سفرنامه رابی بنیامین تودولایی (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کتاب «سفرنامه ی رابی بنیامین تودولایی»، شرح سفرهای یک نویسنده یهودی
قرن ششم هجری با موضوع پراکندگی
قوم یهود است که به قلم خانم مهوش ناطق، به
زبان فارسی ترجمه شده است. اصل کتاب به
زبان عبری بوده و به دلیل ارزش تاریخی مستند آن، بارها گاه از روی متن اصلی و یا از زبانهای دیگر ترجمه شده است.
شیوه نگارش کتاب بدین ترتیب است که با ذکر فاصله هر
شهر با شهر دیگر به تعداد یهودیان آن شهر بر اساس نفرات یا خانوار اشاره و اسامی معلمان دینی و وضعیت مدارس آنها را شرح میدهد. تاریخچه شهر، روحیه و ویژگیهای اخلاقی و فرهنگی
مردم ، تجارت و محصولات،
رودها ،
کوهها و باغات و... موضوعاتی است که به تناسب هر شهر مطرح شده است. در ابتدای کتاب، پیش گفتار ناشر و مقدمه مترجم آلمانی و سپس پیش گفتار ارزشمندی به قلم خانم ناطق آمده است. اصل
سفرنامه فاقد هرگونه تبویب و فصل بندی است و مطالب بدون هیچ عنوانی به صورت سلسله وار آمده است. سفرنامه رابی بنیامین به عنوان یک سند تاریخی معتبر به
شهرت رسید. این اثر به بیش تر زبانهای مدرن
دنیا ترجمه شده است و به علت مطالب متنوع و فراوان، یک منبع غنی برای تحقیق در تاریخ
قرون وسطا بوده و هنوز نیز معتبر است. مورخین بسیاری چه
یهود و چه غیر یهود از این سفرنامه بهره گرفته و میگیرند. از میان مورخین یهودی از زمان ویرایش و چاپ
سفرنامه آشر میتوان
گرتز را مهمترین آنها به شمار آورد که در آثار بزرگ تاریخی خود نوشتههای رابی بنیامین را ماخذ قرار داده است.
۱. در ابتدای این بحث به کلام کاتب نسخه که حاوی مطالب مفیدی درباره سفرنامه است، اشاره میشود: «این سفرنامه مجموعهای است از روایات مردی به نام رابی بنیامین، پسر یوهان، اهل تودلا واقع در پادشاهی ناوارا در
اسپانیای شمالی. او که به سرزمینهای دور
سفر کرده بود، همان طور که بعدا خواهید خواند، به هر جا رسید، تمام اتفاقاتی را که به
چشم دید و یا از افراد مورد اعتماد شنید، که در اسپانیا نیز نامی آشنا بودند، یادداشت کرد. به همین دلیل او در شرح سفرهایش به نام عالمان مذهبی و افراد برجستهای از سرزمینهای مختلف دنیا اشاره میکند».
۲. از نکاتی که نویسنده به آن توجه ویژه داشته است، انتقاد از دیگر ملل در رفتار با یهودیان و دفاع از هم کیشان خود و تعریف و تمجید از آنها است: «مردم یونان از تمام یهودیان، چه خوب و چه بد، متنفرند. آنها را به یوغ میکشند و در جادهها به سختترین کارها مجبور میکنند. اما یهودیان علیرغم تمام سختیها مردمی ثروتمند، نیکوکار و معتدلاند، سختیها را تحمل میکنند و به
عبادت مشغولاند».
۳. آمارهایی که از تعداد یهودیان شهرهای مختلف ایران میدهد، به لحاظ تاریخی مهم و ارزشمند است. او به عنوان مثال تعداد یهودیان
اصفهان را در آن
زمان تقریبا ۱۵۰۰۰ خانواده ی یهودی و ساکنین یهودی
شیراز را ۱۰۰۰۰ خانوار گزارش میکند. او به کثرت باورنکردنی تجمع یهود در ایران اشاره میکند، که چندین برابر
بین النهرین و اروپاست و از اینها نیز مهم تر، توصیفاتی است که در صفحات ۱۰۱ تا ۱۰۷ از وسعت اعتبار و اقتدار یهودیان در دولت عباسی حکایت میکند.
ذکر آداب، رسوم و عقاید مردم از بخشهای قابل توجه
سفرنامه است. نویسنده در بخشی از سفر از شهری به نام «کولام» نام میبرد و چنین مینویسد که: «در این جا مردگان را
دفن نمیکنند، بلکه با
ادویه آن را مومیایی میکنند، بعد
جسد را روی یک نیمکت میگذارند و با
پارچه روی آن را میپوشانند. همه با اجساد خویشاوندان خود به همین طریق عمل میکنند و چون جسدها به این روش خشک میشوند سالها به همان شکل مثل یک
آدم زنده باقی میمانند و هر کس میتواند تا سالیان دراز والدین و یا اقوام خود را شناسایی کند». او گاه نیز کارهای برخی از مردم را به سخره گرفته و در عین حال تنها یهودیان را میستاید: «این سرزمین
خورشید را میپرستند.
معبد آنها در فاصله ۵/ ۱ مایل از شهر قرار دارد. هر
صبح ، قبل از
طلوع آفتاب به آن جا میروند. در هر معبد یک صورت از خورشید، مجهز به یک وسیله جادویی هست که هر وقت خورشید طلوع میکند، آن صورت با صدای بلندی برمی گردد. آن گاه همه ی مردم،
زن و
مرد ، آتشدان خود را برمی دارند و با مواد دودکردنی، خورشید را دود میدهند. عجب رفتار احمقانهای! میان اینها فقط ۱۰۰ خانواده یهودی زندگی میکنند. آنها یهودیان خوب و متدیناند، کتابهای
موسی و پیامبران را به خوبی میدانند؛ ولی از
تلمود و
هلخه شناخت زیادی ندارند».
