خالد بن برمک
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خالد
بن برمک از
خاندان برمکیان که از خاندانی دولتمرد و غالباً ادب پیشه در دوره اول
عباسیان، بویژه در زمان
هارون الرشید بود.
اخبار و گزارشهای موجود درباره نیای برمکیان ابهام آمیز و گوناگون است و گاه به راه افسانه رفته است.
خالد
بن برمک اولین فرد از خاندان برمکیان است که درباره اش آگاهیهای تاریخی مستند وجود دارد. گویا پدرِ خالد در بلخ، مقارن حکومت
بنی امیه بر
خراسان، فرد با نفوذی بوده است.
ابن اثیر، ذیل حوادث ۱۰۷
میگوید، به دستور حاکم اموی، اسدبن عبدالله قسری، بازسازی بلخ را به او سپردند تا امویان لشکر خود را از بروقان (بروکان) در دو فرسخی بلخ
بار دیگر به بلخ منتقل کنند.
فرزند برمک از دعات
عباسیان در خراسان، دولتمرد و وزیر
سفاح،
منصور و
مهدی عباسی بود. وی حدود ۹۰ به دنیا آمد.
در برخی گزارشهای تاریخی برای ساختن تباری عربی برای خالد آمده است که در ۸۶ همسر برمک در زمره اسیران
عبد الله بن مسلم باهلی در آمد و از او باردار شد.
اما در درستی این گفته تردید هست. سپردن بازسازی بلخ به برمکیان، نشان میدهد که ایشان بار دیگر خاندانی صاحب نفوذ در خراسان شدند و خالد در همین سالها پیوند خود را با والیان اموی قطع کرد و در زمره داعیان ابراهیم امام عباسی و سردار ابومسلم، قَحطَبه
بن شبیب، در آمد.
وی در نبردهای قحطبه در
طوس و
گرگان در ۱۲۹و۱۳۰ همراه
ابو عدن عبدالملک بن یزید،
عثمان بن نُهَیْک و خازم
بن خُزیمه فرماندهی سپاه را به عهده داشت.
سپس مسئولیت تقسیم غنائم سپاه قحطبه به وی سپرده شد.
در ۱۳۰ در نبردهای قحطبه با نباته
بن حنظلة کِلابی حاکم اموی، در گرگان، خالد بار دیگر فرمانده میسره سپاه و مسئول غنیمتها شد.
در ۱۳۱ خالد در نبرد قحطبه با عامربن ضُباره در
اصفهان از فرماندهان جناح راست لشکر بود.
و همو بود که جریان این نبرد را برای مهدی خلیفه عباسی شرح داد.
هنگامی که ابومسلم، قحطبه را به جنگ یزید
بن عمر بن هُبَیره فزاری عامل مروان در عراقین فرستاد، خالد همراه او بود و با حسن تدبیر خود، با مشاهده حرکت
حیوانات وحشی، نزدیکی سپاه دشمن را حدس زد و بموقع لشکر عباسی را از خطر آگاه کرد.
در ۱۳۲، حُمیدبن قحطبه خالد را همراه مسیب
بن زهیر به فتح دَیرقُنَّی به نهروان فرستاد.
خالد همراه خانواده اش در روز
بیعت با اولین خلیفه عباسی، سفاح، حضور داشت
و خلیفه با مشاهده فصاحت او، وی را اصلاً
عرب پنداشت.
سفاح همچنان تقسیم غنایم، ریاست دیوان خراج
را به نیابت از ابوالجهم و دیوان جُند را به او واگذارد و دیوان جیش نیز در مسئولیت وی بود.
خالد نخستین کسی بود که اسناد پراکنده دیوانی را در دفاتر ثبت کرد
و بدین ترتیب، در دوره سفاح که به تمرکز و تشکل دیوان توجه خاص داشت، وی از امور سپاهیگری به عرصه دیوانی کشیده شد.
پس از قتل ابوسلمه
حفص بن سلیمان خلاّ ل در ۱۳۲، سفاح خالد را به وزارت منصوب کرد بی آنکه وی را وزیر بنامند.
خود خلیفه نیز، به قدرت و نفوذ او در دستگاه خلافت اشاره کرده است.
خالد در دوره سفاح کاردانی خود را کاملاً در خدمت خلیفه نهاد و برای محدود کردن قدرت ابومسلم، پیشنهاد کرد که نفرات سپاه او را کاهش دهند.
در۱۳۶، منصور خالد را از مسئولیت دیوان عزل کرد و
ابو ایوب سلیمان موریانی را به جای او گمارد. ابوایوب که از نفوذ خالد در بیم بود، به صلاحدید ابوالقاسم اسراییل، برای دور ساختن وی از قدرت، زمینه فرستادن وی را به
فارس فراهم کرد. او حتی در غیاب خالد خود را ایمن نیافت و به سعایتهای خویش ادامه داد و در توطئه ای با یک صرّاف نصرانی، وی را به سوءاستفاده مالی متهم کرد. خالد پس از دو سال از فارس احضار و به پرداخت سه میلیون درهم محکوم شد. او برای تهیه پول، از خیزران مادر هارون، مبارک
ترکی و صالح صاحب مصلی یاری خواست، اما توطئه موریانی آشکار شد و خلیفه از خالد درگذشت.
در ۱۴۶، منصور کار ساختن
بغداد را آغاز کرد و تصمیم گرفت که از مصالح ایوان کسری استفاده کند. خالد مخالفت کرد و منصور مخالفت او را به
ایران دوستی وی نسبت داد، ولی در نیمه کار به سبب هزینه سنگینی که داشت تخریب بنا متوقف شد و چون خلیفه خواست کار تخریب را رها کند، خالد مانع شد؛ زیرا آن را از دید آیندگان گواهی بر ناتوانی خلیفه میدانست.
هنگامی که منصور تصمیم گرفت برادرش را به ولیعهدی برگزیند، خالد برای قانع کردن عیسی
بن موسی، برادرزاده منصور و امیر
کوفه، به کناره گیری از ولایتعهدی پا در میانی کرد و چون کوششهای او به جایی نرسید، با سه تن همراهانش گواهی داد که عیسی از ولیعهدی کناره گرفته است.
در ۱۵۸، خالد، به توصیه
عمارة بن غمزه، به حکومت
موصل و آذربایجان رسید تا شورش کردان را سرکوب کند.
در این مأموریت دو برادر او، حسن و سلیمان، نیز همراهیش میکردند.
در خلافت مهدی، خالد بر حکومت موصل ابقا شد.
مهدی خالد را به
ری فرستاد تا از اوضاع آن سامان خبر دهد و پس از آگاهی از نابسامانی آن دیار، حَمّادبن عمرذُهَلی و سپس سالم فرغانی و آنگاه فراشه را بدان سو گسیل داشت. سالم و فراشه کشته شدند. خالد پس از روح
بن حاتم
بن ماهویه حاکم آن ناحیه شد و با اصفهبد وندیداد صلح کرد و کهستان را به او بازگذاشت.
در این هنگام، خالد بر خزائنی که شاهان پیشین هنگام گریز در کوههای منطقه مخفی کرده بودند، دست یافت. اهالی نیز به یادگار فتوحاتش، تصویر او را بر سپرها و منجنیقهای خود حک کردند.
او همچنین دژ دولت کوچک مَصمُغان را در دماوند به تصرف آورد و آخرین حکمران مصمغان با همسر و دخترانش تسلیم او شد. خالد آنان را نزد خلیفه فرستاد که این دختران همسران مهدی و عباس
بن محمد، برادر منصور، شدند. خالد هفت سال بر
طبرستان حکم راند و دراین مدت یحیی جانشین او در ری بود.
منابع، تاریخ دقیق فعالیتهای خالد را در شمال ایران مشخص نکرده اند. وی در طبرستان «منصوره» و بازاری ساخت و قصری در خالدآباد بنا کرد. در تواریخ محلی، از این دوره حکومت او چندان به نیکی یاد نشده است.
همچنین خالد در خلافت مهدی به امارت فارس رسید. او
مالیات درختان را از اهل فارس برداشت و با تقسیط دیون مالیات دهندگان از فشار بر آنها کاست، اما لشکر بر او شورید. خالد رهبر آنان، شاکر کتبی، را گردن زد. شاکر خویشاوند فرج، خادم مهدی، بود و او نزد مهدی سعایت کرد. در نتیجه، باردیگر خالد زندانی و ملزم به پرداخت یک میلیون درهم شد اما با شفاعت خیزران، مادر هارون و همسر مهدی، آزاد شد.
در ۱۶۳، مهدی فرزندش هارون را به غزای روم فرستاد. خالد و فرزندش یحیی عهده دار کتابت و مخارج سپاه شدند.
خالد باردیگر مهارت نظامی خود را در فتح سَمالو نشان داد.
چون هارون از این غزا بازگشت، مهدی حکومت سرزمینهای غربی خلافت را، از انبار تا افریقیه، به او سپرد و خالد نیز در تمام امور کارگزار او شد.
خالد در ۱۶۳
یا ۱۶۵
درگذشت و خلیفه مهدی بر وی نمازگزارد.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خاندان برمکیان»، شماره۱۰۴۴.