رواندرمانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رواندرمانی، یکی از مباحث مطرح در علم
روانشناسی و یکی از روشهای مهم درمانی در این علم بوده و به معنای درمان مشکلاتی است که ماهیت عاطفی داشته و بر اساس روشهای
روان
شناختی و به وسیله فردی متخصص که با بیمار ارتباط خاص حرفهای برقرار میکند و به منظور برطرف کردن، تغییر دادن و یا متوقف ساختن علایم بیماری، مداخله در الگوهای نابهنجار رفتار و تقویت
رشد و تکامل جنبههای سالم و مثبت
شخصیت انجام میشود.
رواندرمانی عبارتست از، مداخلاتی که برای بهبود بخشیدن به انواع مشکلات عاطفی یا رفتاری صورت میگیرد.
رواندرمانی، متکی بر این اعتقاد است که احساسات، برداشتها، نگرشها و رفتار، محصول تجربیات زندگی است و اگر چیزی در طول این تجربه، یاد گرفته شده باشد، امکان تغییر آن وجود دارد، لذا
رواندرمانی، یک روند
یادگیری است و میتوان کار
درمانگر را با کار
معلم قیاس کرد.
رابطه حرفهای درمانگر و بیمار از اصالت، آزادی، جدیت و صمیمیتی برخوردار است که آن را از دیگر روابط بیمار در زندگیاش متمایز میسازد. ضمن اینکه نمیتوان در دنیای
واقعیت، این رابطه را از مداخلات درمانگر متمایز ساخت. چنین رابطهای صرفنظر از الگوی درمانی به کار رفته، اثر مستقیمی بر نتیجه درمان دارد. ترجمه تجارب هیجانی به واژهها و ابراز کلامی آنها در فرآیند روایتگری نیز، از دیگر سوی، از مشخصههای عمومی
رواندرمانی است و بهاندازه مداخلاتی که درمانگرهای مختلف به کار میگیرند اهمیت دارد.
رواندرمانی، امری پیچیده است و به این سبب تعریف آن چندان ساده نیست. نظریهها و دیدگاههای مختلف، تعاریف متفاوتی از آن ارائه دادهاند و به سختی میتوان تعریفی جامع و مانع که مورد توافق همگان باشد ارائه کرد. در اینجا ما تعریف دکتر
لوئیس ولبرگ (Lewis Wolberg) را که یکی از بزرگترین
رواندرمانگرهای جهان میباشد، بیان میکنیم تا براساس این تعریف نسبتا جامع و ساده اهداف، حدود، چگونگی و ماهیت عملی این پدیده را تا حدی روشن کنیم. او میگوید: «
رواندرمانی عبارت است از درمان مشکلاتی که ماهیت عاطفی دارند. این درمان براساس روشهای
روان
شناختی (psychological methods) و به وسیله فردی متخصص که با بیمار ارتباط خاص حرفهای برقرار میکند و به منظورهای زیر انجام میشود:
· برطرف کردن، تغییر دادن و یا متوقف ساختن علایم(signs) بیماری
· مداخله در الگوهای نابهنجار رفتار
· تقویت رشد و تکامل جنبههای سالم و مثبت شخصیت.
در اینجا به بررسی جنبههای مختلف این تعریف میپردازیم:
رواندرمانی، عبارت است از نوعی "
درمان": (Therapy) حال این درمان از هر دیدی که باشد، فرقی نمیکند. هنگامی که به موضوع
رواندرمانی به دقت بنگریم و آن را به هر اسمی که بخوانیم، آنچه که در جریان این روش رخ میدهد، ماهیت درمانی دارد و به منظور برطرف کردن نابهنجاری بیمار انجام میشود.
مشکلاتی که ماهیت عاطفی دارند: مسائل عاطفی انسان بسیار زیاد و متنوع است و به اشکال گوناگون ظاهر میشوند از جمله به شکل
اختلالات روانی، جسمی، شغلی، اجتماعی و بینفردی (Interpersonal) با در نظر گرفتن این پیچیدگی و چندجانبه بودن مساله، نمیتوان مشکلات فردی و اجتماعی را از اختلالات روانی و
روان – تنی (psychosomatic) جدا کرد. این دو اختلال با آنکه معمولا همزمان رخ میدهند، ولی همجواری آن همیشه به وضوح مشاهده نمیشود.