۴. درباره
تاریخ سفر رابی بنیامین بحثهای مفصلی شده که بخشی از آن در پیش گفتار کتاب آمده است. در انتهای آن مترجم کتاب چنین نتیجه میگیرد که سفر او از سیسیل تا
طرابلس سه سال و سفرش به
فلسطین ،
سوریه ،
بابل ،
مدائن ،
ایران ،
عربستان ، قسمتی از هند شرقی و
آفریقا کم تر از یک سال و نیم طول کشیده است. آیا چنین چیزی ممکن است؟ به نظر من هر دو غیر ممکن است. داستانهای سفرنامه بسیار زیاد و متنوع و همراه با حکایاتی است که آن را مخدوش میکند. جهان گردان امروزی نیز چندان بی علاقه به بیان چنین حکایاتی نیستند. اما اگر حکایتها را کنار بگذاریم، آن چه که باقی میماند یک متن تاریخی معتبر است. تمام حوادث تاریخی و مکانهایی که در این سفرنامه به آنها اشاره شده، در آثار دیگر مورد تایید قرار گرفته است. اغلب نامهایی را که او ذکر میکند، قسمتی در نوشتههای کاریسی که بعد از او زندگی میکرده و قسمتی در نوشتههای نویسنده ی معاصر او پتاخیا، مثل نام علمای یهودی
اسپانیا ،
ایتالیا و پروونس، نام امپراتور
بیزانس ،
سوریه و غیره در آن
زمان ، تایید شده است.
به دلیل دشوار بودن دست یابی به منابع اطلاعاتی در آن زمان کاملا روشن است که اطلاعات جغرافیایی،
نژادشناسی و نقشه برداری در دوردستترین سرزمین و ملتها را رابی بنیامین از روی دیدهها و تجربههای شخصی خویش نوشته و در اختیار ما قرار داده است.
۵. اینکه چرا رابی بنیامین از مرد بزرگی؛ مثل
ابن میمون هیچ نامی نمیبرد. با آن که او قبل از آن که رابی بنیامین به
مصر برود، در آن جا زندگی میکرد. رابی بنیامین به دنبال اشخاصی میگشت که به وسیله ی نفوذ اجتماعی و یا دارایی خود بتوانند، به او کمک کنند. اما از ابن میمون چه انتظاری میتوانست داشته باشد. او خود هم یک غریبه بود، هنوز کسی او را نمیشناخت و نه میتوانست در اجرای نقشه اش به او کمک کند و نه او را از اجرای آن بازدارد و از این روست که رابی بنیامین دلیلی برای اشاره به نام او نداشته است.
در این جا چند نکته درباره مسیر سفر رابی بنیامین لازم به ذکر است:
۱. اول آن که رابی بنیامین در سفرنامه خود به «تادمر» قبل از «کاریتین» اشاره میکند، در حالی که این منطقه قبل از دیگری قرار دارد. اما میتوان گفت که شاید جهان گرد ما برای راحتی کار مستقیما از
بعلبک به تادمر و هنگام بازگشت از تادمر به کاریتین رفته باشد.
۲. نکته ی دیگر این که او پس از ترک
بصره حتما میبایست ابتدا به
خوزستان میرفت؛ اما او از بصره به «نهر
سامرا » میرود و از نهر سامرا به
رودبار و از آن جا به
نهاوند رفته است. آیا رودبار در این جا اشتباه واژگانی است، قضاوت در این مورد مشکل است، احتمال دومی هم وجود دارد: رابی بنیامین همان طور که قبلا نیز گفته شد. در سفرنامه اش بیش تر به حافظه خود اعتماد داشته است.
۳. به نظر میرسد، اقامت او در
اصفهان طولانی بوده، زیرا میتوان گفت که او از اصفهان برای گردش به
شیراز ، خیوه و
سمرقند رفته است.
۴. آن طور که از نوشتههای رابی بنیامین برمی آید، او در مسیر سفرش برخی سرزمینها؛ مثل
طبس ،
قزوین و
نیشابور را به
چشم خود ندیده است. زیرا احوال این مناطق را از قول دیگران میگوید و اطلاعات او از این مناطق براساس شنیدههای اوست و از خبررسان خود نام میبرد. از این مطلب میتوان نتیجه گرفت که او از سمرقند به اصفهان بازگشته است، زیرا از اصفهان به عنوان محلی یاد میکند که در آن این اطلاعات را به دست آورده است. درباره چین نیز مینویسد: «مردم میگویند» و از این راه مشخص میشود که او کشور
چین را نیز به چشم ندیده است. چنین جملاتی در هیچ یک از قسمتهای دیگر متن دیده نمیشود، و این خود آشکار میکند که او به دیگر سرزمینهایی که در ذکر آنها این قید را نیاورده، شخصا سفر کرده است.
مترجم از بین دو نسخهای که در اختیار داشته متن
آلمانی را برای ترجمه انتخاب کرده است. وی ترجمه آلمانی را با ترجمه
انگلیسی مطابقت داده است و اگر جایی تفاوتهای یافته در پاورقی متذکر شده است. همچنین
لاتین بعضی از کلمات و توضیح الفاظ و منابع مطالب نیز در پاورقی آمده است. در انتهای اثر فهارس
اعلام ، اماکن، کتب و مجلات به ترتیب
حروف الفبا آمده است.
نرم افزار جغرافیای جهان اسلام، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور).