روایات اثبات امامت امام صادق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
برخی شبهه کردهاند که شیعیان برای اثبات امامت امامانشان به روایات
اهلسنت متوسل میشوند؛ زیرا در منابع خود روایتی در این موضوع ندارند. در این مقاله تنها به بررسی روایات مثبت امامت
امام صادق (علیهالسّلام) پرداخته میشود و در مورد باقی
ائمه در مقالات دیگر توضیح داده میشود.
اولاً: در منابع غنی
شیعه، برای اثبات مسائل اعتقادی روایات فراوانی وجود دارد و شیعه برای اثبات عقائدش نیازی به روایات
اهلسنت ندارد. استدلال شیعه به روایات و منابع اهل سنت از باب «
قاعده الزام» است؛ یعنی چون اهل سنت روایات خودشان را قبول دارند (نه روایات شیعه را) در مقام بحث علمی و استدلال باید به منابع خودشان مراجعه و استدلال کرد. همانطوری که اگر آنها بخواهند برای شیعیان، مطلبی را ثابت کنند، باید از منابع مورد پذیرش شیعه دلیل بیاورند؛ قانون بحث علمی و مناظرات این روش را اقتضا میکند. بنابراین، شبهه دشمنان
اهلبیت (علیهمالسّلام) در این زمینه کاملا بیاساس است.
ثانیا: در موضوع اثبات
امامت ائمه (علیهمالسّلام) در منابع شیعه، تعداد زیادی
حدیث صحیح و
متواتر در منابع شیعه وجود دارد.
و در موضوع (امامت
امام صادق (علیهالسّلام))، نیز روایات معتبر و متواتری وجود دارند که در نوشته پیش رو، این روایات جمعآوری شده و تقدیم شما و همه رهپویان حق و حقیقت میگردد.
در موضوع «اثبات امامت، ائمهی طاهرین (علیهمالسّلام)، از دیدگاه روایات شیعه»، مقالاتی وجود دارد؛ برای اطلاع بیشتر به این آدرسها
مراجعه فرمایید.
اعتقاد شیعه بر این است که هر امامی، قبل از به شهادت رسیدن، بر امامت امام پس از خود تصریح کردهاند و این مطلب در روایات صحیح و
معتبر نقل شده است.
شیخ مفید (رحمةاللهعلیه) یکی از علمای درجه اول شیعه، بعد از معرفی نسب و شخصیت علمی امام صادق (علیهالسّلام)، تصریح مینماید که پدرشان
امام باقر (علیهالسّلام) بر امامتش به صورت روشن تصریح نموده است:
«وَ کَانَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ
بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ
بْنِ الْحُسَیْنِ (علیهماالسّلام) مِنْ بَیْنِ اِخْوَتِهِ خَلِیفَةَ اَبِیهِ
مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهماالسّلام) وَ وَصِیَّهُ وَ الْقَائِمَ بِالْاِمَامَةِ مِنْ بَعْدِهِ وَ بَرَزَ عَلَی جَمَاعَتِهِمْ بِالْفَضْلِ وَ کَانَ اَنْبَهَهُمْ ذِکْراً وَ اَعْظَمَهُمْ قَدْراً وَ اَجَلَّهُمْ فِی الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ وَ نَقَلَ النَّاسُ عَنْهُ مِنَ الْعُلُومِ مَا سَارَتْ بِهِ الرُّکْبَانُ وَ انْتَشَرَ ذِکْرُهُ فِی الْبُلْدَانِ وَ لَمْ یُنْقَلْ عَنْ اَحَدٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِهِ الْعُلَمَاءِ مَا نُقِلَ عَنْهُ وَ لَا لَقِیَ اَحَدٌ مِنْهُمْ مِنْ اَهْلِ الْآثَارِ وَ نَقَلَةِ الْاَخْبَارِ وَ لَا نَقَلُوا عَنْهُمْ کَمَا نَقَلُوا عَنْ ابیعَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) فَاِنَّ اَصْحَابَ الْحَدِیثِ قَدْ جَمَعُوا اَسْمَاءَ الرُّوَاةِ عَنْهُ مِنَ الثِّقَاتِ عَلَی اخْتِلَافِهِمْ فِی الْآرَاءِ وَ الْمَقَالاتِ فَکَانُوا اَرْبَعَةَ آلَافِ رَجُلٍ. وَ کَانَ لَهُ (علیهالسّلام) مِنَ الدَّلَائِلِ الْوَاضِحَةِ فِی اِمَامَتِهِ مَا بَهَرَتِ الْقُلُوبَ وَ اَخْرَسَتِ الْمُخَالِفَ عَنِ الطَّعْنِ فِیهَا بِالشُّبُهَاتِ.... وَ کَانَتْ اِمَامَتُهُ (علیهالسّلام) اَرْبَعاً وَ ثَلَاثِینَ سَنَةً. وَ وَصَّی اِلَیْهِ اَبُوهُ ابوجَعْفَرٍ (علیهالسّلام) وَصِیَّةً ظَاهِرَةً وَ نَصَّ عَلَیْهِ بِالْاِمَامَةِ نَصّاً جَلِیّاً.»
