خطبه حضرت زینب در کوفه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خطبه حضرت زینب کبری در کوفه یکی از وقایع بعد از
حادثه عاشورا، در جریان اسارت اهل بیت
امام حسین (علیهالسلام) است که در
شهر کوفه واقع شده است. طبق گزارش منابع تاریخی، بعد از ورود
اسرای کربلا به شهر کوفه،
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) به مردم خطاب کرده و خطبهای ایراد کردند، به گونهای که مردم انگشتانشان را از شدت ناراحتی به دندان گرفته و میگزیدند و
گریه میکردند، تا اینکه
امام سجاد (علیهالسلام) امر به سکوت کرد، و حضرت زینب (سلاماللهعلیها) نیز اجابت نمود.
یکی از اقدامات خاندان
امام حسین (علیهالسلام) برای معرفی سیمای زشت امویان و بیدار کردن وجدان خفته کوفیان و تحریک احساسات آنان، ایراد خطبههایی کوبنده و روشنگرانه بود. این سخنان، چنان تاثیری در کوفیان گذاشت که آنان در همان اجتماع، با اظهار پشیمانی از رفتار زشتشان، برای امام حسین (علیهالسلام) و مظلومیت اهل بیت او،
گریه و
عزاداری کردند.
طبیعی است که سخنرانی در آن شرایط اسارت، برای حضرت زینب (سلاماللهعلیها) بسیار سخت و دشوار بوده است؛ زیرا مصائب سنگین و جانسوز که خستگی و ناملایمات سفر نیز بدان افزوده شده بود از یک طرف، و تجمع نامحرمان و به ویژه کسانی که دستانشان به خون برادر و عزیزانش آلوده بود از طرف دیگر، و از همه مهمتر سرهای بریده شهدا که در مقابل او بر سر نیزهها بود، میتوانست قدرت تکلم را نه تنها از او، بلکه از هر سخنوری بگیرد. با همه اینها، حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در مقابل خون شهیدان احساس تکلیف میکرد و یقین داشت اگر سخنرانی نکند و پیام قیام برادرش حسین را به کوفیان نرساند، حکومت وقت با بسیج همه امکاناتش، آتش این قیام را خاموش خواهد کرد. از اینرو تصمیم گرفت با بیان فصیح و علیگونه خود به تشریح ریشههای قیام حسینی و همچنین به افشای جنایات و ظلمهای حکومت
یزید بپردازد و مردم را آگاه کند. (برای آگاهی از جنبههای ادبی و بلاغی خطبه حضرت زینب (سلاماللهعلیها) رجوع شود به
هر دو مقاله در فصلنامه سفینه چاپ شده است.
)
منابع بسیاری خطبه حضرت زینب (سلاماللهعلیها) را ضبط کردهاند که در این میان، کهنترین مصدر این خطبه،
بلاغات النساء ابن ابیطیفور بغدادی (
۲۸۰ق) است. (بیشتر منابع، این خطبه را به حضرت زینب (سلاماللهعلیها) نسبت دادهاند، اما ابن ابیطیفور آنرا به
ام کلثوم نسبت داده است. با توجه به شباهت بسیار متن این خطبه با آنچه منابع دیگر از قول حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) نقل کردهاند، به نظر میرسد مقصود وی از ام کلثوم، حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) بوده است، زیرا ام کلثوم، خواهر حضرت زینب (سلاماللهعلیها) از
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، سالها پیش از
واقعه عاشورا در عصر حکومت
معاویه، زمانی که
سعید بن عاص حاکم
مدینه بود، در این شهر از دنیا رفته بود.
