سفرنامه پیترو دلاواله (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سفرنامه پیترو دلاواله ترجمهای است از که به اهتمام آقای شعاع الدین شفا صورت گرفته است.پیترو دلاواله (۱۵۸۶- ۱۶۵۲ میلادی) جهانگرد ایتالیایی بود که به کشورهای
ترکیه ،
ایران و
هند سفر کرد.
خاطرات سفرهای خود را در بازدید از کشورهای فوق به رشته تحریر درآورد. سفر دلاواله به ایران که از سال ۱۶۱۷ م (۲۵ ذیحجه ی ۱۰۲ ق) شروع و شش سال به طول انجامید و با دوران سلطنت
شاه عباس کبیر همزمان است. این سفرنامه که به صورت نامههای متعددی نگارش یافته است، حاوی اطلاعات مهمی درباره ایران
دوره صفوی است. علاوه بر این، سفرنامه شامل تصاویری، تخیلی است؛ ولی چوان نشان دهنده تصورات یک هنرمند
هلندی و دیگر جهان گردان اروپایی در قرون ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ به ایران آمده میباشد، به این ترجمه اضافه شده است تا به تصور ذهنی خواننده از نقاطی که نویسنده از آنها نام میبرد، کمک کند.
پیترو دلاواله، جلد اول این سفرنامه که مربوط به ترکیه است را در سال ۱۶۵۰ م در زمان حیات خود به چاپ رساند و جلد مربوط به ایران با نظارت چهار تن از پسران او در سال ۱۶۵۸ م از طبع بیرون آمد. همچنین ترجمه این اثر در سال ۱۳۴۸ ش به بازار عرضه شده است.
اثر حاضر، دارای پیش گفتار، مقدمه مترجم و پنج مکتوب میباشد.
در مقدمه مترجم، درباره شخصیت و شرح حال زندگانی مؤلف و آثار او سخن به میان آمده است و سپس انگیزه سفر او به ایران توضیح داده شده که یکی به خاطر شرکت در لشکرکشی نظامی ایران علیه ترکهای عثمانی است، تا انتقام بدرفتاریهای آنان را که نسبت به
مسیحیان روا میداشتند، را بگیرند. و دیگر اینکه اسبابی فراهم آورد تا
مسیحیان مقیم عثمانی که در وضع بدی به سر میبردند، به ایران مهاجرت کنند. در ادامه، مترجم از سیر چاپ سفرنامه و ترجمه آن به زبانهای مختلف و انتشار آن در سالهای متمادی گزارش میدهد. در آخر مترجم از نحوه آشنایی خود با آثار مؤلف و چگونگی ترجمه این سفرنامه گزارش کاملی ارائه داده است.
مکتوب اول؛ از اصفهان- ۱۷ مارس ۱۶۱۷-.
گزارش سفر پیترو دلاواله از
بغداد به اصفهان.
مکتوب دوم؛ - از اصفهان- ۱۹ مارس ۱۶۱۷ م.
این مکتوب مربوط به مسائل خصوصی و شرح انگیزه خود از نگارش سفرنامه است.
مکتوب سوم؛ - از اصفهان ۱۸ دسامپر ۱۶۱۷ م، این گزارش دارای مطالبی از هندیهای مقیم اصفهان، مشرکین و
بت پرستان ایران (گبرها)،
خسوف کامل، ملاقات با یکی از اقوام نزدیک شاه (حسینقلی میرزا)، مراسم
شهادت امیرالمؤمنین علیهالسّلام در ۲۱
رمضان ، مراسم جشن گل سرخ، انگیزه از دیدن شاه ایران،
شتر قربان (
عید قربان )
مکتوب چهارم؛ - از نرخ آباد روزهای ماه مه و از قزوین ۲۵ ژوئیه ۱۶۱۸ م (اول محرم ۱۰۲۷ ق) که گزارش سفر حرکت از اصفهان تا مازندران و دیدار شاه عباس در اشراف ساری و حرکت به سوی قزوین میباشد.
مکتوب پنجم؛ - از اصفهان ۲۲ آوریل و ۸ مه ۱۶۱۸ م.
گزارش سفر از قزوین همراه شاه عباس، به سوی اردبیل برای جنگ با دولت عثمانی و داستان ایرانیان در این جنگ و بازگشت به اصفهان است.
سفر در ۲۵
ذیحجه سال ۱۰۲۵ ق از بغداد آغاز و با گذاشتن از شهرهای وان، قصر شیرین،
همدان ، شهرکرد و
گلپایگان و رسیدن به
اصفهان پایان مییابد. در این مسیر طولانی از دههای بهروز، تکیه، هارونیه، قزل رباط (آخرین نقطه مسکونی قلمرو ترکهای عثمانی)، چای خانگی، ده کردنشین، ینگی خانگی، قلعه یشاور (برای حفظ سرحدات)، کرند، هارون آباد، ماهیدشت،
سعدآباد و... ، در این سفرنامه نام برده شده است. در این سفر که از بغداد شروع و تا اصفهان ادامه مییابد، نام دو سرزمین کردستان و کنگاور نیز دیده میشود.
سرزمین کردستان که بین ایران و ترکهای عثمانی واقع شده و عرض آن (شرق تا غرب) ده یا یازده روز فاصله است؛ (فواصل را با مدت راه پیمایی) اندازه میگیرد و از شمال تا جنوب از
بابل و شوش از خلیج فارس شروع و به طرف شمال،
موصل و نینوا تا داخل ارمنستان، و
آذربایجان تقریبا حوالی دریای سیاه ادامه پیدا میکند.
در مورد این سرزمین در سفرنامه اطلاعات مفصل و مبسوط از نحوه زندگی مردم که معمولا ییلاق و قشلاق میکنند و در یک جا مستقر نیستند، نحوه ی پوشش آنان (زنان و مردان)، دین مردم که
اسلام است، زبان مردم که کلدانی است و نحوه ی آرایش مردان کرد و ایرانی که روی گونهها و چانه خود را به کلی میتراشند و سبیل قطوری درشت لب میگذارند که تقریبا تا بناگوش میرسد، به دست میدهد. در این جا، در مورد سرزمین کنگاور اطلاعات زیادی یافت نمیشود.
در مورد شهرهایی که از آنها میگذرد، اطلاعاتی خوبی از لحاظ جمعیت، زندگی و آداب و رسوم مردمان، نحوه ی پوشش زنان، و آب و هوا و خانه سازی به خواننده میدهد. و در خصوص
اسلحه سوارکاران ایران از تیرو کمان و شمشیر هلالی یاد میکند.
در مورد روستاهای طول راه هم اطلاعات مختصری؛ از جمله طرز پذیرایی آنها، و آداب و رسوم آنان میدهد.
از آن جا که پیترو دلاواله مدت یازده ماه در اصفهان اقامت داشت، شرح و توصیف او از اصفهان، پایتخت جدید ایران که هنوز در حال ساختن بوده است، یک شرح و توصیف با ارزشی است که یک نفر اروپایی از این شهر داده است.
او عقیده دارد که اگر ساختن این شهر به پایان برسد، بسیار بزرگ تر و زیباتر از نقاط دیگر و حتی به جرات میتوان گفت، از قسطنطنیه و رم خواهد بود. از لحاظ وسعت اصفهان را برابر ناپل میشمرد. در این شهر سه محله جدید ساخته شده، یکی تبریز و محله دیگر جلفاست و محله سوم ایشان، از آن گبرها است (
آتش پرستان ).
