت خود را
در روستاهای منطقه لارستان گسترش داد، هم زمان با ارسال اقلام مورد نیاز مردم محروم به تغذیه فکری و معنوی این خانوارها خصوصا کودکان و جوانان آنان پرداخت، اعزام طلاب به این مناطق و اعطای کمک هزینه به این طلاب و تامین تغذیه جسمی
در کنار تغذیه فکری جوانان و نوجوانان و اهدای جوایز
در مسابقات مذهبی حرکتی نو را
در مناطق محروم به وجود آورد که برای دستگاه ستم شاهی و فرقههای ضاله و شکارچیان نوجوانان و جوانان محروم
در این منطقه ناخوشایند بود.
احداث
مسجد ،
حسینیه ، درمانگاه و حفر چاه و نصب تلمبه آب برای مستمندان و... و دهها فعالیت دیگر از اقدامات خیریه
اسلامی لارستان بود.
حضور عالمانه و مقتدرانه آیت الله لاری
در عرصه
فرهنگ برای منطقه لار نعمتی بزرگ به شمار میرفت. شرکت
در محافل
فرهنگی و دبیرستانها، برگزاری
نماز ظهر و عصر
در مدارس و برگزاری جشنها و اعیاد
اسلامی و تجهیز نمازخانهها به فرشها و گلیمهای نو از حرکتهای
فرهنگی این عالم است.
نوشتههای آقای لاری دارای نثری دلکش و زیبا، موزون آهنگین است که عطر بینش توحیدی و ادب و
عرفان از سطر سطرش به مشام میرسد و واژه هایش روح را صیقل میدهد و این را میتوان از ویژگیهای نثر این نویسنده نامی به شمار آورد.
از ویژگیهای مکتب نوشتاری آقای لاری، خطوط قرمزی است که وی
در عرصه قلم و حوزه نگارش قائل است.
در این مکتب قلم و نثر خدادادی مطیع صاحب قلم و صاحب قلم مطیع و فرمانبر خدای عزوجل است، مکتبی درست
در تقابل با
ذهن و قلم و سیال که هر آن چه به ذهن خطور میکند، بر صفحه کاغذ جان میبخشد.
این فرمانبرداری از خدا
در حوزه نگارش
در استخدام واژهها
در حوزه دین به خصوص
در نزدیک شدن به واژههای مقدس باری تعالی و ساحت مقدس انبیا و ائمه معصومین بهتر خود را نشان میدهد.
«
خضوع در برابر غیر او و توجه به غیر ذات پاک او، که کوچکترین تاثیری
در سرنوشت واقعی ما ندارد، به هیچ وجه قابل توجیه نیست، زیرا اگر معبودی ارزش بندگی و عشق ورزی
انسان را دارا باشد و بتواند او را به قله رفیع سعادت برساند، لازم است چنین معبودی از هر نقص و نارسایی پیراسته باشد و اشعه جاودانیش موجودات را مدد و حیات بخشد، و زیبایی جمال او ضمیر هر صاحب دلی را
در پیشگاهش به زانو درآورد، صاحب قدرت بی پایان بوده و سوز درون و تشنگی روح ما را فرو نشاند که ره یابی به شناخت او، چیزی جز رسیدن به منشا حقیقی فطرت انسانی نیست.
آیت الله موسوی لاری، مشکل بشریت امروز را شرک و بت پرستی نوین میخواند و گمشده انسان الینه شده عصر مدرن و پست مدرن را، خدای تبارک و تعالی میداند، از این رو
در نگرشی کلان و هدایت گرایانه، رسالت خود و هم مسلکان خود را دعوت به تفکر توحیدی میخواند.
وی بدون
در نظر گرفتن مشرب و مذاق فکری، اخلاقی و حتی نژاد و
مذهب مخاطب خود
در نوشتارها، تنها سعی بر تلنگر زدن بر فطرت خداجوی و توجه دادن آنان به کائنات و زیباییهای آفرینش دارد وی
در این خصوص میگویند:
«نقطه اصلی کارها برای معرفی مذهب، شناساندن و جا انداختن «بینش توحیدی» است، نخست بایستی مردم بفهمند که این نظام آفرینش به دست کسی اداره میشود و همه چیز
در اختیار اوست و آن خدایی است که
اسلام میخواهد به آنان شناسانده شود تا به او ایمان بیاورند و اولین گام ایجاد همین بینش و تفکر توحیدی
در آنان است زیرا آنها یا موحد نیستند یا بینش توحیدی شان ضعیف است و نیاز به تقویت دارد، پس این نقطه شروع و گام آغازین است.»
