رَبیعَه (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رَبیعَه (به فتح راء و کسر باء و فتح عین) از
واژگان نهج البلاغه نام قبیلهای از قبایل عرب است که دو بار در «
نهج البلاغه» آمده است.
رَبیعَه نام قبیلهای از قبایل عرب است.
امام (صلواتاللهعلیه) در یک جا فرموده:
«اَنا وَضَعْتُ فی الصِّغَرَ بَکَلاَکِلِ الْعَرَبِ وَ کَسَرْتُ نَواجِمَ قُرونِ رَبیعَةَ وَ مُضَرَ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعی مِنْ رَسُولِ اللهِ (صلیاللهعلیهوآله) بِالْقَرابَةِ» یعنی «من به زمین زدم بزرگان عرب را و من شکستم شاخهای قبیله ربیعه و مضر را و میدانید منزلت مرا از
رسول خدا در قرابت بسیار نزدیک.»
(شرحهای خطبه:
)
کلاکل به معنای سینهها است که منظور بزرگان عرب هستند، نواجم ظاهر شدهها و قرون به معنی شاخها میباشد و منظور بزرگان ربیعه و مضر است.
ابن میثم فرموده: مراد امام آنهایی است که در
جمل و
صفین از بین برد.
در عهدنامهای میان ربیعه و
یمن چنین نوشت:
«هذا ما اجْتَمَعَ عَلَیْهِ اَهْل الْـیَمَنِ حاضِرُها وَ بادیها وَ رَبیعَةُ حاضِرُها وَ بادیها: اَنَّهُمْ عَلَی کِتابِ اللهِ یَدْعونَ اِلَیْهِ وَ یَاْمُرونَ بِهِ» یعنی (این پیمانی است که اهل «یمن» شهریان و بیابان نشینهای آنها و «ربیعه» اعمّ از شهرنشین و بیابانی بر آن اتّفاق کردهاند، که قانون
قرآن را پایبند باشند و به سوی آن دعوت کنند و به آن امر نمایند.)
(شرحهای نامه:
)
ابن ابی الحدید گوید: اهل الیمن شامل است به قبایل اولاد
قحطان مثل
حمیر، عکّ، جذام،
کنده، ازد و...، «ربیعه» همان ربیعة بن نزار است که شامل بکر،
تغلب و عبد القیس میباشد. «حاضر» آن که شهرنشین است و «بادی» آن که میان شهر و بادیه رفت و آمد میکند.
این واژه دو بار در «نهج البلاغه» آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «ربیعه»، ج۱، ص۴۲۹-۴۳۰.