)
ابن ابیطیفور گزارش خود را از شخصی به نام
حَذلَم (ابن طیفور بغدادی، راوی خطبه را یک بار با نام «حذام اسدی»، و بار دیگر با نام «حذیم» یاد کرده است، اما صحیح آن «
حَذلَم» است که به سبب غلطهای املایی در بعضی از نسخ، این اسم به اشکال مختلفی نقل شده است.) نقل میکند که پس از توصیف وضعیت اهل بیت هنگام ورود به
کوفه و واکنش کوفیان پس از مشاهده آن وضعیت، میگوید:
آن روز به زینب دختر علی نگریستم. هرگز زنی با شرم را همچون او سخنور ندیده بودم. گویا از زبان
امیرالمؤمنین سخن میگفت. پس به مردم اشاره کرد که ساکت شوند. ناگهان نَفَسها برید و زنگ شترها آرام شد. آنگاه گفت:
«ابدَاُ بِحَمدِ اللّه ِ وَالصَّلاةِ وَالسَّلامِ عَلی نَبِیِّهِ، امّا بَعدُ یا اهلَ الکوفَةِ، یا اهلَ الخَترِ وَالخَذلِ، الا فَلا رَقَاَتِ العَبرَةُ، ولا هَدَاَتِ الرَّنَّةُ، انَّما مثَلُکُم کَمَثَلِ» (الَّتی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ اَنکَـثًا تَتَّخِذُونَ اَیْمَـنَکُمْ دَخَلَا بَیْنَکُمْ) «الا وهَل فیکُم الَا الصَّلَفُ وَالشَّنَفُ، ومَلَقُ الاِماءِ، وغَمَزُ الاَعداءِ؟ وهَل انتُم الّا کَمَرعی عَلی دِمنَةٍ، وکَفِضَّةٍ عَلی مَلحودَةٍ، الا ساءَ ما قَدَّمَت انفُسُکُم ان سَخِطَ اللّه ُ عَلَیکُم، وفِی العَذابِ انتُم خالِدونَ. اتَبکونَ؟ ای وَاللّه ِ فَابکوا! وانَّکُم وَاللّه ِ احرِیاءُ بِالبُکاءِ، فَابکوا کَثیرا وَاضحَکوا قَلیلاً، فَلَقَد فُزتُم بِعارِها وشَنارِها، ولَن تَرحُضوها بِغَسلٍ بَعدَها ابَدا، وانّی تَرحُضونَ قَتلَ سَلیلِ خاتَمِ النُّبُوَّةِ ومَعدِنِ الرِّسالَةِ، وسَیِّدِ شُبّانِ اهلِ الجَنَّةِ، ومَنارِ مَحَجَّتِکُم، ومَدَرَةِ حُجَّتِکُم، ومَفرَخِ نازِلَتِکُم، فَتَعسا ونُکسا، لَقَد خابَ السَّعیُ وخَسِرَتِ الصَّفقَةُ، وبُؤتُم بِغَضَبٍ مِنَ اللّه» (برگرفته از
سوره بقره آیه ۹۱.
)
«وضُرِبَت عَلَیکُمُ الذِّلَّةُ وَالمَسکَنَةُ» (لَّقَدْ جِئْتُمْ شَیْـئا اِدًّا• تَکَادُ السَّمَـوَ تُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنشَقُّ الْاَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا) «اتَدرونَ ایَّ کَبِدٍ لِرَسولِ اللّه ِ فَرَیتُم؟ وایَّ کَریمَةٍ لَهُ ابرَزتُم؟ وایَّ دَمٍ لَهُ سَفَکتُم؟ لَقَد جِئتُم بِها شَوهاءَ خَرقاءَ، شَرُّها طِلاعُ الاَرضِ وَالسَّماءِ، افَعَجِبتُم ان قَطَرَتِ السَّماءُ دَما؟ ولَعَذابُ الآخِرَةِ اخزی وهُم لا یُنظَرونَ، فَلا یَستَخِفَّنَّکُمُ المَهَلُ فَاِنَّهُ لا تَحفِزُهُ المُبادَرَةُ، ولا یُخافُ عَلَیهِ فَوتُ الثَّارِ، کَلّا انَّ رَبَّکَ لَنا ولَهُم لَبِالمِرصادِ.» (اشاره به
سوره فجر آیه ۱۴)
سخنم را با
حمد خدا و درود و سلام بر پیامبرش آغاز میکنم. اما بعد، ای اهل کوفه؛ ای اهل نیرنگ و نفاق! (آیا گریه میکنید؟!) هرگز اشکهایتان خشک نشود و شیون شما بازنایستد. کار شما «بدان زنی ماند که رشته خویش را پس از محکم تابیدن، باز میگشود؛ (از آنرو که) سوگندهایتان را (وسیله) خیانت و فریب میان خود قرار میدهید». آیا در شما چیزی جز