طرح مسائل کلی
اسلام به عنوان جامعترین برنامه زندگی
بشر و تنها نسخه نجات بشریت، گام دوم راهبرد آیت الله موسوی
در ورود و خروج به مباحث فکری و اعتقادی
در حوزه تحقق و نگارش است.
هنرمندی و ظرافت ایشان
در کنار تسلط بر رعایت مبانی جامعه شناسی و روان شناختی عالمانه و آگاهانه است.
استناد وی به سیره و سلوک
معصومین علیهم
السّلام در طرح مسائل کلی
اسلام به گونهای است که هر
مسلمان و غیر
مسلمانی را ناخودآگاه به سمتی سوق میدهد که پدیدهها و عالم هستی و چگونه بودن و حتی چگونه مردن را تنها از پنجره نگاه معصومین علیهم
السّلام مینگرد.
ایشان
در خصوص گام دوم
در راهبرد کلی خود
در برخورد با بشر تشنه امروز میگویند:
«نخست باید مسائل کلی
اسلام مطرح شود و نباید
در آغاز به امور اختلافی دامن زد، کتابهایی باید درباره سیره و شرح حال ائمه علیهم
السّلام نگاشته شود، مثلا به آنها معرفی کنیم که
امام صادق علیه
السّلام چه شخصیتی بوده است و چه شاگردانی تربیت نموده است، اگر بتوانیم از روایتها و کتب آنان
در خصوص ائمه استفاده کرده و به آنها ارائه دهیم، جاذبه بیشتری دارد و بسیار مؤثر است»
ایشان با این عقیده که:
«
در آغاز باید اصل مکتب را برای آنان جا انداخت و من اعتقادم این است که غیر مستقیم کتابهایی نوشته بشود
در شخصیت ائمه علیهم
السّلام ، اساس دید تشیع به تصویر کشیده شود، البته
در ابتدای امر نباید مقارنی باشد، معرفی خود ائمه علیهم
السّلام از دیدگاههای ائمه علیهم
السّلام در ابواب مختلف کشش دارد، جاذبه دارد»
او معتقد است نویسندگان پس از آشنایی با مخاطبین
مسلمان و غیر
مسلمان باید آنان را با شیوههای نو با جهان بینی ائمه و سیره و سلوک فردی و اجتماعی آنان آشنا کنند.
از منظر آقای لاری، مکتب تشیع
در همه حوزههای اخلاقی، اجتماعی و... و شخصیت بی نظیر و برجسته
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم
السّلام در تمامی ابعاد دارای غنایی همه جانبه است که
در ارائه مکتب تشیع و آموزههای ائمه اطهار، نیازی به طرح مسائل اختلافی و حساسیت برانگیز
در برخورد با رقبای ما
در جهان
اسلام و جوامع غیر
اسلامی نیست.
از منظر ایشان، جامعهای که خسته از مکاتب اقتصادی و سیاسی و الحادی شرق و غرب الگوهای فردی رسانههای جمعی وابسته به جهان کفر و الحاد است و به دنبال روزنهای امید میگردد.
در مسیر
تبلیغ بینش توحیدی و ارائه مکتب
اسلام، به امامت و ولایت معصومین علیهم
السّلام خواهد رسید. وی
در خصوص این شیوه نگارشی و دستاوردهای به دست آمده از آن میگوید:
«من سعی کردم، مسائلی را که ایجاد حساسیت میکند مطرح نکنم و بیشتر بر جاذبههای شیعه تکیه کنم، این مساله به خودی خود آنها را تشویق میکند که به طرف ما بیایند و هم
فرهنگ تشیع آرام آرام
در نهاد آنان رسوخ کند. یعنی به طور ضمنی، دیدگاههای شیعه را مطرح ساختهایم و این کار را با گام توحیدی شروح کردیم. مثلا
در مکاتبات با لائیکها از
اسلام چیزی برای آنها نمیفرستیم اول (توحید) خدایی هست، هستی خالقی دارد، تفکر
خداشناسی اصول «
امامت » را برای آخر میگذاریم کم کم و آرام آرام مطالب را بیان میکنیم تا به امامت میرسیم، خیلی استفاده کردم از این روش و شیوه»
آقای موسوی لاری بر این باور است بیان اختلافات علمای شیعی
در حوزههای گوناگون، موجب تشکیک و دو دلی
در ذهن و باور مخاطبانی میشود که به سوی مکتب حقه تشیع گرایش پیدا کردهاند.
ایشان
در کتب و نوشتارهای خود با پرهیز از بیان اختلافات، شیوه ائمه اطهار علیهم
السّلام را
در برخورد با مکاتب و نحلههای گوناگون تجویز و معتقد است بیان سلایق گوناگون
در خارج از حوزه بیان و مراکز علمی شیعی و کشاندن آن به عرصه قلم و نوشتار ره آوردی جز تشتت و اختلاف
در پی نخواهد داشت. ایشان میگویند:
«نباید اختلاف سلیقهها به خارج راه پیدا کند و دشمن احساس کند که آنها
در داخل هم دچار تشتت و اختلاف هستند از شیوههای ائمه علیهم
السّلام برای تبلیغ مذهب میتوان کمک گرفت.»
در بینش توحیدی ایشان به هستی، هر چه از دوست رسید نکوست و اگر فرد بتواند بر اساس تفکری صحیح و نگاهی خوشبینانه به پروردگار هستی، بیماری را
در مسیر تکامل
روح و جان خود جهت بخشد، آن بیماری هم خود نعمتی است از سوی خالق هستی و تقدیری سبز است برای رویش.
نگاه خوشبینانه به خالق هستی و روح
تسلیم در برابر او، موجب شد تا آیت الله لاری از همان اوان جوانی با بیماری خود کنار بیاید و فرصتهایی را که
خداوند به خاطر اوقات فراغتی که برای او
در کنج منزل قرار داده بود، به گونهای جهت بخشد تا بیشتر ساعات عمر خویش را
در میان کتابهایش سپری کند، ساعاتی که همیشه خداوند را به خاطر آن شاکر بود، مسافرت او به آلمان
در سال ۱۳۴۲ش. برای معالجه، پنجره دیگری را به سوی او گشود و فرصتی شد تا او تمدن غرب را از نزدیک لمس کند، تخت بیمارستان هرگز موجب جدایی او از کتاب و قلم و دفتر نشد، فاصله بین مداوا
در این ایام نیز به او فرصتی داد تا مظاهر تمدن غرب چون مراکز علمی را از نزدیک رؤیت کند، لاری با غرب برخورد کرد آن هم از نزدیک و بدون واسطه، چون پیکری زنده نه منفعل فعال و برخوردار از
فرهنگی غنی و گرانسنگ.
در این ایام بود که او قلم به دست گرفت و
حقیقت و ماهیت اصلی آنچه را که روشنفکران غرب زده و متولیان
فرهنگی حکومت ستم شاهی پهلوی به عنوان مدینه فاضله به تصویر میکشیدند به خامه کشید. معظم له خود
در خصوص دستاوردهای این سفر که نهایتا منجر به تدوین کتابی به نام «
اسلام و سیمای تمدن غرب» شد میگوید:
«... مقالاتی از مشاهدات خودم را تحت عنوان «سفری به آلمان» نوشتم و
در مجله مکتب
اسلام چاپ شد، این را عرض کنم، قبل از من دو نفر از روحانیون و اهل علم به آلمان رفته بودند «آقای سید موسی صدر» و مرحوم آقای محققی (
در هامبورگ) پس از انتشار این سلسله مقالات به فکر افتادم که این مجموعه را تکمیل کنم و به صورت کتابی منتشر سازم، لذا کتابی تحت عنوان «
اسلام و سیمای تمدن غرب» که عهده دار تجزیه و تحلیل پیرامون ابعاد تمدن غرب و
اسلام بود آماده شد و به چاپ رسید که تا کنون شاید ده بار تجدید چاپ شده است. پس از مدتی یکی از دوستان با من تماس گرفت و گفت: آن کتاب را برای مستشرق انگلیسی به نام پرفسور «گلدین» فرستادهام و ایشان تحت تاثیر آن قرار گرفته است و گفته است اگر مؤلف اجازه بدهد حاضرم بدون این که حق الترجمهای از مؤلف بگیرم آن را به زبان انگلیسی ترجمه نمایم. پس از ترجمه اول
در ایران چاپ شد که چاپش خوب نبود و سپس
در انگلستان با کاغذ و جلد بهتری به چاپ رسید و چند بار چاپ آن تجدید شد. این کتاب
در انگلیس مورد توجه مطبوعات قرار گرفت و
در خصوص آن مقالاتی نوشته شد، یعنی برخی نسبت به آن انتقاد کرده بودند که چرا تمدن غرب به نقد کشیده شده است، بعضی هم واقعیات
فرهنگ خود را قبول کردند و با مقالاتی مثبت
در معرفی کتاب
در مطبوعات انگلستان انعکاس یافت،
در آمریکا هم بدون اجازه ما
در «هستون» و «نیویورک» تجدید چاپ شد، طولی نکشید که پرفسور «گلدین» تماس گرفتند که یکی از دوستان او دکتر «سینگلر» از
آلمان از ما خواستند که آن را ترجمه کند، حق الترجمه هم نمیخواهند، بالاخره
در آلمان توسط ایشان ترجمه و به چاپ رسید و
در آنجا هم با استقبال رو به رو شد، آقای «روشن علی»
در هندوستان آن را به اردو ترجمه کردند،
در ژاپن «خالدکیبا» نیز به زبان ژاپنی ترجمه کردند، خلاصه این کتاب به برکت اهل بیت علیهم
السّلام به صورت خودجوش به زبانهای مختلف ترجمه و منتشر شد.»