امام صادق جعفر
بن محمد بن علی
بن الحسین (علیهماالسلام) از میان برادرانش جانشین پدرش حضرت باقر (علیهالسّلام) و
وصی آن حضرت بود که پس از ایشان به امر امامت قیام نمود، و در فضل و دانش سر آمد همه برادران گشت، و از همه آنان نام آورتر، و در قدر و منزلت بالاتر، و در میان شیعه و سنی مقامش ارجمندتر بود، و بهاندازه مردم از علوم آن حضرت نقل کردهاند که سخنانش توشه راه کاروانیان و مسافران و نام نامیش در هر شهر و دیار زبانزد مردمان گشته، و از هیچ یک از علمای این خاندان به آناندازه که از آن حضرت
حدیث نقل شده از دیگری نقل نکردهاند، و هیچ یک از اهل آثار و ناقلان اخبار بداناندازه که از آن حضرت بهره بردند از دیگران بهرهگیری نکردند، زیرا اصحاب حدیث که نام راویان ثقات آن بزرگوار را جمع کردهاند با اختلاف در عقیده و گفتار شماره آنان به چهار هزار نفر میرسد. و دلائل روشن در باره امامت آن حضرت بهاندازهای است که دلها را حیران کرده، و زبان دشمن را از خوردهگیری گنگ و لال ساخته است.... مدت زمان امامت (امام صادق (علیهالسّلام)) سی وچهار ۳۴ سال بود. پدرش ابوجعفر (امام باقر) (علیهالسّلام) به صورت آشکار در مورد ایشان وصیت کرد و بر امامتش به صورت روشن تصریح نموده است.
مرحوم
طبرسی از مفسران شیعه نیز در کتاب «
اعلام الوری» مینویسد:
فان الشیعة قد تواترت خلافا عن سلف الی ان اتصل نقلهم بالباقر (علیهالسّلام) انه نص علی الصادق (علیهالسّلام)، کما تواترت علی ان امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نص علی
الحسن، ونص علی الحسین علیهما السلام، وکذاک کل امام علی الامام الذی یلیه، ثم هکذا الی ان ینتهی الی صاحب الزمان،
«عقیدهی متواتر در نزد شیعه که از گذشتگان نسل به نسل رسیده و متصل به زمان امام باقر (علیهالسّلام) میباشد، این است که آن حضرت بر امامت امام صادق (علیهالسّلام) تصریح کرده است؛ همانگونه که متواتر است امیر مؤمنان (علیهالسّلام) بر امامت
امام حسن و
امام حسین (علیهماالسّلام) تصریح نموده است. همچنین هر امامی بر امام پس از خود تا برسد به
امام زمان (علیهالسّلام)، تصریح کردهاند.»
مرحوم
اربلی نیز مینویسد: وکانت امامته (علیهالسّلام) اربعا وثلاثین سنة ووصی الیه ابوجعفر (علیهالسّلام) وصیة ظاهرة ونص علیه بالامامة نصا جلیا.
«مدت زمان امامت (امام صادق (علیهالسّلام)) ۳۴ سال بود. پدرش ابوجعفر (امام باقر) (علیهالسّلام) به صورت آشکار در مورد ایشان وصت کرد و بر امامتش به صورت روشن تصریح نمود.»
این مساله آن قدر در میان علما روشن و آشکار است که علمای اهل سنت نیز در کتابهایشان آن را ذکر کردهاند.
ابنصباغ مالکی مینویسد:
ووصی الیه ابوجعفر (علیهالسّلام) بالامامة وغیرها وصیة ظاهرة، ونص علیها نصا جلیا.
«ابو جعفر (امام باقر) (علیهالسّلام) آشکارا در بارهی امامت امام صادق (علیهالسّلام) وصیت فرموده و بر امامتش به صورت روشن تصریح کرده است.»
در موضوع اثبات «امامت ائمه طاهرین علیهم السلام» دو نوع
نص در منابع شیعه وجود دارد:
نصوص عمومی، روایاتی هستند که از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و یا ائمه طاهرین (علیهمالسّلام) به صورت کلی در موضوع امامت وارد شده است. اینگونه روایات در منابع شیعه فراوان و در حد
تواتر است. این روایات را در دو مقالهای که در ابتدای این نوشتار آدرس آن را ذکر شد، به صورت مفصل مورد بررسی قرار گرفته است لطفا مراجعه فرمایید.
