بین سلب کننده جهت در قضیه و قضیه سالبه دارای جهت، فرق است؛ مثلاً سلب کننده جهت ضرورت (لیس بالضرورة)، غیر از سالبه ضروریه (بالضرورة لیس) است، زیرا اوّلی با ماده امکان سازگار است، اما سالبه ضروریه با ماده امکان در تعارض است. همچنین سلب کننده جهت امتناع (لیس بالامتناع)، غیر از سالبه ممتنعه (بالامتناع لیس) است، زیرا سلب کننده برای امتناع با ماده امکان سازگار است، اما سالبه ممتنعه با ماده امکان در تعارض است.
خواجه طوسی در اساس الاقتباس آورده است: «و موضع جهت بر موضع حرفسلب متقدم باشد به طبع، چه اگر سلب بر جهت درآید سلب جهت کند؛ پس حکم جهت باطل میشود و نسبت محمول با موضوع به جهتی بود که مساوی رفع آن بود و مقابل او؛ مثالش: زید لیس بالامکان هو کاتبا، و این سلب امکان کتابت بود، نه امکان سلب کتابت؛ پس نسبت باقیمانده یا وجوب است یا امتناع، و در پارسی یک بار گویی: زید ممکن است که کاتب نباشد، و یک بار گویی: زید ممکن نیست که کاتب باشد. در این دو قضیه، رابطه تکرار شده است، چه لفظ "باشد" رابطه دیگر است و این تکرار در این لغت از آن جهت واقع شود که حرفسلب با رابطه در صیغت مرکب میشود و اگر بخواهی که این تکرار واقع نگردد، گویی: زید به امکان کاتب نیست؛ زید نه به امکان کاتب است».