زنا در عصر یوسف (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در این مقاله،
آیات مرتبط با دیدگاه مردم عصر
یوسف علیهالسلام در مورد
زنا معرفی میشوند
گناه بودن زنا و انزجار از آن در عصر
یوسف علیهالسلام:
۱. «وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَيا سَيِّدَها لَدَى الْبابِ قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ
يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخاطِئِينَ وَ قالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا إِنَّا لَنَراها فِي ضَلالٍ مُبِينٍ؛
و آن زن كه
يوسف در خانه او بود، از او تمنّاى كامجويى كرد؛ درها را بست و گفت: بيا
به سوى آنچه براى تو مهيّاست!
يوسف گفت: پناه مى برم
به خدا! او -عزيز مصر- صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامى داشته؛ آيا ممكن است
به او ظلم و خيانت كنم؟!
به يقين ستمكاران رستگار نمىشوند. و هر دو
به سوى در، دويدند و در حالى كه همسر عزيز،
يوسف را
تعقیب مىكرد)؛
پیراهن او را از پشت كشيد و پاره كرد. و در اين هنگام، همسر آن زن را نزديك در يافتند. آن زن گفت: كيفر كسى كه بخواهد نسبت
به خانواده تو
خیانت كند، جز
زندان يا
عذاب دردناك، چيست؟!
يوسف! (از اين جريان)، صرفنظر كن؛ و تو نيز اى زن از گناهت
استغفار كن، زيرا تو از خطاكاران بودى. اين جريان در شهر منعكس شد؛ گروهى از زنان شهر گفتند: همسر عزيز، غلامش را
به سوى خود دعوت مىكند. (
عشق اين جوان)، دراعماق قلبش نفوذ كرده؛ ما او را در
گمراهی آشكارى مىبينيم.»
۲. «وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي
بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ قالَ ما خَطْبُكُنَّ إِذْ راوَدْتُنَّ
يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ؛
پادشاه گفت: او را نزد من آوريد. ولى هنگامى كه فرستاده او نزد وى آمد،
يوسف گفت:
به سوى آقايت بازگرد، و از او بپرس ماجراى زنانى كه دستهاى خود را بريدند چه بود؟
به يقين پروردگار من
به نيرنگ آنها آگاه است. (
پادشاه آن زنان را طلبيد و) گفت:
به هنگامى كه
يوسف را
به سوى خويش دعوت كرديد، جريان كار شما چه بود؟ گفتند: منزّه است خدا، ما هيچ خطا و عيبى در او نيافتيم! در اين هنگام همسر عزيز گفت: الآن حق آشكار گشت. من بودم كه او را
به سوى خود دعوت كردم؛ و او از راستگويان است.»
زنا، عملى
حرام و ظالمانه از ديدگاه
يوسف عليهالسلام:
«وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛
و آن زن كه
يوسف در خانه او بود، از او تمنّاى كامجويى كرد؛ درها را بست و گفت: بيا
به سوى آنچه براى تو مهيّاست!
يوسف گفت: پناه مى برم
به خدا! او -
عزیز مصر- صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامى داشته؛ آيا ممكن است
به او ظلم و خيانت كنم؟!
به يقين
ستمکاران رستگار نمىشوند.»
زنا، عملى ناروا در نظر پادشاه
مصر در عصر
يوسف علیهالسلام:
«فَلَمَّا رَأى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ؛
هنگامى كه عزيز مصر ديد پيراهن او از پشت پاره شده، گفت: اين از
مکر و حيله شما زنان است؛ كه مكر و حيله شما زنان، عظيم است!»
افترا به یوسف (قرآن).
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۵، ص۴۰۷، برگرفته از مقاله «زنا در عصر یوسف علیهالسلام».