• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سید جواد علم الهدی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سید عبدالجواد علم الهدی (۱۳۰۹ش _ ۱۳۴۹ق)، فرزند سید علی علم الهدی و موسس و تولیت حوزه علمیه الامام القائم (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) است؛ وی از شاگردان آیت الله بروجردی و امام خمینی و از مبارزین دوران انقلاب بود.
ایشان برادر بزرگ‌تر آیت الله سید احمد علم الهدی (نماینده ولی فقیه در استان خراسان رضوی و امام جمعه مشهد مقدس) می‌باشد.
سید جواد علم الهدی



سید عبدالجواد علم الهدی متولد ۱۳۰۹ هجری شمسی مطابق با ۱۳۴۹ هجری قمری در مشهد مقدس می‌باشد.


علم الهدی تحصیلات حوزوی را از سن ۱۱سالگی در حوزه علمیه مشهد، مدرسه نواب شروع نمود. ابتدا به سبک حوزه علمیه مشهد، ادبیات، صرف و نحو، معانی و بیان، منطق، اصول فقه، تفسیر قرآن، عقائد کلامی نسبت به توحید و نبوت و معاد را فراگرفت.


ایشان اولین استاد خود را پدر با شأن و منزلت خود می‌داند که علم کلام را به ایشان آموخت؛
از دیگر اساتید می‌توان آیت الله میرزا مهدی اصفهانی، آیت الله سید احمد یزدی و ادیب خراسانی را نام برد.
در سال ۱۳۳۰ به قم هجرت نمودد و از اساتیدی چون آیت الله مرتضی حائری درس خارج اصول و آیت الله سلطانی کفایه و رسائل بهره‌مند شد.
وی در سن شانزده سالگی به قم هجرت نموده و از سال ۱۳۳۰ شمسی به مدت ده سال از درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی بروجردی بهره‌مند گردید.
ایشان در همان سال‌ها به مدت ده یا دوازده سال تمام از محضر درس آیت الله العظمی امام خمینی (ره) در فقه و اصول استفاده نمودند و به عنوان حلقه اولیه شاگردان امام مطرح بودند.


علم الهدی در سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۴۳ از طرف امام (ره) ماموریت‌های شخصی محرمانه داشتند. از جمله آن ماموریت‌ها این که امام فرمودند:
ما بنا داریم انقلاب کنیم و باید آقایان علماء در بلاد مختلف مطلع کنیم لذا آیت الله سبحانی را به سمت آذربایجان و ایشان را به خراسان و دیگر بزرگان انقلاب را به شهرهای خود فرستادند.
از جمله فعالیت‌های دیگر ایشان این بود که به دلیل افشاگری رژیم شاه ممنوع المنبر شده بود که چندین بار هم توسط ساواک مورد بازجوئی قرار گرفت.


آیة الله سیّد جواد علم الهدی در این باره می‌فرمایند:
امام خمینی در آغاز نهضت، در سال ۱۳۴۲ مرا خواستند و دَه نامه‌ای را که برای شماری از علمای بزرگ شهرهای: سمنان، شاهرود، مشهد، بیرجند، تربت و زاهدان، نوشته بودند، به من دادند که برای آنها ببرم. ضمناً فرمودند: «به خانواده‌ات هدف مسافرتت را نگو. بگو: زود بر می‌گردم».
همچنین فرمودند: «وقتی به مشهد رسیدی، منزل پدرت نرو؛ بلکه به محض رسیدن به مشهد، وضو بگیر و به محضر حضرت رضا (علیه‌السلام) مشرف شو و از جانب من خدمت ایشان عرض کن: آقا! من امر بسیار خطیری را در نظر گرفته‌ام و این منوط به تأیید اهل بیت (علیهم‌السلام) است. اگر شما این حرکت را تأیید می‌فرمایید و این اقدام صحیح است، عنایت کنید کمک بدهید و اگر مصلحت نیست، همین الآن جلوی مرا بگیرید».
من هم طبق فرمایش ایشان عمل کردم و عین عبارت ایشان را خدمت حضرت، عرض کردم.

۵.۱ - نامه اول

خدمت آیة الله سیّد هادی میلانی رسیدم که نامۀ امام را به ایشان بدهم، عرض کردم امانتی است که باید خصوصی تقدیم شود. اجازه فرمودند به اندرون بروم. نامه را باز کردند و بلند خواندند. مضمون آن این بود: «قصد کرده‌ایم ان شاء الله این نظام طاغوتی را منهدم کنیم و نظام صالحی را جایگزین آن نماییم و اگر آمریکا از او حمایت کرد، با او هم مبارزه خواهیم کرد...».
آیة الله میلانی پس از قرائت نامۀ امام فرمودند: «جواب نامه را بعداً می‌نویسم. من همه جا همراه ایشان خواهم بود. اگر به تهران بیایند، من هم خواهم آمد؛ اما مقابله با آمریکا به نظرم مشکل است».