نصوص اختصاصی، روایاتی هستند که در آنها یا اسامی یکایک ائمه (علیهمالسّلام) بیان شده و یا امام قبل، به امامت امام پس از خود تصریح کرده است. دستهی اول را در دو مقاله که در بالا آدرس داده شد، بیان کردهایم اما در مورد دسته دوم در باره هر یکی از ائمه طاهرین (علیهمالسّلام) این نوع روایات وجود دارد.
و نکتهی مهم در این دسته روایات این است که در برخی، امام قبل، امام بعد خودش را به صورت محسوس برای اصحاب نشان داده و فرموده او امام شما است. و در برخی روایات نشانههای امامت را در باره او بیان کرده (همچون
وصیت کردن به امام بعد، یا سپردن آثار رسول خدا و امور اختصاصی امام) که از طریق آن میتوان فهمید ایشان امام بعدی است.
در این نوشتار روایات و نصوص امامت امام صادق (علیهالسّلام) را از زبان پدر بزرگوار شان با اسناد معتبر ذکر مینماییم:
مرحوم شیخ
کلینی در کتاب الحجة، «بَابُ الْاِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَی ابیعَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ
بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا»، چندین روایت در خصوص امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده که برخی آنها ذکر میشود:
«الْحُسَیْنُ
بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی
بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ اَبَانِ
بْنِ عُثْمَانَ عَنْ ابیالصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ قَالَ نَظَرَ ابوجَعْفَرٍ (علیهالسّلام) اِلَی ابیعَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) یَمْشِی فَقَالَ تَرَی هَذَا؟ هَذَا مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نُرِیدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ؛
ابوصباح کنانی میگوید: امام باقر (علیهالسّلام) به امام صادق (علیهالسّلام) که راه میرفت، نگاه کرد وگفت: میبینی او را؟ او از جمله کسانی است که خداوند در باره ایشان فرموده است: ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم!»
در این روایت، امام باقر (علیهالسّلام) تصریح مینماید که امام صادق از جمله افرادی است که خداوند آنان را امام و وارثان زمین قرار داده است.
روایت بالا از نظر
سند صحیح است. مرحوم
علی بن یونس عاملی (از علمای قرن نهم) سند این روایت را تصحیح کرده و مینویسد:
روی
محمد بن یعقوب بالاسانید الصحاح الی ابیالصباح ان الباقر (علیهالسّلام) نظر الی الصادق (علیهالسّلام) وقال: هذا من الذین قال الله فیهم: (ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین).
«
محمد بن یعقوب با سندهای صحیح، که به ابیصباح میرسد، نقل کرده که امام باقر (علیهالسّلام) به امام صادق (علیهالسّلام) نگاه کرد و فرمود: ایشان از جمله کسانی است که خداوند در بارهی آنها فرموده است: ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین»
«
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ
اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ
بْنِ سَالِمٍ عَنْ جَابِرِ
بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ عَنْ ابیجَعْفَرٍ (علیهالسّلام) قَالَ سُئِلَ عَنِ الْقَائِمِ (علیهالسّلام) فَضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَی ابیعَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) فَقَالَ هَذَا وَ اللَّهِ قَائِمُ آلِ
مُحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَالَ عَنْبَسَةُ فَلَمَّا قُبِضَ ابوجَعْفَرٍ (علیهالسّلام) دَخَلْتُ عَلَی ابیعَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) فَاَخْبَرْتُهُ بِذَلِکَ فَقَالَ صَدَقَ جَابِرٌ ثُمَّ قَالَ لَعَلَّکُمْ تَرَوْنَ اَنْ لَیْسَ کُلُّ اِمَامٍ هُوَ الْقَائِمَ بَعْدَ الْاِمَامِ الَّذِی کَانَ قَبْلَه.»
جابر بن یزید جعفی میگوید: از امام باقر (علیهالسّلام) پرسیدند: قائم کیست؟ آن حضرت با دستش به امام صادق (علیهالسّلام) زد و فرمود: به خدا این قائم آل
محمد (علیهالسّلام) است. عنبسه گفت: بعد از وفات امام باقر (علیهالسّلام) خدمت امام صادق (علیهالسّلام) رسیدم و حدیث جابر را به عرض ایشان رساندم. فرمود: جابر راست گفته. سپس فرمود: شاید شما گمان کنید که هر امامی قائم بعد از امام قبلی نیست.
در این روایت تعبیر «هَذَا وَ اللَّهِ قَائِمُ آلِ
مُحَمَّدٍ» نص صریح بر امامت ایشان است زیرا امام صادق (علیهالسّلام)، درپایان روایت، این جمله را توضیح میدهند و بیان میکنند که مراد امام باقر (علیهالسّلام)، امام زمان همان عصر است نه
امام مهدی (علیهالسّلام) که یکی از القابش «قائم» است.
و القائم یطلق فی الاخبار علی المهدی القائم بالجهاد، الخارج بالسیف، و علی کل امام فانه قائم بامر الامامة کما سیاتی فی باب: ان الائمة کلهم قائمون بامر الله، و غرضه (علیهالسّلام) بیان ان ابیسمانی قائما بالمعنی الثانی لا الاول، و فی الابهام نوع مصلحة لعدم یاس الشیعة عن الفرج.
«قائم» در روایات، بر حضرت مهدی (علیهالسّلام) که برای
جهاد قیام میکند و با شمشیر خارج میشود و نیز بر هر امامی اطلاق میشود؛ زیرا هر امامی برای امر امامت قیام میکنند. این مطلب در باب «ان الائمة کلهم قائمون بامر الله» میآید. مقصود امام (علیهالسّلام) این است که پدرم مرا به معنای دوم «قائم» نامیده است؛ نه به معنای اول و در این ابهام نوعی مصلحت است تا شیعیان از گشایش در امر امامت ناامید نشوند.
این روایت نیز از نظر علمای شیعه صحیح است. مرحوم
علامه مجلسی، سند این روایت را صحیح میداند و مینویسد: الحدیث السابع: صحیح.
روایت هفتم صحیح است.
مرحوم
علی بن یونس عاملی نیز این
روایت را
صحیح میداند:
وروی بصحاح الاسانید الی جابر
بن یزید ان الباقر (علیهالسّلام) سئل عن القائم بعده، فضرب بیده علی الصادق (علیهالسّلام) وقال: هذا والله قائم آل
محمد یعنی القائم بعد ابیه، لا انه القائم المنتظر (علیهالسّلام).
«با سند صحیح از
جابر بن یزید روایت شده است که از امام باقر (علیهالسّلام) در باره امام قائم بعد ایشان سؤال شد....»
«عَلِیُّ
بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ
مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ
بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الْاَعْلَی عَنْ ابیعَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ اِنَّ ابی (علیهالسّلام) اسْتَوْدَعَنِی مَا هُنَاکَ فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ قَالَ ادْعُ لِی شُهُوداً فَدَعَوْتُ لَهُ اَرْبَعَةً مِنْ قُرَیْشٍ فِیهِمْ نَافِعٌ مَوْلَی عَبْدِ اللَّهِ
بْنِ عُمَرَ فَقَالَ اکْتُبْ هَذَا مَا اَوْصَی بِهِ یَعْقُوبُ بَنِیهِ یا بَنِیَّ اِنَّ اللَّهَ اصْطَفی لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ اِلَّا وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (البقرة -: ۱۳۲ -) وَ اَوْصَی
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ اِلَی جَعْفَرِ
بْنِ مُحَمَّدٍ وَ اَمَرَهُ اَنْ یُکَفِّنَهُ فِی بُرْدِهِ الَّذِی کَانَ یُصَلِّی فِیهِ الْجُمُعَةَ وَ اَنْ یُعَمِّمَهُ بِعِمَامَتِهِ وَ اَنْ یُرَبِّعَ قَبْرَهُ وَ یَرْفَعَهُ اَرْبَعَ اَصَابِعَ وَ اَنْ یَحُلَّ عَنْهُ اَطْمَارَهُ عِنْدَ دَفْنِهِ ثُمَّ قَالَ لِلشُّهُودِ انْصَرِفُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقُلْتُ لَهُ یَا اَبَتِ بَعْدَ مَا انْصَرَفُوا مَا کَانَ فِی هَذَا بِاَنْ تُشْهِدَ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا بُنَیَّ کَرِهْتُ اَنْ تُغْلَبَ وَ اَنْ یُقَالَ اِنَّهُ لَمْ یُوصَ اِلَیْهِ فَاَرَدْتُ اَنْ تَکُونَ لَکَ الْحُجَّةُ.»
عبدالاعلی از امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده که ایشان فرمودند: پدرم آنچه را در آنجا بود (کتب و بقیه چیزهای که مختص به امام است) به من سپرد و چون هنگام وفاتش نزدیک شد، فرمود: چند شاهد نزد من بیاور، من چهار تن از
قریش را که نافع- غلام عبد اللَّه
بن عمر- در میان آنها بود حاضر کردم. فرمود بنویس:
این است آنچه یعقوب به پسرانش وصیت کرد: «پسرانم! خدا برای شما این
دین را برگزید، پس نمیرید جز اینکه
مسلمان باشید» و
محمد بن علی، به جعفر
بن محمد وصیت کرد و به او امر دستور میدهد که او را در بردی که
نماز جمعه با آن میخواند،
کفن پوشاند، و با عمامهی خودش او را
عمامه پوشاند و قبرش را چهار گوش سازد و به مقدار چهار انگشت بالا آورد و هنگام دفن بندهای کفن او را بگشاید. سپس به شاهدان فرمود: برگردید خدا شما را رحمت کند- بعد از آنکه رفتند- گفتم: ای پدر! در این وصیت چه نیازی به گواه گرفتن بود؟ فرمود: پسرم! نخواستم که تو (در امر امامت) مغلوب باشی و مردم بگویند به (امامت) او وصیت نکرده است، خواستم که تو حجت و دلیل داشته باشی.
