روزنامه سفر حج (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کتاب «روزنامه سفر حج»، تالیف حاجیه خانم
علویه کرمانی است که به کوشش
رسول جعفریان احیا شده است. کتاب، به
زبان فارسی است و یکی از منابع مهم دربار دوره
ناصر الدین شاه و وقایع و اتفاقات آن
عصر میباشد. هم چنین
سفرنامه حج مؤلف و اتفاقات آن میباشد.
ایشان، علت نوشتن این سفرنامه را مشغولیت در
سفر و یادگاری از خود بر جای گذاشتن دانسته است؛ چنان که مینویسد: «در این سفر عیال خود این خاک سار هم سفر و حاجی نبود و خیلی به جهت تنهایی دل تنگ بودیم و مشغولیاتی بهتر از این ندیدیم که بعد از رسیدن به منزلها و رفع خستگی نمودن، شرح قضایای هر منزل و فرسخهای آنها و دهات و مزارعی که در راهها دیده میشود به طور روزنامه بنویسم که هم کتابچه شود و هم یادگاری در این صفحه روزگار بماند».
مقدمه مصحح، مقدمه مؤلف و پنج بخش میباشد. شیوه بیان مطالب به صورت روزشمار و بر اساس وقایع اتفاق افتاده و مشاهدات مؤلف در هنگام
سفر میباشد. ادبیاتی که در گزارش این سفر از آن سود برده شده است، مربوط به دوره ناصری است.
۱. مقدمه مصحح در باره مؤلف و کتاب میباشد.
۲. بخش اول کتاب با نام «در راه حج» به گزارش سفر مؤلف برای
زیارت حج است. ایشان در مناطق مختلف، شرح سفر را جداگانه بیان میدارند؛ همانند: «
روز شنبه بیست و پنج شهر
رمضان المبارک سنه ۱۳۰۹ در منزل فعلی مکان دولاب سرکار بندگان عالی آقای حاجی محمد خان سه
ساعت به غروب مانده سوار شدیم با
چشم گریان و دل بریان و دوری احباب و مفارقت اقوام...». ایشان، در این بخش از مناطق زیادی همانند دولاب، بهرام جرد، قلعه عسکر، بافت و کشکوئیه،
بندرعباس ،
بمبئی ،
مسقط و... دیدن کردهاند.
۳. دومین بخش کتاب در باره
مکه و
مدینه است که این گونه آغاز میشود: «عصر
شنبه بیست و نهم حاج از
جده بار کردند. عسکر مصری و عسکر جده هم محمل
عایشه را
حرکت دادند با ساز و توپ و تفنگ...» . ایشان، در این بخش نیز به گزارش سفر خود در مکه و مدینه میپردازد و تمام جزئیات سفر را بیان میکند.
۴. بخش سوم، سفر به
عتبات عالیات است. مؤلف، پس از سفر به مکه و مدینه، به
نجف اشرف مسافرت کردهاند، سپس شهرهای مختلف
عراق را زیارت نمودهاند.
۵. بخش چهارم، به سوی
ایران نام دارد که مؤلف خاطرات خود را از برگشت از عتبات عالیات، در این بخش آورده است: «امروز که روز یک شنبه پانزدهم است، سحر خبر کردند که قاطرچی بار میکند. برخاستیم، مستعد بار کردن شدیم.
نماز صبح را علی الطلوع کردیم. کجاوهها را بار کردند. بارها را بار کردند. حاجی کلانتر اصفهانی بی چاره همین قدر گفت: چرا
قاطر کجاوه مرا عوض کردی...» .
۶. بخش پنجم که خیلی نیز ذی قیمت است به توقف مؤلف در دربار ناصری میپردازد. این بخش اطلاعات خوبی از اندرونی دربار به خوانندگان میدهد که در نوبه خود حایز اهمیت است. ایشان، در این بخش به گزارش سفر خود از
تهران به
کرمان میپردازد. نویسنده، در این اثر دارای صراحت
لهجه بوده و در نقل مطالب و مشاهدات، هیچ خودسانسوری وجود ندارد. او هر چه را در مخیله اش میگذشته، به قلم میآورده است. فایده این سفرنامه به خصوص در بخش مربوط به دربار ناصری از همین زاویه است.
۱. سفر مولف را از یک زاویه باید دو بخش کرد: یکی دورانی که با ولی خان است و خودش میگوید که
آزادی چندانی برای نوشتن نداشته و اساسا گویی به اختیار خود به این سفر نیامده است. دوم دورانی که از وی جدا شده و این از نیمه زیارت عتبات است. از آن پس دستش در نگارش بازتر است. با این حال، بعدها که درگیر دربار ناصری و کارهای محوله در تهران میشود، مشغله زیاد او را از نگارش تفصیلی باز میدارد.