۵.۲ - نامه دوم

یکی دیگر از مخاطبان نامه‌های امام، آیة الله حاج شیخ احمد کفایی بود. وقتی نامه را خواند، گفت: «این نامه بوی خون می‌دهد. من در جریان مشروطه بوده‌ام. می‌دانم چه می‌شود؛ اما بسیار خوب! چَشم! من آن را به اطرافیان خواهم داد».

۵.۳ - نامه سوم

یکی دیگر از مخاطبان نامه‌ها، امام جمعه زاهدان آقای کفعمی بود. از نامۀ امام، خیلی استقبال کرد. آن را به چشم خود کشید و فرمود: «چه وقت خوبی آمدی! ما با اهل سنّت زاهدان قرار گذاشته‌ایم که یک هفته آنها به نماز جمعه ما می‌آیند و یک هفته ما به نماز جمعۀ آنها می‌رویم. فردا جمعه است و نوبت آنهاست که به نماز جمعۀ ما بیایند. من نامۀ ایشان را در نماز جمعه برای همه خواهم خواند!»
فردای آن روز، ایشان در حالی که کفن پوشیده بود و شمشیر در دست داشت، در خطبه‌های نماز جمعه، متن نامه امام را به عنوان نامۀ مرجع تقلید برای مردم نمازگزار قرائت کرد. همچنین دستور داد موضوع نامه را در پارچۀ سفیدی نوشتند و از مردمی که به نماز آمده بودند، خواست که آن را امضا کردند.
به من فرمود: این طومار را به وسیلۀ دیگری برای آیة الله خمینی می‌فرستم. مصلحت نیست شما آن را ببرید.


علم الهدی در سال ۱۳۴۸ هجری شمسی به تهران هجرت نموده و با تشکیل مجمع فکری و خدمات اسلامی، تأسیس حوزه علمیه امام القائم، موسسه خیریه و دارالایتام فاطمه الزهرا و تربیت شاگردان، منشأ آثار و برکات زیادی بود.
برخی از خدمات آیت الله سید عبدالجواد علم الهدی خراسانی:
۱- تأسيس مكتب الرضا (علیه‌السلام) (مشهد مقدس)؛ مجتمع فرهنگی، آموزشی و اقامتی
۲- تأسيس خيريه ايتام مكتب الرضا (علیه‌السلام)؛
۳- تأسيس مجمع فكری و خدمات اسلامی تهران و حوزه علميه امام القائم؛
۴- تأسيس خيريه ايتام حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) در تهران و بسیاری از شهرستان‌ها
۵- تأسيس درمانگاه
۶- اشتغال به تدريس دروس خارج
۷- مبارزه عليه رژيم ستم‌شاهي؛
۸- تأسيس حوزه علميه آیت الله علم الهدی
۹- تاسیس موسسات گوناگون در جهت نشر معارف اهل بیت همچون موسسه علمی تحقیقاتی آل الرسول لاحیاء التراث.


آثار زیادی از ایشان به چاپ رسیده است و مورد استفاده اهل علم و فضل است:

۱- ابتدا ایشان به امر حضرت امام (ره) در سال ۱۳۴۲ راجع به اسرائیل که فرمودند موظفید مطلبی بنویسید، صهیونیست بین الملل را نوشته که جامعه مدرسین ۳ مرتبه این کتاب را چاپ نمودند؛
۲- صهیون العالمین به زبان عربی؛
۳- تحکیم المبانی فی اصول الفقه؛
۴- ماهی الدنیا؛
۵- کتاب الحج؛
۶- علوم قرآن؛
۷- الجبر و الاختیار؛
۸- رساله عقائد اسلامی در مذهب شیعه؛
۹- الاستغفار فی الاثر؛
۱۰- تقريرات؛
تقریر بحث طهارت و اصول فقه امام خميني؛
تقرير درس صلاة، خمس و قضاء آيت الله بروجردي.


ایشان اکنون درس خارج فقه در دو نوبت صبح و عصر تدریس می‌نمایند.


سایت علم الهدی و محمد محمدی ری‌شهری.




جعبه ابزار