مرحوم کلینی این روایت با سندی دیگر در بابی دیگرد به نام (باب ما یجب علی الناس عند مضی الامام) نیز نقل کرده و در این روایت امام باقر (علیهالسّلام) تصریح میکند که امام با سه چیز شناخته میشود:
«۲ عَلِیُّ
بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ
مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ
بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ حَدَّثَنَا
حَمَّادٌ عَنْ عَبْدِ الْاَعْلَی قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) عَنْ قَوْلِ الْعَامَّةِ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَالَ مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ لَهُ اِمَامٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة... ُ فَقَالَ یُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْاَمْرِ بِثَلَاثِ خِصَالٍ لَا تَکُونُ فِی غَیْرِهِ هُوَ اَوْلَی النَّاسِ بِالَّذِی قَبْلَهُ وَ هُوَ وَصِیُّهُ وَ عِنْدَهُ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَ وَصِیَّتُهُ وَ ذَلِکَ عِنْدِی لَا اُنَازَعُ فِیه.... فَقَالَ اِنِّی کَرِهْتُ اَنْ تُغْلَبَ وَ اَنْ یُقَالَ اِنَّهُ لَمْ یُوصَ فَاَرَدْتُ اَنْ تَکُونَ لَکَ حُجَّة.»
«عبد الاعلی میگوید: از امام صادق (علیهالسّلام) از سخن عامه سؤال کردم که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده: هر که بمیرد و برای او امامی نباشد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.... تا اینجا که میرسد که امام باقر (علیهالسّلام) فرموده: صاحب این امر (امام) با سه ویژگی که در غیر او نیست شناخته میشود و او نسبت به امام قبل سزاوار است. وصیت امام پیشین، وجود سلاح رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در نزد او، و وصیت امام پیشین، این موارد در نزد من است که هیچ کسی در آن با من منازعه ندارد.»
در این روایت چند جمله بر امامت آن حضرت دلالت مینماید:
در عبارت «اِنَّ ابی (علیهالسّلام) اسْتَوْدَعَنِی مَا هُنَاکَ» مراد از «ما هناک» کتب و سلاح و آثار پیامبر است که از نظر شیعه، نشانههای امامت امام محسوب میشوند. و امام باقر (علیهالسّلام) نیز آنها را به امام صادق (علیهالسّلام) سپردند. معنایش این است که بعد از من، شما امام هستید. علامهی مجلسی در توضیح این قسمت مینویسد:
ایضاح: «ما هناک» ای من الکتب والسلاح وغیرهما من آثار النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسائر الانبیاء علیهم السلام...
«مراد از «ما هناک» کتابها، سلاح و غیر آن از آثار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سایر انبیاء (علیهمالسّلام) است.»
در عبارت «وَ اَوْصَی
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ اِلَی جَعْفَرِ
بْنِ مُحَمَّدٍ وَ اَمَرَهُ اَنْ یُکَفِّنَهُ فِی بُرْدِهِ...»، امام باقر (علیهالسّلام) به فرزندش وصیت میکند که امور تکفین و تدفین ایشان را بر عهده بگیرد و از نظر شیعه امام معصوم را جز امام و معصوم دیگر تجهیز نمیکند؛ بنابراین، امام صادق (علیهالسّلام)، مقام امامت را بعد از پدر بزرگوارشان دارا هستند.
مرحوم
سیدمحسن در کتاب «
اعیان الشیعه» میگوید:
اراد ان یعلمهم انه وصیه وخلیفته والامام من بعده.
«امام باقر (علیهالسّلام) میخواست با این وصیتش به آنها بفهماند که امام صادق (علیهالسّلام)
وصی، جانشین و امام بعد از ایشان است.»
مرحوم
آیتالله العظمی تبریزی برای اثبات دلالت این روایت به امامت آن حضرت میفرماید:
هذا کما تقدم ـ بضمیمه ما دلت علیه النصوص وقام علیه الاجماع انّ الامام عندنا لا یتولّی تجهیزه الاّ امام مثله اذا کان حاضراً، وانّ الوصیه هی من علائم الامامه ـ یکون نصاً علی امامه الصادق (علیهالسّلام).