۲. نویسنده، بارها در حال نوشتن از حال و هوای خود و دشواریهایی که برای نگارش دارد و اینکه در چه حالتی مینویسد، سخن گفته است. زمانی که از بندر عباس عازم بمبئی است، در
کشتی به نوشتن ادامه میدهد و مینویسد: «حرکت کشتی نمیگذارد درست بنویسم». جای دیگر میگوید: «حقیقت مطلب قوه نوشتن نیست. اعمال و حرکات این سیاهها، از بس که هوا گرم است دیگر قوه ندارم. دلم بی حال میشود.» باهمه دشواریهایی که وی در سفر حج تحمل کرده و شرحش را در این اثر آورده و به خصوص با حساسیتی که او داشته باز هم نگارش همین مقدار از زبان یک
زن سیار ارزش مند است. در جریان بازگشت به ایران و زمانی که از روستاها و شهرهای ایران میگذرد، نوشتن برای او سخت است، اما وی و لو اندک یاداشتی مینگارد. ایشان زمانی که در تهران در دربار ناصری و خانه اشراف است، هم چنان به نوشتن ادامه میدهد. گاهی روزهای متوالی فقط چند کلمه مینویسد یا هیچ نمینویسد. یک بار پس از وصف تکیه
دولت و
تعزیه و انواع و اقسام آنها مینویسد: «چه اوضاع و چه دستگاه! من حالت نوشتن ندارم و دیگر اینکه چند روز در اندرون هستم که نمینویسم بعد که میآیم خانه یادم میرود.» در مسیر بازگشت از تهران به کرمان نیز هم چنان نوشتن و لو به اختصار ادامه دارد: «امروز که شنبه بیست و ششم است، دو از آفتاب گذشته وارد کاروان سرای حسن آباد شدیم. مادر آقا خوابیده و من هم مشغول نوشتن هستم و فکر غذای ظهر».
۳. نویسنده، از ابتدا هول و هراس سفر را دارد و گویی در اختیار خودش نبوده است. شرایط هم این وضعیت را تقویت میکند. ابتدا خبر
مرگ فرمان فرما والی کرمان و سپس لشکر ناصر و به دنبالش مریضی خان و زن او نگران و آشفته اش کرده، به «بافت» نرسیده مینویسد: «از روزی که از کرمان بیرون آمدیم یک ساعت خوش ندیدیم، نفهمیدیم از کجا میآییم، به کجا میرویم». از این دسته سختیها وی را سخت متزلزل میکند.
۴. وی در این سفر افزون بر نجف به کربلا و
کاظمین و
سامرا هم میرود. این
زمان سالهای پایانی زندگی
میرزای شیرازی در سامرا است. روشن نیست مؤلف چه آشنایی با ایشان داشته، اما هر چه هست توانسته است به راحتی با میرزا دیدار کند و با عیال ایشان شام صرف کند.
۵. مسیری که نویسنده و همراهان از آن راه به
حج رفتهاند از جهتی متفاوت با دیگران است. آنان از بندر عباس سوار کشتی شده به بمبئی میروند. این اقدام که قدری ظاهرش نامعقول مینماید بدان سبب است که از بندر عباس کشتیای که مستقیم به
جده برود، در کار نبوده و آنان به اجبار به بمبئی رفتهاند تا همراه حجاج
سنی و
شیعه آن بلاد با کشتی عازم حج شوند. وی به هیچ وجه از راه دریایی که طی کرده راضی نیست و در این باره ناراحتی خود را ابراز میکند.
۶. چیزی بیش از نیمی از این سفرنامه مربوط به دوران اقامت در تهران است. این بخش که از اواخر
جمادی الاولی سال ۱۳۱۰ تا
صفر سال ۱۳۱۲ را شامل میشود، رخدادهای مربوط به زندگی روزانه نویسنده را در تهران، به خصوص در منزل حشمت السلطنه و غلام حسین خان پسر ظهیر الدوله شامل میشود، اما این گزارش وسیع تر از یک گزارش خانوادگی بوده و به دلیل رفت و آمد وی با
زنان درباری به ویژه
همسران ناصر الدین شاه و نقشی که در امور خانوادگی این جماعت ایفا میکرده و نیز ملاقاتها یا دیدارهایی که با
شاه داشته و نیز شرکت در مراسم تعزیه تکیه دولت و بسیاری از مسائل دیگر، این سفرنامه را به یک گزارش با ارزش، آن هم در بخش زنانه دربار تبدیل کرده است.
کتاب دارای پاورقی و توضیحاتی در بعضی از صفحات از مصحح میباشد. فهرست کتاب در ابتدای آن و فهرست راهنما در پایان آن قرار گرفته است. بر اساس مطالبی که در دو صفحه نخست کتاب آمده و مقایسه
خط به کار رفته در این دو صفحه، چنین معلوم میشود که نویسنده ابتدا از ولی خان که همراه وی بوده و احترامش را داشته، درخواست ثبت خاطرات را کرده، اما فقط اندکی بیش از نیم صفحه، گویا از
زبان وی نوشته و کنار گذاشته است. تفاوت این دو خط نشان از این دارد که نسخه در دست رس، نسخه اصلی میباشد که به شماره ۳۹۳ در کتاب خانه دانشکده ادبیات نگه داری میشود.
نرم افزار جغرافیای جهان اسلام، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور).