دستگاه تعادل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دستگاه تعادل، یکی از مباحث مطرح در
روانشناسی فیزیولوژیک بوده و به معنای وجود ویژگی و گیرندههایی در بدن که اثر جاذبه زمین و دیگر نیروهای وارده بر بدن را ثبت و ادراک کند. به علاوه انسان قادر است حرکات چرخشی را در سه محور اصلی جلو، عقب و طرفین تشخیص دهد. دستگاه تعادل بدن در طول زندگی، اطلاعاتی را به وسیله موقعیت سر در میدان جاذبه زمین ارسال میکند. در این مقاله به بررسی دستگاه تعادل، آناتومی آن، گیرندهها، ویژگی اجزاء و برخی اختلالات میپردازیم.
در پرواز با هواپیما متوجه شدهاید که بدون استفاده از دستگاه دیداری میتوانید نسبت به اوجگیری، سقوط و سرعت هواپیما اظهارنظر کنید. این امر نشان میدهد که ارگانیزم انسان، گیرندگان ویژهای دارد که میتواند اثر جاذبه زمین و دیگر نیروهای وارده بر بدن را ثبت و ادراک کند. بهعلاوه انسان قادر است حرکات چرخشی را در سه محور اصلی جلو، عقب و طرفین تشخیص دهد. دستگاه تعادل بدن در طول زندگی، اطلاعاتی را به وسیله موقعیت سر در میدان جاذبه زمین ارسال میکند. سر توسط گردن با ستون فقرات مرتبط است، ولی با موقعیت سر نمیتوان اطلاعاتی درباره موقعیت بدن در محیط به دست آورد. بنابراین تکمیل اطلاعات به همکاری بین دو نظام حسی، یعنی حس تعادل و حس عمق بستگی دارد.
بهعلاوه دستگاه تعادل نه تنها در
ادراک هوشیارانه، بلکه در
ادراک ناهشیار نیز نقش دارد. نتایج بررسیها نشان میدهند که ازاندام
ماکولا و
مجاری نیمدایره دو نوع بازتاب تعادلی (
بازتاب ایستادن و
بازتاب تعادل جنبشی) پدید میآیند. بازتاب ایستادن، (Static reflex) تعادل بدن را در شرایط طبیعی مانند ایستادن، نشستن و دراز کشیدن حفظ میکند. برای ایجاد این بازتاب، گیرندگاناندام ماکولا مراکز حرکتی
دستگاه عصبی مرکزی را تحت تاثیر قرار میدهند و از این طریق به تنظیم انقباض عضلانی ماهیچههایی منجر میشوند که در برقراری تعادل بدن نقش دارند. بازتاب جنبشی، (Statokinetic reflex) وقتی فعال میشود که بدن در حال حرکت است. ایجاد این بازتاب به فعالیتاندام ماکولا و مجاری نیمدایره بستگی دارد.
دستگاه تعادلی در ضخامت استخوان گیجگاه قرار دارد و در ارتباط با
گوش داخلی است. تغییرات ناشی از تغییر وضعیت سر بر دستگاه تعادلی تاثیر میگذارد و جریانات عصبی حاصله، به
مخچه منتقل میشوند و فرامین صادره از مخچه به عضلات مختلف بدن، باعث حفظ تعادل میشود.
دستگاه تعادل ازاندام ماکولا، ساکول و اوتریکول و مجاری نیمدایره (افقی و عمودی) تشکیل شده است. فضای اجزای این لابیرنت غشاییمانند مجرای حلزونی از مایع اندولنف پر شده که با مایع پریلنف احاطه شده است. در محل برآمدگیهای موجود دراندام ماکولا و مجاری نیمدایره، بافت پوششی – حسی وجود دارد که از یک لایه ژلاتینی پوشیده شده است. در داخل هر ماکولا سلولهای حسی کیسهمانند و مقداری بلورهای کربنات کلسیم به نام اتولیت یا گوش سنگ قرار دارند. معمولا لایه ژلاتینی همراه با بلورهای کربنات کلسیم را غشای اتولیت مینامند. مجاری نیمدایره ژلاتینی را که به شکل پرچم درآمده است، کوپولا مینامند. این مجاری، بلورهای کربنات کلسیم ندارند.
اگرچه سلولهای حسی (گیرندهها) دستگاه تعادل از لحاظ ظاهری به دو نوع طبقهبندی میشود، از نظر عملکرد تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. هر دو نوع سلول، مژهدارند و به همین دلیل سلولهای مژهدار نیز نامیده میشوند. افزون بر این، هر سلول یک مژه بزرگ و چندین مژه کوچک دارد. معمولا سلولهای مژهدار از نوع سلولهای حسی ثانویه هستند که
آکسون ندارند و با تارهای عصبی مرکزی دیگر که سلولهای آن در گره دهلیزی قرار دارند، اطلاعات خود را به دستگاه عصبی مرکزی منتقل میکنند. همچنین سلولهای مژهدار با تارهای عصبی محیطی نیز مرتبط هستند، از این طریق فعالیت آنها تنظیم میشود.
پس مجموع تارهای عصبی مرکزی، عصب دهلیزی را تشکیل داده و همراه با عصب شنوایی به عنوان عصب دهلیزی – حلزونی یا هشتمین زوج اعصاب مغزی تا
ساقه مغز راه مشترکی را طی میکند،
اما مسیر آنها متفاوت است. پیامهای احساس دهلیزی به مخچه و از آنجا به
نخاع و تنه مغزی در
قشر گیجگاهی منتقل میشوند. از این مسیر، اطلاعاتی به تنه مغزی و هستههای زوجهای سوم، چهارم و ششم اعصاب مغز که حرکات کره چشم را تنظیم میکنند، میرود. این اطلاعات، در هنگام حرکت باعث هماهنگی حرکات چشم با حرکات سر و ثابت ماندن تصاویر بر روی شبکیه میشود.
