دلالت منطقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«
دلالت»؛ یعنی چیزی به گونهای باشد که
علم به وجود آن موجب انتقال
ذهن به چیز دیگری شود مانند این که: به صدا در آمدن زنگ خانه میفهماند که کسی پشت در است.
دلالت تقسیمات مختلفی دارد. یکی از این اقسام،
دلالت التزامی است که خود
دلالت التزامی به
دلالت اقتضاء،
دلالت تنبیه و به
دلالت اشاره تقسیم میشود.
«
دلالت»؛ یعنی چیزی به گونهای باشد که علم به وجود آن موجب انتقال ذهن به چیز دیگری شود مانند این که: به صدا در آمدن زنگ خانه میفهماند که کسی پشت در است. در این مثال؛ صدای زنگ «دال» است، وجود شخص پشت در منزل «
مدلول» است، و این خصوصیتی که در صدای زنگ، موجب انتقال ذهن شنونده به وجود شخص پشت در شد را «
دلالت» گویند.
دلالت تقسیمات مختلفی دارد از جمله:
دلالت عقلی،
دلالت طبعی،
دلالت وضعی،
دلالت تصوری،
دلالت تصدیقی و... که هرکدام از این اقسام، خود تقسیمات دیگری دارند.
دلالتهای وضعی تقسیم به
دلالت لفظی و غیر لفظی میشود،
دلالت لفظی مانند
دلالت لفظ
آب بر
مدلول آن، که همان آب واقعی و خارجی است و
دلالت غیر لفظی همانند
دلالت چراغ قرمز برای توقف در مکانهای خاصی در خیابانها.
متکلم وقتی صحبت میکند، برای رساندن معنایی که در
ذهن دارد، از همین الفاظ استفاده کرده و به
مدلول و معنای آن اعتماد میکند. برای نمونه؛ اگر بخواهد بگوید: «آب گوارا میخواهم»، همین الفاظ (آب و...) را به کار میگیرد و شنونده نیز با تکیه بر معنای الفاظ، همین برداشت را از کلام متکلم دارد. به آنچه لفظ بر آن
دلالت دارد؛
منطوق کلام گفته میشود. که در این مثال، منطوق کلام همان درخواست آب گوارا است. به چنین منطوق واضحی، اصطلاحا
مدلول منطوقی صریح گفته میشود. در مقابل آن؛
مدلول منطوقی غیر صریح است که با تعریف انواع آن، بحث روشن تر میشود.
پس آنچه بر منطوق و
مدلول غیر صریح
دلالت دارد در یک تقسیم بندی بر دو دسته است:
دلالت لفظ بر جزء معنای موضوع له خودش
دلالت تضمنی است؛ مانند
دلالت لفظ
بیع (فروختن) بر
تملیک (به ملک دیگری در آوردن)، درحالی که بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم، یا مانند
دلالت لفظ کتاب بر صفحه و یا جلد آن.
این
دلالت بر سه قسم است:
اگر متکلم در کلام خود، مطلبی را به صراحت بیان نکرده است ولی درستی و راستی (
صدق) کلامش از جهت عقلی یا شرعی؛ بستگی به آن مطلب داشته باشد؛ به چنین
دلالتی؛
دلالت اقتضاء گفته میشود، مثلا در کلامی از
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین رسیده است: «رفع عن امتی تسعه: الخطا و النسیان و...» ؛
یعنی از امت من چند چیز برداشته شده است؛ از جمله
خطا و
نسیان! در حالی که میبینیم،
مسلمانان مانند دیگر مردم؛ دارای خطا و نسیان (فراموشی) میشوند. پس اگر بخواهیم این کلام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را درست معنا کنیم باید بگوییم: از امت پیامبر مؤاخذه و عقابی که به خاطر خطا و فراموشی، مستحق آن بودند، برداشته شده است.
دلالتی که مقصود و مراد متکلم میباشد، اما صحت یا
صدق کلام بر آن توقف ندارد و در عین حال، از سیاق کلام متکلم
یقین میکنیم که آن
دلالت را اراده کرده و یا بسیار بعید میدانیم که آن را اراده نکرده باشد، مثلا اگر شخصی به رفیق خود بگوید «من تشنهام»، این کلام او اشاره به این مطلب دارد که: «برخیز و آب بیاور».
در این
دلالت؛ نه اصل
دلالت، مقصود متکلم است (البته امکان دارد که متکلم حکیم؛ آنچه را
عقل از کلام او استفاده میکند را
حجت و
دلیل بداند.) و نه صحت (درستی) یا
صدق (راستی) کلام متوقف بر آن است، ولی این
دلالت به حکم عقل و با دقت عقلی از کلام فهمیده میشود. به عبارت دیگر؛
مدلول دلالت اشاره، لازمه
مدلول کلام است؛ مثلا
خداوند در یک
آیه میفرماید: «حمله و فصاله ثلاثون شهرا»؛
یعنی زمان
بارداری و
شیردهی بچه توسط
مادر، ۳۰ ماه است. از طرفی در آیه دیگر فرموده: «و الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعة»؛
در آیه اول؛ دوران بارداری و شیر دهی را سی ماه دانسته و در آیه دوم، مادرانی که میخواهند شیردهی فرزندانشان را کامل کنند باید دو
سال کامل (۲۴ ماه) آنان را شیر دهند. در آیه اول «بارداری + شیر دهی» مساوی با سی ماه شد. در آیه دوم مدت شیر دهی را معین کرده است که ۲۴ ماه است؛ بنابراین، اگر سی ماه را از بیست و چهار ماه کم کنیم، شش ماه میماند که میشود همان (حداقل) دوران بارداری. (این معنا و شیوه
استدلال در برخی از
روایات نیز وارد شده است: «در زمان
خلیفه دوم، زنی را آوردند که از همبستری اش با شوهرش بیش از شش ماه نمیگذشت، و چون مشهور است که فرزند در نه ماهگی متولد میشود او به
زن مورد نظر، حکم
زنا را داد.
امام علی (علیهالسّلام) فرمود: این فرزند، فرزند مشروع این زن و شوهر است؛ زیرا حداقل بارداری که شش ماه است، برای فرزند این زن تحقق یافته است».)
پایگاه اسلام کوئیست، برگرفته از مقاله «دلالت منطقی».