روشهای
روان
شناختی:
رواندرمانی، یک اصطلاح زیربنایی است که شامل طیف وسیعی از روشها و تکنیکهای درمانی
روان
شناختی میشود. این طیف دربرگیرنده موضوعاتی از قبیل حرکتهای حسابشده
روانشناس در ارتباطگیری با بیمار، برطرف کردن علایم بیماری، تغییر طرز فکر نظام ارزشی بیمارگونه، شرطیکردن، سازندگی، رشد شخصیت و مانند آن است. این روش در اصل متکی به برقراری ارتباط کلامی و غیرکلامی است. درمانهایی که ماهیت جسمی داشته باشند مانند
دارودرمانی،
شوکدرمانی،
جراحی مغز و امثال آن، شامل
رواندرمانی نمیشوند.
فرد متخصص: بیماران گرفتار مشکلات عاطفی و عوارض آن، در حالت درماندگی و رنج فراوان به هر شخصی ممکن است متوسل شوند، در حالی که درمان صحیح این مسائل پیچیده و خطرناک، توسط افرادی امکانپذیر است که علاوه بر تبحر و مهارت کافی، دانش، بینش و روشهای لازم در
رواندرمانی را دارا بوده و در این زمینه تخصص داشته باشند. در غیر اینصورت،
رواندرمانی میتواند بسیار مضر و حتی خطرناک باشد.
ایجاد یک ارتباط حرفهای: ایجاد یک رابطه عمدی و حسابشده حرفهای که در واقع اساس و محور اصلی
رواندرمانی است، به وسیله درمانگر (Therapist) طرحریزی و تقویت میشود. این ارتباط دارای معیارها و ضوابط خاصی است که آن را از
روابط اجتماعی معمولی انسانها با یکدیگر، متفاوت میسازد. همچنین دارای اهداف حرفهای مشخص و خاص درمانی است. گاهی برای درمان بیمار یا بیماران، درمانگران بیشتری میتوانند شرکت جویند.
چون فردی که به
رواندرمانگر مراجعه میکند، برای مداوا نزد او میرود، لذا بهتر است به جای استفاده از بعضی از اصطلاحات دیگر مانند "
مددجو"، "مراجع" (client) و مانند آن لفظ
بیمار را بهکار گیریم.
رواندرمانگر ممکن است با بیش از یک بیمار در ارتباط باشد، مانند
گروهدرمانی (group therapy) یا
خانوادهدرمانی (family therapy)
در تعریف ولبرگ به کلماتی چون درمان و نشانهها برمیخوریم و توضیحات بعدی او به این تعریف حال و هوایی پزشکی میدهند. اما این تعریف با تعریف
روان
شناختیتر دیگر
روانشناسان بالینی خیلی فرق نمیکند.
جی. دی. فرانک (Frank J. D) این موضوع کلی را به صورت زیر شرح میدهد:
«
رواندرمانی یک تعامل برنامهریزیشده، دارای بار هیجانی و توام با خوشباوری بین یک شفادهنده آموزشدیده و دارای مجوز اجتماعی و فردی است که از مشکلی رنج میبرد. در این تعامل، شفادهنده از طریق برقراری ارتباطی نمادین که عمدتا با کلمات و گاهی با حرکات بدن برقرار میشود، سعی میکند ناراحتی و ناتوانی فرد رنجور را تسکین بدهد. شفادهنده گاهی در مراسم شفادهی از خویشان و آشنایان بیماران هم استفاده میکند.
رواندرمانی همچنین به بیمار کمک میکند رنج خود را به عنوان جزء اجتنابناپذیر زندگی بپذیرد و تحمل کند و آن را فرصتی برای کمال در نظر بگیرد».
اینگونه تعاریف نسبتا کلی و گستردهاند. متخصصان طرفدار رویکردهای
روانکاوی، (Psychoanalysis)
درمان عقلانی – هیجانی، (Rational- emotive therapyf)
مشاوره مراجعمحور، (Client- centered)
شناختدرمانی، (Cognitive therapy)
گشتالتدرمانی (Gestalt therapy) و دیگر صور درمان
روان
شناختی میگویند: اینگونه تعاریف به سختی ماهیت "شاخه" درمانی مورد نظر آنان را مشخص میکنند.
در شیوه
رواندرمانی عوامل مشترکی دخیل هستند که به آنها اشاره میکنیم.
در تمام انواع
رواندرمانی،
رواندرمانگر میکوشد به بیمار کمک کند تا از طریق گوش دادن و صحبت کردن بر مسایل هیجانی خود فایق آید. در این فرآیند، گوش دادن مهمتر از صحبت کردن است. چون هدف عمده، کمک به بیمار برای درک هر چه بیشتر خویش است. برای بیمار قسمتی از این فرآیند، بازگویی افکار است که راهی خوب برای مشخص نمودن افکاری است که قبلا تبدیل به کلام نشدهاند.