تکبر و خودستایی، (سینههای پر از) کینه، چاپلوسی کنیزکان و طعنهزنی دشمنان وجود دارد؟ آیا شما جز به سبزههای روییده در منجلاب یا گچبریهایی بر گور (مردگان) میمانید؟ چه بد کرداری برای خود پیش فرستادید که
خدا را از خود خشمگین کردید و به عذاب ابدی گرفتار شدید. آیا گریه میکنید و ناله سر میدهید؟! آری گریه کنید که به خدا
سوگند شما سزاوار گریه هستید. آری بسیار بگریید و اندک بخندید که به ننگ و عاری آلوده شدید که هرگز از دامانتان شسته نخواهد شد. چگونه این ننگ را توانید شست که زاده
پیامبر خاتم و کانون رسالت و سرور جوانان بهشت را که پناه شما در حوادث، و چراغ راه و برهان قاطع بر شما بود، کشتید. هلاکت بر شما باد و نگونسار باشید. تلاشتان هدر رفته و در معامله زیان کردهاید. به
خشم خدا بازگشتید و ذلت و خواری به نام شما زده شد. به راستی کاری چنان زشت و ناپسند کردید که نزدیک است از زشتی آن آسمانها از هم بشکافد و زمین بگسلد و کوهها در هم شکسته، فروریزد». میدانید چه جگری از
رسول خدا دریدید و چه پردهنشینانی را از حریم و حرمش بیرون کشیدید و چه خونی از او ریختید؟ کار شما به زنی زشت و نادان و حریص مانَد که (صفات زشتش) زمین و آسمان را انباشته است. آیا از خون گریستن آسمان شگفتزده شدید؟ «و عذاب آخرت سختتر و خوار کنندهتر است و آنان یاری نخواهند شد». مهلتهای الهی، شما را سبک سر نکند؛ چراکه پیشی گرفتن شما، خدا را شتاب زده نمیکند و (او) بیم از دست رفتن (فرصتِ) خونخواهی ندارد. پروردگارت در کمین ما و آنان است. سپس حضرت از آنان رو برگرداند.
کذلم گوید: پس از خطبه حضرت زینب (سلاماللهعلیها) بان (مردم را حیران و سرگردان دیدم. آنان انگشتانشان را [
از شدت ناراحتی
] به دندان (میگزیدند. پیرمردی جعفی را دیدم که محاسنش از اشک خیس شده بود و میگفت: كُهولُهُم خَيرُ الكُهولِ ونَسلُهُمإذا عُدَّ نَسلٌ لا يَخيبُ ولا يَخزى
«پیران آنان بهترین پیران و نسلشان در میان نسلها، هرگز هلاک و خوار نمیشود». (منابع ذیل نیز این گزارش را با تفاوتهایی آوردهاند.
(با تفصیل بیشتر
)
«فَقالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیهالسّلام): یا عَمَّةُ! اُسکُتی فَفِی الباقی عَنِ الماضِی اعتِبارٌ، وانتِ بِحَمدِ اللّه ِ عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَةٍ، فَهِمَةٌ غَیرُ مُفَهَّمَةٍ، انَّ البُکاءَ وَالحَنینَ لا یَرُدّانِ مَن قَد ابادَهُ الدَّهرُ. فَسَکَتَت.»امام سجاد (علیهالسّلام) فرمود: «عمه جان، بس است. بازماندگان را از گذشتگان عبرت است؛ العمر مردم و تو - خدا را شکر - دانای استاد ندیده و فهمیده مکتب نرفتهای. گریه و ناله، رفتگان را بر نمیگرداند». حضرت زینب (سلاماللهعلیها) (با شنیدن این سخنان) ساکت شد.