«این روایت (به ضمیمهی آنچه روایات بر آن دلالت میکند و
اجماع شیعه بر این که امور تجهیز امام را جز امام زمانی که حاضر باشد، بر عهده نمیگیرد و وصیت کردن از نشانههای امامت است)، دلیل روشن بر امامت امام صادق (علیهالسّلام) است.»
فراز پایانی روایت نیز، این تحلیل را تایید میکند که فرمود: فَقَالَ: یَا بُنَیَّ کَرِهْتُ اَنْ تُغْلَبَ وَ اَنْ یُقَالَ اِنَّهُ لَمْ یُوصَ اِلَیْهِ فَاَرَدْتُ اَنْ تَکُونَ لَکَ الْحُجَّةُ.
علامه مجلسی در توضیح این قسمت آورده است:
ان تغلب علی بناء المجهولای فی الامامة، فان الوصیة من علاماتها او فیما اوصی الیه مما یخالف العامة، کتربیع القبر او الاعم.
«کلمه «تغلب» به صورت صیغه مجهول خوانده میشود، معنایش این است که دوست ندارم در امر امامت بر شما غالب شوند؛ زیرا وصیت از نشانههای امامت است یا در چیزی که به امام وصیت شده و مخالف نظر عامه است غالب شوند مثل چهار گوشه کردن قبر...»
شارح
اصول کافی چند وجه را در مورد این که مراد از غلبه چیست ذکر کرده است:
قوله (فقال یا بنی کرهت ان تغلب) لعل وجه الغلبة امور: الاول تربیع القبر، والثانی رفعه، فان روایات العامة مختلفة ففی بعضها تسویة القبور وفی بعضها تسنیمها...، والثالث التنازع فی الامامة والتخالف فیها فان الوصیة الظاهرة من علامات الامام کما مر الیه اشارة بقوله: وان یقال انه لم یوص فاردت ان تکون لک الحجةای الحجة التی هی الوصیة الظاهرة.
«در باره این فرمایش امام: «بر تو غالب نشوند» چند وجه است:
یک: چهار گوش ساختن قبر، دو: بالا آوردن آن؛ زیرا روایات اهل سنت در این باره مختلف است، برخی گفتهاند روی
قبر هموار باشد برخی گفتهاند بر آمدگی داشته باشد.... سوم: منازعه در امر امامت و مخالفت کردن در آن. زیرا وصیت آشکار از نشانههای امام است چنانچه گذشت. به این مطلب امام در این کلامش اشاره کرده و فرمود: وان یقال انه لم یوص فاردت ان تکون لک الحجة؛ و حجت، همان وصیت ظاهر و آشکار است.»
این روایت را علمای شیعه تصحیح کردهاند. از جمله مرحوم مجلسی ذیل روایت دوم که ذکر شد، در باره سندش میفرماید: الحدیث الثانی:
حسن علی الظاهر.
مرحوم آیتالله تبریزی درباره صحت سند روایت هشتم میگوید:
فمن ما ورد من النص علی امامة جعفر
بن محمد الصادق (علیهالسّلام)، الروایة الصحیحة التی نقلها الکلینی رحمه الله فی الکافی عن علی
بن ابراهیم عن
محمد بن عیسی عن یونس
بن عبدالرحمن عن عبد الاعلی عن ابیعبدالله الصادق (علیهالسّلام): " ان ابیاستودعنی ما هناک فلما حضرته...
«از مجموعه روایاتی که بر امامت جعفر
بن محمد صادق (علیهالسّلام) وارد شده، این روایت صحیحی است که آن را مرحوم کلینی در کتاب کافی از
علی بن ابراهیم با سندش از عبد الاعلی از امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده است....»
«۵ – عَلِیُّ
بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ ابیعُمَیْرٍ عَنْ
حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ ابیعَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: اِنَّ ابی قَالَ لِی ذَاتَ یَوْمٍ فِی مَرَضِهِ یَا بُنَیَّ اَدْخِلْ اُنَاساً مِنْ قُرَیْشٍ مِنْ اَهْلِ الْمَدِینَةِ حَتَّی اُشْهِدَهُمْ قَالَ فَاَدْخَلْتُ عَلَیْهِ اُنَاساً مِنْهُمْ فَقَالَ یَا جَعْفَرُ اِذَا اَنَا مِتُّ فَغَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی وَ ارْفَعْ قَبْرِی اَرْبَعَ اَصَابِعَ وَ رُشَّهُ بِالْمَاءِ فَلَمَّا خَرَجُوا قُلْتُ یَا اَبَتِ لَوْ اَمَرْتَنِی بِهَذَا لَصَنَعْتُهُ وَ لَمْ تُرِدْ اَنْ اُدْخِلَ عَلَیْکَ قَوْماً تُشْهِدُهُمْ فَقَال یَا بُنَیَّ اَرَدْتُ اَنْ لَا تُنَازَعَ.»
