خواجه ابونصر فتحالله برهانالدین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
برهان الدّین، خواجه ابونصر فتح اللّه بن خواجه کمال الدّین ابوالمعالی، از وزیران با فضل
آل مظفر و از ممدوحان
حافظ.
پدرش،
خواجه کمال الدین ابوالمعالی، از اکابر بود. پس از آنکه
خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی را در ۷۱۸ به قتل رساندند، نام عدهای را که شایستگی وزارت داشتند نوشتند و مقدّم بر همه نام خواجه کمال الدین ابوالمعالی بود، اما او وزارت را نپذیرفت و به
زیارت حج رفت و به
یزد بازگشت و مدرسه و
خانقاه و دارالشفا بنا کرد و در ۷۳۷ درگذشت.
پسرش خواجه برهان الدین نیز چون او فاضل و محتشم بود. به گفته
خواندمیر زمانی که امیر مبارزالدین محمد از اوغانیان و جرماییان شکست خورده بود و به
کرمان بازمیگشت، خواجه برهان الدین چند قطار
شتر و
استر و ظروف
سیمین و
زرین از خاصه خویش به او پیشکش کرد.
این کار موافق مزاج امیر مبارزالدین افتاد و تا زنده بود وزارت را بر او مقرر داشت. خواجه برهان الدین از ۷۴۲تا۷۵۲ در یزد به وزارت اشتغال داشت و در این سال از کار کناره گرفت. امیر مبارزالدین که در ۷۵۴
فارس را مسخّر نمود بار دیگر خواجه برهان الدین را در ۷۵۶ به وزارت برگزید. چون قاضی مجدالدین اسماعیل شیرازی در همان سال درگذشت، منصب قاضی القضاتی نامبرده ضمیمه وزارت برهان الدین و جامع ریاست دینی و دنیایی وی شد و او در شهر
شیراز مستقر گردید.
برهان الدین با متهم کردن شاه سلطان،
خواهرزاده امیر مبارزالدین و حاکم
اصفهان، به هفتصد تومان
اختلاس، امیر مبارزالدین را نسبت به او بدگمان کرد.
پس از آنکه
شاه شجاع (حک: ۷۵۹ـ۷۸۶) پدرش
امیر مبارزالدین محمد را در ۷۶۰ کور کرد،
خواجه برهان الدین نیز به دستور او گرفتار شد و اندکی بعد در همان سال به دست شاه سلطان خواهرزاده امیر مبارزالدین محمد به قتل رسید.
قطعهای منسوب به
حافظ : به روز شنبه سادس زماه ذی الحجه/ به سال هفتصد و شصت از جهان بشد ناگاه // زشاهراه سعادت به باغ رضوان رفت/ وزیر کامل ابونصر خواجه فتح الله، به تاریخ وفاتِ خواجه برهان الدین اشاره دارد و بنا به توضیحات و محاسبات محمد قزوینی ذیل همان قطعه، ششم
ذی الحجه ۷۶۰ نمیتوانسته روز شنبه باشد و باید تحریف نسّاخ باشد.
حافظ در چند
غزل خود از خواجه برهان الدین یاد کرده و وی را مدح گفته است.
در غزلی به مطلع «یامَبسِماً یحاکی دُرجاً من آلّلا´ لی»
در ابیات پایانی آمده است: الملک قد تَباهی 'من جَدّه و جِدّه/ یارب که جاودان باد این قدر و این معالی // مسند فروز دولت کانِ شکوه و شوکت/ برهان ملک و ملّت بونصرِ بوالمعالی. در اینجا کلمه جَدّ اشاره به انتساب تبار او به
عثمان بن عفان خلیفه سوم دارد.
در غزلی دیگر از حافظ به مطلع «دیدار شد میسّر و بوس و کنار هم»
در بیت چهارم آمده است:ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند/ وز میجهان پُرَست و بتِ میگسار هم. «محتسب» را در این بیت امیر مبارزالدین محمد و این بیت را اشاره به
مرگ او واحساس حافظ از این حادثه دانسته اند. ابیات پایانی همین غزل: برهان ملک و دین که زدست وزارتش/ ایام کان یمین شد و دریا یسارهم // بر یاد رای انور او آسمان به صبح/ جان میکند فدا و کواکب نثارهم، و چند بیت دیگر ظاهراً بر دوره فترتی دلالت دارد که امیر مبارزالدین از سلطنت خلع شده، ایّام سختگیریهای او به سر آمده، اما خواجه برهان الدین در حیات بوده و وزارتش هنوز استمرار داشته است.
(۱) شمس الدین محمد حافظ، دیوان حافظ، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲) شمس الدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۳) غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۴) غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، دستورالوزراء، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۱۷ ش.
(۵) حسینقلی ستوده، تاریخ
آل مظفر، تهران ۱۳۴۶ـ۱۳۴۷ ش.
(۶)
حاجی بن نظام عقیلی، آثار الوزراء، چاپ جلال الدین محدث اُرموی، تهران ۱۳۴۶ ش، ص ۳۲۴ـ۳۲۵.
(۷) قاسم غنی، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، ج ۱: تاریخ عصر حافظ یا تاریخ فارس و مضافات و ایالات مجاوره در قرن هشتم، تهران ۱۳۲۱ ش.
(۸) محمود کتبی، تاریخ
آل مظفر، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۹) ایرانیکا.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «برهان الدین»، شماره۱۱۰۰.