راعی نمیری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
راعی نمیری، عبید بن حصین نمیری عامری (
۹۶ق/ ۷۱۵م)، شاعر
عصر اموی بود. دلیل نامگذاری لقب «راعی» برای نمیری بدین سبب بود که شاعر در وصف شتر و چوپان و چرا
شعر بسیار میسرود. رابطه او با امیران اموی بصره نسبتاً گرم بود. شعر راعی سراسر رنگ و بوی جاهلی و بدوی دارد. وصف شتر، بیابان، ویرانههای منزلگه معشوق و ذکر فضایل ممدوح با همان مضامین جاهلی، و بهخصوص ذکر بخشندگی او که از مضامین محوری جاهلی است، در همۀ قصاید پدیدار است.
راعیِ نُمَیْری، عُبید بن حُصین نمیری عامری (د ح۹۶ق/ ۷۱۵م)، شاعر عصر اموی. تبارنامۀ او در بیشتر منابع آمده است.
از آنجا که هیچیک از روایتهای دیوان این شاعر بر جای نمانده است، گروهی به جمعآوری اشعار پراکنده و زندگینامۀ او همت گماشتند.
نخستین کس
محمد نبیه حجاب بود که حدود ۳۵۰ بیت از سرودههای او را با نام الراعی النمیری، عصره، حیاته، شعره (
قاهره،
۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳م) منتشر ساخت. یک سال بعد، جوانی اُمان کتاب «الراعی، شاعری چوپان» را که شامل مجموعۀ کوچکی از اشعار راعی، همراه با ترجمۀ ایتالیایی بود، در ناپل انتشار داد. در همان سال،
ناصر الحانی همان مقدار شعر باقیمانده را در کتاب
شعر الراعی النمیری و اخباره، در
دمشق به بازار روانه کرد. در
۱۳۹۲ق/ ۱۹۷۲م، هلال ناجی اطلاعات تـازۀ مفصلی بر این کتاب افزود و ذیل «البرهان علی ما فی شعر الراعی من وهم و نقصان» در مجله المورد
منتشر کرد.
اما عیب بزرگ این پژوهشها در آن است که مؤلفان بر منابع اصلی دست نیافته بودند. همینکه
وایپرت در
۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۰م، مجموعۀ خود را با نام دیوان الراعی النمیری در بیروت منتشر کرد، معلوم شد که بیش از ۳۰۰‘۱ بیت از اشعار راعی در منابع موجود است. همزمان با مجموعۀ وایپرت،
نوری محمودی قیسی و
هلال ناجی مجموعۀ اشعار نمیری را که حدود ۳۰۰‘۱ بیت در بر داشت، با عنوان شعر الراعی النمیری در
بغداد منتشر ساختند. پس از اثر وایپرت، دیگر هیچ کتاب قابل توجهی دربارۀ این شاعر پدید نیامد. برخی کارها مانند الراعی النمیری صوت الصحراء اثر
احمد حسن بسج (
بیروت،
۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵م) بیبها ست.
راعی را گاه حُصین بن معاویه نیز خواندهاند.
وی که به قول
ابن قتیبه یکچشم بود، از شریفان عرب به شمار میآمد، اما بددهان و هجوپرداز بود.
«راعی» لقب او بود، و گویند سبب این نامگذاری آن بود که شاعر در وصف شتر و چوپان و چرا شعر بسیار میسرود.
از زندگی راعی چندان آگاه نیستیم. روایتهای متعددی که دربارۀ کشاکشهای او با معاصرانش آوردهاند، بیشتر رنگ افسانه دارد و برای پیوندزدن قصاید به یکدیگر پرداخته شده است.
اما جز همین روایات، چیز دیگری هم در دست نیست.
۳ محور زندگی او را شاید بتوان در یک مثلث عرضه کرد:
بادیه، دمشق،
بصره. وی بیشتر در بادیه کنار خویشاوندان خود میزیست؛ زیستگاه
بنینمیر چشمۀ آبی به نام شُرَیف در
جزیرةالعرب بود.
راعی از اینجا چند بار به دمشق رفت. او بارها و بارها به بصره و بازار بسیار معروف مِربد که در بصره قرار داشت، نیز میرفت و در همینجا بود که همۀ شاعران، بهویژه
جریر و
فرزدق و راعی میآمدند و به هجاگویی برضد یکدیگر میپرداختند.
راعی طی چند سفری که به دمشق کرده،
عبدالملک بن مروان،
یزید بن معاویه،
عبدالله بن یزید،
بشر بن مروان و امیران دیگری را
مدح گفته است.
رابطۀ او با امیران اموی بصره نیز نسبتاً گرم بود. اما زندگی در بصره، پای او را به یکی از سختترین کشاکشهای ادبی ـ اجتماعی عربی میکشاند: یکی از همقبیلهایهایش او را تشویق میکند که در نبرد «
نقائض» که میان جریر و فرزدق بر پا شده بود، شرکت جوید. اما «نقائض» تنها یک پدیدۀ ادبی نیست و تا از فضای اجتماعی و از کشاکش میان قبایل گوناگون آگاه نشویم، فهم قصاید تقریباً ناممکن میگردد. این چالشهای قبیلهای چون کلافی پیچدرپیچ است که گشودنش آسان نمینماید. بسیاری از پژوهشگران کوشیدهاند این گره را بگشایند.