از بازارهای اصفهان با لفظی بی نظیر یاد میکند و همه بناهای آن جا را بزرگ، مساوی، منظم و دارای معماری فوق العاده خوب معرفی میکند و دالانهای بازار اصفهان را این گونه توصیف میکند که آنها تقسیم بندی شده و هر قسمت به متاعی و کالایی تخصیص یافته و این امر موجبات تسهیل امر داد و ستد را فراهم آورده است. از
کاروانسراهایی که در این شهر برای خارجیان ساخته شده و از دو محل که نظیر آنها در قسطنطنیه نیست، بلکه با بهترین آثار
مسیحیت برابری و حتی بدون تردید بر آنها مزیت دارد که یکی میدان شاه (میدان نقش جهان) که در جلوی قصر سلطنتی واقع است که طول آن ۹۶۰۵ قدم و عرض آن ۲۳۰ قدم است، و محله تماشایی دیگر، خیابانی است که فعلا در خارج شهر قرار دارد؛ ولی وقتی مجلات به یکدیگر ملحق شوند، کاملا در وسط قرار خواهد گرفت (خیابان چهارباغ) نام میبرد. پس از معماری و ساختمانها، پلها، باغها و خانهها از رودخانههایی که این شهر را قطع میکند، آن گونه توصیف میکند که افکار خواننده به آن جا کشیده میشود و خود را در کنار آنها تصور میکند. دو جای دیگر که او آن را دیده و نام میبرد، یکی منارجنبان و دیگر عمارتی یا اولین مدخل قصر شاهی است که شاه معمولا سفرای خارجی و میهمانان را در آن جا میپذیرد. پس از سرزمین
ایران و سکنه آن که از اقوام، ملل و نژادهای مختلفی تشکیل شده سخن میگوید. از فرقههای مختلفی ایران؛ از جمله
مسیحیان (
آشوریها) و
ارمنیها که اغلب گرجی هستند) و
مسلمانان که دو دسته هستند، گروه اکثریت عجمی هستند؛ (یعنی ایرانی) و گروه دیگر مسلمانان قزلباش، نام میبرد که قزلباشیها قوای نظامی کشور و همچنین طبقه نجبا را تشکیل میدهند، سخن میگویند و آنگاه شرحی از جد
شاه عباس شیخ صفی بیان میداد.
وی در آخر دو مطلب را یادآور میشود، یکی موضوع قزلباشها و تقسیم بندی آنها و دیگر اینکه، در ایران تمام اقوام خارجی اگر از کشور یا
مذهب دیگری باشند، طبق قوانین خاص خود زندگی میکنند و در نتیجه برای هر قومی محل سکونت و محدوده ی آن درنظر گرفته شده است. هر قومی در مورد امور مدنی و جزایی طبق نوع قضاوتی که به خود دارد، عمل میشود و
قضات شاه در آن دخالتی نمیکند.
سراسر این مکتوب از آنجا که مربوط به مسائل خصوصی و شرح عللی است که تقاضای نویسنده را دایر بر تنظیم سفرنامه و تقدیم به آکادمی امور پستی موجه میسازد، بیان شده، لذا مترجم از ترجمه این قسمت خودداری نموده است.
در این مکتوب آنچه که در مکتوب اول به اختصار اشاره کرده بود، در اینجا که اطلاعات دقیق تری به خاطر اقامت طولانی در اصفهان از آنها بدست آورده، را بیان میکند. موضوع اول در مورد خارجیانی است که برای تجارت به این سرزمین آمدهاند که بیش از همه هندیها هستند، به خصوص عدهای که به آنها (بانیان) میگویند و غالبا از گجرات مهاجرت کردهاند، سپس در مورد گبرها؛ یعنی
مشرکین و بت پرستان (زرتشتیان) سخن میراند و از محله زندگی آنان و مشخصات ایشان و شغل مردم که بیشتر بزرگتران و دهقانان هستند و از نحوه پوشش مردان و
زنان که برعکس زنهای مسلمان با سر و روی باز به کوچه و خیابان میروند و پس از بعضی از اعتقادات و رسوم آنان من جمله مردگان خود را نه میسوزانند و نه مدفون میکنند. بلکه به کمک چوب بست با چشم باز سرپا نگه میدارند، گزارش میهد.