کتاب «
اسلام و سیمای تمدن غرب» دارویی شد برای بیماران غرب زدگی و غرب باوری
در ایران و انگیزهای شد برای نگرشی دوباره به غرب آن هم از چشم یک منتقد منصف و محققی که با کمال ادب و احترام
در مقدمه چاپ چهارم آن به سال ۱۳۵۴ چنین با مخاطب خارجی و داخلی اش ارتباط برقرار میکند:
«ما هرگز منکر توسعه ی تکنیک، سرعت ارتباطات و تمام امکانات و تسهیلاتی که تمدن کنونی به ارمغان آورده نیستیم و مزایا و فواید آن را قابل اغماض و چشم پوشی نمیدانیم، زیرا از این راه شرایط بهتر و مساعدتر زندگی تامین میشود ولی این حقیقت بزرگ را نمیتوانیم نادیده بگیریم که عمق روح
انسان در برابر واقعیتی بی نهایت قرار گرفته و مبدل ساختن سعادت معنوی انسان به یک رفاه صرفا مادی نمیتواند سبب شود انسان برای مدت مدیدی احتیاج عمیق به آرامش درونی و اهمیت دین و پیامی که حاصل آن است فراموش کند و از آنچه ذاتا به آن نیازمند است غافل گردد.»
آقای لاری
در مقدمه این کتاب با زیر سؤال بردن روحیه خودباختگی جامعه
ایرانی عصر ستم شاهی
در برابر غرب، با استفاده از واژه «دروازه غرب»
در حقیقت «دروازههای تمدن» شاه که به روی کشور گشوده شده بود زیر سؤال میبرد و تقلید کورکورانه از تمدن و
فرهنگ غربی را، تفکری غیر منطقی بر میخواند و میگوید:
«متاسفانه سالیان درازی است که ملل شرق
در برابر جنبش صنعتی و ترقیات تکنیکی و تفوق اقتصادی غرب، احساس حقارت و خودباختگی میکنند، به طوری که تمام نیروهای خلاق روحی خود را از دست داده، و به صورت یک جامعه ی بی روح و طفیلی درآمدهاند و هر چه از دروازه غرب وارد میشود، به عذر جبر زمانه به آن گردن مینهند، و چون هنوز به اندازه ی کافی از لحاظ فکری آشنایی با تمدن جدید ندارند، فشارهای نفسانی و خلاء نیستی که غربیان با آن مواجه هستند به درستی درک نمیکنند و چنین میپندارند که
انسان باید تمام حقایق ابدی و جاویدان را
تسلیم مدهای فکری روز و تمایلات این عصر کند، هر چند این تمایلات غیر اصولی و طرز تفکر غلط و غیر منطقی باشد.»
آنچه از کلام نورانی ائمه معصومین علیهم
السّلام در خصوص
قم آمده است، شهر قم
در آخرالزمان ماوی و مرکز موحدان و مؤمنانی است که
در انتظار منجی، مبلغ معارف ناب نبوی و مروج
عدالت علوی در سراسر جهان خواهد شد و قم حجت خداوندی را بر همه عالم تمام خواهد کرد، بنابراین
روایات ، بوی رایحه
فرهنگ مهدوی مشام جان بشریت گرفتار آمده
در مردابهای مرگبار مکاتب غیر الهی را از این مرکز نوازش خواهد داد.
کتاب «
اسلام و سیمای تمدن غرب» پاسخی شد به قلم به دستان و مروجان تمدن غربی
در ایران و مولودی شد برای مولودی دیگر به نام «مرکز نشر معارف
اسلامی در جهان».