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: روزی که پدرم مریض بود به من فرمود: فرزندم! افرادی از مردم قریش این شهر را نزد من بیاور تا آنها را شاهد گیرم. گروهی از آنها را نزد ایشان آوردم. حضرت فرمود: ای جعفر! وقتی من از دنیا رفتم، مرا
غسل بده، کفن کن و قبر مرا چهار انگشت بلند کن و روی قبرم آب بپاش. وقتی آنها رفتند، عرض کردمای پدر! بدون حضور آنها و شاهد گرفتن آنان اگر به من دستور میدادی انجام میدادم. فرمود: ای پسرم خواستم با شما منازعه نکنند.
این روایت نیز همانند روایت پیشین، بر امامت امام صادق (علیهالسّلام) دلالت دارد؛ زیرا امام باقر (علیهالسّلام) در باره تجهیز ودفن خودش به ایشان وصیت کرده است.
علامه مجلسی در توضیح این روایت مینویسد:
بیان: ای فی اعمال تلک السنن وارتکاب التغسیل والتکفین، او فی الامامة فان الوصیة من علاماتها.
«یعنی در انجام این سنتها و تغسیل و تکفین یا در امر امامت با شما منازعه نکنند، زیرا وصیت کردن از نشانههای امامت است.»
سید
محسن امین نیز، بعد از نقل روایت مینویسد: ای لا تنازع فی الامامة والخلافة من بعدی متی علموا انک وصیی.
«یعنی در امر امامت و جانشینی بعد از من بعد از این که وصیت مرا بدانند، منازعه نکنند.»
این روایت نیز همانند روایات قبل از نظر سند صحیح است. علامه مجلسی ذیل روایت مینویسد: الحدیث الخامس:
حسن.
شیخ هادی نجفی پس از نقل روایت، سند آن را تصحیح کرده است: الروایة صحیحة الاسناد.
مرحوم
خزاز قمی در کتاب «
کفایة الاثر» روایات متعددی را در باره امام صادق (علیهالسّلام) ذکر کرده، از جملهای آنها، روایت ذیل است:
«اَخْبَرَنَا عَلِیُّ
بْنُ الْحُسَیْنِ الرَّازِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا
مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْمُحَارِبِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی جَعْفَرُ
بْنُ الْحُسَیْنِ
بْنِ عَلِیٍّ المغالیُّ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ الْوَهَّابِ
بْنُ هَمَّامٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی ابیهَمَّامُ
بْنُ نَافِعٍ قَالَ قَالَ ابوجَعْفَرٍ الْبَاقِرُ (علیهالسّلام) لِاَصْحَابِهِ یَوْماً اِذَا افْتَقَدْتُمُونِی فَاقْتَدُوا بِهَذَا فَاِنَّهُ الْاِمَامُ بَعْدِی وَ اَشَارَ اِلَی ابْنِهِ جَعْفَرٍ (علیهالسّلام)؛
ابوهمام
بن نافع میگوید: روزی امام باقر (علیهالسّلام) به اصحابش فرمود: وقتی مرا از دست دادید، به ایشان (امام صادق (علیهالسّلام) ) اقتدا کنید؛ زیرا او امام پس از من است و به پسرش جعفر (علیهالسّلام) اشاره کرد.»
کیفیت دلالت این روایت بر امامت امام صادق (علیهالسّلام) صریح است؛ زیرا امام باقر (علیهالسّلام) میفرماید: امام بعد از من، امام صادق (علیهالسّلام) است.
در روایت دیگری نیز، امام باقر (علیهالسّلام) در پاسخ ابومریم
عبدالغفار که از امام پس از ایشان سؤال کرده بود، صریحا فرمود: بعد از من جعفر، امام و پدر ائمه است:
«حَدَّثَنَا عَلِیُّ
بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا
مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی
اَحْمَدُ بْنُ هودة (هَوْذَةَ)
بْنِ ابیهَرَاسَةَ ابوسُلَیْمَانَ الْبَاهِلِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اِبْرَاهِیمُ
بْنُ اِسْحَاقَ
بْنِ ابیبِشْرٍ النَّهَاوَنْدِیُّ الْاَحْمَرِیِّ بِنَهَاوَنْدَ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ
بْنُ حَمَّادٍ الْاَنْصَارِیُّ عَنْ ابیمَرْیَمَ عَبْدِ الْغَفَّارِ
بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی مَوْلَایَ الْبَاقِرِ (علیهالسّلام) وَ عِنْدَهُ اُنَاسٌ مِنْ اَصْحَابِهِ ذَکَرَ الْاِسْلَامَ فَقُلْتُ یَا سَیِّدِی فَاَیُّ الْاِسْلَامِ اَفْضَلُ قَالَ مَنْ سَلِمَ المُؤْمنین (الْمُؤْمِنُونَ) مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ.... قُلْتُ فَاِنْ کَانَ هَذَا کَائِنٌ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَاِلَی مَنْ بَعْدَکَ قَالَ اِلَی جَعْفَرٍ وَ هُوَ سَیِّدُ اَوْلَادِی وَ ابوالْاَئِمَّةِ صَادِقٌ فِی قَوْلِهِ وَ فِعْلِهِ وَ لَقَدْ سَاَلْتَ عَظِیماً یَا عَبْدَ الْغَفَّارِ وَ اِنَّکَ لَاَهْلُ الْاِجَابَة»
عبدالغفار بن قاسم میگوید: بر مولایم امام باقر (علیهالسّلام) وارد شدم در حالی که گروهی از اصحابش نزد ایشان بودند. سخن از اسلام به میان آمد. عرض کردم آقای من، چه اسلامی با فضیلت تر است؟. فرمود: اسلام کسی که مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند....