پس بعد از ذکر این دو مطلب، چهار موضوع که در مدت اقامت توجه را جلب کرده بود، سخن میگوید، یکی شرح خسوف کامل، و موضوع دیگر زمانی که به ملاقات یکی از نزدیکان شاه (حسینعلی میرزا) میرود، متوجه شود که در خانه بزرگان و رجال ایران حتی در خانه خود شاه، محل تهیه غذا در داخل اتاق پذیرایی که به آن دیوانخانه میگوید، شرح کامل و مبسوط در مورد آن میدهد. مطلب سوم در مورد مراسم ۲۱
رمضان که روز
شهارت امیرالمؤمنین علیهالسّلام است، صحبت و آن را به طور مفصل شرح میدهد و مطلب چهارم، در مورد مراسم جشن گل سرخ که در فصل بهار انجام میشود، گزارش و اطلاعات خوبی میدهد و در ادامه در مورد لفظ جرم و از عادت مشرق زمینها که چهرههای زنان خود را میپوشند و علتهای آن صحت میکند و در ادامه در مورد بعضی از آداب و رسوم؛ من جمله قربانی نمودن در روز
عید قربان و توزیع نمودن گوشت آن، مراسم عید نوروز، مراسم عید برادری و... اطلاعاتی و سخنانی بازگو میکنند.
جهانگردان ایتالیایی، پس از ورود به اصفهان به دلیل حضور شاه در فرح آباد
مازندران عام این شهر میشود. این سفر که در ماه
محرم ۱۰۲۷ ق از اصفهان آغاز و از طریق کاشان، فیروزکوه، ساوه و
ساری به فرح آباد مازندران میرسد. در این مسیر از روستاهای ابوزرندآباد، علی آباد در یک، بیدگل، دست کند، رشمه، محله باغ، حیله رود، سرخ رباط، میان کله، جیرود و تالار پشت نیز سخن آورده است.
توصیف کاشان که بر سر راه قزوین و
تبریز و
ترکیه ؛ یعنی راه غرب همچنین بر سر راه خزر؛ یعنی راه شمال واقع شده و به علاوه مرکز بزرگ تهیه منسوجات ابریشمی ایران است. و از موقعیت جغرافیایی کاشان، آب و هوای او، تشریح وضع البسه آنان را گزارش میدهد.جهانگردان ایتالیایی چگونگی ورود هر یک از این شهرها را و مشاهدات خود را در مسیر به طور مفصل گزارش مینماید.
توصیف مازندران در جنوب دریاچه خزر به سمت چپ آن واقع شده و در نتیجه از شمال به دریاچه خزر و از مشرق به استرآباد محدود میشود، پس به تشریح اطراف دریاچه خزر، مازندران و مردم مازندران که دارای
چشم و ابروی سیاه و موهای مشکی هستند و از خصلت و خوی آنها گفتگوی میکند. وی درباره این مکان مینویسد، زیباترین نقطهای است که تا به حال در آسیا دیدهام و مردم آن متمدنترین و باادبترین مردمی هستند که ممکن است، در دنیا وجود داشته باشد. سپس به توصیف فرح آباد که با ساحل دریا تقریبا دو میل فاصله دارد، میپردازد. به نظر میرسد این
سیاح ایتالیایی اولین جهانگردی است که از فرح آباد و اشرف دیدار کرده است. شاه عباس در صدد پرجمعیت و زیبا نمودن مازندران و فرح آباد بوده و برای همین، اشخاصی را که قبلا ساکن مناطقی بودند که یک موقع به دشمنای شاه تعلق داشت، آنها را به زور تصرف و مردمان آن جا را که از محل و مذاهب مختلف بودند، به این منطقه کوچ داده است. سپس در رابطه با معماری، خانه سازی، و مصالح مورد استفاده در این مورد و موقعیت فرح آباد گزارش جامعی ارائه دهد.