اکثر بیمارانی که تحت درمان قرار میگیرند، قبلا سعی کردهاند مشکلات خود را حل کنند و توفیق نیافتهاند، به همین دلیل روحیه خود را از دست دادهاند، بازگرداندن روحیه قسمت مهمی از درمان است. به علاوه به بیمار روانی کمک میشود تا باور کند، میتواند بدون اتکا به دیگران مشکلات خود را حل نماید.
افرادی که در پی
رواندرمانی برمیآیند معمولا از نظر هیجانی در حال تحریک هستند و تمام انواع
رواندرمانی، مجالی برای
تخلیه هیجانات (Emotional Release) به وجود میآورند. برخی از هیجانات به کندی و برخی دیگر به سرعت تخلیه میشوند که به آن تخلیه سریع (Abreaction) میگویند.
تمام انواع درمانهای روانی، دلیلی اساسی و منطقی در بردارند که اختلال موجود بیمار را قابل فهمتر میسازند. این دلیل را ممکن است درمانگر به تفصیل برای بیمار شرح دهد. القای دلیل به هر گونهای که باشد، این تاثیر را دارد که مسایل را قابل فهمتر کرده و بیمار را اطمینان خاطر دهد تا برای حل مشکلاتش جرات پیدا کند.
تمام
رواندرمانیها یک جزء
تلقین (Suggestion) نیز در بردارند. در
هیپنوتیزم، این جزء عملا به عنوان عامل عمده تغییر انتخاب میشود. در سایر درمانها حتیالمقدور از تلقین خودداری میشود، چون آثار آن به طور کلی ناپایدار است.
در انواع
رواندرمانی، رابطه درمانگر با بیمار اهمیت اساسی دارد. تاثیر یا عدم تاثیر
رواندرمانی تا حدود زیادی بستگی به ماهیت این روابط دارد و مهمترین عناصر در این رابطه درمانی عبارتند از:
واژهنامه
روانپزشکی، توافق را احساس هماهنگی و پاسخگویی دو جانبه که به اعتماد بیمار نسبت به درمانگر و علاقهمندیاش به همکاری در امر درمان کمک میکند، تعریف کرده است. توافق، موثرترین وسیله واحد درمانی است که درمانگر در اختیار دارد. این مساله باید از پدیده
انتقال که
ناخودآگاه است، تمیز داده شود. توافق، در هر نوع رابطه درمانی اهمیت دارد. در این مورد بعضی از درمانگرها صحبت از
اتحاددرمانی (Therapeutic Alliance) میکنند. اتحاددرمانی، شامل جنبههای خودآگاه و مسوول روابط درمانی میشود. اتحاددرمانی، توافقی است در کار کردن برای یک هدف درمانی مشترک. در مجموع، هر شکل درمانی که مورد استفاده قرار گیرد، رازداری یک عنصر اصلی در رابطه درمانی است.
انتقال عبارتست از، پیوستگی ناخودآگاه بیمار به درمانگر (یا اشخاص دیگری که در درمان بیمار دخالت دارند) به وسیله احساسات و گرایشهایی که در اصل، مربوط به احساسات و گرایشهایی میشود که آن شخص در اوایل زندگی خود نسبت به اشخاص مهم (مثل والدین، خواهران و برادران) داشته است.
مقاومت که هم از نیروهای
روان
شناختی خودآگاه و هم ناخودآگاه در بیمار به وجود میآید، با آوردن مطالب واپسزده (ناخودآگاه) به سطح آگاهی مخالفت میکند، در انواع درمانها مشاهده میشود ولکن در
رواندرمانی فردی بیشتر به چشم میخورد و نماینده بسیج مکانیسمهای دفاعی نهفته برای مقابله با درمان میباشد.
هدف از
رواندرمانی ایجاد
سلامت روانی است. سلامت روانی دو جنبه دارد: یکی سازگاری با محیط بیرونی و دیگری سازش با محیط درونی. محیط، مجموعه عوامل و امکاناتی است که مراجع میتواند از آن میان برای توسعه تواناییهای خود، به منزله یک انسان آزاده، دست به انتخاب بزند.
از نظر تاریخی، روند تکاملی
رواندرمانی طی ۵ مرحله عمده صورت گرفته است:
در اولین مرحله،
جادو نقش عمدهای به عهده داشته است و کاهنان جادوگر اولین درمانگران روانی بودهاند.
در دومین مرحله سیر تکاملی، جادو جای خود را به
مذهب داد و در این زمان بر قدرتهای مابعدالطبیعه تاکید میشد و اعتقاد بر آن بود که از این نیرو باید برای غلبه بر درد و رنج غیرقابل اجتناب استفاده کرد.
سومین مرحله تحول
رواندرمانی، مرحله فلسفی است. واژه
فلسفه به معنای تحت اللفظی، عشق به خرد و دانش است.
چهارمین مرحله، که بر اثر پیشرفت
علم تجربی ظهور کرد، توسعه علم
پزشکی است. در این مرحله، برای تخفیف هر گونه درد و رنج انسانی، درک کامل علمی ضرورت داشت.
و پنجمین مرحله در تاریخ
رواندرمانی، علم
روانشناسی است، که توسط
زیگموند فروید معرفی شد. وی توانست استفادههای علمی آن را در درمان بازگو کند. از اینرو اجزای اساسی نظام نظری فروید، یعنی سطوح آگاهی، به خصوص بخش ناخودآگاه، تکامل جنسی ـ روانی، ساخت منش، تقسیم شخصیِت به سه بخش
نهاد،
خود و
فراخود و مفاهیم وابسته به آنها، اساس شیوه
روانشناسی و
روانکاوی معاصر را به وجود آوردهاند.
یکی از وظایف هیجانانگیز و قابل تعمق
روانشناسان بالینی،
رواندرمانی است. در
رواندرمانی، تحقیق درباره انسان به صورت امری پیگیر و مداوم درمیآید. توجه
روانشناس به
رواندرمانی تنها برای شناسایی بیمار نیست، بلکه بیشتر به علت خلاقیتی است که در این رشته وجود دارد و
روانشناس احساس میکند که میتواند در بهبود زندگی انسان منشا اثر باشد. در مواردی که روشهای دیگر بهویژه علوم
روانپزشکی و اعصاب درمیمانند، مهارت و حساسیت کلینیکی روشهای
روان
شناختی میتوانند کمکهای اصولی به بیمار کنند.
رواندرمانی با وجود مزایایی که دارد از ابهام و پرسشهای بیجواب و مشکلات تئوری و عملی خالی نیست. با وجود تئوریها و روشهای مختلف و مبتکرانهای که در این رشته وجود دارد، هیچ دلیلی در دست نیست که به کمک آن بتوانیم یک روش را بر دیگری ترجیح دهیم. در حال حاضر معیار عام و یکسانی برای ارزیابی و یافتن اعتبار و ثبات تمام
رواندرمانیها وجود ندارد. این قبیل مشکلات سبب شده است که برخی
روانشناسان با نظر
آیزنک (Eysenck) موافق شوند. آیزنک،
روانشناس انگلیسی بیان میکند: «شواهد علمی، این موضوع را که
رواندرمانی در بهبود بیماران
نوروتیک (psychoneurotic) موثر است، تایید نمیکند». از طرف دیگر برخی از
روانشناسان به روشهای آیزنک اعتراض کردهاند.
تحقیقات نیم قرن اخیر نشان میدهد که
رواندرمانی نه تنها روش بسیار موثر و مفیدی در برطرف کردن معضلات روانی و رفتاری انسان است، بلکه نوعی آموزش پایدار در تغییر ویژگیهای شخصیت و رفتار به شمار میآید که برعکس روشهای دارویی، برگشتپذیری بیماری در آن بسیار کمتر از دارودرمانی (Drug therapy) است. با وجود آنکه تحقیقات در رشته
رواندرمانی کامل نیست، اما
روانشناسان دریافتند که این روش در کمک به بیماران بسیار موثر است و به همین خاطر با وجود مشکلات موجود از این فن استفاده میکنند. تقریبا نیم قرن است که
روانشناسان در امر
رواندرمانی مشغول به کار هستند و تجارب گرانبهایی اندوختهاند. از طرف دیگر اکتشافاتی که در چند سال اخیر در
روانشناسی یادگیری و انگیزههای بشری صورت گرفته است، در
شناخت و تغییر شخصیت افراد، مبانی اصولی ارائه میدهد. پژوهشهای بسیار دقیق سالهای اخیر بهطور قطع نشان میدهد که
رواندرمانی در رفع
مشکلات روانی – رفتاری انسانها موثر است. البته تاثیر آن صددرصد نیست ولی در بررسی بسیار معتبر
متا آنالیز(Meta- Analysis) از نتایج ۴۷۵ گزارش
رواندرمانی، چنین نتیجه گرفت که در ۸۰ درصد موارد
رواندرمانی موثر بوده است.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «روان درمانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۴/۲۲. •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «جایگاه روان درمانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۴/۲۲.