خاتمیت و بهائیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مسلمانان معتقدند
پیامبرگرامی اسلام ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ـ آخرین و برترین پیامبر الهی؛ و
شریعت اسلام ، آخرین و کاملترین شریعت آسمانی است که این عقیده از ضروریات
دین اسلام به شمار میرود و هر کس آن را انکار کند، در
حقیقت ،
نبوت پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ـ را انکار کرده است. که در آیات شریفه
قرآن به آن اشاره شده است.
خداوند متعال، وجود مقدس پیامبر
اسلام را به عنوان «خاتم النبیین» به همگان معرفی نموده است
که
نبوت با وجود ایشان، ختم یافته است. لازمه این سخن اینست که دیگر تجدید شریعت و
نبوت ضرورتی ندارد ولی در عین حال،
فرقه بهائیت در این مورد دارای تفسیر جدیدی میباشد که این تفسیر و توجیه با مبانی هیچ یک از فرق و مذاهب، سازگاری ندارد و از پایه و اساس، سخنی لغو و بی پایه میباشد لذا ما با توجه به اهمیت و جایگاه این بحث، به ذکر ادله و تبیین این موضوع میپردازیم.
میرزا علی محمد شیرازی (۱۲۳۵ـ ۱۲۶۶ﻫ. ق) مشهور به"باب"خود را از جمله انبیاء الهی میداند که به اراده ی خداوند متعال مبعوث گشته است که مردم را به آیینی جدید دعوت خواهد کرد بطوریکه بهائیان باب را از جمله
انبیاء اولوالعزم دانستهاند و قائلند ایشان همان موعودی است که وعده ظهورش را تمام انبیاء دادهاند.»
بر این اساس، قائلند خداوند متعال، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را خاتم پیامبران معرفی نموده است و سلسله
نبوت را به وجود
مبارک آن حضرت ختم نموده است لذا آنان برای اثبات این ادعا به این
آیه استناد نمودهاند: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین»
همچنین باب، در تفسیر
سوره یوسف خود را از پیامبر اسلام، بالاتر میداند و مدعی شده است،
بشر از آوردن یک سوره شبیه آنچه او آورده عاجز و ناتوان میباشد.
دلائل عقلی و نقلی فراوانی اعم از
کتاب ،
سنت و
اجماع مسلمین وجود دارد که مسئله خاتمیت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را ثابت میکند و قرآن با صراحت به این مطلب، اشاره نموده است : "ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله وخاتم النبیین وکان الله بکل شیء علیما"
«محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه پیامبر خدا و ختم کنندهی پیامبران است و خدا، به همه چیز دانا است.»
لذا ادعای
نبوت و پیامبری باب، مخدوش و بی ارزش میباشد چون چنین ادعایی، مخالف نص شریف قرآن و اقوال علمای لغت میباشد چون با تتبع در کتب لغت و واژه شناسی معلوم، معنای اصلی آن معلوم و واضح میشود که کاربرد اصلی این واژه، همان معنای پایان میباشد.
به عنوان مثال آیه الله سبحانی در اینباره چنین میگوید: لفظ «خاتم» را در این آیه به چند صورت میتوان خواند ولی اختلاف در تلفظ آن، کوچکترین اثری در مفاد و معنی آن پدید نمیآورد:
۱. «خاتم» بر وزن حافظ که به صورت
اسم فاعل است و مفاد آن، ختم کننده است.
۲. «خاتم» به فتح تاء بر وزن عالم (جهان) و معنی آن آخر و آخرین است.
۳. «خاتم» به همان صورت دوم، ولی به معنی چیزی که با آن اسناد و نامهها را مهر میکردند.
۴. «خاتم» به فتح تا و میم بر وزن ضارب، فعل ماضی باب مضاربه، یعنی کسی که
پیامبران الهی به سبب او، ختم خواهد شد.
نتیجه اینکه لفظ «خاتم» را به هر شکل بخوانیم، معنای آیه چنین میشود که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آخرین پیامبر الهی است و پیامبری و
نبوت با آمدن او ختم شده و پس از او پیامبر و کتاب و
شریعت و دین دیگری نخواهد آمد.
و آیات صریح قرآن، موید کلام ما میباشد که به طور خلاصه به برخی از
آیات اشاره میشود :
۱. «و یسقون من رحیق مختوم»
از شرابی خالص و مهرخورده، نوشانده میشوند که نشانه خالص بودن آن اینست که ظرف آن مهر شده است.
۲. «ختامه مسک»
مهر آن، از مشک است. (به طوری که هنگام آشامیدن آن، آخرین چیزی که درک میشود، بوی مشک است)
۳. «الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم»
«آنروز (
روز قیامت) دهانهای آنان را مهر میکنیم و دستهای ایشان با ما صحبت میکند و به کردههای آنان گواهی میدهد.»