آقای لاری
در خصوص رابطه شکل گیری «مرکز نشر معارف
اسلامی» با کتاب «
اسلام و سیمای تمدن غرب» میگوید:
«بعد از انتشار کتاب، مرتب از گوشه و کنار جهان با بنده مکاتبه مینمودند و به همین خاطر زیرزمین منزل ما هم محل نشر و پخش کتاب شد و خانواده ما بیشتر اوقات بعضی از شبها مشغول بسته بندی کتاب برای ارسال بودند و فرزندم نیز
در امور مربوط به مرکز همکاری میکرد، جا تنگ بود، ما هم تصمیم گرفتیم، جایی را برای ارسال کتاب و مکاتبات خود پیدا کنیم. کم کم منزل مخروبهای
در همسایگی ما بود آن را خریداری کردیم و به همت دوستان مخلص و نیکوکار ساخته شد، البته ابتدا ما به فکر تاسیس چنین مرکزی نبودیم، بلکه تدریجا درست شد و پس از انقلاب درخواست کتابها بیشتر شد، این را اضافه کنم که ترجمه
قرآن به چند زبان و کتب انتشاراتی این مرکز برای تمام درخواست کنندگان از سراسر جهان اهدایی و رایگان ارسال میشود و هزینه آن از محل کمکهای مردمی تامین میگردد و حتی از وجوهات هم استفاده نمیشود.»
بازتاب و بازخورد اندیشههای موسوی لاری از مرکزی کوچک موجب شد تا حتی
در بین زندانیان
در بند آمریکا و اروپا کسانی به شاهراه هدایت گام نهند که خود بنیان گذار «مراکز» کوچک دیگری شوند، نگاهی کوتاه به بخشی از نامه یک زندانی به آقای موسوی لاری گستره شعاع نورانی این مرکز را چنین به تصویر میکشد:
«... چند سال قبل وقتی من
در زندان بودم، تعداد زیادی کتاب از طرف شما دریافت کردم، این کتابها آرام آرام
در تمایل به
اسلام یاریم کردند، اکنون من
در بیرون از زندان هستم و سازمانی برای کمک به مسلمانان زندانی تاسیس کردهام این کار نه فقط به خاطر بهای سنگینی است که من برای زندگیام پرداختم (دوازده سال از بیست و یک سال عمرم را
در زندان گذراندم) بلکه به سبب حرکت قوی
در گرایش به
اسلام در بین زندانیان آمریکا است.»
گرچه فعالیت اصلی این مرکز پاسخ گویی به صدها نامه رسیده از اقصی نقاط دنیا و ارسال هدایای
فرهنگی از نوع کتاب و مقاله برای آنان است، اما چاپ ترجمه قرآن کریم،
نهج البلاغه ،
صحیفه سجادیه و به زبانهای رسمی و زنده دنیا از فعالیتهای دیگر این مرکز است.
«رسالت اخلاق
در تکامل انسان بررسی مشکلات اخلاقی و روانی و یک دوره اعتقادات
اسلامی با عنوان «مبانی اعتقادات
در اسلام»
در چهار جلد از سید مجتبی موسوی لاری، حاجة الانام الی النبی و الامام از مرحوم سید علی اصغر لاری، رسالة الحقوق امام زین العابدین، چهل گفتار از رسول اکرم، چهل گفتار از امام علی از جمله کتابهایی است که
در مرکز مزبور به زبانهای گوناگون چاپ شده است.»
نگاه نو،
نثر زیبا و عالمانه آیة الله موسوی لاری
در ورود و خروج مباحث، برخورد منطقی با مخاطب به قدری برای نویسندگان و فرهیختگان، ساکن
در خارج از کشور و حتی غیر
مسلمان جذابیت ایجاد کرد که اغلب مترجمان آثار ایشان
در خارج از کشور
در زمره افرادی به شمار میروند که خود از مکانت علمی بالا و مؤلفان به نام و صاحبان اندیشه و نظر به شمار میآیند.
دکتر حامد الگار (محقق و استاد شهیر دانشگاههای آمریکا) مترجم کتاب «مبانی اعتقادات
در اسلام»
در پاسخ به چرایی ترجمه کتاب مزبور میگوید:
«این کتاب دارای بیانی منطقی و کلامی مستدل است که
در جوامع غربی برای ارائه اعتقادات غنی
اسلام بسیار مفید و پر جاذبه میباشد از این رو
در بین دیگر آثار تالیفی
در زمینه اعتقادات
اسلامی برای من جایگاه ویژهای دارد.»