اما روایتهای افسانهای جعلی از یک سو، و نابودشدن بخشی از نقائض، کار را بر ایشان دشوار ساخته است. براساس همین روایتهای افسانهگون، راعی فرزدق را در نقیضهپردازی از جریر برتر میشمارد و او و قبایل وابسته را
هجو میگوید. موضوع نسبتاً گنگی که در اینجا رخ میدهد، آن است که راعی قبایل نزدیک به خود را هجو میگوید و باعث شگفتزدگی جریر میشود که اتفاقاً همان قبایل را مدح میگوید. جریر که سر نبرد ندارد، به دیدار راعی میشتابد و پیشنهاد صلح میدهد؛ اما
جَندل، پسر راعی، پرخاشجویی میکند و به جریر حملهور میشود. به دنبال این ماجرا، یکی از مشهورترین هجویهها در ادبیات عرب پدید میآید.
این هجویه همان قصیدهای است که جریرِ برآشفتۀ خشمگین بر ضد راعی سرود. بیت اصلی آن چنین است: فَغُضِّ الطَّرْفَ اِنَّکَ مِنْ نُمَیْرٍ / فَلا کَلْباً بَلَغْتَ و لا کِلابا.
این هجا که قبیلۀ خود راعی را هم سخت خشمناک کرده بود، چنان بر راعی گران آمد که یک سال بعد، از شدت غصه و خواری، جان باخت. قصیدۀ جریر «دَمّاغه» یا «دَهقانه» یا «منصوره» نام گرفته است.
کسی تاریخ زندگی و مرگ راعی را ثبت نکرده است و روایت پیشین هم چیزی را روشن نمیکند، بهخصوص که در ماجرای مرگ او،
ابوعبیده گوید که گروهی از قبیلۀ بنیهُجَیم او را کشتند.
از معاصران، گروهی مرگ او را سال ۹۰ق/ ۷۰۹م تخمین زدهاند،
اما وایپرت
نظر حجاب
را که سال ۹۶ یا ۹۷ ق/ ۷۱۵ یا ۷۱۶ م را پیشنهاد میکند، ترجیح داده است.
شعر راعی سراسر رنگوبوی جاهلی و بدوی دارد. وصف شتر، بیابان، ویرانههای منزلگه معشوق و ذکر فضایل ممدوح با همان مضامین جاهلی، و بهخصوص ذکر بخشندگی او که از مضامین محوری جاهلی است، در همۀ قصاید پدیدار است. بااینهمه، راعی در بخشی از سرودههایش، به درون فضای «نقائض» پا نهاده است و میدانیم که چهارچوب این اشعار به نوعی مناظره تبدیل شده که گاه نمایشگر تعقل تازهای در اندیشۀ عربی است.
با این همه،
ابن سلام در گفتاری سخت استعاری میگوید که راعی در شعرسرایی نه به کسی پشتگرم بوده و نه از کسی تقلید کرده است.
خوانندۀ دیوان راعی، چاپ وایپرت، بهآسانی از وجود اختلافهای کلان در اشعار او آگاه میشود. با این همه، گویی این مجموعه از گزند جعل در امان مانده است و ادیبان کهن نیز کمتر به چنین پدیدهای در شعر او اشاره کردهاند، اما چنین نیست؛ مثلاً قصیده لامیه بزرگی در مدح عبدالملک
که به او نسبت دادهاند، به گمان برخی از پژوهشگران معاصر از آنِ او نیست،
زیرا در سراسر قصیده حتی یک بار هم مدحی از خلیفه دیده نمیشود.
شعر راعی را، چنانکه دیدیم، چند تن از معاصران گردآوری کردهاند؛ اما ادیبان کهن نیز این اشعار را که عمدتاً پسرخواهرش ذوالرّمه (ه م) روایت میکرده است،
گرد آوردهاند و از میان آنان اصمعی نخستین کس است؛ مجموعۀ او را بکری در
معجم ما استعجم نقل کرده است و پس از او سکّری،
ثعلب و
ابنانباری به این کار اقدام کردهاند. ابندرید نیز گویا مجموعهای فراهم آورده بوده است.
(۱) ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
(۲) ابن سلام جمحی، محمد، طبقات فحول الشعراء، به کوشش محمود محمد شاکر، قاهره، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
(۳) ابن قتیبه، عبدالله، الشعر و الشعراء، لیدن، ۱۹۰۲م.
(۴) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش عبدالله علی مهنا و سمیر جابر، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶م.
(۵) حجاب، محمد نبیه، الراعی النمیری، عصره، حیاته، شعره، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳م.
(۶) راعی نمیری، عبید، دیوان، به کوشش راینهارت وایپرت، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۰م.
(۷) زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، ۱۹۸۴.
(۸) صالح، مخیمر، «ملحمة الراعی النمیری، قصیدة الرفض و الاحتجاج»، التراث العربی، دمشق، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۷م، شم ۳۵-۳۶.
(۹) ضیف، شوقی، التطور و التجدید فی الشعر الاموی، قاهره، دار المعارف.
(۱۰) نقائض جریر و الفرزدق، لیدن، ۱۹۰۵م.
(۱۱) وایپرت، راینهارت، مقدمه بر دیوان راعی نمیری (هم).
(۱۲) حموی، یاقوت، بلدان، دار صادر، بيروت، الطبعة: الثانية، ۱۹۹۵م.
•
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «راعی نمیری»، شماره۵.