در این سفرنامه، یکی از جاهای خواندنی همین بخش است که پیترو دلاواله برای دیدن شاه به اشرف که در مشرق فرح آباد واقع شده، عازم و از اشرف و چگونگی دیدار خود با شاه و مراسمی که در حضور شاه در حال انجام شده است و از باغی که دیدار ما در آن انجام میشود، گزارش جامعی ارائه کرده است و دیگر گفتگوهای انجام شده، بین این دو میباشد. شاه از علت آمدن جانگرد به
ایران شروع میکند.و سپس از چه راهی و از کجا حرکت کرداند سؤال مینماید و جهانگرد تمام ماجرا را برای شاه تعریف میکند. سپس شاه، از شخصیت پاپ و چگونگی انتخاب او سوال میکند و بعد از اوضاع
روحانیت مسیحیت سوال مینماید و بعد از آداب و رسوم مختلف فرقههای عیسوی و طرز
روزه گرفتن و تشریفات مذهبی شاه با او گفتگو میکند. سپس شاه از اینکه چرا
مسیحیان با ترکهای عثمانی به جنگ نمیپردازد و چرا پاپ رهبری آنها را در این راه عهده نمیگیرد، سؤال نمود؟ که جهانگرد جواب میدهد که پاپ در امور مذهبی به تمام عیسویان امر و نهی میکند، منتهی در امور سیاسی کشورها دخالت نمیکند.و هر پادشاهی درباره امور مملکت خود آزادانه تصمیم میگیرد و در صورت لزوم به جنگ میپردازد که شاه ادامه میدهد، جنگ با ترکها امری است که نفع مذهب
مسیحی تمام میشود و دلایلی هم برای آن بیان میکند که از جمله آنها این است که وظیفه هر
مسیحی است، ارض مقدس (اورشلیم) را آزاد کند و به پیش گوییهای انجیل تحقق بخشند و در ادامه میگوید که اگر پادشاهان کشورهای
مسیحی در این مورد از پاپ پیروی نمیکنند، دلیل این است که به مذهب خود علاقه مند نیستند و باید همان کاری را انجام دهند که توسط قزلباشهای خود میکند؛ یعنی جنگ پی گیر با ترکها که در این جا جهانگرد مینویسد. واقعا برای
مسیحیان شرم آور است که خارجیان نه مناسبت سهل انگارهای خود، چنین سرزنشهایی بشنوند.» و این گفتگوها ادامه مییابد تا اینکه شاه باز سؤال میکند، چرا شاه اسپانیا با ترکها نمیجنگد؟ که شاه جوابهای
سیاح ایتالیایی را قانع کننده نمیداند و علت اصل آن را این میداند که شاه
اسپانیا روح سلحشوری ندارد و سرباز نیست و در ادامه شاه از نحوه و آداب جنگیدن و ضربه زدن به دشمن سخن میگوید و در ادامه از جهانگرد سؤال میکند، چرا پادشاهان
مسیحی در مقابل ترکها عثمانی با یکدیگر متحد نمیشوند؟ و جهانگرد پاسخ میدهد که پادشاه با یکدیگر اختلاف دارند و خیلی مشکل است که بتوانند در امری وحدت نظر به دست آورند. پس این گفتگوها ادامه مییابد و خواننده میتواند برای دانستن بیشتر به سفرنامه ص۱۷۳ تا ۲۰۸ مراجعه کند.
و در آخر جهانگرد ایتالیایی پیشنهادی به شاه ایران میدهد و آن اینکه شاه ایران محبت قزاقها را به صدمه زدن به ترکها جلب کند، زیرا قزاقها در دریای سیاه به ترکها صدماتی را وارد نمودهاند، بعد از این دیدار جهانگرد به فرح آباد برگشته و بعد از دو روز اقامت همراه بقیه اردو شاه عازم
قزوین میشود.
این سفر با گذشتن از شهرهای ساری، فیروزکوه و تهران همراه است که جهانگرد به توصیف این شهرها پرداخته، در مورد تهران مینویسد.