عرض کردم: اگر چنین است (بعد از شما امامانی دیگر وجود دارند) بعد از شما به سوی چه کسی رو آوریم؟ فرمود: به جعفر و او آقای فرزندان من و پدر امامان است، راستگو و صادق در گفتار و کردار است. ای عبد الغفار! (بدان که) سؤال بزرگی کردی و (چون) شایستگی جواب را داشتی، (پاسخش را گفتم).
در روایت دیگری امام باقر (علیهالسّلام) به
محمد بن مسلم امام صادق (علیهالسّلام) را نشان میدهد و میفرماید: این امام بعد از من است و به او اقتدا کن و علم و دانش را از او فرا گیر:
«حَدَّثَنَا عَلِیُّ
بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ
بْنُ مُوسَی قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ
بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَخْلَدٍ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ
بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ
بْنِ بَزِیعٍ قَالَ حَدَّثَنِی یَحْیَی
بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فُرَاتٍ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ
بْنُ هَاشِمِ
بْنِ الْبَرِیدِ عَنْ
مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ ابیجَعْفَرٍ
مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ (علیهالسّلام) اِذْ دَخَلَ جَعْفَرٌ ابْنُهُ وَ عَلَی رَاْسِهِ ذُؤَابَةٌ وَ فِی یَدِهِ عَصًا یَلْعَبُ بِهَا فَاَخَذَهُ الْبَاقِرُ (علیهالسّلام) وَ ضَمَّهُ اِلَیْهِ ضَمّاً ثُمَّ قَالَ بِاَبِی اَنْتَ وَ اُمِّی لَا تَلْهُو وَ لَا تَلْعَبُ ثُمَّ قَالَ لِی یَا
مُحَمَّدُ هَذَا اِمَامُکَ بَعْدِی فَاقْتَدِ بِهِ وَ اقْتَبِسْ مِنْ عِلْمِهِ وَ اللَّهِ اِنَّهُ لَهُوَ الصَّادِقُ الَّذِی وَصَفَهُ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَ اِنَّ شِیعَتَهُ مَنْصُورُونَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ اَعْدَاءَهُ مَلْعُونُونَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ عَلَی لِسَانِ کُلِّ نَبِیٍّ فَضَحِکَ جَعْفَرٌ (علیهالسّلام) وَ احْمَرَّ وَجْهُه....
محمّد بن مسلم میگوید: خدمت امام باقر (علیهالسّلام) بودم که پسرش جعفر (علیهالسّلام) وارد شد در حالی که بر سرش گیسو و در دستش چوبی داشت که با آن چوب بازی میکرد. امام باقر (علیهالسّلام) او را در آغوش گرفته و فرمود: پدر و مادرم فدایت بازی نکن. آنگاه به من رو کرد و فرمود: ای
محمّد، این پیشوای تو است بعد از من از او پیروی کن و از
علم و دانش او استفاده نما به خدا سوگند این همان صادقی است که پیامبر مژده او را داده است همانا شیعیانش در دنیا و آخرت پیروز و دشمنانش در دنیا و آخرت مورد
لعن هر پیامبری هستند. جعفر (علیهالسّلام) خنده نمود و روی مبارکش سرخ شد.
طبق روایات بالا که در این نوشتار نقل شد:
اولا: امام باقر (علیهالسّلام) در باره امامت فرزندش امام صادق (علیهالسّلام) وصیت کرده و ایشان را به عنوان امام و پیشوای امت اسلام معرفی نموده است؛
ثانیا: علاوه بر این نصوص ویژه، روایات صحیح دیگری نیز وارد شده که بر امامت همهی ائمهی طاهرین (علیهمالسّلام) دلالت دارند. و در نتیجه
امامت آنها از روایات صحیح شیعه قابل اثبات است.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا روایات معتبر درباره امامت امام صادق (علیهالسّلام) در منابع شیعه وجود دارد؟»