مترجم «رسالة الحقوق» به زبان فرانسه آقای «جیبوم کورسل» درباره این رساله بر این اعتقاد بود که «این رساله از حقوق بشر امروزی پیشرفته تر است» چاپ ترجمه انگلیسی صحیفه سجادیه از سوی مرکز نشر معارف
اسلامی آقای موسوی لاری موجی جدید
در بین پیروان
مسیحیت به وجود آورد تا جایی که دکتر فیلیپ وولی» نقل میکند که یکی از دوستان کاردینال او کتاب را از او گرفت تا
در برنامه دعای روزهای یکشنبه مسیحیان از این کتاب استفاده کنند و یا وقتی ترجمه این کتاب به کتابخانه واتیکان رسید، مسئول کتابخانه واتیکان
در نامهای تشکرآمیز چنین نگاشت:
«این کتاب حاوی مضامین عرفانی است، لذا آن را
در بهترین جایگاه کتابخانه جهت استفاده محققان قرار دادهایم.
»
در میان مکاتبات آقای موسوی لاری، مکاتبه معظم له با چارلز ولز ولیعهد
انگلستان از ویژگی خاصی برخوردار است، مسئول دفتر کاخ سلطنتی انگلستان
در پایان این مکاتبه برای ایشان چنین مینگارد:
آقای عزیز!
«والا حضرت «ولز» به من دستور دادهاند که بهترین درودهایشان را به پاس ارسال کتاب اهدایی به شما اعلام نمایم، ایشان خواستهاند که به جنابعالی اطلاع دهم که با کمال خوشوقتی کتاب شما را دریافت و تلاش و کوشش سخت شما را
در خلق چنین اثری تحسین کرده و میستاید، والا حضرت لطف و مهربانی شما همراه با اندیشه دلسوزانه تان را مورد ستایش قرار میدهند، و به همین سبب از من خواستهاند که بهترین آرزوهای قلبی ایشان را به شما ابراز دارم.»
ارادتمند نیکولاس آرتر
مخاطب شناسی و حرکت
در بستر زمان و نگارش و ترجمه کتب مذهبی و دینی بر مبنای نیاز سنجی صحیح و بر اساس دست یابی به آخرین دادههای خبری و تحولات
فرهنگی سیاسی
جهان ، یکی از مؤلفههای موفقیت آمیز این مرکز
در جهان است که تعجب برخی از مراکز بزرگ با امکانات وسیع با پشتوانههای برزگ مالی
در خارج و داخل از کشور برانگیخته است.
این مرکز به موازات تحولات
فرهنگی ـ اجتماعی و حتی سیاسی به وجود آمده
در جهان، محصولات
فرهنگی خود را ارسال میدارد به گونهای که پس از فروپاشی شوروی سابق و تحولات
فرهنگی در آسیای میانه و منطقه قفقاز و شرق اروپا با ترجمه کتب مذهبی به زبانهای رایج این مناطق چون بوسنایی و آلبانیایی منادی تفکر توحیدی بر پایه آموزهای شیعی شد.
مخاطبان این مرکز اقشار سنی مختلف، از سطوح دانش آموزان تا تحصیل کردگان آموزش عالی به شمار میروند که همین امر موجب شده است تا جریانهای انحرافی، حرکت
فرهنگی این مؤسسه را رقیبی جدی برای خود
در جهان
اسلام و حتی کشورهای جهان خصوصا کشورهای آفریقایی به حساب آورند.
همسویی بعضی از مراکز پستی
در برخی از کشورهای آفریقایی با عوامل انحرافی و سرقت و آتش زدن مرسولات این مرکز حتی (العیاذ بالله)
قرآن کریم !! ترجمه شده از سوی این مرکز، موجب واکنش مرکز نشر و شکایت به پست بین الملل شد که پس از تحقیق و بررسی و اثبات صحت شکایت «مرکز نشر» پست بین الملل اقدام کرد و بار دیگر راه را برای ارسال مرسولات
فرهنگی این مرکز باز نماید.
آیت الله لاری که پیش از
انقلاب به دعوت مرکز
اسلامی آمریکا به این کشور مسافرت کرده بود و ضمن ارائه معالجات پزشکی
در ملاقاتی با زندانیان تازه
مسلمان در یکی از زندانهای آمریکا کتاب
اسلام و سیمای تمدن غرب را به زبان انگلیسی به آنان اهداء نموده بود به تشنگی بشریت به زلال اعتقادات وحیانی و ولایی پی برد از این رو پس از مراجعت از این کشور و درک نیاز مسلمانان خارج از کشور و رشد قارچ گونه گروههای الحادی و التقاطی که با اعتقادات منحط خود درصدد شکار جوانان انقلابی برآمده بودند، تصمیم گرفت تا قلم به دست گیرد و اصول اعتقادات
اسلامی را به رشته تحریر درآورد.
معظم له مباحث اعتقادی را نخست
در مجله سروش وابسته به صدا و سیمای جمهوری
اسلامی که شامل مباحثی چون
توحید ،
عدل ،
نبوت ،
معاد و
امامت بود، به مدت سه سال به چاپ رساند و سپس این مجموعه توسط دفتر نشر
فرهنگ اسلامی به صورت کتاب منتشر شد. این مجموعه چهار جلدی رویش سبزی بود
در میان کتابهای ایشان که موجب سبز شدن ایمان
در نهاد بسیاری از انسانها
در اقصی نقاط دنیا گردید. این کتاب که بعدها به نام «مبانی اعتقادات
در اسلام» شهرت یافت، توسط پرفسور حامد الگار به انگلیسی ترجمه شد، ترجمه این کتاب توسط این نویسنده نامی، هشت سال طول کشید و از سوی مرکز
اسلامی واشنگتن چاپ گردید.
بعدا این چهار جلد از سوی بنیاد علوی آمریکا مکرر چاپ شد. تیراژ برخی از چاپهای آن به سی هزار جلد میرسید و هنوز نیز تجدید چاپها ادامه دارد.
ترجمه این مجموعه توسط پروفسور رافق علییف، استاد و دانشمند به زبان روسی انجام شد و فرا روی آزاد شدگان از زندان آهنین کمونیسم قرار گرفت و مورد استقبال فراوان واقع شد به طوری که هم اکنون
در مناطق قفقاز و آسیای میانه چاپ چهارم این کتاب به اتمام رسیده است.
تاثیر کتاب اعتقادات آقای لاری
در بین جوانان
مسلمان این مناطق و آکادمی علوم کشور آذربایجان خصوصا دانشگاه باکو تا بدانجا بوده است که دکترای افتخاری از سوی این دانشگاه به معظم له اعطا گردیده است.
ترجمه عربی این چهار جلد توسط دو تن از اساتید به پایان رسید و
در بیروت به چاپ رسید و توسط «مرکز نشر معارف
اسلامی» پنج بار تجدید چاپ شده و
در کشورهای
اسلامی و آفریقایی پخش گردیده است.
ترجمه این دوره اعتقادات
اسلامی به زبان روسی و تدریس آن
در مدارس اهل سنت و نیز پخش آن
در کشورهای تازه استقلال یافته پس از فروپاشی شوروی سابق که به عامل رویکرد جوانان روسی به
اسلام شده است، گذشته از تاثیر قلم آقای لاری بر روی فطرتهای پاک بیانگر نوع نگاه ایشان به مقوله تبلیغ و تعالیم
اسلام دارد نگاهی که نیازمند کنکاش و بررسی مجدد توسط کمیتهها و کمسیونهای گوناگون حوزه علمیه است تا ضمن به استخدام گرفتن ادبیات و روش استاد
در عرصه ابلاغ، طلاب جوان به رموز موفقیت آشنا گردند.
ترجمه مجموعه عقاید
در جاکارتا به زبان مالایو توسط محققینی چون الهام ماسوری، اسیابودمن صورت گرفت و یکی از مراکز مهم انتشاراتی جاکارتا نسبت به چاپ و نشر آن اقدام نمود.
خاطره مبلغان نخستین
اسلام و
تشیع را
در این منطقه دوباره زنده کرد اما این بار نه با قدم بلکه با قلم
ترجمه «مباحث اعتقادی» یاد شده به زبان اسپانیولی توسط آقایان بیزو توفیق بروسا
در آرژانتین و پخش آن
در کشورهایی چون اسپانیا، مکزیک، کوبا، آرژانتین، ونزوئلا، کاستاریکا، کلمبیا، پرتوریکو، پاناما، پرو و برخی کشورهای دیگر، موجب گرایش بسیاری از جوانان به سوی
اسلام و تشیع گردید. این گرایش تا بدانجا بود که پس از ترجمه بحث «توحید و خداشناسی» به زبان اسپانیولی رئیس مجلس یکی از کشورهای اسپانیویی زبان، طی نامهای اظهار داشت:
«من با مطالعه این کتاب با
جهان بینی اسلام آشنا شدم و به شدت تحت تاثیر تفکر توحیدی
اسلام قرار گرفتم و امیدوارم روزی نمایندگان مجلس ما برای تدوین قوانین خود از
اسلام الهام بگیرند.»