تهران شهر بزرگی است ولی عده کمی در آن ساکن هستند، تمام شهر از باغهای بسیار بزرگی پوشیده شده و همه رقم میوه در آن یافت میشود. خیابانهای این شهر پر از درختان چنار است. در مورد قزوین مینویسد.قزوین شهر بزرگی است که مرکز قسمت بزرگی از ایالت آذربایجان محسوب میشود، این شهر قبل از این که شاه عباس از آن متنفر شود، پایتخت بود. در این مکتوب مطالبی دیگر؛ از جمله طرز زندگی شاه، اطعام صوفیها از طرف شاه، حرکت
حرام برای شاه در موقع شکار رفتن شاه، دیدار جهانگرد از قصر شاه در اشرف و توصیف این قصر، مراسم محرم و... آمده است.
بعد از رسیدن به قزوین و توقف چند روزه در آن همراه شاه برای جنگ و سرکوبی عثمانیها راهی
اردبیل میشود. این سفر که از طریق سلطانیه، زنجان و خلخال صورت گرفته است. بعد از رسیدن به سلطانیه قوای ایران به دو دسته تقسیم شدند.عده زیادی از قوای نظامی ایران تحت فرماندهی قرچقای خان عازم تبریز و عده کمتری ماندند تا با شاه به اردبیل بروند. با ورود شاه به اردبیل در آخر ماه اوت، شاه سفیر عثمانی را به حضور پذیرفت، این ملاقات که نزدیکترین افراد شاه هم در آن حضور نداشتند و دو به دو انجام گرفته، شرایط صلح در آن مطرح شد که عبارتند از: اولا شاه همه ساله، دویست تا سیصد بار
ابریشم به عنوان هدیه بفرستد و در عوض ترکها، مقداری پارچههای متنوع به ایرانیان هدیه بدهند. دوم اینکه شاه همه زمینهایی را که از ترکها گرفته؛ (یعنی تبریز، شوماخی و تمام شیروان، نقاطی از آذربایجان، دمیرقاپو، نخجوان و تمام ارمنستان) را پس و
گرجستان را تخلیه کند و دیگر اینکه به عنوان گروگان، یکی از فرزندان خود را به آنها بسپارد. شاه جواب داد که مایل به جنگ با ترکها نیست، بنابراین آنها (ترکها) میتوانند، پیش بیایند و او عقب نشینی خواهد کرد و همه چیز را خواهد سوزانید و از بین خواهد برد و وقتی آنان خوب پیش روی کردند و موقع لازم فرارسید، دست به کار خواهد شد و نخواهد گذاشت، حتی یکی نفر از ترکها به وطن خود مراجعت کند. و بعد شاه با صدایی بلند به نحوی که همه؛ از جمله سفیر عثمانیها شنیدند، دستور داد که همه، شهر را (یعنی اردبیل) تخیلیه و به جای امن تری منتقل شوند. به شاه خبر رسید که ترکها وارد تبریز شدهاند و در روز دوشنبه ۱۰ سپتامبر یکی از جاسوسان برای او خبر آورد که دسته قوای نظامی ترکها به سوی اردبیل روان است تا آنجا را منهدم سازند. بعد از این شاه دستور داد تا همه فردا با او از اردبیل خارج شوند و به سربازان دستور داد بعد از ترک اردبیل، آن شهر و تمام آبادیهای اطراف آن را
آتش زدند تا به دست دشمن نیفتد. در روز سپتامبر که دیگر چیزی به آتش زدن شهر نمانده بود، به شاه خبر رسید که پیروزی بزرگی علیه عثمانیها بدست آمده است که گزارش این مطلب از طرف فرستاده قرچقای بیگ به شاه رسید؛ در حالی که او هنوز در تعقیب ترکها بود