اندام اوتریکول در وضعیت قائم بدن به صورت افقی در جمجمه قرار دارد و سلولهای مژهدار آن در اثر شتاب خطی (مانند وقتی که بهطور ناگهانی به جلو پرتاب میشود) فعال میگردند و
دستگاه عصبی را از وضع قرار گرفتن سر نسبت به نیروی جاذبه زمین آگاه میکند. برعکس،اندام ساکول به صورت عمودی در جمجمه قرار دارد و در وضعیت قائم بدن، مژه سلولهای آن بر نیروی جاذبه زمین بهطور مداوم
خم میشود. همچنین تغییر وضعیت سر مانند
خم شدن، به تغییر جریان عصبی در تارهای عصبی مرکزی میانجامد و در نتیجه انسان از پیرامون خویش اطلاعاتی را به دست میآورد.
برعکس ماکولا، کوپولا یا ماده ژلاتینی بافت پوششی – حسی آمپولا، جرم مخصوص مشابهی مانند مایعاندولنف، اطراف آن دارد و به همین دلیل شتاب خطی موجب
خم شدن مژه سلولهای کوپولا نمیگردد، ولی در حرکت چرخشی، کوپولا به جهت عکس چرخش متمایل میشود و بدین طریق مژه سلولهای مژهدار
خم میشوند.
خم شدن کوپولا در یک جهت به افزایش و در جهت دیگر به کاهش تخلیه الکتریکی منجر میگردد. با توجه به اینکه در هر طرف بدن نیمدایرههای سهگانه عمود بر یکدیگر قرار دارند لذا امکان اداراک تمام حالات چرخشی ممکن برای انسان فراهم است.
دستگاه دیداری در ادراک فضا نقش اساسی ایفا میکند و حس وضعی – عضلانی و گیرندههای مکانیکی و حرارتی در ایجاد آن اهمیت دارند. کیفیت اشیا مانند نرمی، زبری، صافی، و... در اثر لمس غیرفعال میسر نیست ولی در اثر حرکت دست با توجه به اینکه گیرندگان پوست بیشتر فعال شده و سازشیافتگی کاهش یافته و یا به حداقل ممکن میرسد، اطلاعات دقیق به مراکز عصبی منتقل میشود و ادراک به سهولت انجام میگیرد. افزون بر این در حرکت دست، حس وضعی – عضلانی در شناسایی شکل و سطح اشیاء نقش مؤثری ایفا میکند.
بدین ترتیب ادراک وضعیت بدن در فضا با گردهمآمدن اطلاعات ناشی از حس جا و مکان و اطلاعات به دست آمده از
حس تعادل درباره موقعیت سر در فضا شکل میگیرد، ادراک بدن در فضا، یکی از مؤلفههای مهم ادراک فضای غیردیداری به شمار میآید.
اختلالهایی در دستگاه دهلیزی وجود دارد که در این قسمت از مقاله به آنها اشاره میگنیم.
دریازدگی و انواع دیگر بیماریهای حرکتی، در اثر تحریک شدید دستگاه تعادل پدید میآیند که با نشانههایی از قبیل حالت تهوع، سرگیجه، بروز عرق و افزایش ضربان قلب همراه است.
آسیب حاد لابیرنت، موجب بروز سرگیجه در طرف سالم و تمایل سقوط در طرف آسیبدیده میشود که با حالت تهوع و بروز عرق همراه است، بهعلاوه حالت نیستاگموس هم در طرف سالم مشاهده میشود. معمولا آسیب حاد لابیرنت دو طرفه، در انسان به ندرت پیش میآید.
با اینکه با راه رفتن در محیط، خلا تاثیر جاذبه زمین بر روی ماکولا محو میشود، ولی همچنان اثر شتاب خطی مانند شتاب چرخشی بر روی مجاری نیمدایره برقرار است. بنابراین فرد در چنین موقعیتی با یک نوع تحریک منظومهای روبرو است که در شرایط طبیعی پیش نمیآید و به همین دلیل گاهی دچار
بیماری حرکتی میگردد.
حواس مختلف در ادراک هوشیارانه از محیط نقش دارند و در فرایند برقراری تعادل مؤثرند. لذا هنگام آسیب نمیتوان به تنهایی از نشانگان سرگیجه به علت بیماری پیبرد. بنابراین فقدان تشخیص تعادل میتواند نوع و میزان بیماری را مشخص کند و به همین علت نخست از بیمار خواسته میشود بایستد و با چشم باز و بسته راه برود و بعد با کمک یک آونگ، حرکت تثبیتی و جشهی چشم وی بررسی میشود.
حرکات غیرارادی و موزون چشمها را گویند. وقتی شخصی از پنجره قطار در حال حرکت به بیرون نگاه میکند و چشمهای خود را به نقطهای مثل سیم برق تثبیت میکند، چشمهای وی دچار یک نوع حرکت لرزشی آرام غیرارادی در جهت مخالف حرکت قطار میگردد و هنگامی که نقطه تثبیت دور میشود، چشمها با یک حرکت جهشی به نقطه جدیدی در فضا تثبیت میشوند.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «دستگاه تعادل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۵/۱۲.