بالاخره ترجمه همین کتب اعتقادی به زبان اسپانیویی و تلاش دفتر نشر معارف
اسلامی در آمریکای لاتین و کشورهای تازه استقلال یافته و... موجب گرویدن برخی به
اسلام و تشکیل انجمنهای
اسلامی در برخی از کشورها گردیده است.
کتاب «
اسلام و سیمای تمدن غرب» هم به وسیله پروفسور بیمینو
در اندونزی ترجمه شد و به چاپ رسید.
کتاب «توحید و خداشناسی» و معاد با تلاش زن و شوهری چینی ترجمه شد و به چاپ رسید و موجب گردید تا خانواده و گروهی با ارسال نامهای از چین آمادگی خود را برای پذیرا شدن مکتب حیات بخش
اسلام اعلام کنند که بی شک که این اولین خانواده و آخرین گروه نبوده و نیست که توسط این کتاب
در سرزمین بزرگ چین به
اسلام رو آوردهاند.
کتابهای اخلاقی یعنی «اخلاق و جوانان» و «رسالت
اخلاق در تکامل انسان» نیز نقش بسزایی
در ترویج و تفکر اخلاقی
اسلام و رویکرد پرورش یافتگان منجلاب غیراخلاقی به مکتب اخلاق محور داشته و دارد.
کتاب اخیر به وسیله دکتر بن عیسی از شخصیتهای علمی و استاد کرسی
در دانشگاه فرانسه ترجمه شد و به چاپ رسید و علاوه بر نشر آن
در فرانسه
در کشورهای فرانسه زبان چون ساحل عاج، گابون، بنین، نیجر، کنگو، بورکینافاسو، موریس، ماداگاسکار، مالی، گینه کوناکری، کامرون، توگو،
سنگال، نیز منتشر شد و مورد استقبال فراوان قرار گرفت.
اگر کتاب «
اسلام و سیمای تمدن غرب» چهره واقعی غرب را نشان میداد، و مجموعه «مبانی اعتقادات
در اسلام » بخشی از خلاء تئوریک غربیها را پر کرد، کتب اخلاقی یاد شده نیز بیانگر نوع نگاه
اسلام به انسان و تفاوت این نگاه با نگاه مکاتب دیگر میباشد که انسان گمشده غربی
در جستجوی آن بوده و هست.
او از محافل و مجالسی که موجب اتلاف وقت میشود گریزان است اما به نیکی از اهل علم و معرفت استقبال میکند، هرگز با صدای بلند سخن نمیگوید و مراقبت خاصی
در بیرون آمدن واژهها از لبانش دارد، از بزرگان به عظمت یاد میکند، فضلا را تکریم و طلاب را با آنچه که از دستش بر میآید تشویق میکند.
با این که بیماری جسمی یار همیشگی اوست، اما
در برابر مهمان بلند میشود و
در بیشتر اوقات خود از آنان پذیرایی میکند.
هر فرد و هر طلبهای
در کنارش احساس آرامش میکند واز سخن و سیره اش درسی میآموزد.
منزل و اتاق او از تجملات عاری است و اگر رجوع بسیار مهمانان خارجی و داخلی نبود، حتی به زندگی متوسط اما ساده و بی آلایش هم پشت میکرد، از وقتش کمال استفاده را میکند.
آیت الله موسوی لاری دارای شش فرزند است «سه پسر و سه دختر» فرزندان ذکور ایشان عبارتند از:
سید علی اصغر موسوی لاری: ایشان به خاطر
عشق و ارادت به خاندان عصمت و طهارت و زنده ماندن نام پدر بزرگوارشان نام سید علی اصغر را بر فرزند بزرگ ذکورشان نهادهاند، حجة
الاسلام سید علی اصغر موسوی لاری از فضلای جوان حوزه و از شاگردان مراجع عظام به شمار میروند ایشان
در حوزه و دانشگاه مشغول به تدریس و تحقیق است، وی
در کنار دروس خارج حوزه تحصیلات علوم جدید را تا مقطع دکترا پشت سر گذارده است.
سید عمادالدین موسوی لاری: این فرزند نیز راه پدر و خاندان سلف خود را پی گرفته است و هم اکنون مشغول تحصیل
در حوزه علمیه قم است.
سید محمدهای موسوی لاری: ایشان نیز
در حوزه مشغول به تحصیل هستند.
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«سید مجتبی موسوی لاری».