۴. افرایت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوة»
«آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و
خداوند او را با آگاهی (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و برچشمش پردهای افکنده است؟! »
چنانچه ملاحظه میشود «ختم» در این آیه کنایه از خاتمه پیدا کردن کار است یعنی کفر و الحاد و تاریکی
روح آنان به درجهای میرسد که جای امیدی برای تاثیر نور
حق و کلمات الهی در آنها باقی نمیماند همانطور که مهر کردن نامه علامت آنست که نویسنده همه ی مقصود خود را نوشته و چیز دیگری باقی نمانده است.
بنابراین معنای ختم
نبوت اینست که موضوع
نبوت به مرتبه نهایی رسیده و بوسیلهی
پیامبر گرامی باب
نبوت و پیامبری مهر شده و به روی هیچکس تا دامنهی قیامت باز نخواهد شد پس معنای این کلمه این است که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم خاتم الانبیاء میباشد یعنی اینکه
نبوت، بوسیله پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پایان یافته، تلقی شده است و معنای دیگر از این واژه به
ذهن انسان متبادر نمیشود.
در اینجا سوالی از سوی مخالفین خاتمیت، مطرح میشود و آن اینست که معنای واژه خاتم به معنای انگشتری که باعث زینت انگشت است، میباشد یعنی منظور از "خاتم النبیین"این باشد که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم باعث زینت انبیاء میباشد بنابراین نمیتوان گفت که بعد از پیامبر اسلام پیامبر دیگری مبعوث نخواهدشد.! ؟
اما با تتبع و تحقیق در کتب لغت
و
عقیده جمیع مفسرین فریقین، چنین معنایی بدست نمیآید چون به نظر ایشان خاتم به معنای آخرین پیامبران و ختم کننده آنهاست و اصلا دیده و شنیده نشده است که «خاتم» را بر انسانی
اطلاق کنند و از آن معنای زینت یا تصدیق کننده،
اراده نمایند چون اراده چنین معنایی مخالف نظریه مشهور علما میباشد و این مطلب آنقدر واضح است که جای هیچگونه
شک و شبههای را باقی نمیماند.
نبی شخصی است که از جانب
خداوند به او وحی بشود خواه مامور به
تبلیغ باشد و خواه مامور به تبلیغ نباشد. اما "رسول" به پیامبری گفته میشود که مامور به تبلیغ باشد. در هر حال میتوان گفت که هر رسولی پیامبر است ولی برخی از پیامبران رسول نیستند. یکی دیگر از ادله بهائیت اینست که در آیه شریفه «خاتم النبیین» ذکر شده و خاتم المرسلین بیان و نفی نشده است پس مانعی ندارد که در قرآن، خداوند متعال خاتم النبیین نفی کرده باشد ولی خاتم المرسلین را نفی نکرده باشد لذا در
قرآن آمدن رسول دیگری پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نفی نشده است؟!
این سوال و شبهه بی اساس میباشد چون علمای ما گفتند که نبی کسی است که از جانب باریتعالی به او وحی شود خواه مامور به تبلیغ باشد یا نباشد ولی رسول، مامور به تبلیغ میباشد پس هر رسول، نبی میباشد ولی برخی پیامبران، رسول نیستند.
این اشکالات و شبهات مطرح شده توسط طرفداران بهائیت، آنقدر سست و بی پایه میباشد که هیچ یک از معاندین و مخالفین
اسلام ، این سخنان لغو را بیان ننمودهاند حتی خود بهاء الله در کلام خویش به طور صریح به مسئله ی خاتمیت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم اشاره میکند و این موضوع را قبول میکند و موضوع
رسالت و
نبوت را با آمدن ایشان (پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، پایان یافته تلقی میکند: «والصلاة والسلام علی سید العالم و مربی الامم الذی به انتهت الرسالة و النبوة و علی آله و اصحابه دائما ابدا سرمدا»
لذا بیان چنین شبهاتی پیرامون خاتمیت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هیچ اعتباری ندارد و اگر بخواهند برای واژه «خاتم النبیین» توجیهاتی بیان کنند تا به هدف خود نزدیک شوند، آن توجیهات و تفاسیر به هیچ وجه صحیح نخواهد بود. به عنوان مثال اگر بگویند؛ مقصود از واژه ی «خاتم النبیین» اینست که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم تصدیق کنندهی پیامبران قبل از خود باشد یا منظور از آن اینست که آن حضرت، زینت انبیاء قبل از خود میباشد، این عبارات و توجیهات، صحیح نخواهد بود چون لازم میآید قرآن از
الفاظ غیرصریح استفاده کندو این مطلب خلاف فصاحت و
بلاغت قرآن میباشد چون کلمه ی مصدق (برای افاده معنای تصدیق کننده) و تاج (برای افاده معنای زینت) صراحت در این مطالب دارد
لذا استعمال این لفظ در قرآن فقط یک منظور و هدف داشته است که آن امر مهم همان معنای خاتمیت به معنای ختم
نبوت میباشد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خاتمیت و بهائیت».