این مکتوب علاوه به گزارش این جنگ، اطلاعاتی از ترکیب قشون ایران در زمان صفوی دربر دارد. و آن اینکه قشون ایران مرکب از چهار دسته است: تفنگچیان که شاه اینها را به توصیه آنتونی شرلی انگلیسی تشکیل داده است، آنان از نژاد اصیل ایرانی و ساکن
شهرها و دهات و در تمام سال حقوق میگیرند. دسته دوم غلامان شاه هستند که از نژادهای
مسیحی خود را آزاد کنند. این عده سوار جنگ میکنند و اسلحه آنان نیزه،
تنفنگ ، تبر زرین و
شمشیر هلالی است. سومین دسته، قزلباشها هستند که از لحاظ مقام و اصالت بالاتر از غلامان هستند. قزلباشها از ۳۲ طایفه مختلفند. تعداد آنها به ۷۰ هزار نفر میرسد. قزلباشها سواره به جنگ میروند، زیرا ایرانیان به پیاده نظام توجهی ندارند. چهارمین دسته، که معتبرترین سپاهیان شاه به شمار میآیند، قورچیها هستند. نگهبانان مخصوص قصر شاهی و چادرهی خاص سلطنتی از میان آنان انتخاب میشود. قورچیها و قزلباشها در اختیار هیچ یک از خانها یا سلطانها یا کسان دیگر نیستند و خدمات خود را منحصرا در اختیار شاه قرار میدهند، مستقیما از او حقوق و مستمری میگیرند. تعداد قورچیان ۱۲ هزار نفر و اسلحه آنها مانند سایر قزلباشیها میباشد. این چهار دسته اساس قشون را ایران را تشکیل میدهند. اطلاعاتی دیگر هم در خصوص حقوق افراد قشون، نحوه پوشش آنها و شیوه جنگ شاه عباس با ترکها بدست میدهد.نحوه پذیرش و شرفیابی سفراء کشورها؛ از جمله سفراء مسکو،
هند ،... و مراسمی که در این خصوص انجام میگیرد، من جمله آنها هدایا سفیر و هدایای دیگر را که بیش از ۵۰۰ نفر حمل میکند؛ در جایی که از نظر شاه میگذرانند و نحوه پوشش سفیران و اشخاصی را که در آن مراسم شرکت میکنند و نحوه پوشش آنها بطور مفصل بازگو شده است.و در آخر گزارش سفر بازگشت او، از اردبیل که از طریق ساوه،
قم و کاشان به اصفهان صورت گرفته آمده است، در رابطه با شهرهایی که در زمان رفتن به اردبیل و چه در زمان برگشتن و اصفهان صورت گرفته، توضیحات مفصل و مبسوط از آنها، مردمان و آداب، رسوم آنان میدهد.
ترجمه حاضر، قلمی روان و قابل فهم نوشته شده است و نشان دهنده اهتمام آقای شعاع الدین شفا در این ترجمه ارزنده است. از ویژگیهای این ترجمه آن است که ضمن تطبیق نسخه خطی با نسخه چاپی، ملاحظه شده که سافسور وقت بعضی مطالب نامهها را به علل سیاسی و
مذهبی حذف کرده و در نتیجه آن قمستها در هیچ یک از چاپهای کتاب منعکس نشده است. تمام آنها با دقت مورد مطالعه قرار گرفته و در ترجمه فارسی اضافه شده تا معلوم شود، سانسور زمان نسبت به چه مباحثی حساسیت داشته است و این موارد اضافه در پاورقیها تذکر داده تا خواننده از آنها اطلاع یابد. از دیگر ویژگیهای این ترجمه، پاورقیهایی است که مترجم در مورد اشتباهاتی است که مؤلف سفرنامه در مورد تلفظ نامهای اماکن و اشتباهاتی که در مورد بام اماکن و درست درج نکردن آنها صورت داده است، آورده که به خواننده کمک شایانی در این خصوص مینماید.
در آغاز سفرنامه، فهرست، مطالب و در آخر کتاب، فهرست اعلام گنجانده شده است.
نرم افزار جغرافیای جهان اسلام،مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.