ذَنْب (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ذَنْب:
(مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ) ذَنْب به معنای «
گناه» و جمع آن «ذنوب» است، واژه «ذنب» به طوری که «
راغب» در
مفردات میگوید: در اصل «دنبال چیزی را گرفتن» است، سپس به هر کاری که سرانجام آن وخیم باشد استعمال شده است به همین مناسبت است که به گناه «تبعت» گویند که جزایش در آخر و دنبال است.
آیه مورد بحث خطاب به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، میگوید: «غرض این بود که
خداوند گناهان گذشته و آیندهای را که به تو نسبت میدادند ببخشد...»
به موردی از کاربرد ذَنْب در
قرآن، اشاره میشود:
(لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا) (خداوند گناهان گذشته و آيندهاى را كه به تو نسبت مىدادند ببخشد و حقّانيّت تو را ثابت نموده و نعمتش رابر تو تمام كند و به راه راست هدايتت فرمايد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: مراد از كلمه ذنب در آيه شريفه، گناه به معناى معروف كلمه يعنى مخالفت
تکلیف مولوی الهی نيست و نيز مراد از
مغفرت معناى معروفش كه عبارت است از ترک عذاب در مقابل مخالفت نامبرده نيست، چون كلمه ذنب در لغت آن طور كه از موارد استعمال آن استفاده مىشود عبارت است از عملى كه آثار و تبعات بدى دارد، حال هر چه باشد. و مغفرت هم در لغت عبارت است از پرده افكندن بر روى هر چيز، ولى بايد اين را هم بدانيم كه اين دو معنا كه براى دو لفظ ذنب و مغفرت ذكر كرديم (و گفتيم كه متبادر از لفظ ذنب مخالفت
امر مولوی است كه عقاب در پى بياورد، و متبادر از كلمه مغفرت ترک عقاب بر آن مخالفت است) معنايى است كه نظر
عرف مردمان متشرع به آن دو لفظ داده، و گرنه معناى لغوى ذنب همان بود كه گفتيم عبارت است از هر عملى كه آثار شوم داشته باشد، و معناى لغوى مغفرت هم پوشاندن هر چيز است.
در
تفسیر نمونه آمده است که: در این آیه سؤالات زیادی مطرح شده، یکی آنکه: با این که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به حکم مقام
عصمت از هر گناهی پاک است منظور از این جمله چیست؟ هریک از مفسران به نحوی به حل این اشکال پرداختهاند اما برای پی بردن به جامعترین پاسخ و
تفسیر دقیق این آیه ذکر مقدمهای لازم به نظر میرسد و آن این که: مهم این است که ما رابطه «
فتح حدیبیه» را با
مسئله «آمرزش گناه» پیدا کنیم که کلید اصلی پاسخ به این سؤال است.
با دقت در حوادث و رویدادهای تاریخی به این نتیجه میرسیم: هنگامی که مکتبی راستین ظاهر میشود، وفاداران به سنن خرافی که موجودیت خود را در خطر میبینند هرگونه
تهمت و نسبت ناروا به آن میبندند، شایعهها میسازند و دروغها میپردازند، گناهان مختلف برای او میشمرند و در انتظارند ببینند سرانجام کارش به کجا میرسد.
اگر این مکتب در مسیر پیشرفت خود مواجه با شکست شود، دستاویزی محکم برای اثبات نسبتهای ناروا به دست مخالفان میافتد، و فریاد میکشند نگفتیم چنین است، نگفتیم چنان است؟! اما هنگامی که به پیروزی نایل شود و برنامههای خود را از بوتۀ آزمایش موفق بیرون آورد، تمام نسبتهای ناروا نقش بر آب میشود و تمام «نگفتیمها» به افسوس و
ندامت مبدل میشود و جای خود را به «ندانستیمها» میدهد! مخصوصاً در مورد پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این نسبتهای ناروا و گناهان پنداری بسیار فراوان بود، او را جنگ طلب، آتش افروز، بیاعتنا به سنتهای راستین، غیر قابل تفاهم و مانند آن میشمردند.
صلح حدیبیه بخوبی نشان داد که آیین او برخلاف آنچه دشمنان میپندارند یک آیین پیشرو و الهی است و آیات قرآنش ضامن تربیت نفوس انسانها و پایانگر
ظلم و ستم و جنگ و خونریزی است.
به این ترتیب
فتح حدیبیه تمام گناهانی که قبل از
هجرت و بعد از هجرت، یا تمام گناهانی که قبل از این ماجرا و حتی در آینده ممکن بود به او نسبت دهند همه را شست و چون
خداوند این پیروزی را نصیب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کرد میتوان گفت خداوند همۀ آنها را شستشو داد.
نتیجه این که این گناهان، گناهان واقعی نبود، بلکه گناهانی بود پنداری و در افکار مردم و در باور آنها، چنان که در آیه ۱۴
سوره شعرا داستان
حضرت موسی (علیهالسّلام) میخوانیم که موسی به پیشگاه خدا عرضه داشت:
(وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَاَخٰافُ اَنْ یَقْتُلُونِ) «فرعونیان بر من گناهی دارند که میترسم به جرم آن مرا بکشند»، در حالی که گناه او چیزی جز یاری فرد مظلومی از
بنیاسرائیل و کوبیدن ستمگری از فرعونیان نبود.
بدیهی است این نه تنها گناه نبود بلکه حمایت از مظلوم بود، ولی از دریچۀ چشم فرعونیان گناه محسوب میشد. به تعبیر دیگر «ذنب» به معنای آثار شوم و تبعات کاری است، ظهور اسلام در آغاز، زندگی
مشرکان را به هم ریخت، ولی پیروزیهای بعد سبب شد که آن تبعات به دست فراموشی سپرده شود.
بههرحال اگر رابطۀ آمرزش این گناهان را با
مسئله فتح حدیبیه در نظر بگیریم مطلب کاملاً روشن میشود، اما آنها به این نکته توجه نکردهاند و در این جا مقام عصمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را زیر سؤال بردهاند و برای او گناهانی قائل شدهاند که خدا در پرتو
فتح حدیبیه آنها را بخشیده است، یا آیه را برخلاف ظاهر، معنای کردهاند، از جمله گفتهاند: مراد گناهان است! و بعضی گفتهاند: منظور گناهانی است که مردم دربارۀ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرتکب شده بودند مانند اذیت و آزارها که با
فتح حدیبیه از میان رفت! و یا آن را به معنای «ترک اولی» گرفتهاند، و یا به معنای گناهان فرضی تفسیر کردهاند که اگر فرضاً گناهی در آینده یا گذشته مرتکب میشدی ما آنها را میبخشیدیم.
اما روشن است که همۀ اینها تکلّفاتی است بدون دلیل، چه این که اگر ما عصمت انبیا را مخدوش کنیم فلسفۀ وجودی آنها از میان میرود، زیرا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باید در همه چیز سرمشق باشد، چگونه یک فرد گناهکار میتواند این نقش را ایفا کند.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «ذَنْب»، ج۲، ص۹۷.