طبرسی پس از آوردن خطبه، این چند بیت شعر را نیز به
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) نسبت داده است:
| | |
ماذا تَقُولُونَ إِذْ قالَ النَّبِيُّ لَكُمْ | | ماذا صَنَعْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الاُْمَمِ |
بِأَهْلِ بَيْتي وَ أَوْلادي وَتَكْرُمَتي | | مِنْهُمْ أُسارى وَ مِنْهُمْ ضُرِّجُوا بِدَمِ |
ما كانَ ذاكَ جَزائي إِذْ نَصَحْتُ لَكُمْ | | أَنْ تُخْلِفُونِي بِسُوء في ذَوِي رَحِمِي |
إِنِّى لاََخْشى عَلَيْكُمْ أَنْ يَحُلَّ بِكُمْ | | مِثْلُ الْعَذابِ الَّذي أَوْدى عَلى اِرَمَ |
| | |
«به پیامبر چه پاسخ میدهید هنگامی که به شما بگوید: شما که آخرین امت بودید با اهل بیت من و فرزندان و عزیزانم چه کردید؟ گروهی از آنها اسیر، و عدهای دیگر آغشته به خون شدند! پاداش دلسوزیهای من برای شما این نبود که پس از من با خویشانم چنین بدرفتاری کنید. از آن میترسم که به زودی عذابی همانند عذاب
قوم عاد بر شما نازل شود.»
البته چنانکه خواهیم نوشت - منابع دیگر، این اشعار را به افراد دیگری نسبت دادهاند.
گفتنی است طبرسی پس از نقل سخن امام سجاد (علیهالسّلام) مینویسد: «سپس علی
بن حسین (علیهالسّلام) فرود آمد و خیمهاش را بر پا کرد و زنان را از مرکبها فرود آورد و داخل خیمه شد».
همچنین وقتی میخواهد خطبه امام سجاد را گزارش کند، با این عنوان آغاز میکند: «احتجاج علی
بن حسین
بن علی هنگامی که از خیمه خارج شد...»
چنین گزارشی را نمیتوان پذیرفت، زیرا چنانکه پیشتر گفتیم، سپاه
عمر سعد، با وضعی بسیار بد و رقتبار اسرا را از
کربلا به
کوفه بردند و به همین دلیل آنان از هیچ امکاناتی، از جمله
خیمه، برخوردار نبودند. تنها شاید بتوان گفت که گزارش وی مربوط به زمان بازگشت اسرا از
شام به مدینه است که با آنان با احترام رفتار شد؛ چنانکه
ابن نما حلی مشابه عبارات طبرسی را هنگام رسیدن اهل بیت به مدینه گزارش کرده است: فلما وصل زین العابدین الی المدینة نزل وضرب فسطاطه وانزل نسائه... «هنگامی که زینالعابدین به مدینه رسید، فرود آمد و خیمهاش را بر پا کرد و زنان را از مرکبها پیاده کرد.»
همچنین
سید ابن طاووس به نقل از
بشیر بن حذلم میگوید: «فَلَمّا قَرُبنا مِنها [
أي مِنَ المَدينَةِ
] نَزَلَ عَلِيُّ
بنُ الحُسَينِ عليه السلام فَحَطَّ رَحلَهُ ، وضَرَبَ فُسطاطَهُ وأنزَلَ نِساءَهُ» «وقتی نزدیک مدینه رسیدیم، علی
بن حسین (علیهالسّلام) فرود آمد و خیمهاش را برپا کرد و زنان را از مرکبها پیاده کرد.»
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۴۴-۴۰.